موضوع : پژوهش | مقاله

سبک شناسی جواهر

نویسندگان: علیمحمد عندلیب
منبع: اندیشه حوزه 1374 شماره 2
فقه شیعه در برگیرنده جواهری است برگرفته از دو گوهر گرانبهای قرآن و عترت و ابواب آن همچون شرایعی است برای سیراب شدن روح فرد و پیکره جامعه از زلال حکم الهی.
فقه اهل‏بیت علیهم السّلام ثمره تلاش مخلصانه و محقّقانه بزرگمردانی است که از عصر معصوم تاکنون، از سویی در تکامل این علم، جهادی خستگی ناپذیر داشتند و از سوی دیگر، قهرمانانه در مقابل هر گونه بدعت و کژروی در استنباط، پایداری و ایستادگی نمودند، و خواسته هر نسل از نسل بعد خود نیز ادامه همین مسیر است، تا آن گاه که حجت حق، امام زمان-عجل الله تعالی فرجه-ظهور فرماید که در آن زمان این فقه به نهایت پیشرفت خود نائل خواهد شد.
در همین راستا، به عنوان برداشتن قدمی بسیار کوچک، به خواست قادر متعال و عنایات ولی الله الاعظم-ارواحنا فداه-مباحثی درباره سبک و شیوه صاحب جواهر رحمه اللّه در کتاب ارزشمند«جواهر الکلام»، طی سلسله مقالاتی به محضر خوانندگان فرهیخته‏تقدیم می‏شود.همان جواهری که حقا نام زیبنده‏ای دارد و به تعبیر علامه مظفر رحمه اللّه:
الف:«فالجواهر جواهر بجمیع ما تعطی هذه الکلمة من دلالة، فهو اسم علی مسمّاه». 1
کتابی که یکی از مهمترین مدارک و منابع فقه شیعه محسوب می‏گردد و جلوه جمیلی است از شیوه نیکوی سلف صالح تا آن جا که در کلام فقیه فرزانه‏ای چون امام خمینی- قدس الله نفسه الزّکیه-«فقه سنتی»با«اجتهاد جواهری»مترادف گشته است.و این کلام آن عزیز سفر کرده است که فرمود:
ب:«مبادا خدای نخواسته اشتغال به مبادی و مقدمات موجب شود که از غایت اصلی که ابقاء و رشد تحقیقات علوم اسلامی خصوصا فقه به طریقه سلف صالح و بزرگان مشایخ همچون شیخ الطائفه و امثاله-رضوان الله تعالی علیهم-و در متأخرین همچون صاحب جواهر و شیخ بزرگوار انصاری-علیهم رضوان الله تعالی-باز دارد. اسلام اگر خدای نخواسته هر چیز از دستش برود، ولی فقهش به طریقه موروث از فقهاء بزرگ بماند به راه خود ادامه خواهد داد، ولی اگر همه چیز به دستش آید و خدای نخواسته فقهش به همان طریقه سلف صالح از دستش برود، راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهی خواهد کشید» 2
و این نیزرهنمود آن راهنماست:
ج:«اما در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه‏ها این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی‏دانم.اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست.زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند.» 3
جواهر الکلام همان گوهر ارزشمندی است که از گوهرشناسی چون خاتم المجتهد شیخ انصاری قدس سرّه نقل است که فرمود:
1.مقدمه مرحوم مظفر بر چاپ جدید جواهر، ص 14.
2.صحیفه نور، (چاپ اول)، ج 17، ص 205.
3.همان مأخذ، ج 21، ص 98.
_____________________
د:«یکفی للمجتهد فی أهبته وعدة تحصیله نسخة من الجواهر و أخری من الوسائل مع ما قد یحتاج الیه من النظر فی کتب الاوائل.» 1 2
قبل از شروع بحث، تذکر نکاتی مفید می‏نماید:
1.مخاطبان اصلی ما در این مباحث، آشنایان به مبانی فقهی و اصولی و بالاخص طلاّب عزیزی می‏باشند که بتازگی وارد مرحله درس خارج شده‏اند.از همین رو مطالب جنبه فنی خواهد داشت، گرچه مطالبی هم که قابل استفاده عموم است، بمناسبت مطرح خواهد شد.
2.نوشتار از پیوستگی و ارتباط ویژه‏ای برخوردار است و این بذل عنایت خواننده عزیز را نسبت به مطالعه قسمتهای بعد نیز اقتضا می‏کند، اگر چه هر مقاله مشتمل بر نکات و مطالبی خاص هم می‏باشد.
