عرفان پوچ گرا(2)
نگاهی به مسلک عرفانی اوشو در گرایشهای معنوی سرزمین هند
مهمترین تعالیم اوشو
مسلک اوشو دارای اداب و رسومی است که اساس تعالیم عملی اوشو را در بردارد که مهمترین آنها عبارتند از:
انواع مراقبه، رقص، سماع، سکس، سکوت، عشق ورزی، سرور، یوگی، ذن،...
وی در سخنرانیها اذعان مینمود که انسان در عصر حاضر با توجه به پیشرفت تکنولوژی نیاز به معنویت دارد معنویتی که جدای از آموزه ای دینی - عرفانی گذشته باشد. او مشرب خویش را سرلوحه این دید معنوی می دانست. با توجه به این ادعا آیا رقصسکس، سماع، مراقبه و... می تواند انسان تشنه به معنویت را سیراب کند؟ در این مجال سعی میشود هرچند به اختصار معرفی اجمالی از تعالیم مشهور اوشو به عمل آید.
الف) انواع مراقبه
در کتاب الماس اوشو که برگزیده سخنان وی از حدود بیست و یک کتاب است آمدهمراقبه چیزی نیست جز سعی در پاکسازی وجود. سعی در یافتن طراوت و جوانی و سعی در دستیابی به سر زندگی و هوشیاری بیشتر. همه هنر مراقبه آن است که چطور به راحتی شخصیت را ترک کنیم به سوی دل بشتابیم. شخصی نباشیم. همین شخصی بودن یا نبودن همه هنر مراقبه و همه هر جلسه معنوی است. (ص77) مراقبه صرفاٌ شهامت ساکت و تنها بودن است و تو آهسته آهسته کیفیت جدیدی را در خود احساسکنی - زنده بودن جدید، زیبایی و طراوتی جدید، هوش جدید - که از هیچ کس به عاریت گرفته نشده که در درون تو در حال نشو و نماست کیفیتی که ریشه اش در وجود تو است.
مراقبه پادزهر همه زهرهای زندگی توست. مراقبه خوراک ماهیت اصیل توست. مراقبه دری که تو را به عالم درون هدایت می کند. درونی ترین زیارت گاه وجودت - و ناگهان تو به اشراق می رسی.
وانمود م یشود که راه سعادت و نجات معنوی به دست تمرینات مراقبه است. تا جایی که حیات انسانها جهان در صورت فقدان مراقبه گران محکوم به نابودی است. وی میگوید «اکنون علم به مراقبه گران بزرگی نیاز دارد. وگرنه این کره خاکی محکوم به نابودی است اینک علم به افرادی احتیاج دارد که بتواند اذهان خود را بهکار گیرند. کسانی که مالک وجود خویش اند. کسانی که قادرند علم را به شیوه ایخودآگاهانه به کار گیرند. در غیراین صورت ما در مرز یک خودکشی جهانی به سر میبریم (1) “ وی مراقبه را یکه تاز راه سعادت و پیروزی دانسته معتقد است مراقبه تغییر شکل را از درون پدید می آورد. مراقبه تحمیل اخلاق و انضباط از بیرون هرچیزی که از بیرون بیاید بی ارزش است اخلاق وجدان، معنویت،... حال هر اسمی که می خواهی روی آن بگذار. فقط آنچه در درونت مانند یک نیلوفر آبی شکفته میشود دارای ارزش غایی است (مراقبه) () 2
حال به سراغ انواع مراقبه های اوشو می رویم و خود قضاوت می کنیم که آیا این حرکات و سکنات و این تمرینات آنچنان متعالی است که هیچ اخلاق و معنویتی توان برابری با آن را ندارد و اگر مراقبه گری که مشرف به این تعالیم است در جهان نباشد ما و تمام انسان های روی زمین در مرز یک خودکشی جهانی به سر میبریم.
کمابیش همه شیوههای مراقبه با موسیقی ویژه ای تنظیم شده و بیشتر مراقبه ها در خلوت انجام میگیرد و همگی آنها پویا و پرجنب و جوش است که مهمترین آنها چنانچه در کتاب " مراقبه هنر وجد و سرور "آمده است عبارتند از:
1) مراقبه پویا: این روش جزو مهمترین و پایه اصلی تمام روشهای مراقبه اوشو است این مراقبه با چشمهای بسته و شکم خالی و کمترین پوشاک انجام می گیرد و دارای پنج مرحله است.
