موضوع : پژوهش | مقاله

دوست ما صدام



درحالی که خشونت در عراق ادامه دارد، دولت موقت عراق بر ارادهء خود برای محاکمهء صدام حسین به اتهام جنایت علیه بشریت و نسل کشی تأکید می کند. باوجود این، دادگاه و قضات با نظر کامل ایالات متحده تعیین شده اند و دارای صلاحیت کافی نبوده و به یقین از متهم ساختن شماری از همدستان خارجی او خودداری خواهند کرد.آن ها قادر به متهم ساختن دولت ها بویژه واشینگتن و پاریس نیستند. این پایتخت ها به رژیم بعثی امکان دادند تا طی بیش از بیست سال،مخالفان را تعقیب و سرکوب نماید.
اگر دریک قهوه خانهء مرکز سابق بغداد، از مشتریان دربارهء محاکمهء آیندهء صدام حسین رئیس جمهوری سابق ، پرسش نمائید، ابتدا با قیافه ای جدی جنایات دیکتاتور یا لزوم چنین محاکمه ای را یادرآور میشوند. سپس ، پس از ادای چند جمله، همگی لبخندزده و به جای دیگری خیره میشوند، گوئی محاکمه به هیچ نتیجهء جدی نخواهد انجامید.همه معتقدند که ایالات متحده بر دادگاهی که دیکتاتور پیشین را محاکمه خواهد کرد، مسلط بوده و هیچ بیگانه ای در آن متهم نخواهد شد. یک استاد دانشگاه میگوید: « اگر این دادگاه روزی تشکیل گردد، که من تردید دارم،هرگز روابط صدام با کشورهای خارجی را بررسی نخواهد کرد». مهندسی می افزاید:« این امر، از مسائل زیادی پرده برخواهدداشت که به سود منافع غرب نیست.»
پیش از این ، وزارت خارجهء آمریکا که نقش کلیدی در ایجاد این دادگاه دارد، با شریف بصیونی کارشناس قضائی آمریکائی نیز مشورت کرده است. او می گوید :«همه تدابیر به کار رفته تا دادگاهی تشکیل شود که قضات مستقل نبوده و بر عکس، دقیقا زیر کنترل باشند؛ منظور من از کنترل این است که سازمان دهندگان این دادگاه باید مطمئن باشند که ایالات متحده و دیگر قدرت های غربی مورد اتهام قرار نخواهندگرفت. حتا مقررات دادگاه چنان خواهد بود که ایالات متحده و دیگر کشورها کاملا از اتهامات مبرا بمانند. بدین ترتیب ، این محاکمه، ناقص و غیرعادلانه خواهد بود. و این یعنی انتقام فاتح.»
در حقیقت، برنامه ریزان آمریکائی و عراقی این محاکمه، تصمیم گرفته اند که دادگاه ویژه ای که جنایات صدام حسین را داوری خواهدکرد، قادر به متهم ساختن هیچ خارجی به جرم همدستی نباشد. در حالی که تاریخ چهل سال گذشته مملو از نمونه هائی است که درآن غیر عراقی ها، ازجمله پنج رئیس جمهوری آمریکا، دست کم سه رئیس جمهوری فرانسه، چندین نخست وزیر بریتانیا و شماری از مؤسسات غربی همدست و حتا گاهی شریک جرم جنایات رژیم بعثی عراق بودند.
واشینگتن، پشتیبانی از کشتار در عراق را در زمان ریاست جمهوری جان اف کندی آغاز کرد. در سال 1963، ایالات متحده که از نزدیکی پرزیدنت عبدالکریم قاسم با مسکو و تهدید ملی شدن نفت نگران بود،تصمیم به مداخله گرفت. در 8 فوریه 1963، آمریکا از کودتای حزب فوق العاده ضدکمونیست بعث پشتیبانی نمود. جیمز آکینز که بلافاصله پس از کودتا به سفارت ایالات متحده در بغداد منصوب شده بود، میگوید : « ما به بعثی ها پول، پول بسیار زیاد و تجهیزات میدادیم. این امر آشکارا اعلام نشد ولی بسیاری از ما، آنرا می دانستیم.»
