سید حسن تقی زاده
سید حسن تقی زاده: فرزند سید تقی، متولد 1256 در تبریز. پدرش در کسوت روحانیت بود. تقیزاده از پنج سالگی به تحصیل پرداخت و علاوه بر زبان فارسی و عربی و معارف اسلامی، ریاضیات و فلسفه نیز خواند و تحصیلات رایج مدرسی از خیلی زود پایان برد. مدتی نیز در مدرسه آمریکائی تبریز به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. در بیست سالگی با کمک چند تن از دوستان خود مدرسه تربیت و کتابخانهای در تبریز دایر کرد. نشریات کشورهای عربی و مخصوصاً عثمانی آن روز در آن کتابخانه توزیع میشد. در اوایل 1320 هـ . ق مجلهای به نام گنجینه فنون انتشار داد. مقالات این مجله که غالباً ترجمه از نشریات خارجی بود در تنویر افکار عمومی و ایجاد فکر آزادی در مردم تأثیر بسزائی داشت. تقی زاده مدتی نیز به سیر و سیاحت پرداخت و از قفقاز و استانبول و مصر و بیروت دیدن نمود و در تمام این مسافرتها بر دانش خود افزود. در وقایع مشروطیت، فعالیت بسیار زیادی داشت و از بارزترین مبارزان راه آزادی و مشروطه در آذربایجان بود.
بعد از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی، از طرف تجار تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در آن تاریخ بسیار جوان بود. در خاطرات خود نوشته: «در همان روز که به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماینده مجلس به مرحوم حاج سید مرتضی مرتضوی به شوخی گفت: در تبریز شما آدم حسابی قحط بود که این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید! اما مرحوم حاج سید مرتضی گفت صبر کنید تا همین آقا پسر به حرف بیاید آنوقت خواهی فهمید که تبریزها چه کسی را به نام نماینده خود به مجلس اول روانه کردهاند.» تقیزاده با احاطه به نطق و بیان و افکار روشن و منظم و دقیق خیلی زود در مجلس گل کرد و در مدت کوتاهی توانست خود را بشناساند و مورد توجه مردم قرار گیرد. اقدامات مجلس اول علیه محمدعلی شاه که بالاخره منجر به توپ بستن مجلس شد، تا اندازه زیادی مولود اقدامات تقیزاده و چند نفر دیگر بود. چون در این وقایع جانش کاملاً در خطر بود، ناچار شد به سفارت انگلیس پناه برد. پس از مدتی به اروپا رفت و در آنجا برای سقوط محمدعلی شاه فعالیت کرد و با نشر مقالات متعدد به زبانهای مختلف، افکار عمومی مردم و دولتهای بعضی از کشورها را متوجه ایران ساخت. بعد از استبداد صغیر، به ایران بازگشت و در انتخابات دوره دوم از تهران و تبریز وکیل شد ولی وکالت تبریز را پذیرفت. بعد از خاتمه انتخابات به اروپا و آمریکا سفر نمود و در 1334 هـ . ق به انتشار مجله کاوه در برلن مبادرت کرد و مدت شش سالی که این مجله به زبان فارسی در برلن انتشار مییافت، حاوی مقالات بسیار سودمندی بود.
در دوره سوم نیز وکیل شد، ولی در مجلس شرکت نکرد. در انتخابات دوره چهارم که همزمان با قرارداد 1919 در زمان نخستوزیری وثوقالدوله بود، بار دیگر از طرف مردم تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب شد. ولی مجلس در دوران نخستوزیری مشیرالدوله، سپهدار رشتی و سید ضیاءالدین تشکیل نشد تا سرانجام قوام السلطنه در 1300 به تشکیل مجلس چهارم مبادرت ورزید. در ادوار پنجم و ششم هم نماینده مجلس بود، ولی دیگر آن شور و احساس جوانی را نداشت و به استقبال ماجرا نمیرفت. در دوره پنجم از مخالفین تغییر سلطنت بود. مستوفی الممالک در 1305 او را برای وزارت خارجه در نظر گرفت ولی از قبول وزارت عذر خواست و نمایندگی مجلس را ترجیح داد.
