موضوع : پژوهش | مقاله

مکتب هنری دادائیسم

«دادا» یا «دادائیسم» جنبش ادبی و هنری بود که بین سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۲ در اکثر کشورهای اروپایی جریان یافت. در واقع نهضت بین المللی بود که زائیده هرج و مرج، اضطراب، پریشانی و ناامیدی جنگ جهانی اول محسوب می شد. این مکتب را تریستان تزارا (Tristan Tzara ) در سال ۱۹۱۶ در سوئیس بنا نهاد و نام آن را بطور تصادفی از میان لغات یک دیکسیونر فرانسه ـ آلمانی «دادا» انتخاب کرد. «دادا» در زبان کودکان به معنای «اسب» و در زبان محاوره ای به معنی «فکر و ذکر» است. که البته در ارتباط بااین مکتب کاملاً بی معنا است.
مارسل یانکو (M.Yanco) نقاش رومانیایی، ماکس ارنست (M.Ernest) نقاش و شاعر آلمانی، ژان آرپ (J.Arp) ریشارد هوئلزنبک آلمانی (R.Huelsenbeck)، هوگو بال (H.Ball) و فرانسیس پیکابیا از جمله اولین طرفداران تزارا بودند که زیر پرچم دادائیسم گرد آمدند.

ویژگی ها و عقاید دادائیست ها

۱. هیچ گرایی:
جنبش دادا نهضتی نیهیلیستی (هیچ گرایانه) بود. آنان «پوچی» را به عنوان سمبول ادبی و هنری خود برگزیده بودند. شعار آنان این بود که: «ما نه ادبیات می خواهیم نه ادیبان را، نه هنر می خواهیم نه هنرمندان را، ما موسیقی نمی خواهیم، عقل و خرد را نمی خواهیم، وطن و سیاست را نمی خواهیم. ما از همه چیز بیزار و فراری هستیم. سمبول ما «هیچ» است و پیرو نیهیلیسم هستیم. پاینده باد «پوچی»، زنده باد «هیچی». و اینچنین به «تازگی خواهیم رسید.»

۲. هرج ومرج طلبی:
آئین دادائیسم همه چیز را به تمسخر می گرفت. به همه چیز اعتراض می کرد. آنان می خواستند با از بین بردن قانونها و مرزها و تحریک مردم، هرج و مرجی در ادبیات و هنر به وجود آورند.

۳. خردستیزی:
عقل و منطق برای داداها کسالت آور بود. آنان عقل را عاجز از فهم زندگی و منطق را زنجیری برای ذهن می دانستند.

۴. هنجارستیزی:
این جنبش هر چیز متعارفی را مردود می دانست. به تعریف خود دادائیستها: «دادا حماقتی بیش نیست که در ملأ عام متعارف ها را به دار می کشد.»

.۵ تناقض گویی:
ضد و نقیض گویی از ویژگیهای بارز این نهضت ادبی بود. به عنوان مثال داداها در زمان جنگ، شعار صلح به هر قیمت و در زمان صلح، شعار جنگ به هر قیمت را سرمی دادند.

.۶ نفی همه چیز:
تریستان تزارا در یکی از بیانیه های خود اعلام کرد «مکتب ما ذهنیتی منفی و مخرب ولی بزرگ است» دادائیستها پشت این ظاهر ویرانگر و انکارگر خود، در ایجاد خلاقیت و آفرینش نو قدم بزرگی برداشتند. آنان با انکار تاریخ، منطق و عقل، قوانین اخلاقی و اجتماعی و تکذیب متعارفهای هنری و ادبی می خواستند به سرشت ناب درون انسان و حقیقت دست پیدا کنند. چرا که فکر می کردند اینها همه به صورت یک اسم و واژه درآمده اند. و در اثر روزمرگی و عادت از معنا تهی شده اند. بنابر این باید این عادتها را از بین برد و با دیدی تازه به دنیا نگریست و همه چیز را از نو ساخت و به آن معنا بخشید. فرانسیس پیکابیا در نفی هنر می گوید: «هنر دارویی برای آدمهای دیوانه است پس تا دیوانه نباشی هنرمند نخواهی شد.» و در جای دیگر تزارا ادعا می کند که هنر را نباید جدی گرفت. اگر کسی آن را جدی بگیرد هرگز هنرمند نمی شود. دادائیستها حتی خودشان را نیز نفی می کنند، به گفته خودشان داداهای واقعی با دادائیسم مخالفند.

۷. شک به همه چیز:
دادائیستها به همه نظامها و واقعیتهای موجود شک می کردند چرا که به دوام و ثبات هیچ چیز معتقد نبودند و همه چیز را برپایه تصادف و شانس می دانستند.دادائیسم منفی است از آن نظر که گذشته را انکار و ویران می کند ولی در عین حال مثبت است چونکه با شک به همه چیز به یک نوسازی می رسد. و شاید اهمیت دادا به همین ویژگی شک کردن به همه ارزشها و قالبها باشد.

۸. آزادی:
آنان خواستار آزادی در سیاست، اخلاق، هنر و… بودند. و عقیده داشتند که باید ادبیات و هنر را از هر قید و بندی منجمله عقل و منطق و زبان آزاد کرد تا در آن خلاقیت به وجود آید.

