آیا کنترل جمعیت یک ایده صهیونیستی است؟
در سال های آخر رژیم شاه، برای کنترل افزایش جمعیت، تبلیغات گسترده ای صورت گرفته بود که با پیروزی انقلاب اسلا می، آن تبلیغات به دلیل این که زاییده افکار رژیم طاغوتی بود، نادیده گرفته شد! و عکس آن جریان یافت.
با شروع جنگ تحمیلی و سهمیه بندی ارزاق عمومی و امکانات دولتی، جمعیت خانوارها رو به افزایش نهاد، زیرا سهمیه ها عموما نصیب کسانی می شد که فرزند بیشتری داشتند. از طرفی برنامه ریزی برای کشور، به دلیل نامشخص بودن آینده فرزند زائی و نبود کنترل جمعیت بسیار سخت می نمود. این را هم باید اضافه کرد که در اوائل انقلاب، عده ای صاحب نفوذ وجود داشتند که برنامه ریزی را یک دستاورد غربی و در نتیجه خلاف آموزه های دینی می دانستند، اما بالاخره بعد از چندین سال، کشور دارای برنامه توسعه شد که هر پنج سال، تجدید می گردد.
در این برنامه ها فکری به حال کنترل جمعیت شد و سیاست هایی برای جلوگیری از افزایش بی رویه فرزند منظور گردید. برداشتن امتیاز از فرزند چهارم به بعد و حذف امتیازات قبلی تعداد فرزند از واگذاری های گوناگون، به اضافه سنگینی هزینه های خانوارها و بی رغبتی زوج های جوان به داشتن بیش از یک فرزند، دست به دست هم داد تا سرعت افزایش جمعیت کشور به کندی گرائید و وضع نسبتا مطلوبی را برای اداره جامعه رقم زد.
دردولت دهم ناگهان زمزمه هایی شروع شد که کنترل جمعیت یعنی چه؟ کشوری که می تواند به جای هفتاد هشتاد میلیون نفر، 150 میلیون جمعیت داشته باشد، چرا نداشته باشد؟ این زمزمه ها وقتی به رسانه ها سرایت کرد، خیلی ها آن را یک شوخی با سیاست گذشته پنداشتند و جدی نگرفتند. در واقع دولت به سراغ برنامه ها و سیاست های کنترل جمعیت رفت و این سیاست ها را از روی مزاح به چالش کشید.
اما منتقدان دولت اشتباه می پنداشتند، زیرا به مرور معلوم شد مزاح و شوخی در کار نیست و به طور جدی برای افزایش جمعیت بی حد و حصر کشور، طرح و برنامه وجود دارد. از جمله، نادیده گرفتن سیاست ها و قوانین موجود در رابطه با کنترل جمعیت کشور.
وقتی رئیس دولت در کاشان گفت که چون جمعیتتان کم است، استان نمی شوید، بعضی از کنار آن گذشتند. در صورتی که نباید از کنار آن و سایر حرف هایی که این طرف و آن طرف توسط دولتمردان و حامیان فکری آنان زده می شود به آسانی می گذشتند. بعد صحبت از این پیش آمد که هرکس بچه ای آورد، یک میلیون تومان از دولت دریافت می کند. در ایلام نیز رئیس جمهور از طرح نانوشته و قانونمند نشده خود سخن گفت و در میان جمعیت اعلام نمود که برای هر بچه یک میلیون تومان خواهد داد! بالاخره موضوع بسیار جدی است و دلسوزان کشور، به ویژه آن کسانی که درسی سال گذشته دستی در اجرا داشته و عواقب و حشتناک زاد و ولدهای لجام گسیخته را دیده اند، نباید نسبت به این سیاست، بی خیال و بی توجه باشند. خصوصا وقتی می شنویم که مخالفان سیاستمداران و برنامه ریزان سابق به میدان آمده و مقامات فعلی را از نظر فکری و سیاسی تغذیه می کنند. حتما در جراید خواندید که: «آیت الله مصباح یزدی در دیدار جمعی از دبیران الهیات مدارس شهرستان تربت جام اظهار داشت: مخالفان در کشورهای شیعه نشین همان سیاست صهیونیست ها را در مساله زاد و ولد دنبال می کنند، به این معنا که ضمن آن که خودشان به شدت به فکر ازدیاد جمعیت هستند، اما شیعیان را به کنترل و کاهش جمعیت ترغیب می کنند... این ها از جمله واقعیاتی است که ما باید به درستی عمق آنها را درک کنیم و متاسفانه برخی از این ها هم به دلیل غفلت و تدابیر غلط مسوولا ن کشور در امر کنترل جمعیت صورت گرفته است.” (89/3/11) صهیونیستی قلمداد کردن سیاست کنترل جمعیت که بعضی از مقامات اجرایی آن را باور کرده اند و قرار است عکس سیاست ها و برنامه های قبلی عمل نمایند، یک هشدار جدی است که باید نسبت به آخر و عاقبت آن بسیار بیمناک بود. باید توجه داشت که:
