آیات خدا
نشانههاى خدا در آفاق و انفس
آیات، جمع آیه است. اهللغت در ریشه و مبدأ اشتقاق آن اَىَىَ، اوى، أأى را احتمال داده و این احتمالهاى را به تفصیل بررسى کردهاند. خلیل،[1]ابنفارس،[2] جوهرى[3] و ابنمنظور،[4] براى آیه، معانى گوناگونى چون قصد، مکث و انتظار، جماعت و شگفتى را گفتهاند؛ ولى همه آنان یکى از معانى آیه را علامت و نشانه دانستهاند. راغب مىگوید: آیه به معناى علامتِ آشکارِ ملازم با چیز پنهان است؛ بهگونهاى که انسان با آگاهى از آن علامت، به چیز پنهان نیز دست مىیابد؛ مانند نشانه راه که با دیدن آن، راه آشکار مىشود.[5]
در قرآن، آیه، آیتین و آیات 382 بار آمده است. مفسّران براى آیه در قرآن، معانى گوناگونى گفتهاند؛ ولى گویا مىتوان آن را در همه این موارد به معناى علامت و نشانه دانست. مصادیق آیه در قرآن بدین قرار است:
1. آیه قرآن[6]
«مِنه ءایتٌ مُحکمتٌ = پارهاى از قرآن، آیات محکم است.» (آلعمران/3،7) آیات قرآن را ازآنرو آیه گفتهاند که مضمون آن، بیان آیات تکوینى، معارف و احکامى است که نشانِ خدا است.[7] برخى هم گفتهاند: چون آیه قرآن، نشانه و دلیل بر سخنى بلند و آموزهاى ارجمند است، به آن آیه گفتهاند[8] یا از این جهت که نشانه جدایى و قطع کلامى از کلام دیگر است.[9]
2. معجزه[10]:
«أَنّى قَد جِئتُکم بِـایَة مِن رَبِّکم أَنّى أخْلُقُ لَکم مِن الطّینِ کَهَیئةِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیه فَیکونُ طَیراً بِإذنِ اللّهِ = ] عیسى(علیه السلام)گفت:] در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزهاى آوردهام. من از گِل براى شما شمایل پرنده مىسازم؛ آنگاه در آن مىدمم؛ پس به اذن خدا پرندهاى مىشود.» (آلعمران/3، 49) راز نامگذارى معجزه به آیه آن است که نشانه حقّانیّت ادّعاى پیامبر و رسالت او از جانب خدا است.
3. پند و عبرت[11]:
«فَالیَومَ نُنَجّیکَ بِبَدنِک لِتَکونَ لِمَن خَلفَک ءَایةً = پس امروز تن بىجان تو را به ساحل مىافکنیم تا براى کسانى که از پى تو مىآیند، عبرتى باشد.» (یونس/10، 92) به امورى که مایه پند و عبرت است، از آنرو آیه گفتهاند که نشانِ قدرت و عزّت پیشینیان، سپس نابودى و خوارى آنان است.
4. موجودات جهان آفرینش[12] (آفاق و انفس):
«وَ مِن ءایتهِ أَن خَلَقَکُم مِن تراب = آفرینش شما [انسانها]از خاک، از نشانههاى خدا است.» (روم/30، 20) بر جهان آفرینش چون آسمان، زمین، خورشید، انسان و... از آن رو آیه اطلاق شده که همه، نشانه آفریدگارى دانا و توانا است. تعبیر آیه از پدیدههاى جهان، مهمترین کاربرد این واژه در قرآن و موضوع بحث در این مقاله همین کاربرد است؛ البتّه وجوه دیگرى مانند برج و عمارت[13] (شعراء/26، 128)، دلیل و برهان[14] (بقره/2،61)، قدرت و سلطه[15] (قصص/28، 35) و کتاب (قرآن)[16](جاثیه/45،8) را برشمردهاند که مىتوان همه آنها را به معناى نشانه دانست.
