موضوع : پژوهش | مقاله

همیاری در راستای ارتقاء شرایط زندگی روستایی

با توجه به تغییرات که در ساختار و عملکرد حکومتهای قومی صورت پذیرفته است، جامعه بومی عهده‌دار دامنه وسیعی از مسوولیتهایی گردیده است که طی 10 تا 20 سال پیش، در بعد وسیعی تحت سلطه و مدیریت دولت قرار داشت. در این اثنا، ظهور پدیده‌های نظیر لیبرالیسم سازی (ترویج اصول آزادگی و آزاد فکری)، جهانی‌سازی و آغاز فعالیت‌های اقتصادی آمریکای لاتین (برخورداری از سیستم باز اقتصادی) خود به ایجاد موانع و فرصت‌های جدید برای جوامع روستایی منجر گردید. با توسعه دموکراسی، فضای جدیدی جهت عملکرد جامعه بومی به وجود آمد که این خود به ضرورت تظاهرات چندگانه فعالیت‌های بومی در کلیه سطوح حیات ملی منجر گردید. در حال حاضر، گروهها و اقشار مختلف، جمعیت‌ها، جوامع و تشکیلات وسازمانها با اتکای به همیاری به بررسی و بحث درخصوص این قبیل مسائل جدید می‌پردازند.
با وجودی که موارد متعددی از دستاوردهای مثبت اعمال چنین روشی گزارش و ثبت گردیده است، با این حال ابتکارات و روشهای متعددی در این خصوص با شکست مواجه گردیده است.
در راستای کمک به درک هر چه روشنتر از این عوامل، فوندو مینک کرلاوی Mink`ade chorlavi)) به حمایت از اجرای پروژه‌هایی با عنوان راهبردهای مشارکت گروهی و اصلاحات در شرایط زندگی جوامع روستایی پرداخت. مقاله حاضر، نتیجه فرآیندی است که به انجام تحلیل انتقادی در قالب12 مورد مشارکت گروهی خود به دستیابی به دستاوردهای ارزشمندی در خصوص استحکام و تقویت تلاشهای دولتی و غیررسمی در جهت کاهش فقر، افزایش درآمد، ارتقاء توسعه پایدار روستایی و ارتقاء راندمان مدیریت منابع طبیعی منتهی می‌گردد.

معانی اخیر همیاری
زمان آن فرارسیده است که جامعه به مفهومی جامعتر از مشارکت گروهی با عنوان اظهارات برخی از آرمان‌گرایان نظام اشتراکی و یا تئوری جمع‌گرا (هواخواهی از اصول اشتراکی) بپردازد. دیدگاه مختصر از زندگی جوامع بومی روستایی و روستاییان خود به عنوان مظاهری از آزادی، عدالت و شفقت به طور گسترده‌ای با واقعیت، به ویژه طی سالهای اخیر که به استیلای مدنیت محض، لیبرالیسم و جهانی‌سازی همراه بوده است، در تضاد است. توسعه روستایی خود مستلزم راه‌حل‌هایی برای مشکلاتی است که به طور عمده‌ای در بطن جامعه رخ می‌دهد. در اصطلاحات کلی نظیر تغییر شکل سیستم‌های خلاقه، مشکلات عمده‌ای در راستای چرخه تولید، از میان برداشتن موانع بازار نظیر موانع موجود بر تولیدات ارگانی (سازمانی) و بر طرف‌سازی فقدان زمینی و تأمین هزینه‌ها مشهود می‌باشد که تنها به واسطه اعمال تلاشهای فردی قابل حل نمی‌باشد. در جوامعی که بی‌عدالتی در این جوامع در بعد وسیعی مشهود است، توسعه دموکراسی و حقوق شهروندی نیازمند بسیج همگانی است. پدید آمدن چنین شرایطی خود مستلزم حصول تصویر واقع‌گرایانه‌تر از مشارکت گروهی به عنوان راهبردی ابزاری است که در راستای نیل به اهداف ویژه متناسب با اهداف ملی طراحی می‌گردد. این مقوله خود مستلزم توجه به 3 فاکتور مهم جدید به شرح ذیل می‌باشد:
· همیاری به خودش منتهی نمی‌گردد و تنها در صورتی مرتبط و متناسب با جامعه می‌باشد که مؤثر باشد.
· همیاری جانشین برای مشارکت فردی نمی‌باشد بلکه در حقیقت نیازمند و مکمل مشارکت و مسؤلیت فردی است.
· همیاری در یک زمان در همه جا حاضر نبوده و دائمی و پایدار نیست بلکه به شرایط و مقتضیات زمانی بستگی دارد.
همیاری همچنان به عنوان فاکتور اساسی توسعه جامعه‌ای هر چه معقول و جامع‌تر مطرح می‌باشد.