1- نتیجه بی مبالا تی و بی توجهی به امر افزایش جمعیت در دهه 60 چنان شد که تحصیلا ت، بهداشت، تغذیه، تربیت و کار فرزندان کشور در دهه های 70 و 80 با مشکلا ت جدی و موانع سخت روبه رو شود. فقط در رابطه با تحصیل دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی یادآور می شوم که در همین تهران و در حاشیه پایتخت، مدارس زیادی بود که 4 تا 5 نوبت در یک روز کلا س دایر می کردند. کسانی که به شهرک های پرجمعیت جنوب غربی تهران رفت وآمد داشته اند می دیدند که وسط روز دانشآموزان فراوانی، کوچه ها و خیابان های شهرک ها را پر کرده اند. زیرا از صبح تا شب هر دو ساعت، دسته ای می آیند و دسته ای می روند تا در یک مدرسه درس بخوانند، بعد که کنترل جمعیت جدی گرفته شد، همان مدارس در دو نوبت اداره می شوند و اگر قرار باشد داشتن فرزند بیشتر مورد حمایت قرار گیرد و جمعیت کشور بی رویه افزایش یابد، دوباره همان آش است و همان کاسه. در حال حاضر که فقر دامنگیر اقشار آسیب پذیر شده و شرایط کشور به گونه ای نیست که امکانات بیشتری در خدمت آموزش و پرورش و بهداشت و درمان قرار گیرد و سیاست هزینه کردن به سمت و سوی دیگری است، چگونه دم از افزایش بی رویه جمعیت زده می شود؟
2- بیکاری های موجود که همه دلسوزان کشور از چپ و راست را نگران کرده است، نتیجه همان بی توجهی به زاد و ولد خانواده هاست و اگر قرار باشد دوباره به همان روزها برگردیم و جمعیت کشور به 150 میلیون نفر برسد، بر مشکلا ت افزوده خواهد شد. مثلا اگر حالا 4 میلیون نفر بیکار داریم، آن وقت 12 میلیون بیکار خواهیم داشت. اگر امروز 2/5 میلیون نفر معتاد داریم، آن وقت به عدد 5 میلیون می رسیم. اگر امروز نیمی از جوانان آماده ازدواج نمی توانند خانواده تشکیل دهند، آن وقت سه چهارم جوانان نمی توانند از بن بست ناملا یمات مجردی خارج شوند. امروز که خودکشی ها و قتل های خانوادگی در حد فاجعه آمیز است، آن وقت با چند برابر شدن؟ این فجایع چه می توان کرد؟
حتما آقای رئیس جمهور از میزان جوانان ایلا می که هر روزه از آن منطقه، مهاجرت می کنند تا در شهرهای بزرگ لقمه نانی به دست آورند، خبر دارد؟
3- در اوایل انقلا ب افراد ذی نفوذی بودند که کنترل جمعیت را خلا ف شرع ومغایر با مشیت و خواست خداوند می دانستند. این افراد در مقابل اندیشه های اجتماعی و دیدگاه واقعی امام و یارانش که مصائب افزایش جمعیت را می شناختند، عقب نشینی نموده و ساکت شدند، اما مجددا و به مرور این اندیشه ها در حوزه های اجرائی کشوردوباره سربلند کرده و دیدگاه های غیراجرائی خود راعرضه می کنند که معلوم نیست آخر و عاقبت مملکت چه می شود!
4-نسبت دادن فکر آینده نگری و برنامه ریزی برای سامان دادن یک کشور بزرگ که همه چیزش باید حساب و کتاب داشته باشد به صهیونیست ها و مخالفان تشیع، چه خدمتی به کشور است؟
آیا دشمنان اسلا م و ایران و مخالفان تشیع از یک جمعیت متعادل اما فهمیده و با سواد و سالم و دارای مشاغل آبرومند بیشتر رنج می برند یا یک کشور فقر زده با یک جمعیت انبوه که سواد و تربیت درست نداشته باشند و سالم و تندرست نباشند و بیکار و معتاد و لا ابالی در آن زیاد باشد؟ آیا مسوول یک خانواده با دو سه فرزند بهتر می تواند آنان را تا سطح عالی تحصیل کمک نماید و آنان را با مراقبت بیشتر تربیت نماید یا باهفت هشت فرزند؟
5-می دانیم درکشور ما- و احتمالا سایر کشورها- کسانی که از نظر اقتصادی سطح متوسط و بالا ئی ندارند وتوانائی نظارت و آموزش فرزندانشان کم است، در کنترل جمعیت بی توجهند.
این گونه افراد برای معیشت یک خانواده پرجمعیت، دوشغله یا سه شغله هستند و تنها و تنها می توانند برای لقمه نانی که به هر یک از فرزندان می رسانند تلا ش و اندیشه نمایند; شاید بعضا فرزندانشان را هر روزه نبینند، چه برسد به این که رفت و آمد آنان را کنترل کنند، وسایل آموزش همه جانبه و درست برای آنان تهیه نمایند. در این صورت اضافه کردن فرزند چه اثراتی دارد؟ آیا این بدیهی ترین گزاره، مورد توجه مخالفان کنترل جمعیت قرار نمی گیرد؟
منبع: روزنامه مردم سالاری ۱۳۸۹/۴/۶
نویسنده : مصطفی ایزدی
نظر شما