حسین تقوی اشتهاردی
شیخ حسین تقوی اشتهاردی
سرآغاز زندگی
محقق وارسته و استاد معظم، حضرت آیت اللّه حاج شیخ حسین تقوی اشتهاردی؛ در شرح حال خود مطالبی نوشته که خلاصه آن چنین است:
«در اشتهارد، به سال 1304 ش، در یک خانواده روحانی، چشم به این جهان گشود. پدر و مادرش از داشتن نخستین پسر خشنود شدند و نام این نوزاد فرخنده را حسین گذاشتند. حسین در کنار پدر و مادر مهربان خود پرورش یافت و در پنج یا شش سالگی نزد پدر، تحصیل را آغاز کرد. طبق رسم آن زمان، نخست به یاد گرفتن تلاوت آیات قرآن پرداخت. بر اثر استعداد سرشار، به زودی تلاوت همه آیات قرآن را فرا گرفت. پس از آن، به تحصیل درس فارسی، که کتاب «معراج السعاده»، تألیف مرحوم آیت اللّه ملا احمد نراقی؛ بود، پرداخت. قدری ریاضی نیز در محضر پدر آموخت. در این هنگام خواندن و نوشتن را به طور کامل فرا گرفته بود.
در دوازده سالگی به خواندن «جامع المقدمات» که اولین کتاب درسی حوزه است، مشغول شد. چون هنوز مدرسه علمیه اشتهارد در آن وقت مخروبه بود، این کتاب را نیز همراه بعضی از دوستان در مسجد نزد پدرش می آموخت. تا این که سال 1315 شمسی فرا رسید. مرحوم حاج شیخ یحیی تقوی، مدرسه علمیه مخروبه را در آن سال تعمیر کرد و حوزه کوچکی در آن جا تشکیل داد. شیخ حسین تقوی، در آنجا همراه بعضی از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانین» را نزد پدر فرا گرفت و در کنار درس، برای تأمین زندگی به کار و کسب نیز اشتغال داشت.»
در محضر پدر
پدر بزرگوار ایشان، حضرت آیت اللّه حاج شیخ یحیی تقوی (1267 - 1338 ه . ش) از علمای برجسته، مخلص و خدمتگذار شهر اشتهارد (واقع در 52 کیلومتری جنوب غربی شهرستان کرج) بود. این عالم ربانی، در صفات و ارزش های اخلاقی، عرفانی و شاگردپروری، در سطح بالایی قرار داشت. در اینجا بهتر است ویژگی های اخلاقی ایشان را از زبان فرزند صالحش، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ حسین تقوی؛ مرور کنیم:
مرحوم والد، آیت اللّه حاج شیخ یحیی تقوی؛ از مصادیق آیه شریفه «و الذّاکرین اللّه کثیراً؛(1) آنان که بسیار یاد خدإ؛ ّّ می کنند.»، بود. همواره حتی هنگام غذا خوردن و نیمه های شب، هنگامی که بیدار می شد، لب هایش به ذکر خدا حرکت می کرد. ایشان از وجوه شرعی استفاده نمی کرد به علّت منبر خوب و نفس گرم، همواره پای منبرش پر از جمعیت می شد. بسیار ساده زندگی می کرد. به تعلّقات دنیا دل نبسته بود. در اشتهارد به سال 1315 شمسی، در عصر اوج دیکتاتوری رضاخان، به تأسیس حوزه علمیه پرداخت. در حدود بیست طلبه، دروس مقدمات و سطح حوزه را در محضرش می خواندند. بسیاری از فضلای اشتهارد که هم اکنون در حوزه علمیه قم هستند، از شاگردان او می باشند. در بیان احکام الهی، جلسات بسیار تشکیل می داد. تحوّل وسیع و چشمگیر برای جذب مردم به اسلام و فراگیری احکام اسلام به وجود آورده بود.
بر اثر معرفت و پرهیزکاری، دارای کرامت شده بود. روزی برایم نقل می کرد:
«در باغ یک درخت آلوچه داشتیم که هیچ میوه نمی داد. لذا روزی دایی مادرم تصمیم گرفت آن درخت را از ریشه قطع کند؛ اما من او را از این کار بازداشتم و گفتم: من ضامن می شوم که از این به بعد، میوه بدهد. سال بعد، آن درخت به قدری آلوچه داد که نزدیک بود شاخه هایش از سنگینی به زمین برسد.»(2)
«روزی در مورد مخارج لوله کشی آب آشامیدنی از مزرعه میرزا محمود (حدود شش کیلومتری اشتهارد) به اشتهارد، نیاز شدید به مبلغ سه هزار تومان (به پول آن زمان) پیدا کردم که باید در همان روز به طلبکار بپردازم. دستم خالی بود. کنار مرقد پدرم آمده، عرض کردم: پدر! تو در پیشگاه خدا آبرو داری، درمانده شده ام، از خدا بخواه این نیازم برطرف شود. چند دقیقه ای نگذشته بود که دیدم شخص خیراندیشی نزد من آمد و با کمال احترام همان مقدار پول را به من داد و گفت: در مورد آب رسانی به مصرف برسانید.