بیان اهداف
راهبردهای همیاری مطابق اهداف اصلی به شرح ذیل طبقه‌بندی می‌گردد:
- افزایش میزان درآمد یا دیگر ابعاد رفاه بلافصل مادی افراد گرفتار
- اصلاح و تعدیل روابط اجتماعی به ویژه روابط حکومتی و اختیاراتی جوامع خاص روستایی
- اثرگذاری سیاست‌های ملی در راستای افزایش فرصت‌هایی جهت نیل به توسعه و یا کاهش و غلبه بر فاکتورهای محرومیت و تبعیض
لازم به ذکر است که اهداف دیگری به شرح ذیل قابل الحاق به اهداف فوق‌الذکر می‌باشد:
- افزایش فرصت‌های فردی (سرمایه انسانی)
- تقویت سازمانها و تشکیلات
- گسترش دامنه شبکه اجتماعی و تشریک مساعی
- تقویت استانداردها و ارزش‌ها نظیر وحدت و اتفاق نظر، روابط متقابل و اعتماد که جهت نیل به سود ملی (سرمایه اجتماعی) ضروری است.
در گذشته، نیل به چنین اهدافی به عنوان هدف اصلی و سر منزل مقصود قلمداد می‌گردید. با این وجود در حال حاضر، مشخص گردیده است که اهداف فوق‌الذکر، در اصل (اصالتاً) اهداف مهمی می‌باشند و اینکه این قبیل اهداف عمدتاً در جهت نیل به غلبه بر فقر و توسعه دموکراسی در بطن جوامع انسانی از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشند. نیل به اهداف و آرمانهای همیاری، اصالتاً فرآیندی تدریجی است.
این مسأله که سیاستها و اهداف حمایتی همیاری می‌بایستی منعکس کننده و در راستای این مفهوم باشد که سرمایه اجتماعی و انسانی در قالب نمودار خطی عوامل خارجی به عوامل دست‌اندرکار مشارکت گروهی انتقال نمی‌یابند، خود حائز اهمیت است. توسعه چنین ظرفیت‌هایی خود مستلزم ارتقاء و تسهیل فرآیند آموزش اجتماعی گروههای روستایی، جوامع و سازمان‌هایی است که به تدریج افزایش سرمایه اجتماعی افراد تحت پوشش خود نائل می‌آیند. تأکید عمده بر روی تأثیرات مشهود بدین معنی است که عملکردها و فعالیت‌هایی که بر روی آنها تمرکز گردیده است خود در دستیابی به نتایجی چند اعم از محرومیت فقیرترین افراد، محروم‌ترین نواحی، گروه‌های مردمی تبعیض نژاد شده و اهدافی با پیچیده‌گی هر چه بیشتر به صورت قطعی مورد استفاده قرار گرفته است. این مقوله خود به اجرای فعالیت‌های شبه گروهی منجر می‌گردد که مصنوعی و غیر پایدار بوده و به صورت انحصاری به عنوان عامل نیازمندیها و اهداف تعدادی پروژه یا سیاست فرمایشی طراحی گردیده است. به عنوان مثال،‌ پروژه‌هایی که ظرف 3 تا 5 سال اخیر، در صدد کاهش چشمگیر نرخ فقر یا تبعیض جنسی بوده‌اند به طور محتمل محکوم به شکست بوده‌اند چرا که این قبیل پروژه‌ها به این حقیقت که اهداف ویژه تنها می‌تواند به عنوان بخشی از تلاشهای تدریجی جهت فراهم ساختن فرصت‌ها و نیل به اهداف جامع رو به گسترش مطرح باشند، اهمیت نمی‌دهند. در راهبردهای همیاری لحاظ نمودن مقوله مذکور (طرفداری از سیاست تحول تدریجی) جهت نیل به اهداف و فراهم‌سازی ظرفیت‌ها ضروری است. آن همچنین ضروری است که مشارکت‌های گروهی در معرض تجزیه و تحلیل‌های انتقادی و سنجش میزان تأثیر‌گذاری قرار گیرند.
افق‌های زمانی مختلف برای افراد (گروه‌های مختلف دست‌اندرکار) عبارت فوق‌الذکر بدین معنی است که افق‌های زمانی جهت نیل به کاهش فقر، تغییر در روند روابط اجتماعی، توسعه دموکراسی و افزایش نرخ مشارکت شهروندان نمی‌تواند به صورت یک واژه مختصر مطرح باشد. بنابراین، در حقیقت تناقض‌گویی میان میزان سودمندی و نتایج چشمگیری وجود دارد که اغلب مورد تقاضای دولتها و عاملین خارجی است. به راستی که سیاست‌های اکثریت دولتها که بر دستیابی به تأثیرات و یافته‌های مشهود و قابل سنجش تنها با اتمام پروژه‌های کوتاه مدت پافشاری می‌نمایند، محتملاً به هر چه وخیم‌تر شدن مسائل مورد نظر این افراد جهت بررسی آن منتهی می‌گردد.