مرحله نخست) 10 دقیقه تنفس تند و ژرف از راه بینی، در این حالت بدن آزاد گذاشته میشود و تنفسها تند و بی نظم آغاز میشود به همین منظور نام دیگرش روش مراقبه بی نظم است.
مرحله دوم) 10 دقیقه پاک سازی، هرکاری که میخواهید انجام دهید، برقصید یا گریه کنید، بخندید یا فریاد بکشید، جیغ بزنید، بپرید یا بلرزید.
مرحله سوم) 10 دقیقه فریاد هوهو دستهای خود را بالای سر بگیرید و چنان که هو هو میکنید بالا و پایین بپرید.
مرحله چهارم) 15 دقیقه خشک ماندن در جای خود، سعی کنید نیروی خود را بیرون بریزید.
مرحله پنجم) 15 دقیقه پایکوبی و جشن و سرور.
2) مراقبه کندالینی: این مراقبه دارای چهار مرحله است. که سه مرحله نخست به همراه موسیقی و مرحله آخر در سکوت کامل تمرین می شود. مراحل به ترتیب عبارتند از:
مرحله نخست) 15 دقیقه بدن خود را بلرزانید - در این مرحله شروع لرزاندن از دست و پا است و به ترتیب همه اندام به لرزه در آید.
مرحله دوم) 15 دقیقه انرژی بیدار شده را از راه رقص به نمود در آورید.
مرحله سوم) 15 دقیقه در حالت نشسته یا ایستاده در بی جنبشی کامل به سر برید و فقط به موسیقی گوش کنید.
مرحله چهارم) 15 دقیقه دراز کشیده در تنهایی به سر برید.
3) مراقبه ناتاراج: این مراقبه صرفاً یک نوع رقص است و از سه مرحله تشکیل می شود. مرحله نخست) (3) دقیقه رقصیدن. در این مرحله طوری رقصیدن شروع میشود که گویی فرد تسخیر شده و هیچ گونه اراده ای جهت تعیین نوع رقص خود ندارد.
مرحله دوم) به پایان یافتن رقص است. بلافاصله رقص قطع میشود و فرد تا 20 دقیقه دراز کشیده و در سکوت به سر میبرد.
مرحله سوم) از سرجای خود برخاستن و تا 5 دقیقه در حالت جشن و سرور و پایکوبی بودن.
4) مراقبه نادابرهما: این مراقبه یکی از کهن ترین شیوه های مراقبه است. اوشو پیشنهاد کرده بود که این روش قبل از خواب یا در هنگام بامداد صورت گیرد و مشتمل بر سه مرحله است.
مرحله نخست) 30 دقیقه در وضعیت آسوده بنشینید. چشمان خود را ببندید و با لبان بسته ذکر " هوم " را زمزمه کنید به شدتی که سراسر بدنتان ارتعاش پیدا کند تا به مرحله ای برسید تا این آوا خودبه خود درون شما رخ دهد.
مرحله دوم) با رعایت حالات قبل دستان خود را شروع به چرخاندن کنید. کف دستها را بالا آورید و هردو دست را با گردشی دایره وار دست چپ را به سوی چپ و دست راست را به سوی راست به گردش درآورید. دایره را تا حدی بزرگ کنید که آرام حرکت کنید و بعد از گذشت هفت دقیقه و نیم دستها را در راستای مختلف به گردش درآورید و بعد از گذشت همین مدت بلعکس.
مرحله سوم) 15 دقیقه بدون هیچ جنبشی خاموش بنشینید.
5) مراقبه دوانانی: در حین مراقبه سعی میشود که تصور گذشت الوهیت از درون انسان در حال اتفاق است و شخص به مثابه یک ظرف تهی است. این مراقبه دارای چهار مرحله به شرح ذیل است.
مرحله نخست) 15 دقیقه آرام نشسته و به موسیقی گوش دهید.
مرحله دوم) 15 دقیقه بعد از انجام موسیقی با واژه های لا... لا... لا... اجازه دهید هر واژه ای برلبانتان جاری شود. این کار را تا 15 دقیقه انجام دهید. و واژه ها را تکرار یا هرچه برلبانتان جاری میشود را ادامه دهید.
مرحله سوم) 15 دقیقه به این زبان خالص ادامه دهید تا بر زبانتان جاری باشد و به الوهیت اجازه دهید که همچنان در بدنتان جریان داشته باشد.
مرحله چهارم) به آرامی دراز بکشید از همه رو آرام باشید.
6) مراقبه گوری شانکار: این مراقبه دارای چهار بخش است و هر مرحله 15 دقیقه به درازا می انجامد.