3.بعد از بیان دو مقدمه به صورت فشرده، اساس بحث در سه فصل خواهد بود:
فصل اول:شیوه نگارش جواهر؛مشتمل بر عناوینی از قبیل:کیفیت عبارات کتاب، 1.سید محسن امین، اعیان الشیعه، (بیروت)، ج 4، ص 5.
2.بزرگان دیگری نیز در مورد ارزش کتاب جواهر سخنانی گفته‏اند که در این جا به دو نمونه بسنده می‏کنیم: مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی گوید:
«خلّف کتابه الجواهر الذی لا یوجد فی خزائن الملوک بعض جواهره و لم یعهد فی طخائر العلماء شی‏ء من ثماره و زواهره، لم یکتب مثله جامع فی استنباط الحلال و الحرام و لم یوفّق لنظیره احد من الاعلام لانه محیط باول الفقه و آخره، محتو علی وجوه الاستدلال مع دقّة النظر و نقل الاقوال.قد صرف عمره الشریف و بذل وسعه فی تألیفه فیما یزید علی ثلاثین سنة، لانّ آخر ما خرج من قلمه الشریف من مجلّدات الجواهر هو کتاب الجهاد الی آخر النهی عن المنکر و قد فرغ منه فی(1257)فأثبت بعمله القیّم المنّة علی کافّة المتأخرین و جعلهم عیالا له فی معرفة استنباط احکام الدین...»؛الذریعه، ج 5، ص 276-275.
و مرحوم سید محسن امین گوید:
«جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام لم یؤلف مثله فی الاسلام حتی حکی عن بعض العلماء انه قال:لو اراد مورخ زمانه أن یثبت الحوادث العجیبة فی ایامه لما وجد حادثة اعجب من تصنیف هذا الکتاب...»؛اعیان الشیعه، ج 4، ص 5.روش مؤلف در توضیح و نقد متن چگونگی ورود به بحث و خروج از آن، سبک نویسنده در نقل روایات و اقوال و نیز مقایسه‏ای بین شروح دیگر شرائع و کتب قبل و بعد جواهر با جواهر(از جهت نگارش)و....
فصل دوم:شیوه بحث و اشکال؛حاوی مطالبی مانند روش برخورد مؤلف با آرای شاذ و اخباریون، روش ایشان در تقریر و توضیح کلام طرف بحث، شیوه مؤلف در رفع اشکال و دفاع از کلمات فقها، رعایت فنون منطقی در بحث(برهان، جدل)و نیز مقایساتی در جهت بحث و اشکال با سایر کتب و....
فصل سوم:شیوه استنباط که مهمترین بخش مقالات و مشتمل بر عناوینی است که به بعضی از آنها اشاره می‏کنم:سبک مؤلف در برداشت از قرآن کریم، نقش علم رجال و درایة در استنباطات نویسنده، جایگاه علم اصول در فقه جواهری و اشاره‏ای به مهمترین نکات اصولی از نظر صاحب جواهر، از قبیل:عرف، سیره، اجماع، شهرت، عقل و... روش برخورد با فقه عامه و تأثیر آن در اجتهاد، زمان و مکان در فقه جواهری، فقه حکومتی در اجتهاد جواهری و نیز مقایساتی از جهت شیوه استدلال با کتب دیگر و....
4.نویسنده که به بضاعت مزجاة خود اعتراف دارد، از خوانندگان اندیشه‏ور انتظار دارد که او را از پیشنهادها و انتقادات خود بهره‏مند سازند.
تاریخچه اجمالی فقه شیعه و جایگاه کتاب جواهر
فقه اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام از ابتدای تکوّن خود تاکنون، مراحلی را پیموده است که در این میان می‏توان به سه مرحله اساسی اشاره کرد:
1.مرحله مربوط به فقهای عصر ائمه علیهم السّلام همچون زرارة بن اعین، محمد بن مسلم و....کتب و اصولی که در این دوران نگارش یافته، مشتمل بر ذکر روایات با بیان اسناد، به همراه رعایت ضوابط افتاء می‏باشد.