تکمیل انواع مختلف همیاری
ماهیت راهبردهای مشارکت گروهی به موضوعات انتخاب شده به عنوان اهداف اصلی مورد نظر (درآمدها و رفاه مادی، روابط اجتماعی و شهروندی و دموکراسی) بستگی دارد. اشکال و گونه‌های مختلفی از مشارکت‌های گروهی وجود دارد. به عنوان مثال می‌توان از پروژه‌های توسعه اقتصاد مبتنی بر بوم (اقتصاد بومی محور) و جنبش‌های اجتماعی با محتوای سیاست محور نام برد.
در عمل این فاکتورها مکمل یکدیگر بوده و احتمالاً بخشی از استراتژی توسعه کلی را تشکیل می‌دهند.
انجام یک پروژه ثمر بخشی یا انتقال راه به عنوان انواع گوناگونی از همیاری می‌تواند به صورت متقابل تکمیل گردد اگر چنانچه افراد جامعه در ساخت اجتماعی از هویت و نقشی یکسان برخوردار باشند.
به عنوان مثال تصویری از آینده مورد نظر و دلخواه در ذهن داشته و به منظور نیل به چنین هدفی به طراحی برنامه‌ای بپردازند. ساختار چنین هویت محلی که در بافت اخیر فرآیند جهانی‌سازی از اهمیت خاصی برخوردار است، نه تنها مفهومی از تعلق و وابستگی بوده و به عنوان عاملی است که کمک می‌کند به افراد که از عهده مراحل تغییرات چشمگیر برآیند، بلکه به واسطه برخورداری از هویت محلی می‌تواند به عنوان ابزاری جهت ورود موفقیت‌آمیز به جهان وطنی مطرح باشد. فرآیند محلی شکل‌گیری هویت و هویت بخشی و برخورداری از دیدگاه مشترک در این خصوص همچنین به عنوان مکانیسم مهمی جهت توسعه مشارکت گروهی و تأثیرگذاری بر سیاست‌های ملی، منطقه‌ای و بومی مطرح می‌باشد.
با این حال ما همچنین می‌توانیم به مثالهایی اشاره کنیم که در آن همیاری از توانایی گسترش در قالب منفی برخوردار است. به عنوان مثال زمانی که بسیج اجتماعی و ساختاری (سازمانی) به ایجاد سیستم‌های سیاسی حمایتی صنف‌گرا منجر می‌گردد. کدامیک از شرایط زندگی است که مقطع ابتدایی در صدد ارتقاء آن هستیم:
زمانی که به ارزیابی و سنجش اثرات مشارکت گروهی بر شرایط و جنبه‌های زندگی جوامع روستایی می‌پردازیم،‌ پرداختن به پراکندگی چنین اثراتی در میان سطوح یا گروه‌های مختلف مردمی در بطن جوامع آنان از اهمیت خاصی برخوردار است. تجارب نشان‌ می‌دهد که اشتباه است که انتظار داشته باشیم همیاری به تنهایی قادر به حل مسائل روابط قدرتی (زورمداری) و روابط مبتنی بر قدرت و تبعیض‌نژادی و گروهی در میان گروه‌های مختلف جامعه باشد. این در حالی است که شواهد نتایج عکس را نشان نمی‌دهد. همیاری اغلب به اختلافات دامن می‌زند چرا که افرادی که از بالاترین ظرفیت‌ها درجوامع بشری، جسمانی، مالی، اجتماعی و یا سرمایه طبیعی برخوردار می‌باشد. از تمایل دردستیابی به فرصت‌ها و موقعیت‌های بهتر بهره‌مند گردیده و میزان وسیعی از منافع مشارکت گروهی را نصیب خود می‌نمایند.
به عنوان یک قانون کلی،همیاری روستایی به نظر می‌رسد که از موفقیت ناچیزی در جهت کاهش نابرابریهای جنسی برخوردار بوده است. اگر چنانچه همیاری در راستای کمک به اصلاح و تعدیل روابط قدرتی در بطن گروه‌های مختلف صورت گیرد، در وهله بعد پرداختن به هدف به صورت صریح و پذیرش اصول، معیارها و فعالیت‌های هماهنگ با آن ضروری است.