توجّه به آیات در قرآن:
در قرآن، برشمردن نشانههاى الهى در آفرینش، همواره با واژه آیه یا آیات بیان نشده؛ بلکه خداوند سبحان در موارد فراوانى در مقام یادآورى نعمتهاى خود، بدون ذکر واژه آیه، به شمارش آنها پرداخته است؛ مانند: «وَأَنزَلنا مِن السَّماءِ مآءً فأنبَتنا فیها مِن کلِّ زوج کریم» (لقمان/31، 10)، «أَلَمتَرَ أنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکم ما فىالأرضِ وَالفُلکَ تَجرى فىالبَحرِ بِأمرِه». (حج/22، 65) به گفته مؤلف تفسیر تسنیم، نعمتهاى الهى، آیات توحیدى حق است که براى بهرهورى مادّى و تعالى معنوى انسان آفریده شده و تبیین آنها در قرآن براى دعوت به توحید و تهذیب است.[17] برخى نیز گفتهاند: در پارهاى از موارد، نعمتهاى خدا در آسمان و زمین به تفصیل یادآورى شده تا انگیزهاى براى شکر و حقشناسى باشد و در همه جا نیز این هدف ممکن است منظور باشد که انسان، با نگرش به عالم (از آن جهت که آفریده خدا و در چنبره تدبیر او است)، معرفت فطرى و شناخت حضورى خود را شکوفا سازد و شدّت بخشد؛ بنابراین، این آیات همه جا ضمن اینکه به چگونگى آفرینش موجودات اشاره مىکند، مىخواهد خدا را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت آفریدگار نگاه دارد[18] و از آنجا که غرض از بیان نعمتها و آیات، راهیابى به توحید است، قرآن، منکران خدا و مشرکان را که با مشاهده آیات الهى، به شناخت خداوند و یگانهپرستى هدایت نشدهاند، سرزنش مىکند: «أَوَلَم یَروا» (سجده/32،27)، «أَفَلَم یَنظُروا» (ق/50،6)، «أَفَلایَنظرونَ» (غاشیه/88،17)،«أَفلاتُبصِرون». (ذاریات/51،21) در مواردى نیز با اداى سوگند، به عظمت آیات الهى اشاره شده است: «وَالسَّماءِ ذاتِ البُروجِ» (بروج/85،1)، «وَالشَّمسِ و ضُحـها وَالقَمرِ إذا تَلـها» (شمس/91، 1و2)، «والنَّجمِ إذا هَوى». (نجم/53،1)
اهمّیّت شناخت از راه آیات:
یکى از راههاى شناخت خدا، شناخت او از طریق آیات او است که آن را در اصطلاح، برهان اِنّى مىنامند؛ یعنى انسان با تدبّر در معلول و آثار، به علّت و مؤثّر آن پى مىبرد. شناخت خدا از این طریق، شایعترین برهانى است که قرآن براى خداشناسى مطرح ساخته است؛ چنانکه بسیارى از مفسّران، تمام آیاتى را که بر آیات تکوینى الهى مشتمل است، به اثبات وجود خدا ناظر دانسته و مفاد آنها را به صورت براهینى درآوردهاند که بازگشت بیشتر آنها، به «برهان نظم» است.[19] اهتمام قرآن براى خداشناسى از راه آیات، ازآنرو است که بیشتر معلومات بشر در جهان، معلوماتِ آیهاى است. به گفته برخى، اگر انسان کسى را خوب، بد، دوست یا دشمن مىداند، آن را از رهگذر احساس کسب نکرده؛ بلکه از گفتار و رفتار که نشانه دوستى یا دشمنى و خوبى یا بدى است، دریافته است؛ پس بیشتر شناختهاى ما نه حسّى مستقیم و نه علمى تجربى است؛ بلکه احساس ما به آیههاى شىء تعلّق مىگیرد؛ ولى ذهن ما همواره از راه آیات و آثار، مؤثّر را در وراى آنها مىبیند. شناخت خدا از این راه نیز براى انسان ممکن مىشود. اگر ما خداشناسى از طریق آیات را انکار کنیم، باید نود درصد معلومات خود را که از همین راه به دست آمدهاند، نادیده بگیریم؛[20] از سوى دیگر، برخلاف سایر براهین عقلى که دشوارىهایى دارد، همه انسانها به فراخور دانش خود مىتوانند از این طریق به شناخت خدا دست یابند؛ بنابراین، مأنوس بودن انسان با شناختِ آیهاى و آسانیابى آن موجب شده است که قرآن به این نوع شناخت توجّه ویژهاى کند.
