موضوع : پژوهش | مقاله

مردمنگاری خانه داری و خانه داری یک مردم نگار


دو سال و چند ماهی است به دلیل تنها زیستن و دور بودن از همسرم ناگزیر هم نقش "مرد خانه" و هم نقش "کدبانوی منزل" را توأمان ایفا می کنم. مسئولیت خانه به تمام معنا بر عهده من افتاده است. برای من که در محیط مردسالار روستا تربیت و پرورش یافته ام و ایفای نقش کدبانو نوعی تعارض با مفهوم "مردانگی" من داشت، در ابتدا دشوار با شرایط تازه زندگی ام سازگار شوم زیرا از یک سو آشنایی لازم با "مهارت های زندگی" را نداشتم و از تهیه غذا و رسیدگی به نظافت و کارهای خانه عاجز بودم، و از سوی دیگر آمادگی های روحی لازم برای ایفای این نقش را هم نداشتم. اما کم کم ناگزیر شدم خودم را با شرایط "پدر مجرد" سازگار کنم. از همان ابتدا دریافتم که به محیط تمیز و آرام که همسرم مهیا می کرد خو کرده ام و درهم ریختگی خانه برایم تحمل ناپذیر است. از اینرو سعی کردم نسبت به نظافت و مرتب بودن خانه حساس باشم. از طرف دیگر، برای بقا ناگزیر باید راه های تهیه غذا را فرا می گرفتم. کم کم دستور تهیه برخی غذاها مثل "پلو" و "کتلت" و "نیمرو" و "ماکارونی" و امثال اینها را یادگرفتم. بعد هم شستشوی لباس ها با ماشین لباسشویی، اتو کردن و خشک کردن لباس ها، مرتب نگهداشتن کمد لباس ها، تجهیز کردن خانه به امکانات فنی و تکنولوژیک را آموختم.
مردم نگاری خانه داری و خانه داری یک مردم نگار (این نوشته را به همسرم اکرم عزیزم تقدیم می کنم) دو سال و چند ماهی است به دلیل تنها زیستن و دور بودن از همسرم ناگزیر هم نقش "مرد خانه" و هم نقش "کدبانوی منزل" را توأمان ایفا می کنم. مسئولیت خانه به تمام معنا بر عهده من افتاده است. برای من که در محیط مردسالار روستا تربیت و پرورش یافته ام و ایفای نقش کدبانو نوعی تعارض با مفهوم "مردانگی" من داشت، در ابتدا دشوار با شرایط تازه زندگی ام سازگار شوم زیرا از یک سو آشنایی لازم با "مهارت های زندگی" را نداشتم و از تهیه غذا و رسیدگی به نظافت و کارهای خانه عاجز بودم، و از سوی دیگر آمادگی های روحی لازم برای ایفای این نقش را هم نداشتم. اما کم کم ناگزیر شدم خودم را با شرایط "پدر مجرد" سازگار کنم. از همان ابتدا دریافتم که به محیط تمیز و آرام که همسرم مهیا می کرد خو کرده ام و درهم ریختگی خانه برایم تحمل ناپذیر است. از اینرو سعی کردم نسبت به نظافت و مرتب بودن خانه حساس باشم. از طرف دیگر، برای بقا ناگزیر باید راه های تهیه غذا را فرا می گرفتم. کم کم دستور تهیه برخی غذاها مثل "پلو" و "کتلت" و "نیمرو" و "ماکارونی" و امثال اینها را یادگرفتم. بعد هم شستشوی لباس ها با ماشین لباسشویی، اتو کردن و خشک کردن لباس ها، مرتب نگهداشتن کمد لباس ها، تجهیز کردن خانه به امکانات فنی و تکنولوژیک را آموختم. این مورد اخیر بسیار مهم بود زیرا وقتی برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شدیم گمان می کردیم هنگام بازگشت باید وسایل زندگی تازه بخریم اینرو اغلب وسایل زندگی را دور ریختیم. من در زمینه مسائل فنی و خرده کاری ها و تعمیرات ساختمانی یا صنعتی بسیار عاجزم. در این دو سال، تنها زمینه خانه داری که هیچ تجربه ای نیاموختم و پیشر فتی نکردم، همین انجام خرده کاری های فنی و ساختمانی بود. گویی استعداد ذاتی لازم برای این کار در وجودم نیست! بهر حال، در این دو سال و اندی تجربه های بسیاری آموخته و اندوخته ام، چنانکه موجب حیرت و تعجب اطرافیانم را برانگیخته ام. خانواده ام نمره کدبانوگری ام حدود 20 ارزیابی می کنند و تمییز و ذوق و سلیقه ام تحسین برانگیز شده است.