در 1307 ش والی خراسان شد و کمتر از یک سال در این سمت انجام وظیفه نمود. سپس وزیر مختار ایران در انگلستان شد و تا اواسط 1308 در لندن بود. در آن سال مخبرالسلطنه هدایت، رئیس دولت تغییراتی در کابینه خود داد؛ از جمله وزارت فوائد عامه را منحل و به جای آن وزارت طرق و شوارع و وزارت اقتصاد ملی را تشکیل داد. ذکاءالملک فروغی به وزارت اقتصاد و تقی زاده به وزارت طرق منصوب شدند. یک سال بعد پس از کنار رفتن مشارالملک از وزارت دارائی، تقی زاده و وزیر دارائی و سرپرست وزارت راه شد و مهذبالدوله کاظمی را از جانب خود کفیل وزارت راه نمود. تا پایان کابینه حاج مخبر السلطنه، در وزارت دارائی بود .ولی در شهریور 1312 پس از سقوط کابینه مزبور، او هم بالطبع از عضویت دولت کنار رفت و به سمت وزیر مختار ایران در پاریس تعیین گردید و تا 1313 در آن سمت بود. در آن تاریخ از مشاغل دولتی معاف شد و برای تدریس به انگلستان رفت و به تدریس زبان و ادبیات فارسی و عربی در مدرسه السنه شرقی پرداخت .
بعد از شهریور 1320 بار دیگر وارد میدان سیاست شد. در کابینه ذکاءالملک فروغی با کمک منشی سابق خود علی سهیلی که وزیر امور خارجه بود، به وزیر مختاری ایران در لندن برگزیده شد. علت انتخابش به آن سمت، بیشتر برای استفاده از حسن روابط او با کارگردانان حکومت انگلستان بود، زیرا شخصیت علمی و وجهه سیاسی تقی زاده علت معروفیت او در بین رجال انگلیس و در وزارت امور خارجه انگلستان بود. در 1321 قوام السلطنه او را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی نمود، ولی تقیزاده تلگرافی عذرخواست و در سمت وزیر مختاری در لندن همچنان باقی ماند. بعد از آنکه نمایندگیهای سیاسی ایران و انگلیس در دو کشور به سفارتخانه تبدیل شد، تقیزاده به مقام سفیر کبیری ارتقاء یافت. اقدام برجسته او در سفارت ایران در لندن، مربوط به وقایع آذربایجان و تخلیه ایران از قوای متجاوز ارتش شوروی است. او چون رجلی ملی و نامدار، درصدد استیفای حقوق ملت ایران برآمد و با طرح شکایت در سازمان ملل، حقانیت ایران را به ثبوت رسانید و از این طریق بار دیگر در محافل سیاسی ایران، نام وی به عنوان یکی از رجال سیاسی و ملی ایران بر سر زبانها افتاد. با وجودی که مخالفین وی در همان هنگام انگشت روی اشتباهات سیاسی وی میگذاشتند، ولی معالوصف اقدام او در کشور حسن اثر داشت.
در دوره پانزدهم، به پاس خدماتش در سازمان ملل، از طرف مردم تبریز به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. در آن تاریخ منصورالملک استاندارد آذربایجان و قوام السلطنه نخستوزیر بود، و در غالب نقاط کاندیداهای حزب دموکراتیک ایران از صندوقها بیرون میآمدند. ولی تقیزاده عضو آن حزب نبود و مردم تبریز او را به عنوان یک شخصیت برجسته آذربایجانی و مستقل، به مجلس فرستادند. تصویب اعتبارنامهاش با جنجال توأم بود. عباس اسکندری نماینده همدان، درباره صلاحیت و سوابق سیاسی او، پناهنده شدنش به سفارت انگلیس و تمدید قرارداد نفت جنوب در دوره وزارت دارائیاش، به تفصیل سخن گفت و او را برای نمایندگی صلح ندانست. عباس مسعودی در مقام دفاع از شخصیت تقیزاده، نطق مفصلی ایراد کرد و به ایرادها جواب گفت. سرانجام مجلس درباره اعتبارنامه او تصمیم به اخذ رأی نمود و اعتبارنامهاش با اکثریت قاطعی به تصویب رسید. در انتخابات هیئت رئیسه از طرف نمایندگان آذربایجان کاندیدای ریاست شد. سردار فاخر حکمت و ملکالشعرای بهار هم کاندیدای حزب دموکرات ایران بودند. ملک الشعرای به توصیه قوام السلطنه کنار رفت و حزب دموکرات ایران یک کاندیدا پیدا کرد که سردار فاخر بود. پس از خذ رأی، سردار فاخر با اکثریت ناچیزی بر کرسی ریاست نشست. تقیزاده در دوره نمایندگی در دوره پانزدهم، دو یا سه نطق مهم ایراد کرد که در یکی از نطقهایش خود را از بعضی اشتباهات سیاسی که به او نسبت میدادند، مبرا دانست.
در انتخابات دوره اول سنا که مصادف با انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود، سناتور شد. و در دوره دوم سنا نیز ریاست داشت. در دوره سوم و چهارم سنا زیربار مسئولیت نرفت و غالباً فقط ریاست کمیسیون خارجه مجلس را عهدهدار میشد. در اواسط دوره چهارم سنا، بیمار شد و ناچار از صندلی چرخدار استفاده میکرد. در جلسات سنا مرتباً شرکت مینمود، ولی از نطق و خطابههای شورانگیز که در جوانی ایراد میکرد، دیگر آثاری هویدا نبود.