2.عصر فقهایی مانند علی بن الحسین بن موسی بن بابویه رحمه اللّه و فرزندش مرحوم شیخ صدوق و....قسمتی از کتب فقهی عصر مذکور صرفا مشتمل بر روایاتی است که طبق آن فتوا می‏داده‏اند.حذف اسناد و تغییر اندک در عبارت روایت، عامل مناسبی درتناسب کتب آن عصر با کتب فتوایی گردید.از کتب نگاشته شده در این عصر به«اصول المتلقّاة من المعصومین»تعبیر می‏گردد.
3.عصر شکوفایی اجتهاد:در این دوره، فقیه به نقل روایت معتمد اکتفا نمی‏کرد، بلکه تفریع فروع و تجزیه و تحلیل مفاد روایات، استفاده بیشتر از علم رجال و اصول و...در استنباط، از مشخصات عمده اجتهاد در این دوران است.نهال نخستین این شجره طیبه را فقهایی چون شیخ طوسی و ابن ادریس و...در خلاف و مبسوط و سرائر کاشتند و رشد این شجره ادامه داشت تا زمان مرحوم وحید بهبهائی که این بزرگمرد با مقاومت در قبال اخباریگری، غنای خاصی به فقه استدلالی بخشید و مرحوم صاحب جواهر، از پرورش یافتگان این مکتب است. 1
نکاتی درباره اهداف مؤلف
1.مقصود اولیه مؤلف، نگارش کتابی منظّم و منقّح نبوده است، بلکه هدف تألیفی بوده جهت رجوع و استفاده شخصی در ایامی که به متون فقهی دسترسی نداشته، ولی این 1.از بررسی زندگی شخصی صاحب جواهر، به جهت اختصار خودداری می‏شود.فقط اشاره می‏کنیم که ایشان در پایان کتاب القضاء جواهر، خود را این‏گونه معرفی کرده است:
«محمد حسن ابن المرحوم الشیخ باقر نجل المرحوم عبد الرحیم نجل المرحوم آغا محمد الصغیر نجل المرحوم عبد الرحیم الشریف الکبیر.»
و درباره سال تولد ایشان مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی طبق قراینی آن را در حدود سال 1200 ه ق می‏داند و در مورد سال وفات، همگی اتفاق دارند که در سال 1266 ه ق اتفاق افتاده است(ماده تاریخ: علا ارض النجف).در زمینه زندگی علمی ایشان باید گفت که این فقیه متبحر در مکتب بزرگانی چون مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و فرزندش شیخ موسی کاشف الغطاء-ره-و مرحوم سید جواد عاملی، مؤلف مفتاح الکرامه و...پرورش یافته است.پس ایشان با یک واسطه شاگرد مکتب وحید بهبهانی است.برای اطلاع بیشتر از زندگی شخصی و علمی ایشان رجوع شود به:آقابزرگ تهرانی، الکرام البررة، ج 1، ص 312؛سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج 4، ص 5؛آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 5، ص 276-275؛عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 9، ص 184؛مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج 2، ص 420-419؛مقدمه مرحوم مظفر بر چاپ جدید جواهر.
بدان معنا نیست که در طول مدت نگارش کتاب(30 سال)و بعد از آن، قصد استفاده دیگران از کتاب را نداشته‏اند، 1 و به هر حال، این نشان از عظمت علمی ایشان دارد که با نبودن چنان قصدی، چنین تألیف ماندگاری را از خود به یادگار نهاده‏اند.
2.صاحب جواهر در این کتاب، (اولا)در پی توضیح و بیان دقایق و لطایف، ذکر مستندات، نقادی کتاب شرائع 2 و نقد شروح دیگر آن و(ثانیا)نقل و نقد اقوال دیگر بزرگان فقه و بیان مدارک آنها و(ثالثا)ذکر و اثبات نظریه خود در مسائل فقهی است.