و نیز آورده اند که در بستر رحلت، با اینکه نمی توانست برخیزد، ناگاه برخاست تا به طرف در اطاق برود. به کمک حاضران نزدیک در آمد و با حالی عرفانی و ملکوتی، گفت: «السلام علیک یا ابا عبداللّه؛ اجازه بدهید آقایان وارد شوند.» سپس به جای خود بازگشت و پس از چند دقیقه به لقاء اللّه پیوست.
در لحظات آخر عمر، ذکر شهادتین بر زبانش جاری بود؛ در همین حال به حاضران می فرمود:
«خداوند در شهادت به رسالت پیامبر (ص)، عبودیت را بر رسالت مقدم داشته است؛ «عبده و رسوله»؛ یعنی در پرتو بندگی خدا و پیمودن مراحل بندگی می توان به درجات عالی رسید.»(3)
به هر حال شخصیت فکری، اخلاقی و اجتماعی آیت اللّه تقوی در سایه چنین پدری شکل گرفت و به رشد و تعالی رسید.
شیخ حسین تقوی، علاقه فراوان به تحصیل داشت و می خواست تمام وقت مشغول تحصیل باشد. او می نویسد:
«صبح ها مشغول خرید و فروش و تأمین معاش و رسیدگی به امور خانه بودم و تنها بعدازظهرها درس می خواندم. دیدم با این وضع به جایی نخواهم رسید، نزد پدر رفتم و عرض کردم: اجازه بفرما یا به قم برای ادامه تحصیل بروم و یابه کسب و کار مشغول شوم. ایشان که بسیار علاقه داشت تحصیلات حوزوی را ادامه دهم، اجازه فرمود به قم عزیمت کنم.
از این رو در سال 1325 شمسی به قم سفر کردم. یک ماه بود که مرجع معروف، آیت اللّه العظمی سید ابوالحسن اصفهانی؛ در نجف اشرف رحلت کرده بود.(4) مدتی نیز از آمدن حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی به قم می گذشت و روز به روز بر رونق حوزه علمیه قم تحت زعامت آن مرجع عالیقدر، افزوده می شد.(5) در مدرسه فیضیه در یکی از حجره ها سکونت نمودم و مدت هفت سال در آن حجره بودم، شرایط حجره از نظر بهداشت و آب و هوا و غذا و ساختمان، بسیار بد بود، به گونه ای که بیماری رُماتیسم گرفتم، در چنین شرایطی با ذوق و شوق به تحصیلات خود ادامه دادم.»
اساتید سطح ایشان در قم
اساتید دروس سطح ایشان در حوزه قم عبارتند از:
1 - مرحوم شهید آیت اللّه صدوقی یزدی؛ 2 - مرحوم شهید علامه مرتضی مطهّری؛ 3 - مرحوم آیت اللّه مجاهدی تبریزی؛ 4 - مرحوم آیت اللّه حاج عبدالجواد اصفهانی؛ 5 - مرحوم آیت اللّه آقا جواد خندق آبادی؛ 6 - مرحوم آیت اللّه آقا میرزا علی اصغر علامه تهرانی؛ 7 - مرحوم آیت اللّه حاج آقا باقر سلطانی (اعلی اللّه مقامهم).(6)
او می نویسد:
«در این مدت هم مباحثه های من عبارت بودند از: حجج الاسلام: آقا مصطفی کاشانی؛ سید محمد حسین بهبهانی؛ شهید علی قدّوسی؛ شهید حاج شیخ بهاء الدّین عراقی و شیخ عابدین صدیقی.»
یکی دیگر از هم مباحثه های ایشان که بسیار با هم بودند، دانشمند و نویسنده محقق عبدالمجید رشیدپور است که خدمات فرهنگی بسیاری داشته است.
او در ضمن تحصیل، کتاب های مقدماتی و سطح حوزه را نیز تدریس می کرد و طلاب از محضرش بهره مند می شدند.
استادان درس خارج
آیت اللّه تقوی در درس خارج فقه و اصول مراجع و علمای محقق وقت، شرکت می کرد که می توان به افراد ذیل اشاره داشت:
1 - آیت اللّه العظمی حاج آقا حسین بروجردی؛.
2 - آیت اللّه العظمی حضرت امام خمینی (ره).
3 - آیت اللّه العظمی سید محمدرضا گلپایگانی؛.
4 - آیت اللّه العظمی سید محمد حجت؛.
و بعضی دیگر و مقداری از درس خارج فقه و فلسفه را در محضر علاّمه طباطبایی فرا گرفت.
البته در میان این بزرگواران بیشتر از درس آیت اللّه العظمی بروجردی؛ و امام خمینی (ره) استفاده کرده است.
ایشان حدود شش سال در درس آیت اللّه العظمی بروجردی؛ حاضر شد و از علم وافر او بهره مند گردید و تقریرات درس فقه ایشان را در سه جلد به رشته تحریر درآورده که هم اکنون موجود می باشد و هنوز به چاپ نرسیده است.
