جدایی از سنتهای نقاشی قاجار،
روزنامه همشهری، شنبه 27 مرداد ,1375 17 آگوست ,1996 سال چهارم , شماره 1044
به مناسبت 27 مرداد, پنجاه وششمین سالروز درگذشت کمال الملک
کمال المک را نباید یک نوآور سنت شکن در نقاشی ایران قلمداد کرد, بلکه او نیز به اقتضای دوره و زمانش بوده و قصد او از سفر نه یافتن و انتقال چیزهای نو بلکه تکمیل آن شیوه ای است که وی وارث و کامل کننده آن بوده است .
محمد غفاری ملقب به کمال الملک نام آورترین هنرمند نقاش در یکصدسال اخیر ایران در بعدازظهر یکشنبه بیست و هفتم مردادماه سال هزاروسیصد و نوزده در انزوای کامل در حسین آباد نیشابور دیده از جهان فروبست. مرگ در انزوای این استاد نقاش هرگز مانع از آن نشد که حیات پرثمر وی به غبار فراموشی سپرده شود. نوشتار حاضر به مناسبت پنجاه وششمین سالگرد درگذشت این استاد شهیر تهیه و تنظیم گردیده است.
حمیدرضا نوری سرشت بنابر روایت خود استاد, وی در حدود سال 1264 ه . ق( 1226 ه . ش )در تهران متولد شد. اما بعداز چند ماه به همراه خانواده به روستای کله در هفت فرسخی کاشان که ملک خانوادگی آنان بود نقل مکان کرد و تا سن دوازده سالگی در آن ناحیه رحل اقامت افکند و در حدود سال 1279 ه . ق به واسطه آنکه خانواده غفاری از دیرباز در درباروجهه ای داشت (شخصیتهای سیاسی چون فرخخان غفاری و صاحب اختیار غفاری همگی از اقوام کمال الملک بودند)ابتدا میرزا محمد و سپس میرزاابوتراب (برادر بزرگتر وی) به تهران آمدند و در منزل دایی خویش مجیرالدوله سکنی گزیدند, و در مدرسه دارالفنون تحت تعلیم قرار گرفتند.
از میان این خاندان که با کارنقاشی پرورده شده بودند,میرزا محمدخان غفاری از خود چنان استعداد و مهارتی را نشان می دهد که حتی از عمویش صنیع الملک سرآمدتر شد. او در دامن خانواده ای پرورش یافت که به حق آنان را مانند خاندان شهنازی (فراهانی) خاندان هنر باید نامید, ایشان درطی چند نسل هنر نقاشی زند قاجار رااعتلاء بخشیدند و جزء نام آوران این هنر در آن عهد به شمار می آیند. محمد غفاری که از دوران کودکی تحت تربیت پدر خود میرزا بزرگ و بعدها عمویش صنیع الملک و مدتها تحت تربیت مزین الدوله قرار گرفت که هریک به نوبه خویش از رجال هنر نقاشی در عهد قاجار به شمار می آمدند. کمال الملک خود در این زمینه چنین می گوید: اشخاصی که به من حق تعلیم دارند اولا خود فامیل من , در دارالفنون میرزا علی اکبرخان مزین الدوله که به فرنگستان رفته بود و معلم من به حساب می آید.. . جز این شخص آن هم صورت احدی به من حق تعلیم ندارد. خودم به زحمت هرچه می دانم آموخته ام.
سنت نقاشی قاجاری, شیوه ای بودکه از دیرباز در هنر ایران آغاز
گردیده بود شاید اولین بارقه آن را در آثار هنرمندانی چون
محمدزمان بتوان یافت که در اواخر صفوی به ایتالیا سفر کرده بود و در
دوران حیات خویش سعی فراوانی در آمیختن نقاشی ایرانی با دستاوردهای
هنر نقاشی غربی داشت. بعداز او این دیدگاه دچار تحولاتی شد تا دوران
زندیه و اوایل قاجاریه که هنرمندانی چون لطفعلی صورتگر و میرزا محمد
شیرازی, محمدصادق خان و بعدها میرزا بابا, مهرعلی محمودخان
ملک الشعرای صبا و.. . که همگی در رشد این هنر و صورت پذیری حدود آن
سعی فراوان کردند. خاندان غفاری نیز به واسطه اشتغال و همچنین
استعداد فراوان سهم عظیمی در شکل گیری سنتهای این هنر داشته اند.