مرحله نخست) با چشمان بسته نشسته و تا آنجا که میتوانید ژرف از راه بینی نفس بکشید و از راه دهان آرام آرام خارج نمایید.
مرحله دوم) به تنفس عادی برگردید و به نور یا شمع چشمک زن خیره شوید و سعی کنید نگاهتان به شیوه نگاه به یک فرد دوست داشتنی باشد.
مرحله سوم) برخاسته و با چشمان بسته سعی کنید هرچه به زبانتان جاری میشود را بازگو کنید.
مرحله چهارم) به آرامی دراز بکشید و بی جنبش باقی بمانید.
7) مراقبه ماندالا: هدف از این مراقبه پدید آمدن دایره ای از انرژی است که متشکل از 4 مرحله 15 دقیقه ای است.
مرحله نخست) در جا بالا و پایین بپرید. پرشهای نخست را آرام آرام و اندک شدت بخشید و از موسیقی استفاده نمایید.
مرحله دوم) چشمان را ببندید و در حالت نشسته بدن را به صورت دایره ای این سو و آن سو نوسان دهید.
مرحله سوم) به پشت دراز بکشید چشمان را باز کنید و آنها را به بیشترین دور ممکن در راستای عقربه های ساعت به چرخش درآورید. اندک اندک شروع و به شدت به پایان برسانید.
مرحله چهارم) چشمان را بسته، دراز بکشید و خود را از همه روی بی جنبش وانهاده سازید.
8) مراقبه چشم سوم: لازم است در این مراقبه از یک لامپ نور آبی استفاده شود. این مراقبه دارای دو مرحله ی 10 دقیقه ای است که سه بار تکرار میشود.
مرحله نخست) بدون هیچ جنبشی نشسته و به نور آبی نگاه کنید و نور آن را اندک اندک به بیشترین حد ممکن افزایش دهید این کار را تا سه مرحله انجام دهید.
مرحله دوم) چشمها را بسته و سرخود را به آرامی به دو طرف نوسان دهید.
9) مراقبه نماز: در این مراقبه دستها را بلند کرده و در حالی که کف دستها رو به بالاست آنان را به بالای سر برید.
سر خود را بالا و رو به آسمان گیرید سپس جریان هستی در درون خویش را حس کنیددر حالی که انرژی از دستهای شما رو به پایین می رود. لرزه آرامی را حس می کنید شما سعی کنید تمام بدنتان به واسطه انرژی به لرزه در آید وبه سادگی اجازه دهید هر چه رخ می دهد اتفاق بیفتد.
بعد از دو یا سه دقیقه یعنی از آن زمان که احساس کردید از انرژی پر شده اید به حالت سجده درآید و خاک را ببوسید. این دومرحله را 6 بار می بایست انجام دهید و بهتر است این مراقبه در هنگام شب و در اتاق تاریک انجام گیرد.
10) مراقبه نیایش گروهی: این تکنیک با حداقل سه نفر صورت می گیرد. مهمترین زمان تمرین شب است. با چشمان بسته گرد هم حلقه زده دستهای یکدیگر را گرفته آرام و شمرده اما با بلندترین آوای که می توانید با آسودگی به زبان آورید و تکرار کنید. در این حین احساس کنید همه چیز مقدس است. هرکسی مقدس است. شما مقدسید. پس از گذشت نزدیک ده دقیقه همگی زانو زده برخاک بوسه بزنید و اجازه دهید انرژی به زمین جریان پیدا کرده و به سرچشمه اش باز گردد.
11) مراقبه خندیدن: بامداد پیش از گشودن چشمهایتان بدن خود را همچو یک گربه بکشید. همه بخش های تن خود را بکشید. از کشش شادی جویید. پس از سه یا چهار دقیقه کشش، در حالی که چشمانتان هنوز بسته است. خنده سر دهید و به مدت 5 دقیقه فقط بخندید.
12) مراقبه پرت و پلاگویی: در این مراقبه چشمان خود را بسته و آغاز به گفتن سخنان بی معنا یا پرت و پلا کنید و تا 15 دقیقه خود را غرق چرت و پرت گفتن سازید. به خود اجازه دهید به هرچه که درون تان نیاز به آن دارید به زبان بیاورید. سپس تا 15 دقیقه روی شکم خود بخوابید و احساس کنید که با زمین در آمیخته می شوید.
هرباز دمی که انجام می دهید خود را با زمین زیر تن تان در آمیزید این مراقبه بهتر است در محیط باز و با چشمان باز صورت گیرد.
در مرحله دوم به مدت 15 دقیقه دراز بکشید یا نشسته به آسمان بنگرید و احساس کنید با آسمان آمیخته اید.