همچنین در دوره اصول درس خارج امام خمینی (ره) از آغاز تا پایان شرکت و آن را به طور کامل تقریر کرده است. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام این تقریرات را با عنوان «تنقیح الاصول» در چهار جلد، چاپ و منتشر نموده است. نیز تقریرات درس مکاسب امام راحل را از آغاز تا شرایط متعاقدین، نوشته اند که بنا است همین مؤسسه آن را به چاپ رساند.
این تقریرات، دلیلی آشکار بر مجتهد بودن مرحوم تقوی در سطح بالا می باشد. سخنان افرادی مثل مرحوم آیت اللّه حاج آقا جواد خندق آبادی که به این مضمون فرموده بودند: «شما مجتهد شده اید و دیگر نیاز به استاد ندارید و نباید تقلید کنید.» می تواند مؤیّد این مدعا باشد. کوتاه سخن آنکه ایشان با وجود برخورداری از حافظه و استعداد سرشار، می توانستند در سطح مراجع تقلید مطرح شوند؛ ولی بیماری طولانی مانع بروز آثار علمی از آن مرحوم گردید؛ چنان که خود می فرمود:
«اوایل انقلاب اسلامی در ایران، چشمهایم آب آورد و بر اثر عمل جرّاحی و طولانی شدن مداوا، مبتلا به سر درد شدم و از توفیقاتم کاسته شد.»
تدریس و شاگردپروری
یکی از اشتغالات مهم آیت اللّه تقوی در حوزه علمیه قم، تدریس و تربیت شاگرد بود و در این جهت مهارت و پشتکار چشمگیری از خود نشان می داد. از همان آغاز که وارد حوزه شد، در ضمن تحصیل به تدریس دروس سطح حوزه نیز پرداخت. حدود پانزده سال در مدرسه حقّانی و مدرسه آیت اللّه گلپایگانی، کتاب های «شرح لمعه»، «مکاسب»، «رسائل» و «کفایه» را تدریس کرد. همچنین در حوزه علمیه خرّم آباد نیز یک ماه تدریس کرده است. علاقه وی به دانش و دانش اندوزی به حدّی بود که در سال های آخر عمر، که بر اثر کسالت، بیشتر در منزل بود، جلسات مباحثه و تدریس درمنزل وی انجام می گرفت.
مرحوم تقوی، مدت ها در مدرسه علمیه حاج ملاّ صادق قم تدریس می کرد و شب ها در همان جا نماز جماعت را اقامه می نمود و روزهای پنجشنبه برای خواهران طلبه تفسیر می گفت.
شاگردپروری ایشان را می توان از امتیازات ایشان دانست؛ شاگردانی برجسته و کارآمد که اکنون بسیاری از آنها در نظام اسلامی و حوزه های علمیه، منشأ خدمت هستند؛ مانند حجج اسلام: فلاحیان، رازینی، یونسی (وزیر اطلاعات فعلی)، نیّری، عباسی فرد و بسیاری از رؤسای دوایر قضایی و شیخ محمد رضا آدینه وند، صدیقی (دو نفر از علمای حوزه) و محمدی عراقی (رئیس سازمان تبلیغات اسلامی) و....
تألیفات
از آنچه گذشت، معلوم شد که علاوه بر تحصیل و تدریس، به تحریر و تقریر فقه، اصول، فلسفه، تفسیر، حدیث و اخلاق می پرداخت. برخی از کتاب های چاپ شده و چاپ نشده ایشان عبارتند از:
1 - تقریرات دوره کامل درس اصول حضرت امام خمینی (ره) به نام «تنقیح الاصول» (که در چهار جلد چاپ شده است.).
2 - تقریرات درس فقه مکاسب ایشان تا شرایط متعاقدین (آماده برای چاپ).
3 - تقریرات درس فقه آیت اللّه العظمی بروجردی (مخطوط).
4 - اصول المذهب، به زبان عربی (مخطوط).
5 - فروع المذهب (مخطوط).
6 - معاشرت از دیدگاه وحی (مخطوط).
بر کرسی وعظ و ارشاد
آیت اللّه تقوی با آن که از مجتهدین و مدرسین بود، اما از وظیفه تبلیغ دین و بیان حلال و حرام و وعظ و ارشاد غافل نمی شد. از این رو در ماه مبارک رمضان و محرم، بنا به دعوت اهالی اشتهارد، به آنجا رفته و ضمن اقامه جماعت، به تبلیغ دین می پرداخت و مدت ها قبل از انقلاب، نماز جمعه را نیز اقامه می فرمود.
در اشتهارد دو مسجد را اداره می کردند و با تلاش های شبانه روزی خود تا مدت 35 سال این کار را ادامه دادند. از آن جا که ایشان بر مسائل اسلامی و احکام، بسیار تسلّط داشت و مطالب را به گونه روان و همه فهم بیان می کرد، لذا توانست تحول خوبی در آن سامان به وجود آورد.
در بیان احکام، جدّی و قاطع و دقیق بود. با پیش مطالعه عمیق، سخن می گفت. برای اوقات مردم ارزش فراوان قائل بود. بیاناتش اثر خاصی داشت و از این رو عده بسیاری تحت تأثیر قرار گرفته و بر ایمان و کمالات خود افزودند.