پس از تیرباران قاسم، بعثی ها هزاران مبارز کمونیست و هوادار چپ را شکنجه و به قتل رساندند. در میان آنان ، پزشک، قاضی و کارگر وجود داشت. یکی از عاملین کشتار، عبدالله هاتف (که امروز مدیر دبستانی در بغداد است) اظهار داشت : « ما یک دستور داشتیم: کمونیست ها را قتل عام کنید! صدام حسین جوان،بسیار مصمم بود. او مسئول شکنجهء کارگران بود. شکم آنان را پر از آب میکرد تا بدنشان باد کند، استخوان هایشان را خرد میکرد و یا با جریان برق شکنجه میداد» . واشینگتن همیشه این امر را انکار کرده اما رهبران متعدد کودتا فاش ساختند که سیا نقش فعالی در کشتار، از جمله با ارائه فهرست کمونیست ها ، ایفا نموده است. درسال 2003، یکی از مسئولین سابق دیپلماسی آمریکا با حفظ هویت، به یکی از بنگاه های خبری مهم اظهار داشت : « ما واقعا خوشحال بودیم که از دست کمونیست ها خلاص میشویم! به نظر شما، آنها سزاوار قضاوت عادلانه تری بودند؟ شوخی می کنید. مسئله بسیار جدی تر از این حرف ها بود. » (1)
گزارش منتشر نشدهء یک نشست مشترک میان آمریکائی ها و بعثی ها در 9 ژوئن 1963 در بغداد،(2) نیت «مشترک جلوگیری از کمونیسم در منطقه» را تأیید میکند. دشمن مورد نظر، تنها کمونیست ها نبوده و کردهارا نیز که در شمال در برابر قدرت بعثی مقاومت می کردند، شامل میشد. صبحی عبدالحمید (3)، فرمانده وقت عملیات ارتش عراق علیه کردها ، در بغداد تأیید کرد که شخصا با وابستهء نظامی آمریکا در مورد تحویل پنج هزار بمب به منظور درهم شکستن مقاومت مذاکره کرده است. « سپس ، آمریکائی ها بدون هیچ صورت حسابی برای پرداخت، هزار بمب ناپالم برای بمباران دهکده های کرد تحویل دادند». بنا بر اظهار کردهای شاهد این بمباران ها ، ناپالم گله ها و دهکده ها را تماما به آتش کشید. اما در آن زمان، آنان تصور میکردند که ناپالم را شوروی ها داده اند.

1980، جنگ علیه ایران
صدام حسین در محاکمه اش به آغاز جنگ با ایران در سپتامبر 1980 متهم خواهد شد. این جنگ به بهای جان یک ملیون مرد و زن تمام شد. باوجود این، شاهدان متعددی تأیید میکنند که واشینگتن او را به آغاز جنگ تشویق کرده است. با حملهء عراق به انقلاب اسلامی بسیار تهدیدآمیز آیت الله خمینی، غرب برنده بود. یک سند دولتی آمریکائی بسیار سری بتاریخ 1984، نشان میدهد که «پرزیدنت کارتر برای آغاز جنگ با ایران به صدام حسین چراغ سبز نشان داد .» (4)
آیا ایالات متحده، پس از دادن چراغ سبز، در طراحی نقشهء جنگ علیه ایران نیز شرکت داشت؟ رئیس جمهوری وقت ایران، آقای ابوالحسن بنی صدر آن را تأیید میکند. بنابر گفتهء وی، سرویس های مخفی او نسخه ای از این طرح را خریداری کردند که بنا بر منابع وی، آمریکائی ها و عراقی ها در یک هتل پاریس تهیه کرده بودند. «آن چه واقعی بودن سند را تأیید میکند، این است که جنگ عراق دقیقا مطابق این نقشهء نبرد هدایت شد! به دلیل در اختیار داشتن این نقشه، ما توانستیم در برابر حملات عراق ایستادگی کنیم.» (5)
واشینگتن رسما در کشمکش ایران – عراق بی طرف بود. با وجود این، یک کمیسیون تحقیقات آمریکائی فاش ساخته که کاخ سفید و سیا همه نوع سلاح از جمله بمب های خوشه ای را مخفیانه تحویل صدام حسین داده اند. اطلاعات ماهواره ای آنان، هدف گیری بهتر نیروهای ایران را میسر ساخت، در حالی که واشینگتن به استفادهء نیروهای عراقی از سلاح های شیمیائی واقف بود. طبق گفتهء ریک فرانکونا، افسر اطلاعات نظامی آمریکا که در سال 1988، فهرست هدف های ایرانی برای بمباران شدن را به بغداد میرساند، این اطلاعات موجب پیروزی نهائی عراق بر ایران گردید.