راز و آثار تفکّر در آیات:
قرآن در مواضع فراوانى بر تفکّر و تدبّر در آیات خدا تأکید کرده، متفکّران را مىستاید:«الَّذینَ یَذکُرونَ اللّهَ قیماً و قُعوداً و عَلى جُنُوبِهم و یَتَفکّرونَ فِى خَلقِ السَّموتِ و الأرضِ». (آلعمران/3، 191) برپایه روایات، تفکّر یک ساعت از عبادت یک سال برتر شمرده شده.[21] این اهمّیّت از جهاتى قابل بررسى است:
1. مهمترین راز مطالعه آیات الهى ایمان به خدا و شناخت حقّانیّت او است[22]:«سَنُریهِم ءایتِنا فِىالأفاقِ وَ فى أَنفسِهِم حتّى یَتَبیّنَ لَهم أنّهُ الحقُّ» (فصلت/41،53) از اینرو قرآن کافرانى را که نعمت و قدرت الهى را در آسمان و زمین مشاهده مىکنند و ایمان نمىآورند، سرزنش مىکند: «أَوَلم یَرالَّذین کَفَروا أَنّ السَّموتِ والأرضَ کانَتا رَتقاً فَفَتَقنـهما وَ جَعَلنا مِن الماءِ کلَّ شىء حىّ أَفلا یُؤمِنون» (انبیاء/21،30) البتّه برخى گفتهاند: ممکن است قرآن به (با بیان آیات تکوینى) به طور مستقیم درصدد اثبات وجود خدا برنیامده باشد یا وجود خدا را قریب به بدیهى و بىنیاز از استدلال مىدانسته یا با منکر قابل توجّهى مواجه نبوده است. در هر حال، منافاتى ندارد که آیهاى به طور مستقیم درصدد اثبات یگانگى خدا باشد؛ ولى به طور غیر مستقیم اصل وجود خدا را هم اثبات کند.[23]
2. تفکّر در آیات خدا، افزون بر اثبات اصل وجود آفریدگار، ما را به صفات او، چون علم، قدرت، حکمت، رحمت و... نیز رهنمون است؛ چنانکه قرآن، هدف آفرینش آسمانها و زمین را دستیابى به بینش توحیدى و آشنایى با قدرت و علم خداوند معرّفى مىکند: «اللّهُ الّذى خَلقَ سَبعَ سَموت وَ مِن الأرضِ مِثلَهنّ یَتَنزَّلُ الأمرُ بَینَهنَّ لِتَعلموا أنّ اللّهَ على کلِّ شَىء قدیر وَ أنَّ اللّهَ قَد أَحاطَ بِکلِّ شَىء عِلماً». (طلاق/65،12)
3. تفکّر در بسیارى از آیات خدا و نمایان شدن قدرت بىانتهاى او در آفرینش، پذیرش امکان قیامت و برانگیخته شدن دوباره موجودات را براى انسان آسانتر مىکند؛ چنانکه قرآن در تعدادى از آیات، پس از یادآورى برخى از آیات خدا، معاد و زندگى پس از مرگ و دشوار نبودن زندهکردن مجدّد انسانها را به یاد مىآورد. (عنکبوت/29، 19) در جاى دیگر نیز هدف از تفصیل و توضیح آیات را یقین به ملاقات خداوند دانسته است: «یُفَصِّلُ الأیـتِ لَعَلَّکُم بِلِقاءِ ربِّکم تُوقِنون» (رعد/13،2) همچنین قرآن، آفرینش انسان از خاک و نطفه و علقه، وزنده شدن زمینمرده را دلیلى بر برانگیخته شدن دوباره انسانها مىداند. (حج/22،5) و نیز: «فَانظُر إِلى ءاثرِ رَحمَتِ اللّهِ کَیفَ یُحىِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها إنَّ ذلکَ لَمُحىِ المَوتى» (روم/30، 50) و زنده شدن زمین و رشد گیاهان را در آن، از آیات الهى معرفى کرده، مىگوید: همو که زمین را زنده کرد، مردگان را نیز زنده مىکند: «وَمِن ءایتِهِ أنّکَ تَرىالأرضَ خشِعةً فإذا أنزَلنا عَلیها الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت إنّالَّذى أَحیاها لَمُحىِ المَوتى». (فصلت/41،39) به گفته علاّمه طباطبایى، اهمّیّت تعقّل در آیات