او مکرر می گفت:
«سه چیز باید از خوب هایش باشد و در انتخاب آنها دقّت کرد: 1 - پزشک برای درمان بیماران؛ 2 - عالمِ دانا به مسائل برای پاسخگویی به مسائل مختلف؛ 3 - هندوانه خوب.»
این مثال هندوانه را می آورد تا روشن کند اگر دکتر و عالم، حاذق و ماهر نباشند، مانند هندوانه نارسیده، قابل استفاده نیستند.
خدمات اجتماعی
آیت اللّه تقوی؛ در ضمن وعظ و ارشاد در اشتهارد، به نیازهای مادی و رفاهی مردم نیز توجه خاصی داشتند و در رفع آن نیازها به جدّیت می کوشیدند.
یکی از خدمات مهمی که با پیشنهاد و جلوداری ایشان شروع و تکمیل گردید، ساخت و تبدیل حمام ها و رسانیدن آب آشامیدنی به اهالی بود.(7)
مشکل دیگری که در اشتهارد وجود داشت، نداشتن آب آشامیدنی بود. مردم از قنات دوردستی که همان قنات، غسّالخانه نیز بود، آب شُرب خود را تأمین می کردند. لذا آیت اللّه تقوی با راهنمایی و زمینه سازی و با همت مردم، مزرعه ای را که دارای آب شیرین بود و در حدود یک فرسخی اشتهارد قرار داشت، خریداری و آب آن را به اشتهارد لوله کشی می کرد. شروع این کار در سال 1348 بود و هم اکنون بعد از گذشت سال ها از این آب استفاده می شود. البته بر اثر افزایش جمعیت، آب های دیگری را نیز بر آن افزوده اند.
او بسیار خرسند بود که قدمی در راه خدمت به مردم برداشته و در این باره می فرمود:
«وظیفه خود دانستم که اهالی را به یاری خداوند متعال، از این زحمت طاقت فرسا نجات دهم، و آب خوشگوار و شیرین را در دسترس همگان بگذارم.»
رابطه با حضرت امام خمینی (ره)
ارتباط حضرت آیت اللّه تقوی؛ با حضرت امام خمینی (ره) در ابعاد گوناگون بسیار قوی بود. ارتباط مهم او با امام، ارتباط شاگرد و استادی بود. ایشان حدود ده سال (از سال 1331 تا 1341 شمسی) در درس فقه و اصول امام شرکت کرد و علاوه بر فقه و اصول، از فیوضات عرفانی و اخلاقی امام نیز استفاده فراوان برد. خود وی در این باره در یکی از نوشته هایش آورده است:
«بزرگ ترین نعمتی که خداوند متعال بر اینجانب منّت نهاد - که از ادای شکر آن قاصر هستم. - این که توفیق داد حدود ده سال از وجود عالیقدر بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت اللّه العظمی حاج آقا روح اللّه خمینی - طاب ثراه و جعل الجنة مثواه - از علوم متراکم و استعداد قوی و سرشار ایشان استفاده نمایم و از اول مباحث اصول فقه و مباحث الفاظ، که شروع به تدریس خارج بعد از دوره اول نموده بودند، در محضر درس ایشان حاضر شوم... علاوه بر استفاده از علوم و بیانات وافیه و شافیه، از اخلاق فاصله ایشان، مثل زهد، تقوا، ورع و فروتنی ایشان نیز بهره کافی بردیم. (وقتی که امام در مسجد سلماسی تدریس می فرمود) به قدری متواضع بود که هر چه اصرار کردند یک پله بالاتر بنشیند، قبول نکردند. یادم هست روزی کسی روایتی را نقل کرد، فرمودند کتابش را نداشتم تا مراجعه کنم. به نظرم کتاب کافی بود، با این که آن کتاب از کتاب های لازم بود و سفارش می نمودند که کتابی که لازم ندارید، از وجوهات نخرید، با این که اشخاصی که از نظر علم خیلی پایین تر از ایشان بودند، کتابخانه های شخصی تهیه نمودند که میلیون ها ارزش داشت. (و از زهد ایشان این که) خانه قدیمی مسکونی ایشان در قم در محله یخچال قاضی به همان حالت قدیمی باقی است و هرچه کردند بازسازی نمایند، قبول نفرمود.»(8)
آیت اللّه تقوی، نهضت حضرت امام خمینی (ره) را لازم و در سطح اعلی می دانست. در سال های تبعید امام، مقید بود که از تحریر الوسیله امام، مسأله بگوید و به نحوی نام آن بزرگوار را مطرح نماید. نگارنده به یاد دارد: هنگامی که امام بار اول در سال 1343 شمسی از زندان آزاد شد، آقای تقوی در اشتهارد اعلام کرد که اهالی جشن بگیرند. پس از این اعلام، مردم در نقاط مختلف شهر جشن گرفتند
ایشان قبل از پیروزی انقلاب، بعضی از اعلامیه هایی را که به حمایت از حضرت امام راحل (ره) و اعتراض به رژیم شاهنشاهی نوشته می شد، امضاء می کرد؛ از جمله:
پس از آن که امام راحل را به ترکیه تبعید کردند، در سال 1343، نامه سرگشاده ای از طرف علما و فضلای حوزه علمیه قم، خطاب به امام نوشته و منتشر شد و در قسمتی از آن آمده بود:
«... تبعید آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملّت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثّر و تنفّر عموم ملّت ایران است. ملّت شریف و مسلمان ایران و حوزه علمیه قم که از منویّات مقدّس آن قائد عظیم الشّأن پیروی می کنند و برای تأمین و اجرای آن، از هیچ گونه فداکاری دریغ ندارند، انتظار دارند که به زودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه قم و با تدبیرات خردمندانه و رهبری های ارزنده آن زعیم عالیقدر، مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق از دست رفته، تأمین گردد.»
