اولیویر روی
اولیویر روی Olivier Roy پژوهشگر ارشد مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (1) ،متولد سی ام اگوست 1949 در لاروشل فرانسه میباشد. وی به دنبال مطالعه در فلسفه و زبانهای شرقی (فارسی)، موفق به گرفتن مدرک در فلسفه و همین طور علوم سیاسی (دکترا) گردید. وی همچنین در سال 1988، مشاور UNOCA (دفتر هماهنگیهای افغانستان سازمان ملل متحد) بوده است.
روی در زمره معدود کسانی است که مدتی دراز را در میان قبایل و مردم افغانستان سپری کرده و به گونه ای ملموس، با راز و رمز زندگی دهقانان افغانی آشنا شده است. وی تز دکترای خود را درباره "جامعه در افغانسان معاصر" گذراند. روی استاد مدرسه مطالعات عالی در علوم اجتماعی و انستیتوی ملی زبانهای زنده شرقی است (2) او یکی از برجسته ترین کارشناسان مسائل افغانستان است و در زمینه مسائل اسلام سیاسی، خاور میانه و آسیای مرکزی نیز تحقیقاتی دارد. علاوه بر این، روی مقالات بسیاری درباره روابط خارجی ایران نوشته است و این نوشتهها، پایه گذار موج جدیدی از تحقیقات ایرانشناسی از انقلاب شده است. (3)
آثار
از الیویه روی کتب و مقالات زیادی در زمینه مسائل اسلام سیاسی معاصر به چاپ رسیده است که برای نمونه، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1. افغانستان: اسلام و نوگرایی سیاسی (1985) Afghanistan: Islam et Morenit politique
این کتاب در سال 1986 تحت عنوان in Afghanistan Islam and Resistance به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده است. کتاب مزبور توسط آقای ابوالحسن سرو قدم مقدم به فارسی برگردان و توسط انتشارات آستان قدس رضوی در سال 1369 به چاپ رسیده است.
2. شکست اسلام سیاسی (1992) [chec de l|Islam politique] این کتاب نیز تحت عنوان political Islam The Failure of در سال 1994 به انگلیسی برگردانده شده است.
3. اسلام در آسیای جنوبی; دیدگاه منطقهای (1996)، [Islam in South Asia: A Regional Perspectivr]
4. [دوران] ترمیدور ایران با همکاری ژان فرانسوا بیارت و فریبا دلخواه، [En Iran Thermidor]
5. "افغانستان، جنگ کشاورزان خرده پا"، logiques R veltes ،شماره 13، 1981. [Afghanistan: La guerre des paysans]
6. "طلاب و علما در مقاومت افغانستان"، M diterran ens Peuples ،شماره 21، 1982. [Intellectuels et Ulema dans la R sistance Afghane]
7. "قومیت و سیاست در آسیا مرکزی"، Musulman et de la M diterran e Monde Revue du
ژانویه 1992.، [Ethnies et politique en Asie Central]
نظرات
به اعتقاد اولیویر روی، نهضتهای اسلامی در خاورمیانه از دهه 70 به بعد، با وجود سیستمهای کم و بیش افراطی، بیشترین اعتراضات اجتماعی و سیاسی را هدایت کردهاند. (4) اسلام گرایان گروههای فعالی هستند که به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی مینگرند تا یک مذهب. آنها طی چند دهه اخیر و بویژه در دهه 90، چالشهایی را علیه غرب و رژیمهای حاکم در خاورمیانه بوجود آورده اند. (5) آنها در چند مفهوم عمومی مشترک میباشند: اسلام را به عنوان اعتقادات و آیین صرف نمیدانند، بلکه آن را همانند یک ایدئولوژی فراگیر، بر