علی امینی
متولد 1285، فرزند میرزا محسن خان (معین الملک، امین الدوله) و نوه میرزا علی خان امین الدوله صدراعظم دانشمند مظفرالدین شاه. مادرش خانم اشرف فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه و از بطن حضرت علیا دختر فیروز میرزا فرمانفرما بود و نوه عباس میرزا نایب السلطنه بود. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در تهران پایان برد. برای ادامه تحصیل ابتدا به نجف سپس به فرانسه رفت. علم حقوق و ثروت خواند و در اقتصاد دکترا گرفت. پس از ورود به ایران چندی با سمت قضاوت در دادگستری اشتغال داشت، سپس به وزارت دارائی انتقال یافت. در 1315 علی اکبر داور وزیر دارائی وقت او را به ریاست کل گمرک منصوب نمود.
چندی در آن سمت بود تا مدیر کل وزارت دارائی شد. در 1320 به معاونت وزارت دارائی منصوب گردید. در 1321 که قوام السلطنه به نخست وزیری رسید، او را به معاونت خویش برگزید و در همان سال به جای الهیار صالح به ریاست هیئت اقتصادی ایران در امریکا منصوب شد. در 1324 که قوام السلطنه مجددا به ریاست وزرائی منصوب گردید، برای سرو سامان دادن به وضع اقتصادی کشور مبادرت به تشکیل شورای عالی اقتصاد نمود و دکتر امینی دبیر کل شورای عالی اقتصاد شد. در 1325 به ریاست هیئت مدیره بانک صنعتی و معدنی ایران که از اهم مشاغل اقتصادی آن روز بود گمارده شد.
در انتخابات دوره پانزدهم که حزب دموکرات قوام السلطنه کارگردان و عامل اصلی بود، کاندیدای نمایندگی مجلس شد و پس از شمارش آرا وکیل اول تهران گردید. در 1329 در دوران نخست وزیری منصورالملک وزیر اقتصاد ملی شد. در 1330 در کابینه دکتر مصدق مدتی کوتاه همان سمت را داشت. پس از کودتای 1332 و تشکیل کابینه سپهبد زاهدی وزارت دارائی را عهده دار شد و مذاکرات مربوط به نفت و انعقاد قراردادهای نفتی به وسیله او انجام و اتمام پذیرفت. در مدت نخست وزیری زاهدی وزارت دارائی با او بود. در کابینه حسین علاء که بلافاصله پس از عزل زاهدی تشکیل شد، وزارت دارائی را تصدی می کرد. بعد عهده دار وزارت دادگستری گردید و تا سال 1335 که به سفارت کبرای ایران در آمریکا منصوب شد در آن سمت مستقر بود.
قریب دو سالی که در آمریکا سمت سفارت داشت، موجباتی برای تحکیم موقعیت سیاسی خود فراهم نمود. با حزب دموکرات آمریکا مناسبات حسنه ای پیدا کرد و گویا مفاسد حکومت دیکتاتوری ایران را که توسط شاه پایه گذاری شده بود به اطلاع مقامات آمریکا رسانده بود و داوطلب شده بود که پس از رسیدن به مقام نخست وزیری، دموکراسی واقعی را در ایران جایگزین حکومت استبدادی نماید و شاه را به مقامی تشریفاتی و بدون مسئولیت تبدیل کند. به محض پیروزی حزب دموکرات در آمریکا و انتخاب کندی به ریاست جمهوری، ظاهرا شاه تحت فشار آمریکا قرار گرفت تا فرمان نخست وزیری دکتر علی امینی را صادر کند.
امینی در اردیبهشت ماه 1340 نخست وزیر شد. فرمان انحلال مجلسین را از شاه گرفت و شاه را از مداخله در امور سیاسی کشور منع کرد. برنامه ای به منظور مبارزه با فساد و دزدی و رشوه خواری پیاده نمود. عده ای از رجال و مقامات موثر مملکت را تحت تعقیب قرار داد. ابوالحسن ابتهاج، فتح الله فرود، سپهبد علوی مقدم، سرلشکر ضرغام، سپهبد کیا، سرتیب نویسی و مهندس محسن فروغی و تنی چند از رجال و مقامات از جمله کسانی بودند که توقیف شدند و به زندان افتادند.
