تبلیغ فرهنگ منحط صهیونیستی با بهره گیری ناشایانه از مهدویت تشیع در فیلمی کره ای
کیم کی دوک کارگردان 44 ساله و بسیار خوش فکر کره ای است که از سال 1996 تا 2005، 11 فیلم ساخته که موفق ترین آنها فیلم «بهار، تابستان، پاییز و دوباره بهار» در سال 2003 به همراه فیلم مناقشه برانگیز او «ساماریا» او را به شهرت جهانی رساند. او به همراه چان ووک پارک و کیم جی وون و .... پرچم داران سینمای کره هستند که وجهه خوبی را برای سینمای این کشور ایجاد نموده اند.
سینمای کیم که از طریق کارگاه فیلمسازی به پختگی رسیده سینمای شعور میزانسن است.قهرمانان خاموش و بی هویت او در موقعیتهای داستانی خلق شده آنچنان عالی ظاهر می شوند که با نگاه نافذ خود تا عمق ضمیر بییننده نفوذ می کنند.چنین است که زن فیلم جزیره یا مرد فیلم Bin-Jip بدون داشتن هیچ دیالوگی کاملا حس خود را برای بیننده جهانی منتقل می کنند.
در Bin-Jip مردی جوان و تحصیل کرده (ما این را از صحبتهای پلیس می فهمیم و غیر از این از هویت او اطلاعی نداریم.) با موتورش صبحها به در خانه ها می رود و آگهی تبلیغاتی می چسباند و شبها به داخل خانه هایی می رود که صاحبان آنها نیامده اند تا آگهی را بکنند و داخل این خانه ها هر چیزی را که خراب باشد درست می کند و از خودش در کنار عناصر شاخص این خانه ها عکس می گیرد.این خط داستانی عجیب به همراه فیلمبرداری عالی با نشانه های مختلف همراه شده و به یک سینمای تصویری ناب رسیده است که خیلی ساده به روایت داستان خود می پردازد.در کنار اینها ترکیبهای دوقلویی که کیم برای زن و مرد داستانش قائل می شود آنها را در نوک پیکانی قرار می دهد که سرنوشتی همسان را رقم می زند.
بدین سان همچون جزیره و ترکیبات دوگانه زن-مرد ش در Bin-Jip نیز اگر ظلمی در حق زن می شود همسان با آن مرد نیز مورد ظلم قرار می گیرد. اینچنین است که با وجود کلیشه بودن برخی صحنه ها مانند تقابل دو مرد در ابتدای فیلم که اشاره ای است به نبرد این دو و نیز یک سوم آخر فیلم که کمی مبهم و غیر منطقی و به نظر نگارنده بچگانه می شود اما به هیچ عنوان نمی تواند از ارزش بصری والای فیلم و ایده ناب آن کم کند و علیرغم پیش بینی پذیری مکانهایی که سبب بدبیاری برای زن و مرد می شوند (و این بیشتر به نشانه ها و نشانی هایی که کارگردان به بیننده می دهد مربوط است) اما نگاه نکته بین و کامل کارگردان سبب می شود که بر جذابیت فیلم افزوده شود.چنین است که با دیدن دستکشهای مشتزنی قرمز رنگ ناخودآگاه در انتظار خشونت می مانیم و یا با دیدن محله های فقیر نشین که در تقابل بقیه خانه هایی است که مرد و زن می روند متوجه فاجعه و بدبیاری دیگری برای آنها می شویم.
صحنه های زندان که به نوعی ادای دین به سینمای رویاگون و متفاوت دنیاست نیز خوب از کار در آمده.در یک سلول، مرد به صورت خیالی به توپ گلف ضربه می زند اما ما صدای توپ را می شنویم و یک زندانی توپ گلف را برمی دارد که به نوعی اشاره ای است به صحنه تنیس خیالی فیلم «آگراندیسمان» آنتونیونی یا صحنه ناپدید شدن مرد در سلول انفرادی که شاید اشاره ای باشد به صحنه زندان «بزرگراه گمشده» دیوید لینچ که در اینجا رنگ و بوی منطقی تری یافته است.مرد که می خواهد زندگی سایه وار را بیاموزد تمرین دیده نشدن را انجام می دهد که به نظر می رسد که به افسانه های شرقی نزدیک می شود و کارگردان راه دیگری برای پایان فیلم پیدا نکرده است.مرد به صورت نامرئی به خانه هایی می رود که پیش از این رفته و بعد به خانه زن می رود و در حالی که زن به صورت نمایشی به شوهرش روی خوش نشان داده در آغوش شوهرش لبها در لبهای مرد قرار می گیرد.
این پایان بندی جسورانه شاید مرهمی باشد بر صحنه های تکراری شوخی مرد نامرئی شده با کسانی که پیش از این به خانه شان رفته و کمی حالت بچگانه به خود گرفته بود.فیلم با نمایی از پاهای زن و مرد در آغوش هم و بر روی ترازو به پایان می رسد در حالی که وزن آنها را صفر نشان می دهد...گویی این دو با هم سبک شده اند و به کمال رسیده اند.
Bin-Jip علیرغم اینکه بار دیگر قدرت سینمای کره را به رخ بیننده می کشد اما نمی تواند به قدرت فیلم جزیره کرگردان برسد .... هر چند که دغدغه های کارگردان را در مورد رنجهای انسان معاصر خاموش در دنیای خشن بار دیگر به نمایش می گذارد.....چنان که خود کارگردان در مورد فیلم گفته:
«ما همچون فضاهایی خالی هستیم
که منتظر کسی هستیم تا قفلمان را باز کند و ما را آزاد کند.
یک روز رویای من به حقیقت می پیوندد .
یک مرد بسان روح می آید
و مرا از محدوده ام خارج می کند.
من بی تردید و بدون تامل در پی او می روم
تا سرنوشت جدیدی را پیدا کنم.
این سرنوشت جدیدکه دراعتراف صریح وبی پرده کارگردان کره ای این فیلم ذکرگردیده اشاره مستقیم به موجه بودن مهاجرتهای یهودیان دنیابه سرزمین مظلوم فلسطین دارد....»
منبع: سایت باشگاه اندیشه صفحه اینترنتی مرتبطhttp://soatalhakim.parsiblog.com/1375005.htm
نویسنده : محمد مهرافروز
نظر شما