موضوع : پژوهش | مقاله

شرک افعالی، شرک خفی مومنان


شرک، به معنای شریک قائل شدن برای خدا در فرمانروایی با ربوبیت و پروردگاری اوست. شرک انسان در دین دوگونه است. شرک بزرگ یا اثبات شریک برای خدا و شرک کوچک که ریا، نفاق و در نظرگرفتن غیرخدا با او در امور است. بسیاری از مؤمنان دچار نوعی شرک کوچک هستند که گاه از آن به شرک خفی یاد می شود. شرک خفی همانند مورچه سیاهی در شب است که بر روی سنگی سیاه در حرکت است. چنین حرکتی به سختی قابل رویت و شناسایی است. لذا مقابله و مبارزه با آن نیز سخت تر و دشوارتر می باشد.
شرک خفی، برخلاف شرک های دیگر که اختصاص به کافران و مشرکان دارد، گرفتاری مومنان است؛ زیرا انسان های مومن تنها زمانی از این گونه از شرک رهایی می یابند که از نظر بینش و نگرش به مراتب عالی توحید رسیده و برخوردار از توحید محض و مطلق باشند. از این رو ایمان هرکسی برپایه مراتب توحیدی وی سنجیده می شود و خداوند بارها از مؤمنان می خواهد که به خداوند ایمان آورند، زیرا درجات ایمانی هریک از مؤمنان با یک دیگر متفاوت است و کمتر کسی یافت می شود که در درجه عالی و برتر ایمان قرار گرفته باشد و از توحید محض برخوردار باشد.
نویسنده دراین نوشتار برآن است تا با نگاهی به برخی مصادیق شرک خفی، آثار و پیامدهای آن را در زندگی فردی و اجتماعی مؤمنان بازنماید و راه مقابله با این بیماری و دوری از توحید محض را براساس آموزه های قرآنی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


بی گمان از اسلام تا ایمان راهی بس طولانی است. چنان که از ایمان ناقص و ناتمام تا ایمان کامل و تمام بسی راه دراز و دشوار دربرابر انسان قرار دارد. بسیاری از مردم تنها نسبت به خداوند و توحید از ایمان سطحی و سست بنیادی برخوردارند. از این رو خداوند همواره مومنان را به ایمان و تقویت و افزایش و ازدیاد درجات آن دعوت می کند.
اصولا آیات و آموزه های قرآنی برای آن تکرار می شود تا هرکسی را به واسطه نشانه یا نشانه هایی به سوی توحید محض و مطلق دعوت کند؛ زیرا انسان ها در مراحل نخست اسلام و ایمان، تنها به وجود خداوند و الوهیت او ایمان می آورند و او را معبود خود قرار می دهند ولی کمترکسی یافت می شود که به مراحل نهایی ایمان دست یابد و خداوند را مالک مطلق هستی و پروردگار آن دانسته و تاثیر مستقیم و بی واسطه او را در همه امور ریز و درشت زندگی و آشکار و نهان آن بپذیرد و باورکند و براساس آن رفتار نماید.

شرک های چهارگانه
کافران کسانی هستند که ایمانی به خداوند، الوهیت و ربوبیت وی ندارند. از این رو خداوند را منکر بوده و او را نمی پرستند و برای او در جهان هستی نقش و تاثیری قایل نیستند. آنان هستی را براساس تصادف می دانند و هدفمندی و فلسفه آفرینش را منکر می شوند.
درکنار اینان افرادی یافت می شوند که ما از آنان به نام مشرکان ظاهری یاد می کنیم. آنها کسانی هستند که برای هستی، آفریدگار و پروردگاری قایل می شوند ولی برای آفریدگاری وی شریکی قایل هستند و یا برای پروردگاری دیگران نقش و تاثیری قایل می شوند. از این رو برای مشرکان، امور و اشخاص دیگری نیز به عنوان معبود مطرح می شود و برای جهان، افزون بر خداوندگار آفریدگار جهان، پروردگار و یا پروردگارهای دیگر نیز قائل می شوند.