صنیع الملک که خود ازرجال این خاندان بود, شاگرد میرزاباباو
مهرعلی بود و به واسطه استعداد فراوانش در اوایل دوران ناصری به
ایتالیا سفر کرد. وشیوه های رایج نقاشی آن عهد را درایتالیا فرا
گرفت, اما پس ازبازگشت نتوانست از بندهای سنت نقاشی قاجار خود را
رهایی بخشد, بلکه به اقتضای زمان آن را پذیرفت و به بسیاری از
سنتهای تصویری آن گردن نهاد. چنانکه آثار وی جزء مرحله ای از پیشرفت
مکتب قاجار درآمده است. او نسبت به متقدمین خود در نقاشی قاجاری
توجه بیشتری به طبیعت داشت. عمده آثار صنیع الملک با آبرنگ اجرا
گردیده است که در آنها کاملا شیوه پردازی هنرمندانی چون میرزا محمد و
لطفعلی صورتگر با دیدگاههای طبیعت گرایانه محمودخان ملک الشعرای صبا
به هم آمیخته شده است. البته از وی آثاری با رنگ و روغن نیز باقی
مانده است که در آنها تکنیکهای غربی نقاشی و تاثیرات آموزشهای او در
ایتالیا بیشتر مشهود است (مانند پرتره میرزاعلی خان ظهیرالدوله که
هم اینک در محل موزه تماشاگه تاریخ نگهداری می شود). سلف او یعنی
برادرزاده اش میرزامحمدخان غفاری بسیار سریع توانست استعداد هنری
خویش را نمایان سازد و در دستگاه ناصری به نقاشباشی حضور همایون
ملقب گردد. و در جایگاه ویژه عمومی خود قرار گیرد.
وی در سال 1301 ه. ق با زهراخانم خواهر مفتاح الممالک ازدواج کرد و
ثمره آن چهار فرزند بود. دراین سالها نقاشباشی جوان آرامشی ویژه
یافت که درسایه آن توانست آثار بسیاری را بوجود آورد. در این
مورد اسماعیل آشتیانی شاگرد استاد گفت که او با امضای نقاشباشی 170
تابلو کشیده که هم اینک تعداد کمی از آنها باقی است. ناصرالدین شاه
در بدو ورود از نقاشباشی جوان می خواهد تا صورتهایی از رجال و اهالی
دربار برای او بسازد. او نیز در ابتدا صورتهای حاجی خازن الملک ,
مهدی خان آجودان, میرزا محمدخان منیژک ابن خاقان (پدر عزیزالسلطان.)
محمد ابراهیم خان ابری را با تمام سرایدارها می کشد.
همچنین تابلوی رمال که ازحیث موضوع و حتی ترکیب بندی در آثار این
دوره محمدغفاری از پختگی بیشتری بهره مند است. از دیگر آثاراین
دوره باید از تکیه دولت نام برد که از روی محلی به همین نام نقاشی
شده است. کمال الملک در هر یک ازآثار موفق این دوره از کار خویش,
قدمی بسوی تعالی فنی آثارش به پیش برداشته است. به طوری که رشد این
نقاش جوان را در آثار این دوره اش بخوبی می توان دید. معروفترین اثر
کمال الملک مهر پایانی براین دوره اوست, زیرا در زمان اتمام این
تابلو که پنج سال بطول انجامید, بنابر نامه ای که از نقاشباشی باقی
است وی از اتابک اعظم (میرزاعلی اصغرخان امین السلطان) تقاضا می کند
که به جهت استحقاقش لقبی از سوی شاه به وی اعطاء گردد. و از همین
روی اتابک در طی نامه ای به شاه و مبلغ صد تومان چک بانک شاهی (برای
شاه از جانب محمدغفاری) که حواله می شود خواستار لقب کمال الملک برای
محمد غفاری می شود, شاه نیز موافقت می کند و در شعبان 1311 ه. ق فرمان
را امضاء می کند. تابلوی تالار آئینه که در سال 1313 ه. ق چند ماه پیش
از قتل شاه به پایان می رسد دارای امضاء کمال الملک است. این اثر از
جمله پرکارترین تابلوهای کمال الملک به حساب می آید. دیوارها و سقف
آئینه کاری شده که دارای انعکاسات بسیار از محیط اطراف هستند و فرشها
و سایر جزئیات دراین تابلو با دقت زیاداجرا شده اند و تصویر
ناصرالدین شاه که در نزدیکی تخت طاووس بر صندلی نشسته و شمشیر
مرصع دردست به بیرون نگاه می کند; حالتی بسیار رسمی به این اثر
بخشیده است. با این تابلوکمال الملک جدائی کامل خوداز سنتهای
نقاشی قاجار ونگارگری را اعلام می کند, وحرکتی را که از محمدزمان
دردوران صفویه آغاز شده بود به نقطه کمال خویش می رساند وباب
تازه ای را بر روی نقاشی در ایران می گشاید. این تابلوبا معیارهای
نقاشی طبیعت گرایانه غرب مطابق است. پس از قتل ناصرالدین شاه
کمال الملک عازم اروپا می شود. ( 1315 ه. ق) و به مدت دو سال از شهرهای
وین و پاریس, رم و فلورانس دیدن می کند و در موزه های معروف این شهرها
دست بکار کپی برداری از آثار استادان نقاشی غربی می زند و آثار
هنرمندانی چون رامبراند, تیسین و رافائل را کپی برداری می کند و در
این میان به آثار رامبراند و رافائل بیش از دیگران علاقه نشان می دهد.