3.مؤلف گرانقدر ما برای دستیابی به اهداف یاد شده، نگارش شرحی 3 مزجی بر 1.ایشان بخشی از سال را در«غدارات»که در قریه‏ای از قرای حلّه است، می‏گذرانده‏اند.شایان یادآوری است که این منطقه، محل زیست خویشان مادری مرحوم صاحب جواهر بوده است؛(رک:مقدمه مرحوم مظفر، ص 7)
2.در مورد عظمت علمی مرحوم محقق حلی و ارزش و جایگاه کتاب شرائع الاسلام، سخن بسیار است که از جمله مرحوم سید علی طباطبائی معروف به سید مجاهد گوید:
«ان کتاب شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام من مصنفات الامام المحقق و النحریر المدقق افضل المتقدمین و المتأخرین نجم الملة و الدین سقی الله ضریحه میاه الرضوان و رفع قدره فی فرادیس الجنان، من أشرف الکتب الفقهیة و أحسن المصنفات الفرعیة لما فیه من التنبیهات الجلیلة الجلیّة و التلویحات الدقیقة الخفیة...»(مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، چاپ قدیم، ص 1 و مرحوم صاحب جواهر از این کتاب تعبیر می‏فرماید به«قرآنا فی الاحکام الشرعیة و فرقانا فی العلوم الفقهیة»ص 2 مقدمه جواهر.برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به:آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 13، ص 48-47؛مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج 3 و...)
3.نگارش شرح بر کتب فقهی و...از دیرباز مورد توجه علما بوده است و این شروح از یک جهت تقسیم می‏شوند به شرح توضیحی و شرح توضیحی نقدی.مقصود از شرح توضیحی، آن است که هدف اصلی نگارنده، توضیح و تشریح مراد ماتن است، ولی در شرح توضیحی نقدی، علاوه بر توضیح متن، مطالب دیگری از جمله نقّادی کلام ماتن و دیگران و...مطرح می‏شود و کتاب جواهر، شرحی است توضیحی نقدی بر شرائع.
نیز شروح از جهت دیگری تقسیم می‏شوند به شرح مزجی و شرح غیر مزجی.در شرح غیر مزجی، شارح جدای از متن، نظرات خود را می‏آورد، ولی شرح مزجی آن شرحی را گویند که‏شرائع با سبکی توضیحی، نقدی را مناسب دیده‏اند. 1
فصل یکم(شیوه نگارش جواهر)
1.کیفیت عبارات
هر ذوق سلیم، نگارش سلیس، زیبا و صحیح را می‏پسندد، ولی با این حال به طور کلی اگر در کتب فقهی و...نمونه‏هایی از اغلاق و پیچیدگی در عبارت مشاهده شود، معلول یک یا چند نکته از نکات زیر است:
1.اساسا نثر یک نوشتار علمی با یک تألیف عمومی متفاوت است.چرا که مخاطبان این دو با هم فرق می‏کنند و همین نکته موجب آوردن اصطلاحات، پیش‏فرضها و... می‏شود که با یک نگاه ابتدایی ممکن است به نوشته، صبغه اغلاق دهد، ولی صرف این امر اغلاقی نیست که از زیبایی نوشتار بکاهد.
2.در بین کتب علمی هم به هر اندازه که ارزش علمی کتاب بالاتر رود، مخاطب کمتری پیدا می‏کند و وقتی مؤلف می‏داند که مخاطبان او مبتدیان در آن علم نیستند و با رموز آن علم آشنایی دارند، از آوردن بسیاری از نکات و مطالب خودداری می‏کند و این، پیچیدگی خاصی را در عبارات موجب می‏شود، لکن این هم به زیبایی کتاب صدمه نمی‏زند.
3.از آن جا که زبان رسمی کتب اسلامی و از آن جمله نوشتارهای فقهی، «عربی» است و برخی از نویسندگان عجم تسلط کافی بر آن زبان ندارند، از این‏رو به نمونه‏هایی از اغلاق در این کتب بر می‏خوریم.
مؤلف عبارات متن را در ضمن توضیحات و یا نقد خود می‏گنجاند(مثل شرح لمعه)و جواهر هم از این نظر، شرحی است مزجی.
1.این نکات برگرفته شده از دو کلام صاحب جواهر است که یکی در مقدمه خود ایشان بر کتاب (ج 1، ص 2 و ص 3)نقل شده است و دیگری کلام ایشان خطاب به شاگردش مرحوم شیخ محمد حسن آل یس است که آن را مرحوم علامه مظفر در مقدمه خود بر جواهر ص 16 نقل کرده است.
4.نویسنده‏ای که در نوشته خود به نحوی از کتابهای دیگران بهره می‏گیرد، تأثیرپذیری او از آن نویسندگان اجتناب ناپذیر است و اگر در آن کتب به عللی نمونه‏هایی از اغلاق مشاهده شود، چه بسا آن شیوه نگارش در نوشته این نویسنده نیز بی‏تأثیر نباشد.