برخی از مشرکان، فرشتگان را شریک خداوند در الوهیت وی می شمارند و او را همتای او می دانند. (انبیاء آیات 26 و 29) برخی دیگر نیز، به جای فرشتگان، بتانی را معبود خود دانسته و آن را می پرستند و عبادت می کنند. (انعام آیه19 و آیات بسیار دیگر) برخی از مشرکان چون فرعون و درباریان وی قایل به خدایگان متعددی برای هستی بوده و به پرستش و ستایش آنها مشغول هستند که برخی از مسیحیان منحرف و گمراه از این جمله گروه های مشرک به شمار می آیند. (نساء آیه171 و مائده آیه73) خداوند در آیاتی چند شرک ورزی مسیحیان را مورد نقد و نکوهش قرار می دهد؛ زیرا آنان حضرت مسیح(ع) و حتی حضرت مریم(س) را شریک خداوند در الوهیت می شمارند و به پرستش و عبادت ایشان می پردازند. از جمله این آیات می توان به آیات 75 و 116سوره مائده و نیز 171 سوره نساء اشاره کرد.
شرک در الوهیت گاه به شرک در ربوبیت کشیده می شود و همان گونه که برای خداوند همتا و شریک درعبادت و الوهیت قائل می شوند برای وی در پروردگاری اش نیز شریک تصور می کنند. دردوره پیامبر(ص) مشرکان مکه و حجاز و نجد این گونه بودند؛ زیرا آنان برای بتانی که خود از چوب ساخته بودند، ربوبیت و پروردگاری درهستی قایل بودند و براین باور پا می فشردند که بتان در سرنوشت ایشان و تقدیرات هستی تاثیرگذارند. (زخرف آیات 15و 16) چنین تفکری در اقوام دیگری چون قوم ابراهیم(ع) و دیگر اقوام بشری از ثمود و عاد و مانند آن وجود داشته است که خداوند در آیاتی به نقد و نکوهش این دیدگاه می پردازد که از جمله آنها می توان به آیه 76 سوره انعام و آیات دیگر این سوره اشاره کرد که به مسئله ربوبیت ستارگان و ماه و خورشید برای هستی درتفکر و اندیشه قوم ابراهیم توجه می دهد.
ازنظرقرآن هرگونه شرک در الوهیت و ربوبیت با توحید در تناقض و تضاد است و نمی توان توحید و یگانه پرستی را با شرک جمع کرد. از این رو آیات بسیاری از قرآن به نقد ربوبیت انبیاء، ربوبیت ستارگان ماه و خورشید، ربوبیت بتان و دیگر اشیای هستی می پردازد و آن را مخالف جدی توحید و ایمان برمی شمارد و ناسازگاری آن را با توحید بیان می کند.(آل عمران آیات79 و 80)
خداوند در آیاتی به این نکته توجه می دهد که اصولا بسیاری از مردم حتی اهل کتاب و ایمان گرفتار شرک ظاهری بودند و دیگرانی چون پیامبران را حتی در عبادت برای خداوند شریک قرارمی دادند که این گونه شرک به صراحت با توحید سازگار است. (آل عمران آیه 64) از این رو فرمان حتمی و قطعی می دهد که از شرک در عبادت پرهیز شود (اسراء آیه 22 و جن آیه20 و کافران آیات 2و4) زیرا در بینش توحیدی قرآن، شرک در عبادت مانع اصلی تقرب جویی به خداوند است. (زمر آیه3) و به انسان اجازه نمی دهد تا حقیقت توحید و فلسفه آفرینش را درک و در مسیر تعالی و کمالی آن حرکت کند.
براین اساس آموزه های قرآنی مملو از آیاتی که هرگونه شرک را محکوم و نکوهش می کند و شایستگی هرعملی از جمله عبادات را مشروط و منوط به عدم وجود کمترین شرک در آن برمی شمارد و از مردم می خواهد تا خلوص را در عبادت و عمل خویش مراعات کنند. (کهف آیه110)
آموزه های قرآنی تبیین می کند که انسان ها همواره در طول تاریخ گرفتار یکی از چهارگونه شرک بوده اند که عبارتنداز: 1-شرک در افعال؛ 2-شرک در الوهیت؛ 3-شرک در ربوبیت؛ 4- شرک در عبادت.