همچنین در دی ماه سال 1343، وی به همراه عده دیگری از اساتید و فضلای قم در آستانه سفر تبلیغی ماه مبارک رمضان از دو مرجع (مرحوم آیت اللّه العظمی میلانی و مرحوم آیت اللّه العظمی نجفی مرعشی) در مورد تبعید امام راحل و دفاع از ایشان، کسب تکلیف کردند تا در ماه رمضان آن را در حضور مردم مطرح کنند.(9)
ایشان در نوشته های خود از امام و انقلاب اسلامی به بزرگی و نیکی یاد می کرد؛ مثلاً در مقدمه جلد اول «تنقیح الاصول» از امام خمینی (ره) چنین یاد می کند و می نویسد:
«سیدنا الاعظم و استاذنا الافخم، کهف المستضعفین و ملجأ المسلمین، و قامع اصول المستکبرین و هادم ابنیة الظالمین؛(10) سرور بزرگ و استاد سترگ ما، پناهگاه مستضعفان و مسلمانان و نابود کننده پایگاه های مستکبران و ویران کننده کاخ های ظالمان.»
و در جای دیگر می نویسد:
«مهم ترین خدمت امام خمینی (ره) ، قطع دست صهیونیست ها از ایران بود. شاه خائن به دستور آمریکا بهترین زمین های مزروعی را در اختیار اسرائیل قرار داده بود؛ از جمله در منطقه بوئین زهرا، زمین وسیعی با چاه های عمیق و باغ های بزرگ در دست آنها بود که اگر آنها کم کم مسلّط می شدند، ایران را نیز مثل فلسطین می کردند... از مهم ترین دست آوردهای انقلاب اسلامی، کوتاه کردن دست غارتگران منابع ایران بود، که در زمان شاهان انجام می گرفت... و یکی دیگر از دست آوردها این که هزاران شراب فروشی و مراکز فساد - که در تهران بود و جوان ها را به سوی انحراف می کشانید. - بر چیده و نابود شد.»(11)
حضرت امام خمینی (ره) نیز ایشان را می شناخت و نظر خاصی به ایشان داشت و به وسیله بعضی از افراد، جویای حال ایشان می شد و گاهی از وجوهات مبلغ مورد نیاز برای مدرسه ایشان می فرستاد.
ایشان در مدرسه علمیه اشتهارد چند سال از طرف امام به عنوان سرپرست آن نصب گردید. در این خصوص نیز با نظارت های عالمانه و هوشیارانه خود، خدمات شایانی به حوزه علمیه اشتهارد و طلاب آن نمود.
ارتباط معنوی ایشان با امام منحصر به زمان حیات امام نمی شود؛ بلکه حتی بعد از رحلت امام نیز آن پیوند معنوی وجود داشت. رؤیای ذیل نمونه ای از این ارتباط می تواند باشد.
آیت اللّه تقوی در کتاب کشکول خود می نویسد:
«در عالم رؤیا، استاد بزرگ ما، امام خمینی (ره) را دیدم که پیش رویش سفره ای پهن شده و انواع غذاها در میان آن سفره قرار داشت، ده نفر از شاگردانش در کنار آن سفره نشسته بودند. من نیز نشسته بودم. امام را دیدم گویا حاضران را امتحان می نمود. چیزی شبیه قلّک بیضی شکل در دستش بود که دور آن تعدادی سوزن های لحاف دوزی با نخ آویخته بود و با آن آزمایش هوش می نمود. رو به من کرد و فرمود: این را بگیر و سوزن هایش را در سوراخ های مخصوص خودش کن، که هر کدام، سوراخ مخصوصی دارد. من گرفتم و قدری فکر کردم و سپس همه سوزن ها را در سوراخ های خود نمودم، ایشان به آن نگاهی کرد و فرمود: صحیح است. یک عدد کیک بزرگ که در پیش رویشان بود، برداشت و به من داد. من آن را گرفتم و اندکی خوردم، خیلی شیرین بود. ناگاه به خود گفتم: من که بیماری قند دارم، خوردن آن برایم خوب نیست؛ ولی از بس که خوش مزه بود، نتوانستم از آن بگذرم، همه آن را خوردم... سپس وقت نماز شد. امام دستور داد: برخیزید! یک یک به نوبت به وضوخانه بروید و آماده نماز شوید. که در این لحظه بیدار شدم.»(12)
این رؤیا، بیانگر آن است که مرحوم تقوی، شاگرد ممتاز و مورد قبول امام بوده است و امام به شاگردان زحمت کش و ارزشمند خود، عنایتی ویژه داشته و دارد.