عوامل موفقیت و فاکتورهای مداومت
اثر بخشی و مداومت راهبردهای مشارکت گروهی به 3 فاکتور به شرح ذیل بستگی دارد:

فاکتورهای داخلی
روابط میان گروهای مختلف شرکت‌کننده و روابط میان تک‌تک اعضای هر گروه و گروه‌ها یا سازمانهای که به هدایت و جهت‌دهی به همیاری مبادرت می‌نمایند به واسطه اصول ذیل تعیین می‌گردد:
· ارزشهایی که به صورت مشترک در میان گروه‌های شرکت‌کننده مشارکت گروهی در درجه اول تقسیم می‌گردد، ارزشهایی چون اتحاد و همبستگی، اعتماد،‌ رابطه متقابل و اطمینان به عوض فردگرایی را شامل می‌گردد.
· قوانین و احکام جریان مشارکت که توسط گروه‌های شرکت‌کننده در مشارکت گروهی مورد نظارت واقع می‌گردد در اصل بر اجرای تعهدات، نظم، احترام، آغاز گفتگو و فراهم‌سازی مقدمات تمایل به خود ارزیابی مشتمل می‌گردد.
· قوانین و احکام رسمی هدایت می‌کنند روابط را در قالب سازمان یا گروهی که مشارکت گروهی را پذیرفته‌اند به علاوه گروه‌هایی که به توصیف و تعریف قوانین و وظایف اعضای خود،‌ توزیع منافع و مخارج عملکرد در میان اعضا و به ویژه تصویب قوانینی در راستای جلوگیری و محاکمه فساد می‌پردازند.
· مکانیسم‌های داخلی سازمان یا گروه در راستای توسعه موافقات، تعهدات و قوانین و احکام رسمی بر روابط میان گروه‌های شرکت کننده به خصوص انواع خاصی از محرک‌های اقتصادی یا سمبلیک نظیر به رسمیت شناختن جامعه، گروه یا سازمان در قالب ساختار ویژه‌ای از مجازات در موارد عدم تکمیل و اجرای قوانین نظارت دارد.
· وجود رهبری خلاق که بتواند مشارکت گروهی را هدایت کند به طوری که نه تنها به اهداف مورد نظر خود دست یابد بلکه به صورت ایستا و پایدار باقی بماند.