5.بعضی عبارتهای نارسا را می‏توان با توجه به قسمتهای دیگر همان کتاب، دریافت. از این رو مؤلف ضرورتی ندیده است که در تمامی عبارات کتاب، رسا بودن آن را رعایت کند.
6.تعمّد بر گونه‏ای از اغلاق و پیچیدگی برای پرورش ذهن خوانندگان واداشتن آنان بر تأمل و تفکر، شیوه بسیاری از مؤلفان کتب علمی بوده است.
7.آن قسمت از کتب فقهی که به شیوه شرح مزجی نگاشته می‏شود(با تمام محاسنی که این شرح دارد)، نویسنده گاهی به جهت هماهنگی بین شرح و متن، در استفاده از الفاظ دچار محدودیت می‏شود و این، گونه‏ای از پیچیدگی و نارسا بودن عبارت را در پی دارد.
8.تألیف برخی از نوشته‏ها و کتابها فقط بدان جهت بوده است که خود مؤلف در موقع لزوم به آن مراجعه کند و پر واضح است که چنین نویسنده‏ای مجبور به بسط و توضیح نیست و در بسیاری از موارد به آوردن رمز و اشاره اکتفا می‏کند، بخلاف نوشته‏ای که مخاطب آن دیگران می‏باشند که در این قبیل نوشتارها توضیح بیشتری نیاز است.
9.نویسندگانی بوده‏اند که به سبب کثرت اشتغالات علمی و...، فرصت پیدا نکرده‏اند که تألیف خود را بازبینی و بررسی مجدد کنند و نمی‏توان تأثیر این امر را در کیفیت عبارات کتاب نادیده گرفت.
حال که با علل اغلاق در نوشتارهای علمی و بویژه فقهی آشنا شدیم، باید اذعان کنیم که در مقایسه با سایر متون فقهی، جواهر دارای نثری روان و شیواست.گرچه با توجه به برخی علل یاد شده مخصوصا علت 8 و 9، نمونه‏هایی از پیچیدگی در جواهر مشاهده می‏شود، چه این‏که گفتیم هدف مؤلف از این تألیف، استفاده شخصی بوده است و نیز با عنایت به این‏که ایشان حدود سی سال از عمر پر برکت خود را مصورف تألیف این کتاب‏کرده‏اند و فصاله بین تاریخ تألیف آخرین کتاب فقهی جواهر که«جهاد» 1 باشد(به سال 1257 ه ق)با تاریخ وفات ایشان(به سال 1266 ه ق)، بیش از 9 سال نیست و این مدت با توجه به منصب مرجعیت عامه شیعه و نیز با توجه به کبر سن، برای بازنگری دقیق به این کتاب بزرگ، کافی نیست.لذا خواننده ممکن است به مواردی از نارسا بودن در عبارات و ...برخورد کند.
در این جا مناسب است که یک نمونه از موارد اغلاق در جواهر را ذکر کنیم:
مرحوم محقق حلّی در شرائع، در بحث مربوط به آبها، می‏نویسد:
«اما المحقون فما کان منه دون الکر فانّه ینجس بملاقاة النجاسة و یطهر بالقاء کر علیه فما زاد دفعة، فلا یطهر باتمامه کرّا علی الاظهر...» 2
از این عبارت می‏توان فهمید که این احتمال وجود دارد که آب قلیل نجس، در صورتی که تدریجا به حدّ کر برسد، پاک می‏شود.گرچه طبق نظر محقق و...علی‏الاظهر این امر، موجب پاک شدن آب قلیل نیست.مرحوم صاحب جواهر در بیان ادله قائلین به طهارت این آب قلیل می‏نویسد:
«و اقصی ما یستدل به للقول بالطهاره:اصل البراءة و الطهارة و العموم و الاطلاق فی المیاه الشامل للمقام، و العلم بخروج غیر هذا الفرد لا یقضی بخروجه منه، و ما رواه فی السرائر من قول الرسول مدعیا انه الجمع علیه بین المخالف و الموالف:
الا من عرف اسمه و نسبه»انتهی و بأنه لو لم یحکم بذلک لم یحکم بطهارة الماء الذی وجد فیه نجاسة اذا لم یعلم کونها قبل الکریة و بعدها و بان الکثرة ان کانت مانعة من قبول الماء الانفعال فلا فرق فی ذلک بین سبقها و لحوقها.»
