مقدمه:
آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، در فلسفه خود به دنبال یافتن راه‌هایی برای رهایی از رنج و رسیدن به سعادت بود. او معتقد بود که کلید دستیابی به این هدف، زندگی کردن با هدف و معنا است.
شوپنهاور سه قانون عملی برای دستیابی به هدف بزرگ ارائه می‌دهد که ممکن است در ابتدا متناقض به نظر برسند:
1. تصویر کلی را در ذهن داشته باشید.
اولین قدم برای دستیابی به هر هدفی، داشتن یک تصویر واضح از آن هدف در ذهن است. شما باید بدانید که می‌خواهید به چه چیزی برسید و چرا این هدف برای شما مهم است.
2. در اینجا و اکنون باقی بمانید.
در حالی که داشتن یک تصویر کلی از هدف خود مهم است، به همان اندازه مهم است که در لحظه حال حضور داشته باشید و روی قدم‌های کوچکی که باید برای رسیدن به آن هدف بردارید تمرکز کنید.
3. تعادل بین دو قانون قبلی را حفظ کنید.
کلید موفقیت در دستیابی به هدف بزرگ، حفظ تعادل بین دو قانون قبلی است. شما باید به طور همزمان به تصویر کلی و قدم‌های کوچک در لحظه حال توجه داشته باشید.
تناقض ظاهری:
در نگاه اول، این سه قانون ممکن است متناقض به نظر برسند. چگونه می‌توانیم همزمان به تصویر کلی و جزئیات کوچک توجه داشته باشیم؟
راه حل:
شوپنهاور با وفاداری به تمایلات شرقی، معتقد بود که این یک دعوت برای زندگی و کار در مسیری متعادل است.
مثال:
تصور کنید که در حال ساختن یک کلیسای جامع هستید. شما باید تصویر کلی کلیسای جامع را در ذهن داشته باشید تا بتوانید تمام قسمت‌های مختلف آن را به طور منسجم بسازید.
اما در عین حال، شما باید روی آجر به آجر و جزئیات کوچک ساخت و ساز تمرکز کنید. اگر فقط به تصویر کلی فکر کنید، هرگز نمی‌توانید کلیسا را بسازید. و اگر فقط به جزئیات کوچک فکر کنید، هرگز نمی‌توانید تصویر کلی را ببینید.
نتیجه:
با حفظ تعادل بین تصویر کلی و جزئیات کوچک، می‌توانیم به اهداف بزرگ خود دست پیدا کنیم. این تعادل، کلید دستیابی به سعادت و رهایی از رنج است.