13) مراقبه گل سرخ عارفانه: این شیوه در مدت 3 هفته و روزی سه ساعت تمرینشود که از سه مرحله تشکیل شده است.
مرحله نخست) خندیدن، در 7 روز نخست این مراقبه بخندید. و هنگامی که احساس کردید خنده تان در حال پایان یافتن است. سخنان تند و بی اندیشه به زبان آورید و بدن خود را تکان دهید تا انرژی هایتان بند آمده آزاد شود.
مرحله دوم) گریه کردن، در 7 روز اجازه دهید که اشکهایتان جاری شود برای کمک به پدید آوردن حال و هوای گریه می توانید گهگاه از موسیقی ملایم و غمگین بهره گیرید هر دوره مراقبه را با 10 دقیقه نشستن خاموش پایان دهید.
مرحله سوم) تماشاگر روی تپه. در هفته پایانی آرام و آهسته نشسته و چشمها را بسته در تماشای هرچه که درونتان رخ می دهد بنشینید. بعد از مدت 45 دقیقه برخاسته و 10 دقیقه با آواء ملایم و موسیقی برقصید.
14) مراقبه بی ذهنی: این مراقبه 7 روز و روزی 2 ساعت به درازا می انجامد و از یک ساعت پرت و پلاگویی و یک ساعت نظارهگری خاموش تشکیل شده است. این مراقبه به مدت 7 روز و تنها در مدت 30 یا 40 دقیقه از جانب اوشو توصیه می شود و دارای سه مرحله است.
مرحله نخست) به شیوه پرت و پلا گویی رو آورده و آگاهانه دیوانه شوید.
مرحله دوم) از همه رو آرام و آسوده و خاموش بنشینید و با گرد آوردن همه توان درونی خویش اجازه دهید که همه اندیشه های تان از شما دورتر و دورتر گردد و خود به خاموشی ژرف و آرامش هسته درونی خویش فرو روید.
مرحله سوم) اجازه دهید بدنتان به هیچ کوششی یا خودداری به زمین افتد.
در مشرق زمین، مراقبه به عنوان روشی برای ایجاد تحول در آگاهی باطنی، سنت مقدسی است. که در عرفان کشورهایی چون هند، چین، تبت، ژاپن، تایلند و... به وفور یافت میشود. در جهان مراقبه و آموزش های آن در دو حوزه خاص جایگاهی ویژه دارند یکی عرفان شرقی دیگری پزشکی. در عرفان شرقی مراقبه اغلب برای کشف مقاصد روحانی و در راستای تربیت عرفانی مذاهب است. اگر سراغ تمام مذاهبی روید که مراقبه در آن ویژگی ممتازی دارد بدون شک هدف انجام مراقبه «دستیابی به آگاهی عرفانی» در راس آنان یافت میشود.
اهداف مراقبه در مذاهب فوق با پی بردن فردی که به مراقبه میپردازد به سرشت اصلی خود و نیز با حقیقت غائی، با اتصال به خدا یا وجود مطلق، با حالاتی از آگاهی ورای شناخت مانند خواب بی رویا، خواب با رویا و آگاهی معمولی از زمان بیداری ملازمه داردروی هم رفته، اکنون هزاران سال است که مراقبه به عنوان روشی برای متجلی کردن «آگاهی عرفانی» بکار می رود.
این که میگوییم برای متجلی کردن آگاهی عرفانی به این دلیل است که سنن عظیم عرفانی، جملگی در این امر انفاق دارند که " هستی ناب " در همه موجودات بالذات موجود است و فقط جهل و توهم است که مانع از درک آنها میشود40.
مراقبه در علم پزشکی برای ایجاد آرامش روحی - جسمی، استراحت و احیاء نیروهای شادی بخش انجام میشود.
امروزه انجام تمرینات مراقبه در بخش روان درمانی رونقی خاص یافته و اغلب، نوع تمرینات همان فنون مراقبه شرقی است. مراقبه برروان انسان تاثیرات مثبتی دارد و تحقیقات و آزمایشات بسیاری از پزشکان دال براین مطلب است. لذا انجام مراقبه در بعد پزشکی خالی از لطف نیست.
