علی اکبر درخشانی
سرتیپ علی اکبر درخشانی در سال ۱۲۷۴ در تهران متولد شد. پدر وی علینقی خان کنگرلو از خانواده های مهاجر قفقازی و از افسران بریگاد قزاق بود. درخشانی تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و سپس وارد مدرسه چهار کلاسه همت شد. پس از آن به مدرسه نظامی اطفال صاحب منصبان بریگاد قزاق رفت و بعد وارد مدرسه افسری ژاندارمری شد و سرانجام درجه افسری گرفت. وی از افسران پایه گذار ارتش جدید ایران بود که از زمان احمد شاه قاجار خدمت نظام خود را شروع کرده بود.1 در سال ۱۲۹۷ از ژاندارمری استعفا داد و وارد دیویزیون قزاق شد و با درجه ستوان سومی به مآموریت گیلان رفت و در قشون متحدالشکل، درجه سرهنگ دومی گرفت و فرمانده قوای گیلان شد. پس از چندی با درجه سرهنگی به آذربایجان و بعد از آن به لرستان مأموریت یافت. از فرماندهیهای دیگر او می توان فرماندهی قشون مازندران، فرماندهی نیروهای ارومیه و حکومت کبیره و پشتکوه را نام برد. سال ۱۳۱۸ رئیس بازرسی کل املاک ساحلی رضاشاه شد و چهار سال بعد به معاونت لشکر تبریز منصوب گردید و پس از مدتی با درجه سرتیپی به فرماندهی لشکر آذربایجان و سایر نیروهای نظامی (شهربانی و ژاندارمری) آن منطقه و نیز همزمان به استانداری آذربایجان غربی منصوب شد. فرماندهی لشکر آذربایجان مصادف بود با بزرگترین مشکل آذربایجان در آن ایام، یعنی استقرار نیروهای نظامی شوروی در آن استان که به عناوین مختلف در کلیه امور دخالت می کرد و از طرف دیگر قیام حزب دموکرات آذربایجان، که منطقه را با بحران مواجه کرده بود.2
آذر ۱۳۲۴ دموکراتها با به محاصره درآوردن پادگان لشکر 3 تبریز از وارد شدن هر نوع آذوقه به پادگان جلوگیری می کردند. از ستاد ارتش به فرماندهی لشکر دستور داده شده بود در مقابل شورشیان مقاومت نمایند، ولی سرتیپ درخشانی مقاومت را بی فایده و موجب محو تمام نیروها می دانست. سرانجام روز 22 آذر 1324 لشکر آذربایجان به استناد دستور صادره از ستاد ارتش و بر طبق رأی شورای افسران اسلحه را زمین می گذارند و تسلیم فرقه دمکرات آذربایجان می گردند و سرتیپ درخشانی با نوشتن اعلامیه زیر آن را تسلیم پیشه وری می نماید:
به موجب تصمیمی که در کمیسیون افسران ارشد پادگان تبریز تشکیل گردید اتخاذ شد به قصد جلوگیری از خونریزی، برادرکشی، اتلاف نفوس، غارت اموال دولت، تجار و سایر افراد دستور می دهم که کلیه پادگان تبریز اسلحه خود را زمین گذارده و بر طبق اعلامیه صادره رفتار نمایند. 3
سرتیپ درخشانی و افسران، روز 28 آذر 1324 به تهران مراجعت نمودند و بلافاصله درخشانی به علت تسلیم شدن توقیف می شود. روزنامه ها همه روزه صفحه اول روزنامه را به وقایع آذربایجان و تسلیم ارتش اختصاص داده بودند و له و علیه او مطالبی منتشر می کردند. هیئتی برای رسیدگی به عمل فرمانده لشکر تعیین شد، سرانجام محاکمه صورت گرفت و دادگاه بدوی با اکثریت آراء او را محکوم به حبس کرد، دادگاه تجدید نظر هم تشکیل گردید و با اکثریت آراء او را به پانزده سال حبس محکوم نمودند، اما پس از دو سال و ده ماه از زندان آزاد شد.4 پس از قضیه آذربایجان و گذراندن زندان، درخشانی از مخالفان شناخته شده رژیم پهلوی بود و در نتیجه همواره از طرف رژیم تحت نظر بود. او نظر خود را همواره ابراز می کرد از جمله در سال ۱۳۴۶ از یک فرصت استفاده کرد و با مهدی فرخ وارد مشاجره قلمی در مجله سپید و سیاه شد. در فروردین ۱۳۵۷ ساواک، درخشانی را به اتهام جاسوسی برای شوروی بازداشت کرد و در همان شب در زندان اوین به علت سکته درگذشت.5 بعد از انقلاب اسلامی خاطرات وی را خانواده اش به زبان فارسی منتشر کردند.
پی نوشت:
1. شاهرخ فرزاد، ویراستار، 21 آذر 1324 تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و نقش سید حعفر پیشه وری در آن: خاطرات سرتیپ علی اکبر درخشانی، تهران: نشر شیرین، 1358، ص7 .
2. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380، ص 667-668.
3. جعفر مهدی نیا، زندگی سیاسی ابراهیم حکیمی، تهران: امید فردا، 1382، ص 225-227 .
4. شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، ص 667 .
5. شاهرخ فرزاد، ص 12.
منابع:
1. http://www.iichs.org نوشته طاهره شکوهی
نظر شما