نشان داده ام از توان "خود مدریتی" بالایی برخوردارم، به کسی وابسته نیستم و می توانم حتی "کدبانوی" خوبی باشم! بسیار دوست دارم روزی تجربه های خانه داری ام را بصورت "قواعد فرهنگی و جامعه شناختی خانه داری" تئوریزه کنم. مردان تا زمانی که مسئولیت تام و تمام خانه را عهده دار نشوند و خود تجربه زیسته از خانه داری نداشته باشند، قادر به درک درست و تمام زندگی و فرایندهای آن نخواهند بود. من در زیر فهرستی از تجربه هایم ارائه می کنم. اگر روزگاری فرصتی دست داد مقاله کاملی از این تجربه ها می نویسم. خانه داری مستلزم داشتن دانش و مهارت گسترده است زیرا زندگی خانگی امروز شدیدا تکنولوژیک و دیجیتال شده است و برای خوب زیستن باید مجموعه گسترده ای از دانش های فنی داشت. اغلب کارهای خانه به کمک وسایل الکترونیکی و مکانیکی مانند مایکرویو، ماشین لباسشویی، مخلوط کن، اجاق گاز، پلوپز برقی، کترب برقی، اتو، تلویزیون، رادیو، ماهواره، دوربین های فیلمبرداری و عکاسی، کامپیوتر و اینترنت، اتومبیل و امثال اینها انجام می شود. از اینرو باید با طرز کار و تا حدودی شیوه تعمیر و دستکاری این ابزارها آشنا بود در غیر اینصورت نمی توان زندگی کرد و بقای انسان دستخوش خطر جدی می شود. در کنار این ابزار ها و لوازم خانگی، ساختار خدمات ساختمان شدیدا صنعتی شده است و سیستم های آب، برق، حمام، سرویس های بهداشتی و تلفن بصورت صنعتی و مکانیکی هستند. شاید در نتیجه عادت کردن و آموزش تدریجی کار با ابزارهای فوق، ما نسبت به میزان دانش فنی و صنعتی و دیجیتالی که در زندگی روزمره نیاز داریم، غافل باشیم. انسان عادی امروز ناگزیر باید هوشمند و مطلع باشد و تا حدود زیادی در زمینه مدیریت و کار در خانه صاحب "تخصص" باشد تا بتواند گذران زندگی کند. در خانواده های ایرانی اغلب خانم ها بنا بر ضرورت ایفای نقش های خانگی کدبانوگری شان صاحبان این تخصص هستند اما این بعد دانش و مهارت آنها دیده نمی شود و بچشم نمی آید. خانه داری مستلزم درک زیبایی شناختی و توان خلاقه بالاست زیرا زندگی خانگی امروز شدیدا سبک مند شده است. سبک زندگی از مفاهیمی است که جامعه شناسان و محققان اجتماعی اغلب بصورت یک مفهوم نظری برای توصیف و تبیین شیوه زندگی انسان مدرن در جامعه مصرفی امروز بکار می برند. اما این محققان تا زمانی که خود مسئولیت و تجربه تعیین و تعریف سبک زندگی خانوادگی شان را عهده دار نشده باشند، نمی دانند دقیقا نقش سبک زندگی در زندگی چیست. من به عنوان یک محقق فرهنگی این نکته ا بر اساس تجربه می گویم. من درباره سبک زندگی پیش از دوره اخیر زندگی ام، چیزهایی نوشته و تحقیق کرده بودم، اما بواقع درک زیسته ای از این مفهوم نداشتم زیرا همواره عادت داشتم که همسرم درباره کم و کیف سبک زندگی ام تصمیم بگیرد. او تمام چیزها و نیازهای مرا تعیین می کرد. از اینرو من حتی با اسم و طعم غذاها یا مد و سبک لباس های مردانه آشنایی نداشتم.