ویژگی های اخلاقی و معنوی
مرحوم آیت اللّه تقوی از نظر اخلاقی و معنوی، دارای ویژگی هایی بود که در اینجا نظر شما را به چند نمونه جلب می کنیم:
زهد و وارستگی
او ساده می زیست و از زرق و برق و تشریفات دنیا دوری می جست. اگر بعضی از بستگان به تجمّل رو می آوردند، انتقاد می کرد. او با این که می توانست از موقعیت ها برای دنیای خود استفاده فراوان نماید، به آنها پشت کرد. گمنام زیست و تمایل به شهرت نداشت. در مصرف وجوهات احتیاط می کرد و خود را مدیون امام عصر (ع) می دانست. لباس فرزندانش را از پول منبر تهیه می کرد. محل زندگی او در قم از آغاز در یک منزل قدیمی در یکی از محله های قدیمی شهر قرار داشت و تا آخر در همان جا بود.
در این اواخر، بستگان او، سه پیراهن و سه جلیقه برایش تهیه کرده بودند که وی می گفت: زیاد است. در غذا و لباس و روش و منش، زاهدانه عمل می کرد. هیچ امتیاز مادی نسبت به همسایگان نداشت. در مورد محل قبر خود نیز اهمیت نمی داد. وقتی از وی درباره محل دفن می پرسیدند، می گفت: محل دفن مهم نیست.
عبد خدا و شیفته ولایت
او عبادت و بندگی خدا را بر همه چیز ترجیح می داد. اهل ذکر بود. نماز اول وقت را ترک نمی کرد . همواره نیم ساعت قبل از سپیده سحر جهت تهجّد و نماز شب بیدار می شد . در حوادث و مسائل ، رضای خدا را معیار گزینش قرار می داد و در بیان احکام و مسایل شرعی ، جدی و قاطع بود . مودّت و ارتباط با خاندان رسالت، از ویژگی های دیگر او است . او می دانست که روح تشیّع راستین، پذیرفتن امامت و بر قراری رابطه اعتقادی و عملی با اهل بیت (ع) است. او این ارتباط را در سطح عالی داشت. با این که ذکر مصیبت امام حسین (ع) و سایر اهل بیت را کوتاه می خواند ، ولی معمولاً آمیخته با گریه می خواند. نام مبارک امامان (ع) را با احترام خاصی می برد . به سادات احترام می کرد و با وجود پادرد ، دو زانو در برابرشان می نشست .
یکی از نشانه های ارتباط ایشان با خاندان عصمت و طهارت (ع) ، شفای معجز آسای ایشان از امام علی بن موسی الرضا (ع) است که خود داستانش را چنین نقل می کند:
«در سال 1330 شمسی ، بر اثر رطوبت حجره مسکونی مدرسه فیضیه (که مدّت هفت سال در آن می زیست.) به روماتیسم سختی مبتلا شدم ، مدت ها طول کشید و از معالجات نتیجه نگرفتم . تا این که برای زیارت مرقد حضرت رضا (ع) به مشهد مشرف شدم . در آنجا به من گفتند : یکی از علمای معروف مشهد، آیت اللّه آقای حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانی است (از علمای زاهد و وارسته بود و در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت می نمود، و مجالست با او تحوّل در انسان ایجاد می کرد)، نزد او برو تا برای شفایت دعا کند . فکر کردم نزد او بروم و از ایشان بخواهم که برای من دعا کند ، تا بلکه خوب شوم؛ در این هنگام به یاد یک حدیث افتادم و آن حدیث، این بود که روزی جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا (ص) بودند . ناگهان آن حضرت فرمود : «هم اکنون یکی از اهل بهشت وارد مجلس ما می شود.» چند لحظه نگذشت که مالک بن نویره وارد شد ؛ در حالی که وضو گرفته بود و کفش هایش در دستش بود . سپس خداحافظی کرد و رفت . دو نفر از اصحاب به دنبال او دویدند و با خود گفتند : رسول خدا (ص) گواهی داده که مالک ، از اهل بهشت است ، برویم به او بگوییم برای ما دعا کند . آنها خود را به مالک بن نویره رساندند و ماجرا را گفتند و تقاضای دعا کردند . مالک گفت: خدا شما را نیامرزد ! گفتند: این چه دعایی است؟ گفت: شما پیامبر عظیم الشأن (ص) را گذاشته اید و برای دعا کردن، نزد من آمده اید؟
وقتی این حدیث یادم آمد، به خود خطاب کرده و گفتم : قطبِ عالمِ امکان ، امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) را گذاشته ای و می خواهی نزد آن عالم زاهد بروی؟ هماندم به حرم حضرت رضا (ع) برگشتم با توسل به آن حضرت، شفا یافتم.»(13)
از کثرت معاصی و از قلّت رجاء
گفتم کجا بروم نیست ملتجا
ناگه به گوش هاتف غیبم زدی ندا
قبر امام هشتم، سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
وقار، ادب و متانت
یکی از خصوصیات ایشان، این بود که آداب وقار و ادب اسلامی را رعایت می کرد. بسیار وزین و متین بود. در گفتار و رفتار از حد نزاکت خارج نمی شد؛ بخصوص رعایت ادب را برای روحانیان، بیشتر لازم می دانست و به آنها در این مورد سفارش می کرد. در مجالسی که هتک حرمت می شد، شرکت نمی کرد. مؤمنان را احترام می کرد و از تحقیر و بی احترامی به افراد، به شدّت پرهیز می نمود. به آداب معاشرت اهمیت می داد. وی ده ها سخنرانی پیرامون شیوه های معاشرت اسلامی نموده و در این باره کتاب نوشته است (که هنوز چاپ نشده است.). به شاگردان و روحانیّت می فرمود:
با مردم به گونه ای متین و مؤدّب باشید که مایه زینت گردید، نه مایه عار و ننگ؛ همان گونه که امام صادق (ع) فرمود: «کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا(14)؛ مایه زینت ما باشید و موجب عار و ننگ ما نباشید.»