الهى از آن رو است که شناخت آیات، موجب شناخت خداوند و اسما و صفات و افعال او مىشود و مىفهماند که خدا زنده است و مرگ بر او عارض نمىشود. خداوند، توانایى بدون عجز، ودانایى است که جهل در او راه ندارد و او آفریدگار و مالک همه چیز است. آفریدگان را آفرید تا به آنان انعام کند؛ بدون اینکه به آنها نیازمند باشد. او روزى همه را گرد مىآورد و انسانها را پاداش یا کیفر خواهد داد. با دستیابى به این معارف، انسان درمىیابد که زندگى او دائم و سعادت یا شقاوت او پایدار است، واین زندگى دنیایى، بیهوده نیست واین حقیقتىاست که انسان را به دین و شریعت الهى راهنمایى مىکند.[24]
4. از دیگر آثار سیر در آیات خدا، بصیرت و خروج از حجاب طبیعت و غفلت و دستیابى به یاد خدا است؛ چنانکه در سوره ق پس از اشاره به آفرینش آسمان و زمین و کوهها و گیاهان مىگوید: «تَبصِرَةً و ذِکرى لِکلِّ عَبد مُنیب» (ق/50،8) و گردش شب و روز و نزول باران از آسمان را مایه تذکر مىداند: «وَ هُوالّذى جَعَل الَّیلَ والنَّهارَ خِلفَةً لِمَن أرادَ أن یَذَّکّر» (فرقان/25،62)، «هُوالّذى یُریکُم ءایتِهِ و یُنزِّلُ لکم مِنَالسَّماءِ رِزقاً وَ ما یَتَذَکّرُ إلاّ مَن یُنیب». (غافر/40،13)
5. شکرگزارى نیز یکى از آثار تعقّل در آیات خدا است؛ چنانکه قرآن به بیان نشانههاى خود در دریا و فواید آن پرداخته، مىفرماید:«وَ لَعلَّکُم تَشکرونَ». (نحل/16،14، جاثیه/45،12) قرآن، انسانهایى را که به رغم مشاهده آیات الهى و برخوردارى از آنها، شکرگزار نیستند، سرزنش مىکند: «أَفَرءیتُمُ الماءَ الَّذى تَشرَبون ءَأنتُم أَنزَلتموهُ مِنَالمُزنِ أَم نَحنالمُنزِلون لَو نَشاءُ جَعَلنه أُجاجاً فَلولاتَشکُرونَ». (واقعه/56، 68ـ70)
تقسیم آیات خدا:
آیه و نشانه، یا اعتبارى است یا تکوینى.آیاتاعتبارىتابع قرارداداست؛ولىآیات تکوینى تابع قرارداد نبوده، براىهمهودر همهجا نشانهاست؛ مانندآیه بودنچمنسبز بر وجود آب. نشانه تکوینى درباره غیر خدا، فقط در محدوده و حالت خاصّى وجود دارد؛ یعنى چمن مادامىکه سبز است، نشانهآب است؛ ولى پس از خشک شدن، دیگر نشانه آن نیست؛ امّا موجودات جهان براى خداوند در همه حالات و با همه تطوّرات، نشانه است؛ در غیر این صورت، مستلزم مستقل بودن موجودى در جهتى خاصّ است کهدرباره ممکنات محال مىنماید؛ بنابراین، هر موجود ممکن درهرحال، نشانه تکوینى خدا است.[25]
آیات الهى را مىتوان به آیات شهودى و غیبى: «علِمِالغَیبِ وَالشَّهـدَة» (توبه/9،94) و ملکى: «تَبـرکَ الذى بِیَدِه المُلک» «ملک/67،1) و ملکوتى: «فَسُبحنَ الَّذى بِیَدهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَىء» (یس/36،83) تقسیم کرد. موجودات مادّى و محسوس که بر خلاف موجودات غیبى با مادّه و عوارض آن مقارنند، از آیات شهودى به شمار مىآیند؛ زیرا به ادراک حسّى قابل درکند؛ گرچه آیه بودنشان مانند سایر آیات به ادراک عقل است و موجودات غیر مادّى، آیات غیبى به شمار مىآیند که خود به آیات مثالى، نفسى و عقلى قابل تقسیمند.[26] از دیگر تقسیمهاى مهم آیات، تقسیم آن به آفاقى و انفسى است.