من هرگز نمی دانستم خانه چگونه و کی آراسته و زیبا می شود. شاید به همین دلیل مانند بسیاری از مردان چندان درکی از زیبایی ها و ظرافت های خانه نداشتم. هنوز هم آشنایی عمیق ندارم. اما حال می دانم سبک زندگی یک مفهوم انتزاعی نیست و با عمیق ترین لایه های احساس و ادراک انسان سروکار دارد. اکنون وقتی به خانه ای وارد می شوم کاملا متوجه وجوه سبک مند خانه می شوم. نه تنها گل ها، تزئینات و لوازم خانه، بلکه وجوه ظریف تر خانه را که بیان سلیقه و سبک است تا حدودی درک می کنم. خانه داری نیازمند درک کامل و درستی از مفهوم تمییزی است زیرا تمییزی از مفاهیم کلیدی در خانه داری است و معانی گوناگونی دارد. شاید هیچ چیز به انداز تمییزی در فر هنگ خانه اهمیت ندارد. اما بین درک مردانه و زنانه از این مفهوم تفاوت وجود دارد. زنان تمییزی را در چندین معنا بکار می برند. یک معنای تمییزی، پاکی یا نجس نبودن یا دوری و بری از نجاست است. تقریبا همه زنان ایرانی مسلمان نسبت به این مقوله فرهنگی و دینی حساسیت دارند. حتی زنانی که چندان مقید به شریعیت و مذهب نیستند، نسبت به لکه های خون، ادرار و چیزهای نجس حساس اند.مفهوم دیگر تمییزی، آلوده یا کثیف نبودن است. یعنی چیزهای کثیف، میکروبی و آشغال در خانه نباشد. در این زمینه زنان حساس اند اما نه به اندازه پاکی و دروی از نجاست. سومین معنای تمییزی، مرتب بودن است. اینکه هر چیز سر جای خودش باشد. مثلا، وقتی جوراب ها روی مبل یا میز غذا خوری است، خانم ها فریادشان بلند می شود که از اینهمه کثافت کاری آقایان و بچه ها خسته شده اند. درک مقوله نظافت و تمییزی نزد آقایان بیشتر معطوف به مفهوم کثیف نبودن است. از اینرو اغلب متوجه حساسیت خانم در زمینه مرتب بودن یا پاک بودن نیستند. اما تجربه زیسته من نشان می دهد خانه وقتی زیباست، که هر چیز آن در جای خودش است، آلوده نیست و پاک است. بخصوص اصل هر چیز در جای خودش، اهمیت کلیدی در طراوت و نشاط محیط خانه دارد زیرا نجاست و آلودگی بندرت اتفاق می افتد و با توجه به خطراتی که برای سلامتی انسان دارد، لاجرم همه اعضای خانه آن را کم و بیش رعایت می کنند اما به نظر می رسد آقایان محترم نامرتب بودن را خطری برای بقای زندگی نمی دانند! خانه داری یک فعالیت تمام وقت است و مستلزم داشتن عادت های خاص زیرا خانه داری و تمام فعالیت ها و روندهای آن یک فرایند دائمی است نه یک پروژه موقت. درک خانه داری به مثابه نوعی فرایند، درکی زناه است و با درک مردانه از آن متفاوت است. آقایان محترم اغلب این تصور را دارند تمییز کردن، آشپزی، خرید کردن و فعالیت های دیگر خانه یک فعالیت زمان دار و محدود است که در لحظه ای آغاز و تمام می شود. در حالیکه تجربه من نشان می دهد، خانه داری یک فرایند مستمر، و جاری و ساری در روح خانه است که نه آغازی دارد و پایانی برای آن می توان در نظر گرفت. ما هنگام ایفای نقش خانه داری در نقطه ای از یک فرایند یا مدار قرار داریم، نمی دانیم چه مقدار طی کرده ایم یا چه مقدار دیگر باقی است.