1988، به گاز بستن حلبجه
یکی از جنایاتی که صدام حسین باید در مقابل دادگاه ویژه پاسخگو باشد، کشتار پنج هزار غیرنظامی کرد در دهکدهء حلبجه در 1988 با استفاده از گاز سمی است. بغداد آنان را به همکاری با ایرانی ها متهم می ساخت. در آن زمان، ایالات متحده و فرانسه با تمام توان خود از محکومیت صدام حسین به خاطر ارتکاب این جنایت جلوگیری کردند. نه تنها پرزیدنت ریگان قانون تحریم بازرگانی آمریکا و عراق را وتو کرد، بلکه واشینگتن با ارسال تلکسی به سفارت خانه های مختلف آمریکا، تأیید کرد که کردهای حلبجه را... ایرانی ها به گاز بسته اند.
فرانسه نیز «فراموش» کرد که صدام حسین را به خاطر این جنایت محکوم نماید. فردای روز فاجعه، دولت آقای میشل روکار با انتشار بیانیه ای حملهء شیمیائی را « از هرجا که ناشی شود» تقبیح کرد ولی هرگز نامی از رئیس جمهوری عراق نبرد. رولان دوما، وزیر خارجهء وقت فرانسه ماجرا را چنین توجیه می نماید: « درست است که غرب چشمانش را کمی می بست زیرا ما معتقد بودیم که عراق کشوری است ضروری برای توازن منطقه.» . آقای ژان-پی یر شونمان وزیر دفاع وقت به نوبهء خود اظهار داشت « اگر بخواهند مسئلهء حلبجه را در کلیت آن قضاوت نمایند، باید اهمیت تعیین کننده این منطقه را در تأمین نفتی دنیا در نظر داشت: هرکس بر این منطقه مسلط باشد، توازن مالی جهان را در اختیار دارد. لذا، انتخاب میان خوب و شر در میان نبود بلکه می بایست میان وحشتناک و نفرت انگیز انتخاب میکردیم.». گذشته از نیازهای نفتی، فرانسه اولین تأمین کنندهء نظامی عراق نیز بود.
در پاریس، پی یر ماریون رئیس سازمان عمومی امنیت خارجی (دی جی اس ای) در سال 1981،نسبت به پشتیبانی نظامی فرانسهء فرانسوا میتران از صدام حسین نگران بود. او امروز تأیید میکند که فروشندگان اسلحه در پشت این ماجرا قرار داشتند. سود آنان در ادامهء جنگ ایران- عراق بود. آقای ماریون به ما گفت « از میان فروشندگان اسلحه، کارخانهء داسو بیشترین استفاده را ازجنگ برده و آن را تشدید کرد. او امکانات فشار فوق العاده قدرت مند و مؤثری بر همهء رهبران فرانسوی در اختیار داشت.» . در1992، یک انجمن کوچک اروپائی، «حقوق دانان علیه منطق دولتی»، فروشندگان تسلیحات فرانسوی داسو، تومسون و آئرواسپاسیال را به دادگاه کشانید. دادگاه های پاریس در آن زمان، به این نتیجه رسیدند که این شرکت های فرانسوی با فروش اسلحه به کشوری که از آن ها برای بمباران غیرنظامیان استفاده می کرد، خود را در معرض لزوم پاسخ گوئی، در آینده، در برابر دادگستری قرار داده اند.