در پاریس با فونتن لاتور نقاش فرانسوی آشنا می شود و با وی مراوده
برقرار می کند. شخص نامبرده از دوستان ادواردمانه (از بنیان گذاران
امپرسیونیسم) بود. در این باره که چرا در مدت اقامت کمال الملک در
غرب هیچگونه تاثیری از مکتب نوین امپرسیونیسم در او دیده نشد و یا
حتی کلامی در این باب صحبت نکرده است, باید تامل کرد. زیرا سالهای
اقامت کمال الملک در اروپا بخصوص در فرانسه یعنی از .1897 م تا .1899 م
سالهایی است که امپرسیونیستها با نمایشگاه در پاریس اعلان موجودیت
کرده اند و تازه کمال الملک با یکی از دوستان مانه دوستی داشته است.
پس چراحرفی از آنان به میان نیاورده است البته جوابهای بسیاری
به این پرسش داده شده اما نکته موردنظر این است که کمال الملک خود
وارث سنتی بوده است که رشدو تکامل آن را وجه همت خویش قرار داده
بوده است. یعنی اگر به سیر تحول نقاشی در آن عهد بپردازیم خواهیم
دید حرکتی را که محمدزمان در بهره گیری از تجارب نقاشی غربی آغاز
کرده بود, گام به گام شکل گیری کامل آن را تا دوره کمال الملک می توان
دنبال کرد. درواقع او مهرپایانی و تکمیلی این سیربود. و نباید
او را یک نوآور سنت شکن در نقاشی ایران قلمداد کرد بلکه اونیز
مقید به اقتضای دوره وزمانش بوده و قصد او ازسفر نه یافتن و
انتقال چیزهای نو بلکه تکمیل آن شیوه ای است که وی وارث و
کامل کننده آن بوده است.
پس از بازگشت از اروپاکمال الملک نتوانست بادربار و محیط آن کنار
بیاید. از همین رو سفری دوساله به عتبات عالیه را در پیش گرفت و
ماهها در شهرهایی چون نجف, کاظمین, کربلا وبغداد سکنی گزید و به
نقاشی پرداخت. آثار این دوره او نسبت به دوران قبلی از قوام و پختگی
بیشتری برخوردار است. تحرک و توجه بیشتر به ارتباطهای بین سطوح و
تقسیمات فضا در ترکیب بندی آثار این دوره اش مشهود است. عرب خوابیده
(ناتمام,) زرگر بغدادی, میدان کربلای معلاء و فالگیر یهودی از آثار
برجسته این سفر هستند. تابلوی فالگیر یهودی که دارای فضایی شاد است
و شخصیتها همگی حالتی متبسم و در عین حال پرجنبش دارند. فضای اصلی
اثر دارای یک تحرک مناسب است که حاصل ساختار تصویری اثر است و از
این حیث در میان ترکیب بندیهای کمال الملک از حالتی ویژه برخوردار
است. و از آثار موفق این نقاش به حساب می آید. پس از بازگشت از سفر
عراق و درگذشت مظفرالدین شاه و روی کار آمدن محمدعلی شاه و آغاز
جریان مشروطیت کمال الملک از کار نقاشی تا زمانی (دوران محمدعلی
شاهی) کناره گیری می کند. پس از به سلطنت رسیدن احمدشاه کمال الملک
مجددا دست به خلق آثار نقاشی می زند. عمده آثار این دوره از کارهای
او تصویر شخصیتها و رجال سیاسی و فرهنگی است. در این دوره کمال الملک
هنر صورت سازی خویش را به اوج می رساند و شبیه شخصیتهایی چون سردار
اسعد بختیاری, عضدالملک, سید نصرالله تقوی, وثوق الدوله, صنیع الدوله ,