کسالت و ملالت بار بودن کار خانه نیز دقیقا ناشی از روح پایان ناپذیر این فعالیت است. اینکه اغلب خانم ها احساس می کنند که آقایان قدر شناس فعالیت ها و تلاش های همسران شان نیستند، بخاطر این است که آقایان گمان می کنند مگر شستن چند تکه ظرف و تمییز کردن چند اتاق و تهیه چند پرس غذا که دیگر دشوار نیست. می توان این کارها را در دو ساعت انجام داد. در اینصورت خانم ها بیست و دو ساعت از شبانه روز در فراغت و در حال استراحت هستند. این درک اشتباه منشاء بسیاری سوء تفاهم ها در زندگی خانوادگی می شود. آقایان محترم غافلند که خانه دائم در کثیف شدن است، و اگر هر چیز سر جایش قرارد دارد و پاک است بخاطر این است که خانه را دست نامرئی بانو دائما تمییز می کند. خانه داری در شرایط امروز مستلزم مشارکت همه اعضای خانه است زیرا فعالیت اجتماعی و جمعی است نه فردی. بر اساس تقسیم کار سنتی که بر پایه معیارهای جنسیتی صورت گرفته است، خانه داری وظیفه خانم ها است. از اینرو آقایان محترم کمتر خود را در قبال خانه مسئول می دانند. اما این قاعده تقسیم کار جنسیتی خانه در شرایط مدرن در حال بر هم خوردن است، زیرا هم خانم ها در کارهای بیرون خانه سهیم شده اند و هم آقایان ناگزیر از انجام کارهای درون خانه شده اند. اما جدای از این تحول ساختاری در جامعه، مجموعه کارهای خانه بگونه ای نیست که بتوان آنها را وظیفه فردی دانست. برای مثال، خانه وقتی همیشه تمییز می ماند، که همه دغده تمییز نگهداشتن آن را داشته باشند و هر کس تلاش کند از ریخت و پاش جلو گیری نماید و چیزها را در سر جای خودش بگذارد. در غیر اینصورت، محال است که مادر و بانوی خانه بتواند دائم دنبال همه اعضا خانه برود و تمییز کند. خانه داری نوعی سرمایه فرهنگی است زیرا مجموعه عادت ها، سلیقه و ذوق، دانش ها و مهارت ها و بصیرت های خانه باید در فرایند جامعه پذیری و فرهنگ یابی به فرد منتقل شود. در بین طبقات اجتماعی مختلف تلقی متفاوتی از خانه داری وجود دارد. برای طبقات اجتماعی بالا معمولا خانم ها تمایل کمتری برای خانه داری دارند و آن را جزء ترجیحات اجتماعی و ارزش های شان نمی دانند و اینگونه وظایف را به کمک کلفت و نوکر و کارگر خانگی یا تکنولوژی انجام می دهند. در حالیکه مردان طبقات بالا از انجام کارهای خانه بیشتر استقبال می کنند زیرا این امر را به مثابه نوعی نشانه مدرن بودن، لیبرال مسلکی و روشنفکری تلقی می کنند. بعلاوه، مردان طبقات بالا از وقت و فرصت بیشتری برای گذران در خانه دارند. از اینرو، روند جامعه پذیری در طبقات مختلف به گونه ای است به میزان های متفاوتی مهارت ها، عادت ها و دانش ها و بینش های خانه داری را به افراد منتلق می کند یا زمینه پذیرش آنها را فراهم می سازد. تجربه زیسته من این است که احساس می کنم جامعه از من می پذیرد که کارهای خانه را انجام دهم و آن را نشان تشخص من می داند تا نشان ضعف در مردانگی یا ایفای نقش های مردانه توسط من. من در این مدت که مسئولیت خانه داری را عهده دار هستم پاداش ها و تشویق های اجتماعی زیادی دریافت کرده ام. نه تنها کسی مرا بخاطر انجام کارهای خانه نکوهش نمی کند، بلکه همه آن را نشان تشخص من می دانند. نمی دانم اگر در موقعیت اجتماعی استادی دانشگاه و سکونت در بالای شهر تهران نبودم، واکنش جامعه نسبت به من مرد خانه دار چگونه بود؟ خانه داری متضمن و مولد نوعی قدرت اجتماعی است. این قدرت پاداش اجتماعی است که زنان از کار و فعالیت های خود بدست می آورند. در واقع هر نوع توانایی و تخصص مولد نوعی قدرت است. در اینجا نیز تخصص و توانایی زنان در مدیریت و ساماندهی خانه برای آنها نوعی قدرت مشروع ایجاد می کند. درست همانطور که پزشک از طریق تخصصش دارای صلاحیت اعمال قدرت بر بدن های ما هستند، زنان خانه دار نیز دارای صلاحیت اعمال قدرت بر تمامیت هستی و حیات ما هستند. کسی که وظیفه تأمین غذا، مرتب کردن محیط زندگی و مهیا ساختن شرایط آرم زندگی را عهده دار است می تواند مانند پزشک و معلم بر ما اعمال قدرت کند و به نوعی سلطه اش را تحمیل نماید. برای همین زنان اغلب تنها تا حدودی مشارکت مردان در کارهای خانه را می پذیرند و تحمل می کنند، و بیش از آن را نوعی تجاورز به حریم قدرت خودشان می دانند و آن را سرزنش می کنند. اینکه گاه مردان از خانه گریزان می شوند به نوعی از دایره نفوذ و اعمال قدرت زنان می گریزند.
اینکه مردان نیز کم کم میل به خانه داری پیدا کرده اند تا حدودی ناشی از جاذبه های قدرتی است که در خانه داری نهفته است. من از اینکه می توانم موقتا تا بازگشت همسرم درباره خانه و اجزاء آن تصمیم بگیرم لذت می برم. این لذت از یک سو ناشی از شکوفا کردن خلاقیت و حس زیبایی شناختی من است و تا حدودی نیز ناشی از قدرتی است که خانه داری تولید می کند. خانه داری محل تلاقی ارزش های فردی و ارزش های جمعی است. هنگام خانه داری ما می توانیم سبک دلخواه و متناسب با فردیت مان را تحقق بخشیم. در عین حال، شیوه آراستن منزل، آشپزی، سبک لباس، شیوه نظافت کردن، و بطور کلی سبک زندگی ما بشدت متأثر از تجارب و ارزش های جمعی و تاریخی است. ما هنگام انجام کارهای خانه به نحو پیوسته ایرانی بودن و فردیت مان را تمرین می کنیم. از آنجا که "چاردیواری خانه" از آزادی هایی برخوردار است و نظارت رسمی و غیر رسمی اجتماعی بر آن کمتر یا نامشهود است، فرد احساس می کند می تواند در خانه هر طور دوست دارد زندگی کند. از طرف دیگر خانه داری پدیده مجزای از فرهنگ یک ملت نیست. این تلاقی بین فردیت و جامعه به نوعی همنشینی سنت و مدرنیته، یا نوآوری و محافظه کاری است و به فرد خانه دار (اعم زن یا مرد) احساس لذت بخش و رضایت بخشی از بودن می دهد. خانه داری برای مردان دارای ارزش های مضاعفی است که زنان آن را تجربه نمی کنند زیرا مردان هنگام ظرف شستن، نظافت کردن، غذا پختن، آراستن منزل و امثال اینها از اینکه می توانند از این طریق وارد "دنیای زنان" شوند لذت می برند. نوعی هیجان از ورود به دنیای زنانه به مردان دست می دهد. درست همان طور که زنان نیز از ورود به دنیای مردان لذت می برند و دچار هیجان می شوند. تلاش زنان برای ورود به استادیوم های ورزرشی تا حدودی ناشی از شکستن مرزهای دنیای مردانه است. از سوی دیگر، برای مردانی که در دنیای مردسالارانه تربیت شده اند و فاصله زیادی بین خودشان با زنان حس می کردند، ورود به دنیای زنان از طریق خانه داری نوعی احساس نوجویی و نوآوری را حس می کنند زیرا تجربه های خانه داری برای آنها تازگی دارد و از آنجا که همواره خانه داری را پاره از وجود خود مردانه شان تعریف نمی کنند، همواره این حس تازگی در آنها باقی می ماند. خانه داری یک تجربه اجتماعی است که بر شخصیت و بینش فرد تأثیر می گذارد.