برکسی پوشیده نیست که صدام حسین بدون کمک شرکت ها و حکومت های غربی هرگز نمی توانست به همسایگانش حمله کرده و یا مرتکب این جنایت ها گردد. گاز مرگ آور محصول آلمان بود و کارخانجات تولیدکنندهء آن در عراق توسط فرانسه و ایالات متحده تجهیز شده بود. فهرست کامل این شرکت های همدست هنوز فاش نشده است. در دسامبر 2002، سیا ، شب هنگام، گزارش 12هزار صفحه ای در مورد تسلیحات صدام حسین را از مقر سازمان ملل ربود.این اسناد را پس از 48 ساعت برگرداندند، درحالی که صد صفحه از آنرا برداشته بودند. آقای گاری میل هولین کارشناس آمریکائی فروش تسلیحات، با استفاده از منبعی دولتی، موفق به تهیهء یک نسخه از صفحات گمشده گشته است. ما توانستیم آنرا مطالعه کنیم. این گزارش برملا می سازد که لابراتوار پاستور جوانه های بیولوژیکی به عراق فروخته است، و شرکت پروتک [ واقع در آلزاس فرانسه] کارخانهء تولید گاز جنگی را در سامره تجهیز کرده است و نیز شرکت بچتل ( که بودجهء کارزار انتخاباتی خانوادهء بوش را تأمین میکند) یک کارخانهء شیمیائی به عراق تحویل داده است. اسناد دیگری که مداخلهء شرکت های غربی را فاش می سازد، هنوز در مقر نیویورک سازمان ملل ، در محل نگهداری پرونده های بازرسان سازمان ملل، خاک می خورد. آقای میل هولین با تأسف اظهار داشت: « من با کارمندان سازمان ملل متحد در نیویورک بحث کردم، آنان به من تأکید کردند که این اطلاعات باید سری بماند.»

1990، اشغال کویت
آقای صدام حسین متهم به اشغال ناگهانی کویت در اوت 1990 خواهدشد. از امروز به فردا، متحد قدیمی به بدترین مستبد بدل گشت. در آن زمان، جورج بوش پدر گفت « ما با هیتلر جدیدی سر و کار دارریم» . ولی چندین کارگزار آمریکائی و عراقی درگیر در مسئله،پرزیدنت بوش را متهم میسازند که برای جلوگیری از این فاجعه، به موقع وارد عمل نشد.
عراق ویران شده پس از جنگ با ایران، برای ترمیم اقتصاد خود از همسایگانش کمک خواست. صدام حسین از کویت خواست که مهلت بازپرداخت وام خود را به عقب بیاندازد ولی امیرنشین کوچک با پشتیبانی آمریکا، برخلاف انتظار ، هر مذاکره ای را ردکرد. از سوی دیگر، کویت با افزایش ناگهانی تولید نفت خود موجب کاهش قیمت نفت و خرابکاری در رونق گرفتن دوبارهء اقتصاد عراق گشت. صدام حسین تصور کرد که قربانی توطئه ای برای نابودی کشورش شده است. اریک رولو سفیر سابق فرانسه و کارشناس خاورمیانه معتقد است که « برای صدام حسین، مسئلهء مرگ یا زندگی مطرح بود. چون تهدیدات او بجائی نرسید، او نیروهایش را روانهء مرز کویت کرد. ».
هنگامی که ماهواره های جاسوسی آمریکا، تحرک تانک های عراقی را مشاهده کرد، مشاورین دولت آمریکا به کاخ سفید پیشنهاد کردند که اخطاری شدید و روشن به رئیس جمهوری عراق بدهد.(6) آقای جورج بوش، صدام حسین را قبل از هرچیز یک طرف بازرگانی مهم حساب میکرد. او ترجیح داد به کارشناسانی گوش دهد که عمل صدام را یک بلوف میدانستند. آمریکا اخطاری نکرد. بلکه بر عکس.