و سپس در جواب از این استدلالها می‏نویسد:
«و فی الکلّ نظر:اما الاول و الثانی فلا یعارض الاستصحاب لکونه خاصا مع عدم جریان اصل البراءة فی بعض صور المسألة کالوضوء و الغسل فی وجه فتأمل و لا حظ ما 1.آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 5، ص 276-275.
2.محقق حلّی، شرائع الاسلام، (چاپ قدیم)، ص 3.
ذکرناه فی الماء القلیل...» 1
در این عبارات خواننده با سؤالاتی روبرو می‏شود که بعضی از آنها چنین است:
1.تقریب جریان اصالة البراءة در این جا چگونه است؟
2.مراد از عموم و اطلاق در میاه چیست؟
3.مقصود از عبارت«و العلم بخروج غیر هذا الفرد لا یقضی بخروجه منه»چیست؟
4.چرا اصل براءت و طهارت نمی‏توانند با استصحاب نجاست معارضه کنند؟
5.کلمه«فی وجه»به چه منظوری آمده است؟
6.اشاره«فتأمّل»چیست؟و....
خواننده با توجه به این سؤالات، ممکن است حکم به اغلاق در عبارت کند، ولی آشنای به مبانی اصولی و فقهی می‏داند که:
تقریب اصالة البراءة به این است که بگوییم نجاست دارای احکامی تکلیفی و الزامی از قبیل وجوب اجتناب از خوردن و آشامیدن استو...و اگر در تکلیف شک کنیم، مرجع ما اصل براءت است.
نیز او می‏داند که مراد از عمومات و اطلاقات میاه مثل این کریمه است:«و انزلنا من السماء ماء طهورا» 2 و مثل این روایت:«الماء کلّه طاهر حتی یعلم انّه قذر». 3
و او فرق بین عموم و اطلاق را در علم اصول در یافته و این را نیز در اصول خوانده است که اگر فردی از تحت عام و یا مطلقی به دلیل خاص خارج شد، لازمه‏اش این نیست که دیگر نتوانیم به عموم عام و اطلاق مطلق تمسک کنیم.پس برای خواننده مطلع از مبانی، تا این جا هیچ اغلاقی و سؤالی در کار نیست.
همچنین او در اصول به این مطلب رسیده است که با وجود استصحاب نجاست در ماء، دیگر نمی‏توان به اصالة البراءة و اصالة الطهارة تمسک کرد...و در عین حال مرحوم 1.محمد حسین نجفی، جواهر الکلام، ج 1، ص 151-150.
2.فرقان/48.
3.حر عاملی، وسائل الشیعه، (مکتبة الاسلامیه)، ج 1، ص 100، ب 1 از ابواب ماء مطلق، حدیث 5.
_____________________
صاحب جواهر برای وادار کردن خواننده به تفکر و تأمل می‏نویسد:«فی وجه فتأمل»و اگر خواننده به جایی نرسید، او را به آنچه در مبحث ماء قلیل فرموده، ارجاع می‏دهد:
«...و الجواب امّا عن الاصول، فهی مع کون اصل البراءة و نحوه منها لا یفید تمام المطلوب لعدم جریانه فی مثل الوضوء و الاغتسال علی وجه و نحو ذلک لمعارضته باصالة شغل الذمة و مع کون استصحاب طهارة الملاقی للماء القلیل الملاقی للنجاسة لا یفید طهارة بالنسبة للماء...» 1
حال با دقّت در آنچه درباره علل اغلاق بیان شد و تأویل در عبارتهایی که نقل شد، به این نتیجه می‏رسیم که وجود چند سؤال در عبارت به معنای پیچیدگی آن نمی‏باشد؛گرچه شاید بهتر این می‏بود که عبارت طوری تنظیم می‏شد که در بیان و افاده مقصود رساتر بود و آن سؤالاتی که یا با تأمل در مطلب و یا با رجوع به محل دیگر جوابش روشن می‏شد، در همان عبارت گرچه به شکل پاسخ، جواب داده می‏شد.و نیز به عنوان مثال شاید نکوتر آن بود که ایشان بصراحت، مراد خود را از«الاصل بل الاصول» 2 که در موارد زیادی به کار برده‏اند، بیان کنند و....
ولی در مجموع-همان طور که گفتیم-با این‏که مؤلف قصد تألیف کتابی با خصوصیات یک اثر فقهی را نداشته‏اند و با این‏که فرصت بازنگری نیافته‏اند، در عین حال این کتاب نسبتا از نثری روان و شیوا و مناسب با یک اثر فقهی سترگ برخوردار است.