اما به راستی انواع مراقبه در تعالیم اوشو، چنانچه به اختصار آمد توانایی دارد تمام اخلاقیات و معنویات را به کناری گذارد؟
آیا وجدان انسان آنچه براساس سیرت پاک نفسانی ارائه می دهد در برابر این حرکات (مراقبه) چیز بیهوده ای است؟
آیا مراقبات اوشو که مجموعه ای از رقص، موسیقی، پرت و پلا گویی، خنده و گریه بدون هدف است یارای سیراب نمودن انسان تشنه به معنویت امروزی را دارد؟
آیا این مجموعه از افعال در یک عرفان بالغ قابل تعریف است؟
ب) ارزش افراطی سکس
آمیزش جنسی در تفکرات اوشو دارای ارزشی فراوان است. تا جایی که در بسیاری از کتابهایش درباره این موضوع بحثهای مفصلی دارد. وی چندین کتاب را اختصاصاً به موضوع سکس و آمیزشهای جنسی اختصاص داده است. اوشو سکس را ریشه در تجلی خداوند در انسان می داند و معتقد است سکس باعث عروج انسان به مراتب بالای عرفانی می شود. اوشو می گوید:
«عشق، از آمیزش جنسی زاییده می شود و آنگاه عبادت از عشق زاییده می شود و آنگاه خداوند در اثر عبادت در انسان تجلی می یابد و این انسان به بالاتر و بالاتر و بالاتر وبه اوج گرفتن ادامه می دهد (4) “
اوشو میگفت: هرروز به انسانها برمی خورم که آنها می آیند و می گویند که در پی خداوند هستند. هرچه بیشتر آنها را می بینم بیشتر درمی یابم که مشکل آنها سکس است. اما اگر به آنها بگویم که دشواری آنها به مسائل جنسی باز میگردد به ایشان برمی خورد باد شخصیت شان خالی میشود. اما به راستی این است که سکس مسئله اصلی است و تا زمانی که این مسئله حل نشود. جستجوی خداوند امکان ناپذیر است (5). اوشو در زمان حیاتش برای سکس اهمیت زیادی قائل بود. وی روشی را به نام سکس مدیتیشن (Sex meditation) ابدا نمود.
می گویند در کمون اوشو و در زمان تمرین سکس مدیتیشن، زنان و مردان بسیاری در کنار هم به سکس مشغول بودند و ساعتهای متمادی را در کنار هم و با عوض نمودن گزینه های جنسی به سر میبردند. بدون شک اگر به یک زن پاک دامن که به دنبال خدا و معنویت است گفته شود که مشکل اصلی تو سکس است نه خدا، و تو میبایستی از طریق سکس به خداوند واصل اوشو. سپس آن زن برای یک بار هم که شده جلسات سکس مدیتیشن اوشو را با اوصاف فوق مشاهده میکرد. کمترین کاری که انجام می داد و کمترین حالتی که در وی پدیدار می شود این بود که «به او برنخورد»
اوشو معتقد بود «کلیساها (تمام اماکن معنوی) از خدا خالی اند و کابینهای عشق (محلی که در آن سکس صورت می گیرد) مملو از خدایند (6) “
«سکس مسئله اصلی است همه دشواری های دیگر از آن سرچشمه می گیرد و تا پیش از زمانی که انسان به شناخت ژرفی از نیروی جنسی دست پیدا نکرده باشد یاری دادن او امکان ناپذیر است (7) “
در این مشرب ریشه تمام خداجویی ها و تمام مشکلات و دشواری های انسان ناشی از سکس است. سکس در عرفان اوشو بدون هیچ محدودیتی بیان میشود. حال اگر نخواهیم به تراژدی هجمه به فرهنگها توسط امپریالیسم بپردازیم و تاریخچه اندولس مذهبی یه یک کشور لایئک را روایت کنیم. سکس از جانب انسان ناشی از یک تمایل جسمی است. این میل در انسان وجود دارد و نباید قصد سرکوب آن را داشت. میبایست همواره در حوزه مسائل سکس و روابط جنسی خط اعتدال را پیش گرفت. نه مانند اوشو افراط کرد و آن را حلال تمام مشکلات دانست و نه مانند کلیسا و برخی از مروجان مسیحی تفریط کرد. آن را ریشه در تمام مصیبتها و گناهان بشر معرفی نمود.
زیاده روی در رابطه جنسی منجر به پیشرفت روحی انسان نم یشود بلکه شرایط مبتذل شدن و سقوط از قله عرفان را فراهم می سازد و انسان را به درجه حیوانیت می رساند. در مقابل کم روی بیش از حد نیز موجبات بروز مشکلات فراوان و اختلالات روحی و روانی می شود.
ج) رقص و سماع
ایجاد شور و شوق عرفانی و حال و وجد روحانی توسط رقص، موسیقی، شعرخوانی و پایکوبی را سماع گویند.