هشت روز پیش از تجاوز به کویت، صدام حسین در بغداد، سفیر آمریکا خانم آپریل گالسپی را احضار کرد. او به سفیر گفت که رفتار کویت به یک اعلام جنگ میماند (7) . خانم گالسپی پاسخ می دهد که ایالات متحده« هیچ موضعی دربارهء کشمکش مرزی میان عراق و کویت » اتخاذ نخواهد کرد. دوروز بعد در واشینگتن، معاون وزیر خارجه جان کلی در ملاء عام اظهارات خانم گالسپی را تکرار کرد. در پاسخ این سؤال که در صورت حملهء عراق به کویت، ایالات متحده چه خواهد کرد؟ معاون وزیر خارجه گفت: « مابا هیچ کشور حوزهء خلیج [فارس] ، معاهدهء دفاعی نداریم.» چند هفته بعد، تام لانتوس نمایندهء کنگره، سخنرانی فوق العاده انتقاد آمیز و ویرانگر در مورد سیاست آمریکا انجام داد: « رفتار چابلوسانهء بلندترین مقام دولت آمریکا نسبت به صدام حسین، او را تشویق به ورود به کویت کرد. ما به هیچوجه نمی توانیم از زیر این مسئولیت فرار کنیم.»
پس از تجاوز عراق به کویت، بدیهی بود که ایالات متحده به نیروی نظامی متوسل خواهد شد. آقای عبدالمجید رفعی از رهبران حزب بعث اظهار داشت که صدام حسین، از روز پنجم تجاوز، به حزب خود اطلاع داده بود که مقدمات عقب نشینی از کویت در حال تهیه است. باوجود این، تمام تلاش ها برای مذاکره، یا به خاطر تاکتیک های غلط صدام حسین و یا رفتار قاطع مقامات آمریکائی با بن بست روبرو شد. همان طوری که جیم آکینز سفیر سابق آمریکا در عربستان سعودی گوشزد میکند: « به محض اینکه جورج بوش نیروهایش را به حرکت درآورد، غیرممکن بود که او و مشاورانش اجازه بدهند که دیکتاتور جان سالم بدر برد. انگیزهء آنان کسب پیروزی در جنگی سریع و فاتحانه بود.» (8)
اخیرا، جیمز بیکر وزیر خارجهء وقت آمریکا، دلایل واقعی بروز این جنگ را بیان کرد : «سیاستی مبتنی بر تضمین دسترسی مطمئن بر ذخائر نفتی خلیج فارس اتخاذ گردید، زیرا نبود این امکانات، دست کم درآن دوره، بر اقتصاد آمریکا اثر منفی میگذاشت. این امر باین معنی است که مردم کار خود را ازدست میدهند و هنگامی که مردم کارشان را از دست بدهند، ناراضی شده و شما پشتیبانان سیاسی خود را از دست میدهید. مشکل در اینجا بود. این یکی ازدلایلی بود که ماوارد جنگ در خلیج شدیم . اگر میگذاشتیم که صدام بر منابع انرژی زای خلیج فارس مسلط شود، این امر بر اقتصاد آمریکا تأثیر بد میگذاشت. این موضوع هم چنین در مورد جنگ کنونی [ علیه عراق] نیز صدق میکند.» (6)

1991، کشتار شیعه ها
در1991، در پی عملیات توفان صحرا،صدام حسین شورش شیعیان را به بهای جان ده ها حتا صدهاهزار قربانی درهم کوبید. از نظر تلفات انسانی، این بزرگترین جنایتی است که وی به آن متهم شده است. این ، همچنین جنایتی است که جورج دبلیو بوش اغلب برای اثبات سنگدلی دیکتاتور پیش میکشد. در حقیقت، در عملیات توفان صحرا ، ایالات متحده و متفقین اش همدستان این قتل عام بودند که دقیقا در برابر چشمان آنان رخ میداد.
از 15 فوریه 1991، جورج بوش پدر، شخصا عراقی ها را به قیام دعوت کرد : «ارتش و مردم عراق باید سرنوشت خود را به دست گرفته و صدام حسین دیکتاتور را مجبور به استعفا نمایند». برای جلوگیری از هر ابهامی، او به یاری رادیو صدای آمریکا و از طریق چندین ایستگاه رادیوئی مخفی سیا و از طریق پخش اعلامیه توسط هواپیماهای آمریکائی، پیام خود را در سراسر عراق پخش کرد.اهالی شیعه، با تصور این که رژیم پس از شکست در کویت، در حال فروپاشی است، قیام نمود. شورش سریعا شعله ور شد و حتا به سربازان صدام نیز سرایت کرد. همزمان در شمال، کرد ها نیز به نوبهء خود قیام کردند.