2.شیوه مؤلف در توضیح و اشکال بر شرائع
گفته شد که جواهر شرحی است مزجی با سبک توضیحی، نقدی بر شرائع.در همین زمینه، نکات برجسته‏ای که در جواهر به چشم می‏خورد، از این قرار است:
1.شارح در مواردی مشاهده کرده است که با آوردن یک یا چند کلمه به همراه کلمات متن، مراد ماتن واضحتر می‏شود و از آن جا که جواهر نیز شرحی است مزجی، 1.محمد حسین نجفی، جواهر الکلام، ج 1، ص 123.
2.به عنوان نمونه، رک:محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 1، ص 77.
_____________________
براحتی می‏تواند کلمات موردنظر را در جای خود اضافه کند.به عنوان مثال به این عبارت شرائع توجه کنید که در مورد اولین شرط و وصف«شهود»می‏نویسد:
«...البلوغ، فلا یقبل شهادة الصبی ما لم یصر مکلّفا و قیل یقبل مطلقا اذا بلغ عشرا و هو متروک...» 1
و مرحوم صاحب جواهر این طور عبارت را شرح می‏دهند:
«...(البلوغ، فلا یقبل شهادة الصبی)غیر الممیز اجماعا بقسمیه، و لا غیره(مالم یصر مکلّفا)فی غیر الدماء...» 2
2.گاهی مجرّد اضافه کردن یک یا چند کلمه کافی نیست، بلکه باید توضیح مفصّلتری آورده شود.به این مورد توجه فرمایید:محقق رحمه اللّه در شرائع می‏نویسد:
«الفصل الرابع:فی احکام العقود و النظر فی امور ستة:الاول فی النقد و النسیئة؛من ابتاع شیئا مطلقا او اشترط التعجیل کان الثمن حالا...» 3
صاحب جواهر این طور توضیح می‏دهند:
«(الفصل الرابع فی احکام العقود:و النظر فی امور ستة:الاول فی النقد)ای‏الحال باعتبار کونه منقودا و لو بالقوّة(و)یقابله(النسیئة)التی هی اسم مصدر بمعنی التأخیر. یقال:أنسأت الشی انساء، و ینقسم البیع باعتبار وجودهما فی کل من الثمن و المثمن و التفریق الی اربعة اقسام فالاول النقد؛و الثانی الکالی باکالی، اسم فاعل أو مفعول من المراقبة لمراقبة کل من الغریمین صاحبه لاجل دینه، و مع حلول المثمن و تأجیل الثمن؛النسیئة، و بالعکس، السلف و کلّها صحیحة، عدا الثانی، فقد ورد النهی عنه بلفظ «بیع الدین بالدین»وانعقد الاجماع بقسمیه علی فساده کما ستعرفه ان شاء الله تعالی فی محلّه.و کیف کان(من ابتاع شیئا مطلقا)من دون تقیید بالتأجیل للثمن و خلافه(أو اشترط)علیه(التعجیل)منه(کان الثمن حالا)و کذا المثمن...» 4
1.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ص 292.
2.محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 41، ص 9.
3.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ص 89.
4.محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 23، ص 98-97.
_____________________
3.ما در شرائع به مواردی بر می‏خوریم که کلماتی از قبیل«فیه اشکال»یا«فیه تردد»و یا«فیه نظر»و...آمده:ولی وجوه آن بیان نشده است.در این جا مرحوم صاحب جواهر این عبارتها را توضیح داده و وجوه تردد و اشکال و نظر را ذکر می‏فرمایند.
نمونه:مرحوم محقق در مورد این‏که آیا در دو خطبه نماز جمعه طهارت برای خطیب شرط است یا نه، کلامی دارد به این صورت:
«...و هل الطهارة شرط فیهما، فیه تردد و الاشبه انّها غیر شرط.» 1
صاحب جواهر رحمه اللّه در شرح می‏نویسد:
«(و هل الطهارة شرط فیهما؟فیه تردد)ینشأ من التأسی المعتضد بالعمل فی سائر الاعصار کما عن نهایة الاحکام، و الاحتیاط فی البراءة عن الشغل الیقینی و وجوب الموالاة بینهما و بین الصلاة، و کونهما ذکرا هو شرط فی الصلاة و بدلیتهما من الرکعتین فیکونان بحکمهما...و من الاصل بناء علی جریانه فی نحو ذلک، و الاطلاق، و کونهما ذکرا و ذکر الله حسن علی کل حال، مع ضعف ما تقدم کما ستعرف(و)من هنا قال المصنف هنا و فی النافع و المعتبر(الاشبه انها غیر شرط).» 2 3
4.گاهی کلام محقّق در شرائع مجمل است و احتمالاتی در آن می‏رود.در این جا وظیفه شارح، بیان آن احتمالات و احیانا ترجیح یکی از آنهاست. 4
5.مرحوم صاحب جواهر در شرح خود اقوال اشاره شده در متن رابا نام شخص یا نام کتاب و نیز موافقان و مخالفان نظر محقق بیان می‏کند.