سماع در میان قریب به اکثر فرقه های متصوفه رواج داشته و در آئین های هندو، قبیله های سرخ پوستان و کشورهای آفریقایی همچون کنیا، نیجریه تا چه رسد به قاره آمریکا از آمریکای مرکزی گرفته تا برزیل و...
اوشو می گوید: «رقصیدن خاموش نیست. کار بسیار پویایی است. در پایان شما به جنبش تبدیل میشوید. بدن فراموش میشود. تنها جنبش به جای می ماند. راستی این است که رقص غیر زمینی ترین کارهاست. غیر زمینی ترین هنرهاست زیرا که تنها جنبشی آهنین است. رقص از همه رو غیر مادی است. بنابراین به هیچ رو نمی توانید بدان چنگ زنید. (8) “
وی کیفیت سماع را در مشرب خویش چنین تشریح می کند: بهترین حالت انجام سماع با جامعه گشاده و پاهای برهنه است. کوشش کنید حواس خود را درست بالای ناف خویش متمرکز کنید. با چرخیدن درجا و در راستای مخالف گردش عقربه های ساعت آغاز کنیداگر احساس حال به هم خوردگی پیدا کردید می توانید راستای چرخیدن خود را عوض کنید چشمها را باز و بدن خود را لخت نگاه دارید و دستها را به حالت آسوده در راستای پهلوها دراز کنید. دست راستتان بالا نگاه داشته شود و کف آن رو به بالا باشد. و دست چپ پایین و کف آن رو به پایین نگاه داشته شود. چشمها را باز نگاه داشته و برچیزی تمرکز نکنید.
تنها تسلیم حالت تیره و تاری شوید که براثر چرخش تان به شما دست می دهد یا این که نگاه تان راروی دست راست دراز شده خود متمرکز سازید. با چرخش آرام آغاز کرده و اندک اندک تندی خود را بالا برید....
موسیقی همراه این چرخش بایست ثابت و ریتم دار و سرزنده باشد و اندک اندک تندتر شود، اما حالت دیوانه وار پیدا نکند. با افزایش هرچه بیشتر تندی چرخش تان در خواهید یافت که مرکزتان آرام و آرام تر میشود. همچنان بچرخید و بچرخید، تا آن که بدنتان احساس کند خود به خود به زمین افتاده است... هرجا به زمین افتادید در همان نقطه بمانید. دوباره برنخیزید و چرخش خود را از نوع آغاز نکنید. بیدرنگ روی شکم خوابیده و چشمان خود را ببندید و اجازه دهید ناف برهنه شما زمین را لمس کند. خود را در حال فرورفتن در زمین گویی که آغوش مادرتان است احساس کنید. برای دست کم 15 دقیقه در این گامه دوم به سر برید (9).
به موازات برخی از حیات عرفانی که سماع را جزء لاینفک طریقت دانسته اند همواره عرفان هایی بوده اند که سماع را فاقد هیچ اعتبار سلوکی می دانستند. نام عارفان بزرگی در لیست بلند منکران سماع وجود دارد. کسانی همچون پیر ژنده پوش احمد جامی، شیخ شهید مجدالدین بغدادی، شیخ شهاب الدین ابوحفص سهروردی، عزالدین کاشانی ابوالمفاخر باخزری، شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، شیخ شمس الدین لاهیجی و از همه مهمتر عارف نامدار محی الدین ابن عربی.
در مقابل کسانی چون شمس تبریزی، فخرالدین عراقی، اوحد الدین کرمانی، روزبهان بقلی شیرازی، عزالدین نسفی، علاء الدوله سمنانی و عارف کبیر مولانا جلال الدین رومی شیفته سماع و رقص روحانی بوده اند.
در حوزه عرفان اسلامی و صوفی گری عرفا برسر سماع همواره اختلاف داشته اند.
روزبهان بقلی شیرازی در تایید سماع می گوید: در سماع صدهزار لذت است. که به یک لذت از آن هزار ساله راه معرفت توان برید که به هیچ عبادت سیر نشود.
در مقابل هرگاه ابن عربی به صوفیان سماعگر می گذشت به انها میگفت: رقص کنید و بدانید که تنها رقاصید. شما را از عرفان حاملی نیست. بدانید که هنوز در مرحله نفسانیات باقی هستید.