شرک افعالی مومنان
اهل ایمان و توحید با آن که در حوزه هایی چون الوهیت و ربوبیت و عبادت از شرک رسته اند ولی بسیاری از آنان گرفتار شرک خفی و نهانی هستند که در حوزه افعال اتفاق می افتد. به این معنا که آنان حتی اگر توحید راستین را در الوهیت و ربوبیت و عبادت پذیرفته باشند و تنها برای خداوند آفریدگاری و الوهیت و پروردگاری را قایل شوند و تنها او را سزاوار ستایش و پرستش بدانند، با این همه در امری لنگ می زنند و برای خداوند شریک قایل می شوند.
از نظر قرآن، ریشه این شرک را همانند دیگر گونه ها و اقسام شرک می بایست در بینش و نگرش نادرست مردم جستجو کرد، زیرا شناخت انسان و نگرش وی به هستی است که رفتار و کردارهای او را مدیریت می کند. هر اندازه شناخت آدمی به واقعیت ها و حقایق هستی ناتمام و ناقص باشد، این کاستی به همان اندازه در رفتار و کردارهایش بروز و ظهور می کند. از این رو آموزه های قرآنی بر آن است تا تصویر حقیقی و واقعی از هستی به نمایش گذارد و شناخت آدمی را به هستی و خداوند بیش تر و بیش تر کند.
هر یک از آیه های قرآنی همانند آیه های تکوینی، دریچه ای به سوی شناخت درست هستی است. لذا موجب افزایش ایمان مومنان می شود؛ زیرا سطح و درجه بینشی مومنان را می افزاید و دریچه ای تازه به روی آنان می گشاید تا حقایق تازه ای را ببینند و درک کنند. از این جاست که هر آیه ای از آیات الهی چه به شکل تکوین و یا تدوین، نوری است که راه مومنان را روشن می سازد و نمایشی کامل از حقیقت خداوندی ارائه می دهد.
با این همه بسیاری از مومنان به سبب شناخت نادرست از حقایق هستی، همواره در گونه ای از جهل و جهالت به سر می برند که به ایشان اجازه نمی دهد تا توحید واقعی و محض را درک کنند. این جاست که خداوند مومنان را دعوت به ایمان می کند و فرمان می دهد که ای اهل ایمان، ایمان بیاورید.
خداوند در آیه 106 سوره یوسف به صراحت بیان می کند: و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون که به معنای آن است که بیش تر مؤمنان از شرک افعالی پیراسته نیستند و به آن آلوده اند. در حقیقت، مومنانی که به ظاهر از شرک های دیگر پاک و مبرا و بهره مند از توحید هستند، در حوزه افعالی از شرک پیراسته نمی باشند.
امام صادق (ع) در تصویر این گونه از شرک ها که بسیاری از مومنان بدان گرفتارند در روایتی می فرماید: هرگاه شخصی بگوید اگر فلانی نبود هلاک می شدم یا بر سر من چنین و چنان می آمد، چنین شخصی گرفتار شرک است. (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)
بارها از مردم شنیده اید که می گویند: اول خدا بعدا شما! این چنین تعابیری نه تنها شرک خفی و نهان است بلکه شرک جلی و آشکاری است که می بایست از آن پرهیز کرد؛ زیرا همه چیز از آن خداست و خداوند مالک مطلق است. بنابر این همواره اول و آخر خداست.
برخی از مردم همواره چشمشان به دست مردم است تا از بر ایشان روزی خورند. چنین چشم داشتی نسبت به دیگران، نیز از مصادیق شرک افعالی است که مومنان بدان گرفتارند؛ در حالی که ایمان واقعی بر این تاکید می کند که خداوند مقدر و مدبر است. بنابر این نمی توان گمان داشت که انسان مدبر و خداوند مقدر است بلکه او، هم مقدر و هم مدبر است؛ از این رو هر تدبیری از سوی انسانها بوسیله تدبیر الهی از میان می رود، زیرا هر کیدی که انسان به کار برد، خداوند کید خود را بر آن مسلط می کند.