نمونه:صاحب شرائع در مورد خونی که به طور متفرّق در بدن و لباس نمازگزار است، چنین می‏نویسد:
1.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ص 25.
2.محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 11، ص 235.
3.موارد تردد و اشکال و نظر و...در شرائع زیاد است تا آن جا که برخی مثل مرحوم نجم الدین جعفر بن الزهدری الحلّی کتابی مستقل نگاشته است تحت این عنوان:«ایضاح تردّدات الشرائع».
4.به عنوان نمونه، رک:محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 40، ص 451-449.
_____________________
«...و مازاد عن ذلک 1 تجب ازالته ان کان مجتمعا و و ان کان متفرقا قیل هو معفو و قیل تجب ازالته و قبل لا تجب الاّ ان یتفاحش و الاول اظهر...» 2
مرحوم صاحب جواهر می‏نویسد:
«...(قیل)و اختاره فی المبسوط و السرائر و النافع و المدارک و الحدائق و الذخیرة و عن التلخیص و الکفایة و الاردبیلی و ابن سعید، بل فی الذکری انه المشهور، لکن لم اتحققه کما انی لم اجده فی جامع الاخیر 3 بل لعل الموجود فیه خلافه(هو معفو)و ان احتاط فی الازالة فی الاولین و قیل:(تجب ازالته)کالمجتمع، و اختاره فی المراسم و الوسیلة و المنتهی و المختلف و القواعد و کشف الاستار و البیان و الذکری و التنقیح و جامع المقاصد و الروض و الروضة و اللوامع و عن التحریر و نهایة الاحکام و التذکرة و حاشیه الشرائع و کشف الالتباس ناسبا له الی الشهرة فی الاخیر، کالروض و غیره الی اکثر المتأخرین(و قیل لا تجب)ازالته(الا ان یتفاحش)و اختاره الشیخ فی ظاهر النهایة أو صریحها کالمصنف فی المعتبر...» 4
6.شارح مدارک و منابع فتوای ماتن را روشن می‏کند؛که این در سراسر جواهر به چشم می‏خورد و ذکر نمونه وجهی ندارد.
7.گاهی شارح با اضافه کردن یک کلمه، فتوای شرائع را به فتوای خویش تغییر می‏دهد؛مثلا در همان مورد بالا در شرائع فرمود:
«...و الاول اظهر.»
ولی صاحب جواهر رحمه اللّه می‏نویسد:
«(و)الثانی لا(الاول اظهر).» 5
8.صاحب جواهر در موارد بسیاری، نظر ماتن را با بیان اشکال بر آن و استدلال بر 1.یعنی مازاد عن الدرهم البغلی.
2.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ص 14.
3.مراد کتاب الجامع للشرائع، تألیف یحیی بن سعید حلّی است.
4.محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 6، ص 126-125.
5.رک:همان مأخذ، ص 126.
_____________________
نظر خویش، رد کرده است.
9.گاهی شارح به سبب طولانی شدن بحث قبلی در متن و یا توضیح، جمله‏ای را می‏آورد تا ربط کلام فراموش نشود.محقق در شرائع گوید:
«...و الشمس اذا جففت البول و غیره من النجاسات عن الارض و البواری و الحصر، طهر موضعه....» 1
و مرحوم صاحب جواهر می‏گوید:
«(و)اذ فرغ المصنف من ذکر مباحث التطهیر بالماء، شرع فی باقی المطهّرات فمنها (الشمس)و هی(اذا جففت البول)خاصة او هو(و غیره من النجاسات)المشابهة له فی عدم بقاء الجرمیة کالماء النجس و نحوه....» 2
1.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ص 14.
2.محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 6، ص 253.

نظر شما