خوش رویی و اخلاق نیک
او از اخلاق خوبی برخوردار بود. با این که مدت ها بر اثر بیماری رنج می برد، در گفتار خود با مثال ها و لطیفه های شیرین موجب سرور و شادمانی حاضران می شد؛ حتی در منابر هم، گاهی لطیفه هایی می گفت و شنوندگان را می خنداند. لطیفه های او در عین حال، آموزنده نیز بود؛ به عنوان نمونه می فرمود:
شخصی از مرحوم آیت اللّه آقا جمال خوانساری پرسید: آیا اگر کسی یک پای خود را بلند کند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: اگر یک دستش را بلند کند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: یک پا یا دو پای خود را بلند کند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: اگر سرش را تکان دهد، حرام است؟ فرمود: نه. گفت: رقص هم همین حرکات است. پس چرا حرام است؟ آقا جمال در پاسخ فرمود: مفرداتش، عیبی ندارد، ولکن مرده شور ترکیبش را ببرد!!
او در رفتار با همسر و فرزندان و سایر بستگان بسیار مهربان بود. همسرش را در خانه داری کمک می کرد. اگر بعضی از بستگان می خواستند خدمتی به او کنند، می گفت: نه راضی به زحمت نیستم. حتی الامکان می خواست به کسی زحمت ندهد.
صبر، مقاومت و شکر
آیت اللّه تقوی مدّت ها بر اثر دیابت، بیمار بود و در رنج و فشار زندگی می کرد، با این حال بسیار صبور و مقاوم بود و هرگز بی تابی نمی کرد؛ بلکه همواره شاکر درگاه الهی بود. گاه می فرمود: این بیماری برایم نعمتی بود تا کارم به بعضی جاها که مناسب شأن دینی من نبود، کشیده نشود. آن گاه این شعر معروف را می خواند:
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
تواضع و فروتنی
تواضع و دوری از هرگونه تکبّر، از صفات برجسته اخلاقی است و پیشگیری از بسیاری از زشتی ها و انحرافات اخلاقی خواهد شد. او در این خصوص نیز، ممتاز بود. در عین عزّتمندی و مناعت طبع، در برابر حق متواضع بود. اگر در گفتگوها حق را می یافت، آن را بی درنگ می پذیرفت. در برخورد با افراد تواضع خاصی داشت. حتی تازه طلبه هایی که بر او وارد می شدند، به احترام آنها تمام قد بر می خاست و از آنها تجلیل می کرد. از نشانه های تواضع او، این است که اهل مجادله نبود. کم سخن می گفت، ولی پخته و سنجیده؛ مصداق بارز این مثل بود که: «کم گوی و گزیده گوی چون دُر».
در مجالس با کمال تواضع می نشست. نسبت به پدر و مادر و اساتیدش تواضع مخصوصی داشت و همواره آنها را به نیکی یاد می کرد. بویژه در مورد پدرش، بسیار احترام می کرد، روزی نبود که از او یاد نکند، گاه می گفت: پدر نازنینی داشتم. به یاد دارم پدر بزرگوارش مرحوم آیت اللّه حاج شیخ یحیی تقوی؛ هنگامی که عصا زنان حرکت می کرد، ایشان همواره یک قدم پشت سر پدر راه می رفت و عملاً به ما که در آن هنگام در سنین کودکی بودیم، درس تواضع و احترام پدر را می آموخت.
نظم و انضباط
نظم و انضباط در زندگی، از اصول زندگی سالم است و موجب رشد و پیشرفت های شایان خواهد شد. امیرمؤمنان (ع) در وصیت خود به فرزندانش می فرماید:
«اوصیکما و جمیع ولدی بتقوی اللّه و نظم امرکم(15)؛ شما و همه فرزندانم را به تقوای الهی و نظم دادن به امور زندگی خود سفارش می کنم.»
آقای تقوی به نظم و انضباط مقید بود؛ بخصوص در اموری که مربوط به دیگران بود؛ مانند اقامه نماز جماعت که سر وقت و با نظم مخصوصی حاضر می شد؛ در وقت درس، رعایت وقت شاگردان را می کرد. می فرمود: وقت مردم ارزش دارد و از حق الناس است؛ نباید موجب اتلاف وقت دیگران شد. مدتی در مسجد پنجعلی (مسجد محل سکونتش) اقامه جماعت می نمود. گاهی که بر اثر کسالت نمی توانست سر وقت خود را به مسجد برساند، به نماز گزاران می فرمود: من دیگر نمی آیم؛ زیرا تأخیر من موجب اتلاف وقت شما می شود.