ابن عربی در باب سماع براین باور است که آنچه به عنوان سماع - شعر، آواز، موسیقی و رقص - در میان صوفی و عارفان متداول است. پدیده ای «ضد عرفانی» و ناسازگار با مقام و روح عارفان است. ریشه تفکر ابن عربی همان نکته است که بدان اشاره شد که سلوک و عرفان و شناخت حق، وقار و طمانینه و مانند آن می آورد. نه جهت و خیز و پای بازی و رفتار سبک ! به عقیده وی انفعال و شور و حالی که بر اثر شنیدن نغمهها و آوازها پدیدآید. ریشه نفسانی دارد و این «خود طبیعی» و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید نه «خود معنوی» و الهی از این رو برخی از حیوانها نیز دارای این حس هستند" (10).
در باب علوم قرآنی و شریعت اسلامی گروهی آیه ذیل را مربوط به سماع می دانند آنجا که خداوند می فرماید:
و ما کان صلاتهم عندالبیت الا مکاءاً و تصدیه فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون (11) نماز آنها نزد خانه خدا جز دست زدن و صفیر نبود پس بچشید عذاب را سبب آنچه کفر ورزیدید مقدس اردبیلی از شیخ مفید و او از محمدبن الحسین نقل میکند که گفته است: من و امام هادی (ع) در مسجد پیامبر (ص) بودیم. سپس عده ای از اصحاب امام از جمله ابوهاشم جعفری که جایگاه خاصینزد امام داشت وارد شدند. بعد از آن گروهی از (صوفیه) داخل مسجد شدند و در گوشه ای دایره وار نشستند و مشغول ذکر و گفتن «لااله الا الله» شدند.
در این حال امام هادی (ع) فرمودند: به اینها توجه نکنید آنها هم پیمانان شیطان و ویران کنندگان ارکان دین هستند... (تا آنجا که میفرمایند) ذکر و ورد آنها رقص و دست زدن و آواز غنایی است. از آنان پیروی نمی کند مگر سفیهان (12)...
تناسخ
این ادعای معروفی است که اگر توحید و وحدانیت خداوند در تمام ادیان الهی سمبل و نماد است. تناسخ و مسئله بازگشت روح به ابدان درادیان هندو مورد اتفاق تمامی ایشان و یکی از بنیادی ترین ایدئولوژی های این مکاتب است. اوشو از قائلین به این تفکر (تناسخ) است.
او می گوید: " شش دین بزرگ در جهان وجود دارند این ادیان میتوانند به دو مقوله تقسیم شوند: یکی مشتمل است بر " یهودیت " " مسیحیت" " اسلام " اینها به یک زندگی باور دارند. شما فقط بین تولد و مرگ وجود دارید. و زندگی همه چیز است. هرچند آنها به بهشت و دوزخ و روز رستاخیز باور دارند. اما اینها تنها عواید حاصله از یک زندگی هستندیک زندگی فرد.
مقوله دیگر " هندوئیسم " " جینسم " " بودیسم" است. آنها به نظریه تناسخ باور دارند... من مراقبه کرده ام. من به نقطه ای رسیده ام که از آنجا می توانم زندگیهای قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربه من است. این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من براساس اختیار خود سخن می گویم (13)"
تناسخ بازگشت به صورت چرخش روح انسان بدون گذشت زمان و بلافاصله پس از مرگ وی در پیکر انسانی دیگر است علت نیز کیفر دیدن یا جهت پاداش یا تزکیه روح و رسیدن به مقامات والای معنوی است. بازگشت ممکن است به بدن انسان صورت نگیرد و روح در بدن حیوانی چون خوک، میمون، گاو،... ارام گیرد. که در این صورت " مسخ " صورت می گیرد. و یا روح در گیاهان و درختان حلول کند و " فسخ " صورت گیرد.
یا روح آدمی به اجسام متفاوت بی جان همچون سنگ، فلزات،... حلول نماید که این نوع پست ترین بازگشت است و " رسخ " نام دارد.
اعتقاد به نسخ یا تناسخ در میان بسیاری از عرفانها رایج است. بسیاری از ادیان هند و برخی از فرقه های اسلامی و در اواخر عده ای از مکاتب عرفان مدرن شرقی مانند اوشو و غربی همچون اکنکار معتقد به تناسخ هستند. دانشمندانی چون فیثاغورث، سقراط افلاطون و... به تناسخ اعتقاد داشته اند. در مقابل بسیاری از فلاسفه و دانشمندان اسلامی براهینی بر رد و ابطال تناسخ اقامه نموده اند. بزرگانی همچون ابن سینا در اشارات و تنبیهات، ناصر خسرو در زادالمسافرین، صدرالمتالهین در اسفار و مبدا و معادعبدالرزاق فیاض لا هیچی در گوهر مراد و خواجه نصرالدین طوسی در تجرید الاعتقاد است.
