موضوع : دانشنامه | ج

جبران خلیل جبران


جبران خلیل جبران؛ نویسنده و شاعر سرشناس لبنانی و خالق اثر مشهور پیامبر.

زندگی
جبران خلیل جبران در ششم ژانویه سال 1883 در خانواده‌ای مارونی از طبقه متوسط در البشری؛ ناحیه‌ای کوهستانی در لبنان، زاده شد. پدرش پیش از آن که رو به قمار آورد، خواربار فروش بود. کامیلا، مادرش از ازدواج اولش پسری به نام پیتر داشت. جبران و مادرش رابطه‌ای نزدیک و با درک متقابل داشتند و همین رابطه، کشش هنری جبران را تقویت می‌کرد. دو دختر به نامهای ماریانا و سلطانه خواهران کوچک جبران بودند. در سال 1895 پدر جبران به زندان افتاد. کامیلا برای گریز از فقر با چهار فرزندش به بوستون مهاجرت کرد و در آن جا با کار و تلاش خود و پسر بزرگش پیتر توانست امکان تحصیل جبران را فراهم آورد. جبران در دوازده سالگی استعداد خود را در نقاشی آشکار کرد و به آموختن زبان انگلیسی پرداخت.
در سال 1896 به کاخ دنیسون راه یافت؛ جایی که خلاقیت هنری کودکان فقیر و مهاجر تشویق می‌شد. اواخر همان سال با فرد هلند دی، عکاس بوستونی آشنا شد که از خلیل حمایت کرد و تاثیر شگرفی بر هنر و اندیشه او گذاشت.
جبران که به تکمیل تحصیلات عربی اش علاقه‌مند بود، در سال 1897 به لبنان بازگشت تا در بیروت به تحصیل در دبیرستان الحکمه بپردازد. در سال 1902 و در نوزده سالگی به بوستون بازگشت و دوستی عاشقانه‌ای با یک شاعره جوان و روشنفکر بوستونی به نام ژوزفین پیبادی بر قرار کرد. در همان سال به فاصله چند ماه، ابتدا سلطانه خواهرش، سپس مادرش و به فاصله کوتاهی پیتر برادرش را از دست داد. آن هنگام تنها تسلای او ماریانا و دوستش ژوزفین بودند.
در سال 1904 با ماری هسکل که مدیر یک مدرسه بود آشنا شد و این آشنایی آغازگر یک دوستی مادام العمر شد که گهگاه به سوی عشق نیز کشیده شد. رابطه جبران با ماری تاثیری شگرف بر نویسندگی او گذاشت. با حمایتهای مالی ماری بود که جبران توانست همچنان به نقاشی و نویسندگی بپردازد. در سال 1908 و در سن بیست و پنج سالگی با حمایت مالی ماری اقامت دو ساله‌اش را در پاریس آغاز کرد و به آموختن نقاشی ادامه داد. در سال 1910 به بوستون برگشت و رابطه عاطفی‌اش با ماری شدت گرفت. اما مساله اختلاف سن مانع از ایجاد یک رابطه عشقی بین این دو نفر می‌شد، چون ماری نگران واکنش جامعه نسبت به اظهار عشق او به یک مرد جوان بود. با این حال این اتفاق مانع تبدیل شدن رابطه آنها از یک آشنایی صرف به یک رابطه عمیق عاطفی و یک همکاری هنری نشد.
جبران در سال 1911 کار روی نخستین دست نویس انگلیسی زبانش یعنی دیوانه را آغاز کرد. ماری به مربی و ویراستار جبران تبدیل شد و یک دوره آموزشی برای جبران ترتیب داد تا نگارش او را به زبان انگلیسی تقویت کند و به تحصیلات فرهنگی او پیشرفت بخشد. در سال 1912 «بالهای شکسته» تنها رمان بلندش به زبان عربی در نیویورک منتشر شد و خود نیز به نیویورک نقل مکان کرد. در سال 1914 مجموعه اشعار منثور او در روزنامه المهاجر، با عنوان اشکی و لبخندی در نیویورک منتشر شد و نمایشگاهی که در نگارخانه مونتروس برپا کرد با موفقیت چشمگیری مواجه گردید. کتاب دیوانه که موفقیت ادبی نوینی برای او به ارمغان آورد در سال 1918 به زبان انگلیسی منتشر شد و مطبوعات محلی از آن استقبال کردند و او را با ویلیام بلیک شاعر انگلیسی، و تاگور نویسنده هندی مقایسه کردند که در پل زدن بر روی مغاک میان شرق و غرب مشهور بود. پس از انتشار چکامه بلند عربی به نام المواکب، در سال 1920 با تاگور ملاقات کرد و امثال طنزآمیز او درباره نویسندگان مشهور در اسکندریه مصر چاپ شد.
در سال 1920 تقریبا سه چهارم پیامبر به پایان رسیده بود. همان زمان در نامه‌ای پرکنایه به ماری اعتراف کرد که مشکل هویت را حل کرده و تاثیرات شرق و غرب را در خودش به تعادل رسانده است و اظهار داشت: «اکنون می‌دانم که من بخشی از کل هستم – تکه ای از کوزه. اکنون فهمیده‌ام کجا برای من مناسب است، و به شیوه‌ای خاص، من همان کوزه هستم... و کوزه همان من.» با نزدیک شدن به پایان کار بر روی پیامبر، ماری و جبران تاثیر عظیم نیچه را بر روی این کتاب تصدیق کردند و آن را یادآور «چنین گفت زرتشت» نیچه دانستند. چند ماه پیش از انتشار پیامبر، جبران کتاب را این گونه برای ماری خلاصه کرد: «سراسر کتاب فقط یک چیز را میگوید: تو بسیار بزرگتر از آنی که می‌دانی... و همه چیز نیک است». سرانجام در اکتبر 1923 کتاب پیامبر با سبک تغزلی و ساده به چاپ رسید که با موفقیت چشمگیر مواجه شد. در این دوران وابستگی جبران از نظر مالی و ادبی به ماری کاهش یافت. هر چه اعتماد به نفس او در نگارش به زبان انگلیسی بیشتر می‌شد، اتکایش به نظرات ماری کمتر کاهش پیدا می‌کرد. با این حال چهره ماری به عنوان الهامی برای نقاشی‌های او باقی ماند. در همان سال ماری هسکل به جورجیا مهاجرت کرد و در حقیقت از زندگی جبران خارج شد.
مجموعه کلمات قصار جبران با نام «قلمرو خیال» در سال 1927 در قاهره منتشر شد و سال بعد نیز عیسی، پسر انسان را به چاپ رسانید. در همان سالها وضع سلامتی اش رو به وخامت گذاشت و درد عصبی بدنش افزایش یافت و او را به مصرف الکل سوق داد. سرانجام پس از انتشار کتاب «خدایان زمین» در ماه مارس سال 1931، روز دهم آوریل همان سال در بیمارستانی در نیویورک درگذشت.
به دنبال مرگ جبران، ماری آثار بازمانده او را ویرایش کرد و آخرین کتاب او به نام سرگردان را در سال 1932 به چاپ رساند. ماری مراقبت از ماریانا، آخرین بازمانده جبران را به عهده گرفت. اما بزرگترین خدمت ماری به جبران پس از مرگ او، انتشار خاطرات روزانه اش بود که در مورد پندارها و عقاید جبران بینش نوینی به منتقدان بخشید.

منابع:
- http://www.caravan.ir


باشگاه ها
باشگاه های تخصصی
باشگاه اخبار اندیشه

نظر شما