ما محصول تجربه های روزانه زندگی مان هستیم. فعالیت دائمی در خانه برای مدت طولانی، نوع خاصی تلقی از خود و جامعه در فرد ایجاد می کند. از آنجا که دنیای خانه محدود و همه چیز آن در کنترل فرد است، فرد خانه دار، اغلب این احساس را دارد که می تواند محیط خود را کنترل کند. همچنین خانه داری باعث می شود تا فرد نسبت نظم و تربیت اشیاء و چگونگی و زیبایی شناختی محیط حساس تر شود. به تعبیر دیگر، فرد خانه چون نسبت به نظم و ترتیب و نحو آرایش اشیاء آگاهی و شناخت دارد، در نتیجه در همه سریع نسبت به این موضوعات واکنش نشان می دهد یا قضاوت می کند. افرادی که تجربه خانه داری ندارند اغلب با محیط پیرامون خود فاصله دارند گویی با آن بیگانه اند. خانه داری مردان به نوعی مردان را دارای روحیه زنانه می کند. برای همین زنان اینگونه مردان را بیشتر تحسین و ستایش می کنند زیرا این مردان بیشتر زبان و احساس زنان را درک می نمایند. زنان اینگونه مردان را بخود نزدیک تر می بینند اگرچه دوست ندارند مردان خیلی هم به آنها شبیه شوند. میل زنان و مردان ایرانی اغلب همواره با نوعی تأکید بر حفظ مرزهای نمادین هویت مردانه و زنانه است. خانه داری نوعی ارتباط اجتماعی است که در آن ما به بازنمایی و ساخت "خود" از طریق "دیگری" می پردازیم. این کارکرد فرهنگی کمتر از کارکردهای دیگر خانه داری آشکار است. زیرا خانه داری به نحو بارز به منظور تأمین نیازهای فرد و اعضای خانواده انجام می شود و حضور دیگری در آن نامشهود است. اما کمی تأمل نشان می دهد که "دیگری" به همان اندازه "خود" در خانه داری حضور و نقش دارد. در نظر بگیرید تمیز و آراستن خانه. ما همواره خانه را با تصور اینکه کس دیگری ممکن است به خانه ما بیاید، مرتب و مجهز می کنیم. ما همواره نگران قضاوت دیگران درباره خانه و خانه داری مان هستیم. خانه ویترینی است که ما به کمک آن هستی و وجودمان را در آن عرضه می کنیم. برای همین اگر بدانیم قرار مهمان خاصی قرار است دیدن ما بیاید متناسب شأن و منزلت مهمان خانه خود را آماده می کنیم. علاوه بر این، خانه داری راهی است برای ساختن و بازتعریف خویشتن فرهنگی ما. ما همانطور که از طریق لباس با دیگر ارتباط برقرار می کنیم، از شیوه و سبک خانه داری نیز، پیام ها، معانی و نمادهایی را تولید و به دیگری عرضه می کنیم. امیدوارم در آینده ادامه قواعد فرهنگی خانه داری را بنویسم. خوشحال می شوم شما هم تجربه هایتان را برایم بیان کنید.

منبع: / سایت / فرهنگ شناسی ۱۳۸۵/۰۹/۲۳
نویسنده : نعمت الله فاضلی

نظر شما