رحلت و تشییع
ایشان پس از مدت ها کسالت، در هفته آخر، حالشان روز به روز وخیم تر می شود.خود نیز فهمیده بود که در آستانه رحلت قرار گرفته است. پسرش می گفت:
«ده روز قبل از مرگ، به من فرمود: ده روز دیگر می میرم و مصلحت است بروم. در این باره شک نکن. ماه مبارک رجب فرا رسید. روز هشتم حالش منقلب شد. شب آن روز، نماز مغرب و عشا را خوابیده خواند؛ اما هوش و حافظه اش هیچ خللی نداشت. حتی دنبال چیزی می گشتیم، فرمود: فلان جا است. رفتیم، دیدیم همان جا است. وقتی پزشک معالج آمده بود، از او تشکر کرد و به ذکر خدا مشغول شد. با آرامش خاصی نام خدا و شهادتین را به زبان آورد. و حدود ساعت 10/30 شب بود که به لقاء اللّه پیوست.»
رضوان و بهشت جای بادش
جا در حرم خدای بادش
او چهارشنبه، ششم رجب سال 1421 ق. (برابر با 14 مهر 1379 شمسی) دار دنیا را وداع گفت. پیکر مطهّرش در روز جمعه 15 مهرماه از مسجد امام، با تشییع با شکوه، به طرف حرم حضرت معصومه (س) حرکت داده شد. پس از طواف ضریح، حضرت آیت اللّه آقای حاج شیخ علی پناه اشتهاردی (دامت برکاته) نماز بر آن گزارد. پیکر مطهرش را در قبرستان باغ بهشت (روبه روی گلزار شهدای قم)، در «مقبرة العلماء»، به خاک سپردند. مجالس پر شکوهی به مناسبت رحلت آن عالم ربّانی با شرکت مراجع، علما و فضلا و سایر اقشار مردم در قم، تهران و اشتهارد برگزار گردید.
پی نوشت ها:
1 - احزاب، 35.
2 - کشکول، تألیف مرحوم آیت اللّه حاج شیخ حسین تقوی (مخطوط)، ص 175 و 39 (به طور اقتباس).
3 - نقل شفاهی آیت اللّه تقوی برای نگارنده.
4 - اقتباس از کشکول مذکور، ص 173 و 174.
5 - آیت اللّه العظمی حاج آقا حسین بروجردی - طاب ثراه - (متوفای سال 1340 شمسی) در 14 محرم سال 1364 قمری، برابر با نهم دی ماه سال 1323 شمسی، وارد قم شد.
6 - کشکول، ص 103 و پاره ای از دستخطهای بازمانده از آیت اللّه تقوی.
7 - توضیح این که: حمام های محل دو اشکال بزرگ داشت: 1 - خزانه ای بود و آب خزانه دیر به دیر عوض می شد. گاهی قسمت پایین آن به صورت لجن در می آمد و در بعضی از موارد هم، داغ کردن زیاد آب موجب خفگی و مرگ اشخاص می شد. روشن است که چنین حمامی مرکز بیماری ها خواهد شد.2 - در هر محل یک حمام وجود داشت که در شبانه روز، بین الطّلوعین و بعد از ظهرها مردانه بود و از طلوع آفتاب تا ظهر زنانه بود. به این ترتیب مردان و زنان در موارد ضروری نمی توانستند از حمام استفاده کنند. آیت اللّه تقوی کمر همت بست، در شرایط سخت دوران طاغوت، با بیانات و ارشادهای خود، مردم را به تبدیل حمام های خزانه ای به دوش و بهداشتی دعوت نمود و خود با پشتکار امور دیگر را پیگیری می کرد. سرانجام در یکی از محله ها، حمام سابق را خراب کرد و در کنار آن، دو باب حمام جداگانه برای زنان و مردان، بر اساس اسلوب جدید و بهداشتی بنا کرد. این خدمت بسیار مهم اجتماعی و دینی در سال 1344 شمسی انجام شد و به نام گرمابه امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) موسوم گردید. این کار خیر به محله های دیگر نیز سرایت نمود، و به تدریج حمام های قدیمی آن محله ها نیز نوسازی گردید.
8 - نقل از یکی از دستخطهای به جا مانده از آقای تقوی.
9 - اقتباس از مجموعه اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 172 و 176 و ج 1، ص 279 و 281 و کتاب بررسی و تحلیل نهضت امام خمینی، ج 1، ص 876 و 877.
10 - تنقیح الاصول، ج 1، ص 7.
11 - اقتباس از کشکول، ص 35 و 36.
12 - همان، ص 252.
13 - همان، ص .111 اصل حدیث مالک بن نویره در «الغدیر»، ج 7، ص 162 و «قاموس الرجال»، ج 7، ص 474، آمده است.
14 - بحار الانوار، ج 71، ص 310.
15 - نهج البلاغه، نامه 47.
منبع: www.hawzah.net
نظر شما