سپهبد تیمور بختیار رئیس سازمان امنیت که با قدرت مافوق دولت بر جان و مال مردم رحم نمی کرد، از کار برکنار شد. سپهبد حسین آزموده دادستان و رئیس دادرسی ارتش که از عوامل اصلی محکومیت بسیاری از مردم بود برکنار و تحت تعقیب قرار گرفت. عده زیادی از مقامات از ترس عقوبت اعمال گذشته خود فرار کردند. امینی در یکی از سخنرانی های رادیوئی خود ایران را از لحاظ اقتصادی ورشکسته اعلام کرد. همین نطق رسمی او موجب شد خارجیان سرمایه هایشان را از ایران خارج کنند و بحران اقتصادی کشور ابعاد وسیعی پیدا کرد. شاه که در حکومت او مسلوب الاختیار شده بود دست به تحریکات زد. خزانه خالی، فشار قدرت های داخلی، اختلاف و ضعف اعضای کابینه موجب شد که دولت امینی نتواند کاری انجام دهد. امینی پس از چهارده ماه تلاش بالاخره در مقابل مشکلات تاب و توان خود را از دست داد و از کار کناره گرفت و اسدالله علم به جای او بر اریکه صدارت نشست.
شاه که در دوران نخست وزیری او لطمه دیده بود، در مقام انتقام برآمد. در هر نطق و سخنرانی لبه تیز حملات خود را متوجه او ساخت و تا سال ها گرفتاری اقتصادی کشور را مولود اشتباهات او می شمرد. دستور داد او را به دربار راه ندهند و در هیچ مراسمی دعوت نکنند. در دادگستری پرونده ای برایش تشکیل دادند. روزی که قصد مسافرت به اروپا را داشت، او را از پلکان هواپیما به زیر آوردند و تحت الحفظ به دادگستری بردند و به او اهانت کردند. سال ها خانه اش تحت کنترل مقامات و مأموران امنیتی بود و با کسی حق ملاقات نداشت. هر کس با او دیداری می کرد گرفتار می شد. این وضع سالها ادامه داشت تا شاه به قدرت مطلق رسید، درآمدهای نفتی سرسام آور شد و پنداشت که هیچ قدرتی چه در داخل و چه در خارج نمی تواند گزندی به او برساند. تدریجا فشار از روی امینی برداشته شد و به او اجازه دادند گاهی شرفیاب شود و به عنوان نخست وزیر اسبق در اعیاد حضور یابد و تبریک عرض کند.
امینی که در 57-1356 شاه را به عواقب اعمال هیأت حاکمه توجه داد و به او هشدار داد که اعمال هیأت حاکمه ممکن است مسائل و مشکلاتی ایجاد کند. شاه اظهارات امینی را به سخره گرفت. در اواخر حکومت جمشید آموزگار، امینی طرحی برای شاه فرستاد و به وی توصیه کرد برای رفع بحران، سازمان امنیت، حزب رستاخیز، و مجلسین را منحل کند و بعضی از اعضای هیأت حاکمه را به جرم اشاعه فساد محاکمه نماید. شاه امینی را به اخلال در امر سلطنت متهم نمود و به وی صریحا گفته بود «چه کسی از قاجاریه را در نظر داری به سلطنت بنشانی؟».
در پائیز 1357 که بحران سیاسی به اوج خود نزدیک می شد، امینی رسما مورد شور قرار گرفت و حتی به وی تکلیف نخست وزیری شد، اما نپذیرفت. می گویند به شاه گفته بود یک عمر به مردم دهن کجی کردید و حالا پاداش دریافت می کنید. امینی قبل از پیروزی انقلاب به اروپا رفت. در 1371 در اروپا درگذشت. تنها یک فرزند به نام ایرج از او باقی ماند که هم اکنون در پاریس زندگانی می کند. ایرج چندی در وزارت خارجه اشتغال به کار داشت و مدتی هم سفیر ایران در تونس شد.
منابع:
1. کتاب شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نوشتة باقر عاقلی، انتشارات گفتار، 1380.
نظر شما