فاکتورهای خارجی
روابط میان سازمانهایی که به هدایت همیاری می‌پردازند و دیگر سرمایه‌گذارانی که به طور مستقیم به جریان چنین مشارکتی اثرگذاری دارند در قالب موارد ذیل تعیین و مشخص می‌گردد:
1- موفقیت همیاری کاهش خواهد یافت در صورتیکه سازمانهای روستایی و بومی به پیشنهاد انواع مختلفی از حمایت از سوی آژانسها و نهادهای مختلف تمرکز داشته باشند.
مشارکت گروهی موفقیت‌آمیز نیازمند آن است تمامی احزاب و گروه‌ها به مشارکت با یکدیگر پرداخته و اینکه آنها جهت دستیابی به زمینه‌ها و منافع خاص به جستجوی موافقت‌های گسترده مبادرت نمایند به نحویکه هر فردی بتواند زندگی کرده و به رقابت در یک جهان با ارتباط و پیوستگی هر چه بیشتر بپردازد.

فاکتورهای بافتی (زمینه‌ای)
اساس گسترده محرک‌ها، فرصت‌ها و موانع موجود بر سر راه سازمانها که می‌بایستی طراحی نموده و مشارکت‌های گروهی را به انجام برسانند مطابق ذیل قابل توصیف است:
· در اصطلاحات فرهنگی، تبادل الگوی مشترک برای مدلهای توسعه فردگرایانه با فضای کافی جهت ظهور و تجلی مدلهای مشارکتی تحت الگوی اتحاد و همبستگی مشهود است.
· دراصطلاحات اقتصادی، قابلیت ورقابت‌طلبی و قابت‌جویی بعنوان فاکتور بقای دست‌اندرکاران اقتصادی با محدودیت روبرو می‌باشد و این در حالی است که همواره فضای قابل قبول برای مشارکت گروهی در راستای خط‌مشی مشارکت رقابتی وجود دارد.
· دموکراسی به عنوان برجسته‌ترین سیستم سیاسی درسطوح ملی و محلی،‌با تغییرات و جنبش‌هایی همراه است که هدایتگر توسعه دموکراسی و گسترش دامنه مسئولیت‌های شهروندی و محلی است.

نتیجه‌گیری
مشارکت گروهی در قالب بافت جدید و تحت تأثیر الگوهای جدیدی صورت می‌پذیرد. بافت مشارکت گروهی به طور گسترده‌ای مبتنی بر اصول فردگرایانه است. الگوهای مشارکت گروهی نیز فراتر از تصور و عقاید آرمان گرایان نظام اشتراکی مطرح می‌باشد. این درحالی است که در موقعیت‌های جدید، مشکلات و مسائل جدیدی رخ نموده و امکانات، احتمالات فرصتهای جدیدی در این راستا وجود دارد. در وهله بعد، ایجاد پایه و ساسی گزارش جدید در راستای درک و ارتقاء تلاشهای ما در قالب تعبیرات متفاوتی از واقعیت ضروری است. در مشارکت گروهی مخاطب قرار دادن نیازهای فردی و اجتماعی ضروری می‌نماید که این خود به حوزه حیات ملی بستگی داشته و قابل حل نخواهد بود اگرچنانچه عملکرد اجتماعی به تقلید اشکال مورد تأیید سیستم لیبرالیسم نو(مدرن) منتهی گردد. در مقابل این اصول اتحاد، همبستگی و همکاری است که می‌بایستی تحت توجه مشارکت گروهی قرار گیرد.


منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : کامبیز پارتازیان

نظر شما