در چنان لحظاتی، تراژدی درحال تکوین بود. ابتدا پرزیدنت جورج بوش پیش از موعد مقرر، دستور پایان جنگ را در کویت صادر نمود و بدین ترتیب واحدهای زبدهء ارتش عراق از نابودی جان سالم بدر بردند. سپس هنگامی که ژنرال نورمن شوارتسکف محتوای پیمان صلح را به ژنرال های مغلوب صدام حسین قرائت میکرد، به آنها اجازه داد که بتوانند از هلیکوپترهای جنگی استفاده کنند. ژنرال های عراقی وانمود میکنند که تنها برای حمل و نقل مواد غذائی و افسران به آن ها نیاز دارند. در واقع، آن ها از هلیکوپترها برای سرکوب قیام استفاده کردند.
ایالات متحده و متفقین اش از جمله فرانسه هیچ واکنشی نشان ندادند. آنان حتا از ملاقات با رهبران شورشی که تقاضای کمک داشتند، خودداری نمودند. در واقع، پرزیدنت جورج بوش و مشاوران اش مایل نبودند که قیام به پیروزی برسد. آنان امیدوار بودند که شکست نظامی صدام حسین، ژنرال های وی را متقاعد خواهد ساخت که او را برکنار و مرد نیرومند دیگری، «مردعاقل تر» و انعطاف پذیری نسبت به نفوذ غرب را به جای او بنشانند. آنها هرگز تصور نمیکردند که فراخوان آنان به قیام ، به چنین صورت انفجاری دنبال خواهد شد. آخرین چیزی که رهبران آمریکا آرزویش را داشتند، قیام مردمی غیرقابل کنترل بود که می توانست کشور را بر حسب خطوط قومی و مذهبی تقسیم نموده و بی ثباتی را در سراسر منطقه پخش و بر نفوذ ایران بیافزاید.
در حالی که شورش به اوج خود رسیده بود،رئیس دیپلماسی آمریکا جیمز بیکر توضیح میداد: «در برنامهء ما نیست که گروهک های شورشی علیه دولت موجود را پشتیبانی یا مسلح کنیم. ما مایل نیستیم که خلاء سیاسی در عراق دامنه یابد. ما میخواهیم که تمامیت ارضی آن حفظ شود. خواست متحدین ما نیز چنین است.» . آقای رولان دوما اکنون این امر را تصدیق میکند «صدام عراقی ها را با چنان روش های وحشیانه ای نگهداشته بود که ما نمیتوانستیم بپذیریم، اما چگونه بگویم، این یک سیاست واقع گرایانه [رآل پولیتیک] بود.» رئیس ستاد ارتش فرانسه در آن زمان، موریس اشمید نیز میگوید « آن وقت، ما یک مستبد را بر قدرت مذهبی ها ترجیح میدادیم.» . لذا متفقین، هلیکوپتر ها و تانک های صدام حسین ستمگر را آزاد گذاشتند تا شورشیان را قتل عام نمایند.
در بغداد مابا کسانی که از این مهلکه جان سالم بدربرده بودند، ملاقات کردیم. آنان میگویند که نیروهای آمریکائی مستقر در جنوب عراق، از دادن آذوقه و اسلحه خودداری نمودند. یکی از افراد سابق نیروهای ویژهء آمریکا این اتهامات را تأیید می کنند. روکی گونزالس میگوید : «شورشیان با سوزش شیمیائی در چهره و قسمت های عریان بدن شان به سوی ما می آمدند (...) به ما دستور داده بودند که هر درخواست کمکی را رد نمائیم. چه از طرف نظامیان و چه دیگران. لذا از ما کاری ساخته نبود. من به آن ها گفتم : «پرزیدنت بوش میگوید که جنگ تمام شده است.»