عده ای هستند که همواره می کوشند با برخی صاحبان قدرت و مکنت و حرفه و تخصص ارتباط و دوستی داشته باشند و یا در برخی ادارات روابطی با کارمندان و یا عوامل اداری دست و پا کنند، با این نگاه که آنها در مواقع نیاز بتوانند مشکلشان را حل کنند و به اصطلاح خودشان زمانی به دردشان بخورند. به یقین چنین برخوردها و روشها و نگاهها، شرک آلود است و اینگونه افراد بجای توکل، و اعتماد مطلق برخداوند قادر متعال، برای عده ای شأنیت قائل می شوند و فکر می کنند آنان هستند که می توانند گره از مشکلاتشان بگشایند، در حالی که آنها حداکثر می توانند وسیله ای باشند از جانب خدا و اگر خداوند نخواهد همه آنها به هیچ کار نخواهند آمد.
اصولاً مشکل اساسی مردم این است که خداوند را در جایگاه توحید محض و کامل ننشانده اند و تصویری که از خداوند ارائه می دهند، خداوندی دست بسته است که تنها به کلیات توجه دارد و به جزئیات نمی پردازد. در حالی که خداوند همه امور هستی را در اختیار دارد و توانایی و قدرت آن را نیز دارد که مشیت و اراده خود را به اثبات رساند. بر این اساس، هر کسی روزی و قسمت خود را می خورد که خداوند برای او مشخص و مقدر کرده است.

آثار و پیامدهای شرک خفی
شرک خفی آثار و پیامدهای زیانباری برای مومنان به دنبال دارد. مسئله مهم این است که مومنانی که دچار شرک خفی هستند و به توحید محض نگرویده اند، دچار مشکلاتی می شوند که نمی توانند علت آن را جست وجو کنند. بارها شده است که مومنی از مشکلات زندگی و گرفتاری های خود می نالد. ریشه این سختی زندگی را می بایست در شرک خفی وی جست؛ زیرا این شرک است که اجازه نمی دهد تا توسل و توکل واقعی به خداوند یابد امور زندگی خویش را به خداوند تفویض کند. در حالی که مومن واقعی همه امور زندگی خویش را به خداوند تفویض می کند و از او برای زندگی اش خیر می خواهد و خود را فقیر خیر او برمی شمارد.
برخی از رفتارهای استکباری که از برخی مومنان دیده می شود ریشه در همین شرک خفی آنان دارد؛ زیرا شرک، آفات و آسیب هایی را به دنبال دارد که از جمله آن ها استکبار ورزی است که در آیاتی از جمله 35 و 36 سوره صافات به آن توجه داده شده است.
مهم ترین آثاری که برای شرک از جمله شرک خفی می توان بیان کرد، اضطراب و تشویشی است که مشرک و یا مومن مشرک به آن گرفتار می آید. اصولا هر گونه شرکی موجب می شود که آدمی از حالت تعادل و آرامش و اطمینان خارج شود و گرفتار اضطراب و تشویش گردد. کسانی که ربوبیت مطلق الهی را در عمل نپذیرفته اند، همواره دل نگران وضعیت و موقعیت خود هستند. از این رو نسبت به آن چه از دست داده اندوهگین و غمگین هستند و نسبت به آینده خود ترس دارند که برخی از نعمت ها را از دست دهند و یا نتوانند به برخی از نعمت ها برسند. چنین حالتی پیامد طبیعی شرک است که خداوند در آیه 151 سوره آل عمران به آن توجه داده است.
خداوند در آیه 71 سوره انعام نشان می دهد که چگونه انسان های مشرک در هر شکل و درجه ای گرفتار تحیر و سرگردانی می شوند و نمی توانند موقعیت خود را شناسایی و تثبیت کنند. آنان همانند کسی می شوند که در آسمانی رها شده اند و چون از زمینی ثابت و مطمئن برخوردار نیستند، به سادگی در دام شیطان می افتند تا هر جایی که می خواهد ایشان را ببرد. اینان همانند پرکاهی هستند که در تندباد هوی و هوس های شیطانی گرفتار آمده اند.