۹. سنت شکنی:
دادائیستها حاکمیت همه چیز را مجاز می دانند به شرط آنکه تصورات مقدس اخلاقی و زیباشناختی آداب و رسوم گذشته را تکذیب کند. دادا زندگی در «حال» است. و آینده و گذشته و هرآنچه را که در آن هست را نفی می کند. از نظر آنان هنرمند دادا باید به گذشته پشت کند و در کل آن را فراموش کند تا بتواند در «امروزش» زندگی کند. دادائیستها می گویند: هنر و ادبیات یک نسل حق ندارد برای هنر و ادبیات نسل بعدش تعیین تکلیف کند. به همین دلیل است که آنان سنت را قبول ندارند چون فکر می کنند که برایشان تعیین تکلیف و تعیین مسیر می کند.

۱۰. ساختارشکنی:
آنان هدفشان از هنر، خلق نبود بلکه به دنبال درهم شکستن چیزهای ساخته شده بودند و می خواستند با ویران کردن قالبهای کهنه، خلاقیت به وجود آورند و به نشاط، امید و سرخوشی که در آفرینش نو هست دست پیدا کنند. درواقع آنان دنیا را از بی تحرکی و راکدماندن نجات دادند باوجود آنکه گاهی زیاده روی هایی کردند ولی با شالوده شکنی های خود باعث جهش، جوشش و جنبشی در عصر جدید شدند.

۱۱. بی نظامی:
تریستان تزارا در یکی از بیانیه های خود به صراحت اعلام کرد که دادائیسم با هر نوع نظام و اصلی مخالف است و از نظر ما بهترین نظام «بی نظامی» است و ما فراتر از هر نظامی عمل می کنیم.

۱۲. رد کردن نقد:
داداها مخالف نقد و منتقدین بودند و هرگونه نقد و انتقادی را از خود رد می کردند و به هیچ کس حق قضاوت نمی دادند. چون عقیده داشتند که منتقدین به دنبال مهجور و فسیل کردن «تازه ها» هستند.

۱۳. رد کردن مدرنیسم:
دادائیستها که خودشان از مدرنیسمی چون فوتوریسم ریشه گرفته بودند و افکار فوتوریستی در رگهای آنان جریان داشت و خود زاییده فوتوریسم و به نوعی پدیدآورنده یک تحول جدید بودند با این وجود مخالف و علیه مدرنیسم بودند و به شالوده های زیباشناختی هنر مدرن حمله می کردند.

۱۴. در جست وجوی زبان نو:
پیروان این مکتب به دنبال زبانی نو بودند. چون این زبان روزمره و عامیانه را قالبهای قراردادی، فرسوده و تجویزی می دانستند که به دست و پای ما می پیچند و باعث می شوند که نتوانیم آن احساس و سرشت حقیقی خودمان را بروز دهیم. حتی این زبان را برای ایجاد ارتباط و پیام رسانی نیز مناسب نمی دانستند. آنان می خواستند عرف تازه ای در زبان پدید آورند تا از امکانات خلاقه زبانی که معنای قطعی لغات خود را از دست داده است، استفاده کنند.

۱۵. بداهه گویی و خلق اتوماتیک وار:
دادائیستها خلاقیت را در خلق و آفرینش خود به خودی و بدون هیچ اندیشه و تفکر از پیش تعیین شده ای می دانستند. از نظر آنان همه چیز باید در «حال» خلق شود. و آفرینش اتوماتیک وار و خودبه خودی می تواند ما را به اندیشه خالص و حقیقی برساند.

قالبهای ادبی و هنری دادائیسم:

۱. شعر:
به عقیده داداها شعر نوعی هستی و زندگی است. شعر در کلمات خلاصه نمی شود بلکه در عمل ظاهر می شود که همان «زندگی» است. شعر دادائیستها مخالف قواعد و قوانین فنی شعر بود و با نوعی کولاژ لفظی براساس تصادف و همنشینی غیرمنطقی و اتوماتیک وار کلمات شکل می گرفت.
تریستان تزارا در یکی از بیانیه های خود اعلام کرد: «اگر می خواهید شعر بگویید تنها کافی است مقاله روزنامه ای را انتخاب کنید، تک تک کلمات آن را ببرید و داخل کیسه ای بریزید و پس از به هم زدن آن، یکی یکی کلمات را از درون کیسه بیرون آورید و به همان ترتیب روی کاغذ بازنویسی کنید و پس از پایان یافتن، شعر شما حاضر است و شما شاعر شده اید.»

۲. نمایش:
اجرای فی البداهه بازیگران، بازیگری نویسنده، صحنه نامرتب، موسیقی پرسروصدا و نامناسب از مشخصات نمایشهای دادائیسم بود. بطوری که در این هرج ومرج، تماشاگران را نیز با خود همراه می کردند و آنان را هم به بازی می کشاندند. تماشاگران با پرت کردن اشیا بر روی صحنه، دست و سوت زدن و گاهی فریاد و ناسزا گفتن در واقع وارد صحنه نمایش می شدند و دادائیستها این را از ابداعات و ابتکارات خود می دانستند و از خشم مردم به خود می بالیدند و احساس می کردند به نتیجه و هدف دلخواه خود رسیده اند.

۳. نقاشی و موسیقی:
داداها در نقاشی مروج هنر انتزاعی بودند. البته نقاشی و موسیقی آنان نیز مانند دیگر کارهایشان غیرمتعارف بود. موسیقی آنان همهمه ای از سر و صدا و آهنگهای گوشخراش بود که از اعتقاد آنان به تغییر، تناقض و بی نظمی ناشی می شد.

منابع:
1. http://www.saagharesokoot.blogfa.com

نظر شما