اساس اعتقاداتی که در آن، جامعه، اقتصاد و کل نظام سیاسی باید از نو ساخته شود، فرض میکنند. آنها علمای سنتگرا را که نسبتبه نخبگان حاکم رضایتخاطر دارند و راه و رسم غرب گرایی و بی دینی و نظام اجتماعی محافظه کارانه را ترویج میکنند، مورد انتقاد قرار میدهند. اسلامگراها قادر بودهاند به اعتراضات اجتماعی و ضد امپریالیستی که تااین اواخر در انحصار نهضتهای چپ گرا و غیر دینی بوده است، جان تازهای ببخشند. (6)
روی با رد آنچه برچسب بنیادگرایی میخواند، معتقد است: ظلمت گرایی، قرون وسطایی، روحانی گرایی و ... چه مزخرفاتی که پیرامون بازگشت روحانیتبه جهان اسلام ننوشتهاند و این یاوهها از عقدههای کهن مغرب زمین در قبال اسلام نشات میگیرد. در حقیقت، پدیدههایی که به آن بر چسب بنیادگرایی زدهاند، پدیدههایی هستند بسیار ناهمگون که از مقولات مختلف برخاستهاند و فقط یکی از آنها، یعنی [موج] "اسلام گرایی" پدیده ای است واقعا نوین. (7) جا دارد داوریهایی را که درباره اسلام گرایی شده، مورد تجدید نظر قرار گیرد. ما بر این نکته که اسلامیسم مکتب نوینی است، تاکید میکنیم: این بدان معنی نیست که ما طرفدار اسلامیسم هستیم و یا این که فکر میکنیم این مکتب برای بحران کنونی جوامع مسلمان، پاسخی به همراه دارد، قصد ما این است که تذکر دهیم مجموعه مسائلی که اسلامیسم مطرح میکند، نیز مکانی که این مکتب در آن پا به عرصه وجود نهاده، بی هیچ تردیدی، به عصر ما تعلق دارد. باید از اتهاماتی که از نظر اخلاقی بر این مکتب وارد میسازند و آن را کهنه پرست میشمارند، احتراز کرد. (8)
با وجود نکات مثبت فوق در نظریات اولیویر روی، وی معتقد به شکست پدیده اسلام سیاسی بوده، بر آن است: "تفکر اسلامگرایانه پیرامون نهادهای سیاسی دچار فقر است و جست و جوی اسلام گرایان برای فضیلت، غیر قابل دسترس است. علت این مساله، در آن است که مدل سیاسی خود را تنها در انسان دستیافتنی میدانند و نه در نهادها; بدین خاطر، ایجاد یک جامعه سیاسی اسلام گرایانه تقریبا غیر ممکن است.» (9) به نظر روی، اسلام گرایی به سمتبنیادگرایی جدید حرکت نموده و کم رنگ شده است و دیگر یک عامل ژئواستراتژیک که جهان اسلام را متحد نماید یا توازن قوا را در خاور میانه تغییر دهد، نیست. اسلام گرایان خواستهای استراتژیک خود را با حکومتهای حاکم تطبیق داده اند. از نظر اقتصادی نیز رژیمهای اسلامگرای آینده با همان مشکلاتی که تمام حکومتهای بر مسند قدرت در حال حاضر مواجهند، مواجه خواهند بود. (10)
به اعتقاد روی، آشکار است که سرکوب سیاسی مانع دستیابی جنبشهای اسلام گرا به مشارکتسیاسی است. از این لحاظ، مسؤولیت فقدان دموکراسی به عهده رژیمهای حاکم بر قدرت است (که با حمایت و تصویب وسیع غرب روبرو هستند.) اما جنبشهای اسلام گرا نیز تا حد زیادی قادر نبوده اند از طریق اتحاد با سایر نیروهای دموکراتیک، پایگاه سیاسی خود را گسترش دهند و دلیل آن هم به طور دقیق، در ایدئولوژی سلطه طلبانه (هژمونیست) آنها - حداقل در جهان عرب - نهفته است. به طور نمونه، حزب اصلاح طلب اسلامی در تاجیکستان با دموکراتها و ناسیونالیستهامتحد شد و اکنون عضوی از دولت ائتلافی است. در ترکیه، حزب رفاه توانست از طریق یک اتحاد سیاسی، ریاست دولت را به عهده بگیرد. وضع دشوار و خطرناک احزاب اسلام گرای الجزایر از ناتوانی آنها برای ایجاد اتحادهای سیاسی ناشی میشود; چون در ایدئولوژی آنها زمینه ای برای این کار وجود ندارد. منظور وی از " شکست" این نیست که احزاب اسلام گرا نمیتوانند در انتخابات برنده شوند، بلکه تنها این نکته است که نتوانستند دولت مورد نظر خود را تاسیس کنند. (11)
