اثربخشی مداخلهی شناختی مبتنی بر اصلاح نگرش به حجاب بر افزایش گرایش به حجاب
پیشنهاده کارشناسی ارشد 1402
پدیدآور: مریم السادات نوری موگهی
استاد راهنما: ابوالقاسم رشید پور
دانشگاه پیام نور استان خوزستان، مرکز پیام نور اهواز
چکیده
امروزه در بین دختران نوجوان ایران، شاهد کاهش رفتار پوشش اسلامی هستیم. پژوهشگران، این مسئله را از زوایای گوناگون مورد تحلیل و بررسی قرار داده و هر یک به عوامل و راهکارهایی دست یافته اند. برخی پژوهش ها ضعف اعتقادی، عدم پایبندی به انجام عبادات، نظام خانوادگی، کسب زیبایی، جامعه و رسانه را از جمله عوامل مهم در عدم رعایت عفت در پوشش می دانند. برخی تحقیقات، عوامل موثر در گرایش به بدحجابی از دیدگاه دانشجویان را به ترتیب مدپرستی، جلب توجه دیگران، انتخاب دوست، اعتقادات دینی و همچنین فقر فرهنگی، عدم نظارت خانواده ها و لجبازی به خاطر سخت گیری بیش از حد دانشگاه بیان کرده اند. پژوهشی دیگر مهم ترین متغیر موثر در گرایش به حجاب را گرایش به فمنیسم و سایر عوامل موثر را عوامل محرک اجتماعی، پایگاه اقتصادی اجتماعی، سبک زندگی و محل سکونت می داند. فلانی و همکاران با بررسی دلالت های معنایی حجاب در میان زنان و دختران جوان، به مقوله هایی چون فردی شدن پوشش، تفاوت پوشش و حجاب، دلالت های زیباشناسانه، دلالت های روانشناسانه، تنوع طلبی، موقعیت مندی، نسبی بودن، و الزام های ساختاری پوشش دست یافتند. برخی محققین جامعه شناسی نیز استفاده از رسانه های جمعی خارجی، تصور از بدن، اعتقادات دینی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی خانواده را از عوامل مرتبط با گرایش به حجاب دانسته اند. در کنار این پژوهش های تعلیلی، برخی پژوهش ها نیز به بررسی راهکارها پرداخته اند. به طور مثال تبیین پیامدهای عدم رعایت عفاف و حجاب، تبیین کارکردهای عفاف و حجاب، تاکید بر غیرت ورزی، دعوت و تشویق افراد به ازدواج، کنترل جنسی، تربیت جنسی، تعیین مجازات ها برای اعمال منافی عفت، تاکید بر نقش و اهمیت خانواده و نهاد آموزشی، از جمله راهکارهای پیشنهادی محققین است. طی پژوهشی در زمینه دانشگاه ها راهبردهای اصلاح بعد شناختی، آگاه سازی، اقناع، تبلیغ موثر و هنرمندانه و استفاده از رسانه ها به شکل مطلوب، اصلاح ساختارهای دانشگاه و نظام آموزشی، ترویج ازدواج، هویت بخشی و احیای مرجعیت ها، توجه به دانشگاه سالم و سالم سازی محیط، تربیت و جامعه پذیری صحیح در خانواده و آموزش و پرورش، فعال سازی فرهنگ عمومی و افراد منفعل و راهکارهای دیگر پیشنهاد شده است. دیگر پیشنهاد شده است. نکته حائز اهمیت این است که غالب پژوهش های صورت گرفته در زمینه بدحجابی، با نگاه جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی بوده و به تحلیل علل آن از منظر جامعه شناسی و ارائه راهکارهای اجتماعی پرداخته اند. هرچند برخی را می توان با حوزه روانشناسی اجتماعی مشترک دانست. از سویی دیگر، شاهد آن هستیم که پژوهش های روانشناختی صورت گرفته، عموما به بررسی رابطه متغیر حجاب به عنوان متغیر مستقل یا وابسته با دیگر متغیرهای روانشناسی پرداخته و کمتر به پژوهش راهبردی میدانی توجه شده و شاید بتوان گفت تاکنون صورت نگرفته است. پژوهش حاضر، با نگاهی کارکردگرایانه به بررسی میدانی یک راه حل موثر در بهبود رفتار حجاب در نوجوانان، یعنی شناخت درمانی می پردازد. در نظریه های شناختی، عوامل اصلی تعیین کننده رفتار، فرآیندهای شناختی فرض می شوند. یکی از فرض های روش ها و فنون شناخت درمانی این است که افراد بر حسب ادراکی که در مورد رویدادها دارند به آنها واکنش نشان می دهند. فرض دوم شناخت درمانی این است که شناخت های غلط سبب ایجاد عواطف منفی و در نهایت بروز رفتار ناهنجار می شوند. بنابراین هدف عمده شناخت درمانی، ایجاد تغییر در فرآیندهای شناختی افراد می باشد. درمانگران شناختی وتغییردهندگان رفتار شناختی معتقدند که تغییرات مطلوب در رفتار افراد از راه تغییر الگوهای فکری، باورها، نگرشها و عقایدشان امکان پذیر است (پروچاسکا و نورکراس، 2007). این پژوهش، محقق با اجرای مدلی از مداخله آموزشی به دنبال پاسخگویی به این سوال است که شناخت درمانی تا چه حد می تواند بر گرایش به حجاب در دختران دبیرستانی موثر باشد. بررسی میزان تاثیر بازسازی شناختی بر رفتار حجاب، از اهداف پژوهش حاضر نبوده و صرفا تاثیر آن بر میزان گرایش به حجاب مورد آزمایش قرار گرفته است. زیرا در مرحله تبدیل این گرایش به رفتار، عوامل متعدد دیگری نظیر ضعف اراده، لجبازی سیاسی، جلب توجه، هوس و غریزه جنسی، تمایزطلبی، استقلال طلبی، سرکشی و لذتگرایی نیز موثرند که این امر می تواند موضوع مهمی برای پژوهش های آتی به شمار آید.
نظر شما