آمریکائیان فقط تماشاگر نبودند. در مواردی، آنان به ارتش عراق کمک کردند تا قیام را سرکوب کند. بازماندگان قیام تعریف می کنند که نیروهای آمریکائی از رفتن آنان به بغداد برای سرنگونی صدام حسین جلوگیری کردند. یکی از آنها، که البته تنها هم نیست، میگوید : « یکی از سربازان آمریکائی ما را تهدید به مرگ کرد اگر راه خود را تغییر ندهیم.» . ژنرال نجیب الصلحی (که از سوی صدام برای سرکوب قیام در منطقهء بصره تعیین شده بود) تمام این شهادت ها را تأیید میکند : «آمریکائیان، در ایستگاه های بازرسی خود، شورشیانی را که قصد حمله به ما داشتند، خلع سلاح میکردند. حتا در صفوان دیدم که آمریکائیان از نزدیک شدن آنان به خطوط ما جلوگیری کردند». همچنین، آمریکائیان انبار مهمی از اسلحه های ارتش در حال اضمحلال عراق را از بین بردند. یکی از شورشیان به ما گفت «اگر ما توانسته بودیم به اسلحه های خود دست یابیم، جریان تاریخ به سود قیام ما تغییر میکرد، زیرا در آن زمان، صدام هیچ چیز نداشت.»

1990-2003، تحریم نابودکننده
پر تلفات ترین کشتار در عراق، کار شورای امنیت سازمان ملل متحد بود یعنی مجازات های تحمیلی بر عراق پس از تجاوز به کویت. بنا بر آمار سازمان ملل، شورای امنیت با ممنوع ساختن هر نوع تجارتی با این کشور، موجبات مرگ 500 هزار تا یک میلیون کودک را فراهم آورده است.
دنیس هالیدی ایرلندی، هماهنگ کنندهء کمک های بشردوستانهء سازمان ملل متحد در عراق در 1998 استعفا داد تا مجبور به اجرای برنامه های تحریم نگردد. او این برنامه ها را «نسل کشی» می نامد. (10) وی تأیید میکند که کمیتهء تحریم های سازمان ملل متحد، نظام بهزیستی عراق را با ممانعت ورود تجهیزات بهداشتی، پالایش و داروهای حیاتی نابود کرد. توجیه آنان همیشه این بود که میتوان ار این محصولات به هرترتیبی که شده، تسلیحات کشتار دسته جمعی تولید کرد.
پس از سال 1991، میشد مجازات ها را لغو کرد، اما سازمان ملل متحد تصمیم گرفت با اختصاص هدف جدیدی آن ها را ادامه دهد. این هدف عبارت بود از فشار آوردن به دیکتاتور جهت دست کشیدن از سلاح های کشتار دسته جمعی. اما، تدابیر اتخاذ شده عمدتا مردم را زیر ضربه گرفت و بویژه کودکان را. در 1995، یک زن روزنامه نگار آمریکائی از سفیر آمریکا در سازمان ملل ، خانم مادلن آلبرایت پرسید که آیا ادامهء تحریم ها ارزش جان 500 هزار کودکی عراقی راداشت. پاسخ وی هشداردهنده بود: «این انتخاب بسیار سختی است، اما ما فکر می کنیم که این بهائی بود که می بایست پرداخت، آری، می ارزید.»
با گذشت سال ها، روشن شد که هدف واقعی تحریم ها نه تسلیحات عراق، بلکه خود دیکتاتور بود (11). همان طوری که دنیس هالیدی توضیح میدهد، توجیه این بود که « اگر شما به مردم عراق آسیب وارد کرده و بچه هایشان را بکشید، آن ها از خشم بپا خاسته و مستبد را سرنگون می کنند» . ایالات متحده، کوشید که بمدت 12 سال این فرضیه را دنبال کند. در 1991، نیروی هوائی آمریکا به طور منظم ، شبکهء آب ها، فاضلاب ها، ایستگاه های تصفیه و نیز نیروگاه های برق را بمباران کرد. در طول دههء بعدی، عراقی ها بدون آب آشامیدنی زندگی کردند. اقای هالیدی میگوید « شیوع حصبه، انواع بیماری های شایع در آب های آلوده که به صورتی برق آسا همه گیر شد، ویرانگر بود». آمریکائیان با چنین رفتای می دانستند که باعث مرگ هزاران نفر خواهند شد؟ یک سند سری پنتاگون بتاریخ 1991 به روشنی آنرا تأیید میکند. این بررسی سری که خونسردانه عنوان «آسیب پذیری پالایش آب در عراق» را یدک می کشد، روشن مسازد که نابودی شبکهء آب ها موجب مرگ دسته جمعی و شیوع بیماری های همه گیر خواهد شد.