متجاوز از هفتاد سال در صحنه سیاسی ایران حضور داشت. از روزی که با انتشار مجله گنجینه فنون در 1320 هـ . ق وارد سیاست شد، تا سالهای آخر عمر همواره دست اندرکار سیاست بود. درصدر مشروطیت و ادوار اول و دوم مجلس شورای ملی، به عنوان نمایندهای پرشور و انقلابی عمل میکرد و از همه حیث محبوب مردم بود، ولی مخالفین وی پناهندگیاش را به سفارت انگلیس نکوهش کردهاند و حتی بعضی از ترورهای سیاسی آن ایام را منسوب به او دانسته و چهره سیاسیاش را زشت و سیاه ترسیم کردهاند. هر چه که باشد، نقش او در حیات سیاسی، ملی، علمی و فرهنگی ایران به اندازهای موثر و گسترده بوده است که بررسی دقیق و کامل آن محتاج یک اثر مستقل است.
در طول هفتاد سال فعالیت سیاسی، هیچگاه از فعالیت علمی و ادبی غافل نبوده است. لقب علامه را به لحاظ وسعت دامنه دانش وعمق و دقت اطلاعات علمیاش به وی دادهاند. در ابتدای جوانی فقط تحصیلات قدیمه داشت، ولی این تحصیلات را عمیقاً انجام داده بود. حافظه بسیار قوی، هوش سرشار، مطالعات مختلف، پیگیری و دقت او، وی را در زمره محققین و دانشمندان طراز اول ایران و در شمار یکی از علمای جهان قرار داد. به زبانهای ترکی، عربی ، فرانسه ، انگلیسی و آلمانی توسط کامل داشت. گذشته از تکلم به آن السنه، در زبان وادبیات آنها تتبع و تعمق نموده بود. گرچه فعالیتهای سیاسی مجال زیادی برای مطالعه به او نمیداد، ولی معالوصف به واسطه اقامت طولانی در کشورهای خارجی و استفاده دقیق، منظم و با برنامه از کتابخانههای معتبر دنیا، در زمینه تحقیق در تاریخ و تمدن ایران، به یکی از صاحبنظران کارکشته معاصر تبدیل شد.
در جنگ بینالملل اول با کمک چند تن از دوستان خود، از جمله علامه دهخدا و علامه قزوینی، در آلمان دست به انتشار مجلهای زدند که کاوه نام داشت. کاوه که شش سال انتشار یافت، حاوی نکات بسیار سودمند تاریخی و علمی و اجتماعی و سیاسی است. بعضی از مقالههای تحقیقی آن مجله در همان تاریخ به صورت کتاب انتشار یافت که مجلس ملی ایران و کشف تلبیس از جمله آنهاست. کتابهای گاه شماری در ایران قدیم، محاکمات تاریخی تاریخ، از پرویز تا چنگیز، مقدمه دیوان ناصر خسرو که با مشارکت علامه قزوینی و حاج میرزا نصرالله تقوی تنظیم شده است، مانی و ایران، جنگ فرنگستان و چند اثر دیگر از تحقیقات انتشار یافته خود اوست.
چند سال قبل درباره تاریخ مشروطیت سه خطابه در باشگاه مهرگان ایرادنمود که در همان موقع در روزنامههای عصر انتشار یافت و بعد نیز به صورت کتابی منتشر شد. سال هایی که در لندن به تدریس اشغال داشت، متجاوز از پنجاه سخنرانی و خطابه عالمانه و محققانه درباره تاریخ و تمدن اسلام در کشورهای مختلف جهان و دانشگاهها ایراد نمود که هر کدام در حد خود یک رساله محققانه است. در ادوار اخیر در دوره دکترای الهیات و معارف اسلامی تدریس مینمود و کلاسش مرکز تجمع شیفتگان علم و ادب و دانشپژوهان بود. رویه اداره کلاس او بر اساس دموکراسی کامل بود و شاگردان در حین درس استاد، حق داشتند به بحث و سوال بپردازند. در هر دانشجوئی که مایه و علاقهای میدید، از هیچ گونه کمکی به او دریغ نمیورزید. به مبانی مذهبی و ملی اعتقاد داشت. در جوانی با یک خانم آلمانی ازدواج کرد و تا آخر عمر با او زندگی میکرد. صاحب اولادی نشد و در 1349 در 92 سالگی در تهران درگذشت.
منابع:
1- کتاب شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، ج 1، نوشته دکتر باقر عاقلی ، انتشارات گفتار با همکاری نشر علم، 1380
نظر شما