شرایط بهرهبردارى از آیات خدا:
از قرآن چنین برمىآید که هرکس از عقل بهره گیرد، (روم/30،24) و اهل قبول و شنیدن (یونس/10،67) و پندگیرى و درس آموختن (نحل/16،13) باشد و در آیات خدا تعقّل (بقره/2،164) و تفکّر (جاثیه/ 45،13) کند و از اولىالالباب (آلعمران/ 3،190) و اولى النهى (خردمندان) (طه/20،54) به شمار آید مىتواند از آیات آفاق و انفس، به قدرت، علم و حکمت خدا پى برد. چنین انسانى، اهل ایمان، تقوا و در راه رسیدن به یقین خواهد بود؛[27] از همینرو است که خداوند در آیاتى چند، آفرینش را نشانهاى براى مؤمنان (نمل/27،86) و پرهیزگاران (یونس/10،6) و اهل یقین (ذاریات/51،20) مىداند؛ یعنى آنانند که از رهگذر این آیات به خدا راه یافته و اهل ایمان و تقوا و یقین شدهاند؛ البتّه کسانى که از تدبّر و نگریستن در آیات الهى روى گردانند، آیات الهى در آنها تأثیرى نمىنهد و ایمان نمىآورند و بر شرک خویش پاى مىفشارند: «وَ کَأیِّن مِن ءایة فىالسَّموتِ والأرضِ یَمُرّونَ عَلیها وَ هُم عَنها مُعرِضونَ وَ ما یُؤمِنُ أکثرُهُم بِاللّهِ إلاّ وَ هُم مُشرِکونَ» (یوسف/12، 105 و 106) و آسمان را که سقفى محفوظ است، مىبینند و از نشانههاى آن روىگردانند: «وَ جَعلنا السَّمآءَ سَقفاً مَحفوظاً وَ هُم عَن ءایـتِها مُعرِضونَ» (انبیاء/21،32) چنانکه کافران هم نمىتوانند از راه جهانشناسى و خودشناسى به خدا پى ببرند؛ زیرا غُلهایى که بر گردنشان است، آنان را از دیدن خود باز مىدارد و میان آنان و آیات انفسى و آفاقى خداوند، دیوار بزرگى است که راه را از هر سوى بر آنان بسته است:[28]«إنّا جَعَلنا فى أعنقِهم أغللاً فَهِى إلى الأذقانِ فَهُم مُّقمَحون وَ جَعلنا مِن بَینِ أَیدیهِم سَدّاً وَ مِن خَلفهِم سَدّاً فَأغشَینهم فَهُم لایُبصِرون.» (یس/36،8و9)
پی نوشت:
[1] ترتیب العین، ص 63، «أیا».
[2] مقاییس، ج1، ص168، «اىى».
[3] الصحاح، ج6، ص2275، «ایا».
[4] لسانالعرب، ج1، ص282، «ایا».
[5] مفردات، ص101، «اى».
[6] الوجوه و النظائر، ج1، ص33.
[7] المیزان، ج18، ص159.
[8] مجمعالبیان، ج1، ص204.
[9] لسانالعرب، ج1، ص282، «ایا»؛ مجمعالبیان، ج1، ص204.
[10] الوجوه و النظائر، ج1، ص34.
[11] الوجوه والنظائر، ج1، ص34.
[12] الاشباه و النظائر، ص300.
[13] مجمعالبیان، ج7، ص310.
[14] همان، ج 1، ص 257.
[15] روحالمعانى، مج11، ج20، ص116.
[16] الوجوه و النظائر، ص33.
[17] تسنیم، ج2، ص605.
[18] معارف قرآن، ص226.
[19] معارف قرآن، ص24.
[20] مجموعه آثار، مطهرى، ج13، ص428.
[21] احیاء علوم الدین، ج6، ص58.
[22] مجمعالبیان، ج9، ص29.
[23] معارف قرآن، ص24.
[24] المیزان، ج6، ص170.
[25] تفسیر موضوعى، جوادى، ج13، ص345 و 346.
[26] تفسیر ملاصدرا، ج5، ص134.
[27] المیزان، ج18، ص159.
[28] تسنیم، ج2، ص236.
نظر شما