فریدون جم
فریدون جم: فرزند محمود جم از مهرههای اساسی و نزدیک حکومت رضاشاه و محمدرضا پهلوی، متولد 1293 ش در تبریز. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران و پاریس به اتمام رسانید، سپس دانشکده افسری سن سیر پاریس را گذرانید. دوره دانشکده افسری تهران را نیز به پایان برد. دوره دانشگاه جنگ انگلستان و چند دوره کوتاه مدت را نیز در آمریکا گذرانید. در 1316 به درجه افسری رسید و یک سال بعد داماد رضاشاه شد. این ازدواج فرمایشی بود و شاه میل داشت قبل از اینکه ازدواج فوزیه و محمدرضاشاه سربگیرد، دختران خود را هم شوهر داده باشد. لذا فریدون جم فرزند نخست وزیر وقت و علی قوام فرزند قوامالملک شیرازی که هردو افسر ارتش بودند، برای این کار انتخاب گردیدند. مطلعان میگویند هیچ نوع رضایتی در طرفین وجود نداشت. به همین دلیل ابتدا اشرف پهلوی از علی قوام طلاق گرفت و بعد از مرگ رضاشاه نیز شمس پیوند زناشوئی خود را گسیخت.
فریدون جم درجات خود را در ارتش پیمود و با درجه سرتیپی، فرمانده دانشکده افسری شد. پس از آن درجه سرلشکری و بعد از آن سپهبدی گرفت. مدتی معاونت ارتش غرب با او بود و چندی فرماندهی ارتش شرق را تصدی میکرد. سرانجام به قائم مقامی ستاد بزرگ ارتشتاران رسید و بعد از ارتشبد بهرام آریانا با درجه ارتشبدی رئیس ستاد شد. چند سال در رأس ستاد قرار گرفت. به طور ناگهانی از ریاست ستاد برکنار و با سمت سفیر به مادرید رفت. درباره برکناری وی سخن زیاد گفتهاند. یک مقام مطلع از زبان خود جم چنین مینویسد:
«مستشاران نظامی آمریکا در ایران همیشه در گفتگوها و مذاکرات خودشان با شاه از من تعریف میکردند، ولی یک روز ژنرال زایتس فرمانده مستشاران آمریکا در ایران، با لبخندی به من گفت که «امروز بوسه مرگ را نثارت کردم» و موقعی که مفهوم این جمله را از او پرسیدم، جواب داد «در ملاقات با شاه به او گفتم که جم بهترین ژنرال در ارتش ایران است». از آن روز به بعد اوضاع دگرگون شد و به صورتی درآمد که دست به هر کاری میزدم به در آن کار به بن بست میرسیدم. شاه هر روز به دلیلی انگشت روی نارسائیهای موجود در ارتش میگذاشت، ولی البته در هر مورد نیز موقعی که برای یافتن علت نارسائی تحقیق و بررسی میشد، همیشه این نتیجه به دست میآمد که تقصیر از من نبوده و یا اگر هم دخالتی در آن داشتهام صرفاً به دلیل مواردی بوده که قبلاً به تصویب شخص شاه رسیده است. ولی علیرغم این مسائل، پیوسته شاهد بودم که جوّ نامساعدی علیه من رو به گسترش است و وضع به شکلی درمیآید که دیگر قادر نیستم به سهولت دست به کاری بزنم. تااینکه یک روز در جمع فرماندهان نظامی موقع صحبت راجع به نارضایتی شاه از بعضی از واحدهای ارتش خطاب به فرماندهای نظامی گفتم: ناخشنودی شاه از چنین مسائلی هم از نظر شغلی و هم از نظر احساسی برایم فوقالعاده زجرآور است. چون من نه تنها شاه را فرمانده خود میدانم بلکه به او به عنوان برادر خود نیز عشق میورزم. روز قبل از شرفیابی، علم وزیر دربار، در باب این بیمبالاتی که شاه را برادر خطاب کردهام تذکر شدیدی داد و تکلیف استعفا کرد.»
جم بعد از برکناری بازنشسته شد و به مأموریت اسپانیا رفت. چهار سال در آنجا بود. وقتی مأموریتش پایان یافت، دیگر شغلی به او ارجاع نشد و در لندن اقامت گزید. رویه شاه در بیست سال آخر سلطنتش در برابر افسرانی که نیرومند و مغرور و جدی بودند، بدین صورت بود که پس از برکنار کردن آنها از ارتش، یک شغل سیاسی موقت در داخل یا خارج برای مدت کوتاهی به آنها واگذار میکرد و پس از اتمام آن مأموریت، برای همیشه آنها را به بایگانی راکد میسپرد. نمونههای زیادی وجود دارد: مانند سرلشکر پاکروان که به سفارت فرانسه رفت، سپهبد مالک به مأموریت در آلمان اعزام شد، سپهبد محوی ، سپهبد نصراللهی، سرلشکر مقبلی، سپهبد اسکندر آزموده که از جمله افراد خارج شده از ارتش بودند.
فریدون جم در 1357 چند بار برای عضویت در هیئت دولت دعوت شد، ولی حاضر به پذیرفتن هیچ گونه سمتی نشد.
منابع:
1- کتاب شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، ج 1، نوشته دکتر باقر عاقلی ، انتشارات گفتار با همکاری نشر علم، 1380
نظر شما