اوشو می گوید: " وقتی شب هنگام برای خوابیدن دراز می کشید - وقتی خواب آغاز به نزول برشما میکند و تقریباً شما را در بر می گیرد - آگاهی خود را به آخرین فکر در ذهن شان می آورید. سپس به خواب می روید. و هنگامی که صبح برمی خیزید. و آماده ترک رختخواب می شوید به اولین فکری که پس از برخاستن دارید بنگرید. نتیجه اش برایتان تعجب آور خواهد بود. آخرین فکر شب پیش، اولین فکر روز بعد میشود. به همین طریق آخرین آرزو در لحظه مرگ، اولین آرزو در هنگام تولد میگردد. به هنگام مرگ جسم فاسد می گردد. اما ذهن به سفر خودش ادامه می دهد. سن بدن شما شاید پنجاه سال باشد. اما سن ذهن شما شاید پنج میلیون است کل تمام ذهنهای خود را در طول تمامی تولدهایتان داشته اید. حتی امروز با خود دارید. بودا نام جالبی به این پدیده داده است. او اولین کسی بود که این کار را کرد. آن را مخزن آگاهی نامید. ذهن شما مانند یک مخزن تمام خاطرات تولدهای گذشته تان را در خود انباشته میکند از این رو ذهن بسیار پیداست.
و این طور نیست که ذهن شما تنها مخزن تولدهای انسانی باشد: اگر بصورت درختها یا حیوانات متولد شدید، که حتماً نیز چنین است. خاطرات تمام آن تولدها هم اکنون در شما موجود است " (14)
در کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد می خوانیم، نفوس حادثند. علت آنها خداوند قدیم است. پس باید تاخیر وجود حوادث را نسبت بدان داد. که ابدان هنوز مستعد وجود آن نشدند و نقص از طرف آمادگی خود نفوس است. نه سبب نقص علت آن نعوذ بالله و نمی توان گفت: خدای قدیم نفوسی را که مستعد وجود بودند از اول موجود نکرد بلکه باید گفت مستعد وجود نبودند و چون بدن آماده جان گرفتن شد بر لطف خدا واجب آمد نفسی مناسب آن ایجاد کند تا بدان بدن تعلق گیرد و اگر نفس جدا شده از بدن دیگر هم بدان ملحق شود لازم آید برای یک بدن دو نفس باشد با آنکه گفتیم هر نفس یک بدن بیشتر ندارد. و هر بدن نیز بیش از یک نفس دارد و اگر گویی خدایتعالی چون نفسی را مستعد بدن دانست لازم نیست نفس تازه ایجاد کند بلکه از همان نفوس جدا شده از بدن قبلی یکی را ملحق بدین بدن سازد گوئیم بدن تازه استعداد نفس تازه دارد و معنا ندارد درختی که فعلا مستعد میوه دادن است از میوه های موجود سابق چیزی باو بچسبانند (15).
ابدان در حال تولد و حتی قبل از تولد در حال جنین بالقوه اند. و اگر لازم باشد ارواح که ممکن است سالیان دراز از آنها بگذرد به این ابدان وارد شوند اجتماع بالقوه و بالفعل حاصل می گردد و چه بسا اجتماع نقیضین. و اگر منتقل شدن نفس بعد از مفارقت به بدن دیگر لازم بود میبایست همواره ابدان از بین رفته با ابدان به دنیا آمده برابر باشند در حالی که چنین نیست.
پی نوشتها:
1) همان. ص 205
2) همان ص279
2) جیمز هوبت. مراقبه. ترجمه منوچهر شادان. انتشارات ققنوس. چاپ دوم ص1379 22
3) الماس اوشو. ص 316
4) مراقبه هنر وجد و سرور ص 82
5) الماس اوشو. ص 117
6) مراقبه هند وجد و سرور ص 79
7) همان. ص 54
8) همان. ص 383
9) سید محمد علی مدرسی (طباطبایی). سماع، عرفان و مولوی. انتشارات یزدانچاپ اول 1378. ص 208
10) سوره انفال. آیه 35
11) سماع عرفان و مولوی. ص 96 به نقل از کتاب الاثنی عشریه. ص 29
12) اینک برکه ای کهن. ص 46
13) ضربان قلب حقیقت مطلق. ص 342
14) جمال الدین علامه حلی. کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد. انتشارات اسلامیهچاپ نهم 1379. ص 263
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 265، آبان ۱۳۸۸/۰۸/۰۰
نویسنده : محمد حسین کیانی
نظر شما