میرزا محمدحسین ادیب و.. . را می سازد که در میان آنها تکچهره
عضدالملک (که خود استاد گفت که آن را از روی عکس او ساخته است) و
تصویر سردار اسعد بختیاری از کیفیتی ویژه برخوردارند و می توان آنها
را از بهترین نمونه های صورت سازی کمال الملک به حساب آورد. در دوران
حکومت احمدشاه ونیابت ناصرالملک, فکرتاسیس یک مدرسه نقاشی در
ذهن کمال الملک بوجودمی آید. او پیشنهاد این کاررا با کمک
ابراهیم حکیمی (حکیم الملک) و محمدعلی فروغی (ذکاءالملک که از
دوستان نزدیک کمال الملک بودند) به دولت وقت می دهدو سرانجام در
جمادی الاول 1329 ه. ق فرمان تاسیس نخستین مدرسه نقاشی در محل ضلع
جنوبی باغ نگارستان صادرمی شود. این نخستین هنرستان مستقل نقاشی
در ایران بود که به شیوه مدارس هنری غرب تاسیس شد. این مدرسه در
رشته های سیاه قلم و طراحی, نقاشی و مجسمه سازی و قالی بافی محصلینی را
جذب کرد که تعداد آنان در طول دوران ریاست کمال الملک به چهل و هفت
نفر رسید که در رشته های مختلف آن تحصیل می کردند. البته از بین این
چهل و هفت نفر خود استاد تنها یازده تن را مورد تایید قرار داده است
که عبارتند از: 1 میرزا اسمعیل آشتیانی 2 حسنعلی خان وزیری 3
ابوالحسن خان صدیقی 4 حسین شیخ 5 نعمت الله 6 میرزا علی خان محمودی
(در قالی بافی) 7 محمود اولیا 8 محمودآقا 9 محسن خان مقدم پسر
احتساب الملک 10 سلیمان خان قاجار (نوه عزت الدوله) 11 صنیع السلطان
(که از کم کاری او شکایت داشت) البته جا دارد که در این جمع از نام
فتح الله عبادی نیز سخنی به میان آید زیرا او از شاگردان خوب استاد
بود و مدتها به فرنگ رفت و مدتی هم در دانشکده هنرهای زیبا و مدرسه ی
مروی تدریس کرد. شاگردان استاد همگی به شیوه او وفادار ماندند و
دنباله روی سنتی شدند که از کمال الملک باقی ماند.
در زمان ریاست وزرایی رضاخان, سلیمان میرزا وزیر معارف شد و پس از
وی تدین این سمت را دارا بود که هر دو سخت با کمال الملک درگیر شدند
زیرا او بعنوان رئیس مدرسه صنایع مستظرفه حاضر به حرف شنوی و اطاعت
از آنان نبود به همین خاطرکمال الملک در سال 1346 ه. ق( 1306
ه. ش) بازنشسته شد وملک حسین آباد در نیشابور رابه مبلغ نه هزار
تومان خریداری کرد و در بهار سال 1307 ه. ش به حسین آباد نقل مکان
کرد. و در عزلت کامل به زندگی پرداخت. در حسین آباد استاد بیش از
چند اثر نساخت که اکثرا دورنما هستند و از حیث دورنماسازی از جمله
بهترین آثار کمال الملک به حساب می آیند.
مهمترین واقعه در این دورانها حادثه نابینا شدن چشم چپ استاد بود
که در سال 1344 ه. ق( 1304 ه. ش) رخ داد. سالهای زندگی در
حسین آباد, سالهای کناره گیری و حیات عارفانه برای کمال الملک بود. در
این ایام دیوان حافظ همدم وی بود. سرانجام در بعد از ظهر روز یکشنبه
27 مرداد ماه سال 1319 ه. ش کمال الملک در پی بیماری در منزل
خواهرزاده خود جان به جان آفرین تسلیم کرد. یادش گرامی و روحش
شاد.
نظر شما