روی معتقد است مسلمانان، در غرب در سیستم اجتماعی و سیاسی کشور میزبان ادغام شدهاند، حتی اگر به تغییر چشم انداز سیاسی کمک نمایند. شگفت اینکه، تلاش جهت تاسیس یک هویتخالص مذهبی که در مرتبه والاتری از مسائل ملی و نژادی قرار دارد، به گسستن پیوند بین مسلمانان مهاجر در غرب با کشور اصلی (خود) کمک مینماید. در نتیجه، اسلام گرایی کمکی به از بین بردن شکاف فزاینده بین مسلمانان و کشورهای غربی نکرده است، بلکه به کمرنگ شدن خطوط بین مفاهیمی چون سنتی و مدرن، واقع گرایی و جهان شمولی، غرب و شرق کمک میکند. (12) وی در زمینه روابط "اسلام و غرب" عنوان میدارد: "فقدان قرینه سازی در این دو عبارت (اسلام و غرب) جالب توجه است. غرب تعریف نشده است، در حالی که شرق با مذهب تعریف میشود. " غرب" و "اسلام" یعنی چه؟ اگر اسلام "شرق" است: درباره اعراب مسیحی چه میگویید؟ درباره پنج درصد از جمعیت فرانسه که مسلمان هستند، چه؟
مهاجرت، آموزش و تکنولوژی، نه تنها مردم را به هم نزدیکتر ساخته، بلکه باهم مخلوطشان نیز کرده است. مرزهای میان شرق و غرب نامشخص شده اند. غرب در شرق است و شرق در غرب. من به برخورد تمدنها اعتقادی ندارم. برعکس، فکر میکنم بخاطر همین نامشخص بودن مرزهاست که این همه سخنان و شعارهای شدید خصمانه و متضاد در دو طرف شنیده میشوند و تلاش دارند مرزهای جدید را تعریف کنند و هویتهای جدیدی را بر اساس رؤیاهای کهن و بر اساس یک خود در حال گریز بنا کنند." (13)
پینوشتها
1. (Center National de la recherche scientifique (CNRS
2. الیویه روی، افغانستان،اسلام و نوگرایی سیاسی، ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1369.
3. الیویه روی، "از اسلام ایدئولوژیک تا ملی گرایی اسلامی در خاور میانه"، ترجمه محمد اسماعیل صادقی، ماهنامه اسلام و غرب، شماره 7 و 8، فروردین 1377، ص 88.
4. همان.
5. Olivier Roy, The Failure of Political Islam, Translatedby Carol Volk, I.B. Tauris Publishers, 1994, p. VII.London:
6. اولیویر روی، "از اسلام ایدئولوژیک تاملی گرایی اسلامی در خاورمیانه"، منبع پیشین، ص 88.
7. اولیویر روی، افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی، منبع پیشین، ص 14.
8. همان، ص 21.
9. "مناطق خاکستری فردا، نشست انتقادی با الیویه روی"، ترجمه حمید احمدی، روزنامه صبح امروز، 24/11/1377، ص 6.
10. Olivier Roy, Op. Cit., p. 194
11. "مناطق خاکستری فردا..." منبع پیشین، ص 6.
12. اولیویر روی، "از اسلام ایدئولوژیک تا ملی گرایی اسلامی در خاور میانه"، منبع پیشین، ص 92.
13. "مناطق خاکستری فردا..."، منبع پیشین، ص 6.
منابع:
1. ماهنامه اسلام و غرب، شماره 21
2. http://www.hawzah.net
نظر شما