بنابراین ترس از وضعیت کنونی و آینده خود برای ایشان امری طبیعی است، زیرا هیچ جایگاه مطمئن و آرامش بخشی برای خود نمی یابند. (آل عمران آیه 151 و کهف آیه 49 و شوری آیات 21 و 22)
شرک ولو شرک خفی، انسان را به سوی گمراهی و انحراف می کشاند. کسی که باور ندارد که خداوند پروردگار مطلق هستی است و مالک همه آن ها و قادر به هر کاری می باشد، چشمش به سوی دیگرانی است که وی را یاری رسانند. در این حالت دیگرانی در هر مرتبه و مقامی، خدایگان وی می شوند و شخص، خود را ناگریز از بندگی و بردگی ایشان می یابد و بدین ترتیب دچار خفت و ذلت می شوند. (اعراف آیه 152 و توبه آیه 1 و2)
هم چنین شرک موجب می شود تا شخص دچار انحطاط و سقوط از مقام و جایگاه انسانی شود و همانند چارپایان سر در آخور دیگران کند. لذا شخصیت و هویت انسانی خویش را از دست می دهد و همانند چارپایان می اندیشد و عمل می کند. (فرقان آیات 34 و 35 و نیز حج آیه 31)
به هر حال مومنانی که در مرتبه توحید محض نیستند به سبب قرار گرفتن در مرتبه ای از شرک، گرفتار آثار و پیامدهای آن می شوند. کسی که در برخی از مقاطع حیات خویش بر اسباب و علل طبیعی اعتماد می ورزد و به گره گشایی استقلالی آنها ایمان دارد، گرفتار شرک خفی است که آثار آن می تواند به شکل اضطراب و تشویش بروز کند. چنان که شخصی که در مقابل طاغوت سر تسلیم فرود می آورد دچار شرک خفی است و خداوند او را به اشکال مختلف تنبیه می کند.
با این که بسیاری از مواقع انسان این اقسام شرک را تشخیص نمی دهد و متوجه آن نیست ولی چنین شرکی به طور طبیعی آثار و پیامدهای خود را در زندگی وی به جا می گذارد که اضطراب و دلهره بخشی از آن است. از این رو بارها به مومنان هشدار داده می شود تا با درنگ و تدبر در آیات قرآنی، بینش و نگرش خود را به صورت درست تغییر دهند تا ازگرفتاری شرک خفی رهایی یابند و پیامدهای آن دامن گیر آن ها نشود. پیامبر اکرم(ص) درباره این گونه شرک می فرمایند: نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء، شرک، پنهان تر است از صدای پای مورچگان کوچک بر روی سنگ صاف در شب ظلمانی و کمترین درجه شرک این است که ظلم (ظالمی) را دوست و عدل (عادلی) را دشمن بدارد. (المیزان، ج 3، ذیل آیه 13 سوره آل عمران- نقل از الدر المنثور، ج 2، ص71)
در این باره آمده است که آن حضرت (ص) فرمودند: ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر. قالوا: و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال: الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناکترین چیزی که از آن برشما می ترسم، شرک اصغر است. اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می شوند، پروردگار به آنها که در دنیا ریاکردند می فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آنها می یابید»؟ کمترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن برای خداست؟ خداوند می فرماید: بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا (دستورهای مرا) پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.
از آنچه گفته شد معلوم شد که شرک خفی هم موارد زیادی دارد و هم تشخیصش بسیار مشکل است خصوصا در جهت عملی و عبادی و از اینجا حکمت و فلسفه این که شبانه روز حداقل ده بار در نمازهای پنجگانه به خود تلقین می کنیم که «ایاک نعبد و ایاک نستعین» روشن می شود.
در بینش اسلامی هرگونه دنیادوستی، جاه و مقام پرستی، متابعت از خواسته های دل و ریاکاری، نوعی شرک و پرستش غیرخدا به شمار می آید. قرآن این حقیقت را به گونه ای زیبا بیان می فرماید: «ارایت من اتخذ الهه هواه، آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را معبود خویش گرفته است.» (فرقان، آیه 34- جاثیه، آیه 32) روشن است که این مرتبه از شرک عبادی چندان آشکار نیست و شرک خفی نامیده می شود.


منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۸۹/۷/۱۸
نویسنده : علی محمدخانی

نظر شما