طی تمام سال هائی که این بیماری ها شیوع یافتند، بریتانیای کبیر و ایالات متحده، در نیویورک بر کمیتهء مجازات ها مسلط بودند.طی دوازده سال، دومتفق، از تحریم ها برای جلوگیری از واردات قطعات ضروری برای تعمیر شبکهء آب ممانعت کردند. آقای هالیدی نتیجه میگیرد که: « و مردم عراق سرانجام،به جای انداختن مسئولیت ها بر گردن صدام حسین، آمریکا و سازمان ملل را مسئول درد ورنجی دانستند که این تصمیمات بر زندگی آن ها وارد آورده است.»
سال ها میگذرد، رهبران آمریکا دریافتند که فرضیه های آنان نظیر مجازات ها نامؤثر بوده ولی هزاران عراقی را نابود کرده است. باوجود این، آن ها به اعمال تحریم ها ادامه دادند. چرا؟ یکی از اعضای هیئت آمریکائی در سازمان ملل که از تحریم ها دفاع میکرد، آقای توماس پیکرینگ به سادگی اقرار میکند : « راه حل بهتری وجود نداشت.»
سرانجام ، تحریم ها با سقوط صدام حسین در آوریل 2003 پایان گرفت. یک سال و نیم سپری شده است. نه شبکهء آب ، نه شبکهء فاضلاب، نه ساختار بیمارستانی، هیچ کدام بازسازی نشده اند. به خاطر فقدان آب آشامیدنی ، بیمارستان های سراسر کشور از کودکان بیمار کم سن وسال مملو است.


پاورقی ها
1- این مطلب را ریچارد سیل از خبرگزاری یونایتد پرس نقل کرده است.
2- محمد صباح رئیس دفتر یحیی نخست وزیر عراق، پیش از مرگش، این سند را به یک افسر عراقی داده است. وی که آن را مخفی کرده بود، پس از سال ها این سند را در اختیار عبدالخاذی تمیمی پژوهشگر عراقی گذاشت.
3 – صبحی عبدالحمید وزیر کشور و وزیر خازجهء دولت ناصری بود که نه ماه بعد، بعثی ها را خلع ید کرد. در سال 1968 بعثی ها به زور قدرت را بدست گرفتند.
4 – این یادداشت را در سال 1984، اکساندر هیگ خطاب به پرزیدنت ریگان تهیه کرده بود. در سال 1992، اجازهء انتشار آن صادر شد.
5 – روزنامه نگار آمریکائی، اعترافات چندین مقام مسئول قدیمی دیپلماسی امریکا را ثبت کرده است. آن ها به وی گفته اند که «این طرح جنگی کار آمریکائیان بوده است.
6 – این مطلب را افسر پیشین پنتاگون، پت لانگ در اختیار ما گذاشت.
7 – ما این مطلب را ، در بغداد، از مترجم ملاقات یاد شده،آقای الزبیدی شنیدیم.
8 – این مطلب را رولان دوما نیز تأیید میکند. او میگوید که شب تهاجم به کویت، شاهد مکالمهء تلفنی میان پرزیدنت بوش و فرانسوا میتران بود. جورج بوش گفته بود که امریکا «بر علیه صدام ، آنجا میرود»، یعنی که به هر قیمتی که باشد و تصمیم صدام حسین هرچه باشد ، وارد جنگ میشود.
9 – مصاحبه با جهان الطهری ، روزنامه نگار در ژوئن 2003
10 – مقالهء دنیس هالیدی با عنوان «تحریم های کشنده» را در لوموند دیپلماتیک ژانویه 1999 بخوانید.
11 – این مطلبی است که در زمان حاضر، توماس پیکرینگ سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل متحد به ما گفت..


منبع: / ماهنامه / لوموند دیپلماتیک / 2004 / نوامبر ۱۳۸۳/۰۸/۲۴
مترجم : بهروز عارفی
نویسنده : باری لاندو
نویسنده : مایکل دسپراتس

نظر شما