چگونگی آری گویی به تکنولوژی(1)
هستی و زمان در(1927) شورشی تمام عیار بود که پارادایم های مدرن را از بن و بنیاد متلاشی و منفجر کرد. گویی از بطن گدازه های زلزله هایدگری، متفکرانی بیرون جستند که کشمکش با هایدگر را سرلوحه کار خود ساختند. بدون آن گدازه ها، این کشمکش ها نیز احتمالاً مجال بروز نمی یافتند. مقاله ای که از پی می آید در کل دریافتی است خوشبینانه از نگرش واپسین هایدگر به تکنولوژی و طرح او در باب نحوه مناسبت مثبت با آن. نظر بورگمان، فیلسوف آمریکایی در باب تکثر هوّیات در جهان اینترنتی، همان طور که نویسندگان مقاله نیز گفته اند، مصون از نقد نیست. از قالیچه حضرت سلیمان تا Dreamwork و کارخانه رؤیاسازی، در عصر ما آدمی امیال خود را مصور ساخته است. این گفته که همه چیز به همه چیز ربط دارد، هرچه واقعیت تکنیکی تر می شود بیشتر مصداق پیدا می کند. به زبان نیمه مجازی می توان گفت تا وقتی که نان در صفحه نمایش، شکمی را سیر نمی کند، پرسش هایی از این دست، اندیشه پست مدرن را به چالش می طلبد.
چگونه می توانیم با تکنولوژی به طریقی نسبت برقرار کنیم که نه تنها ویرانگری آن را تاب آوریم بلکه به آن نقشی ببخشیم که در زندگی ما مثبت باشد؟ این پرسشی است به غایت دشوار که هیچ کس تاکنون به آن پاسخ وافی به مقصود نداده است، لیکن این پرسش چه بسا پرسش نسل ما باشد. ما امیدواریم با بازبینی همدردانه گزینه های بورگمان و هایدگر، نشان بتوانیم داد که هایدگر پاسخی منسجم تر و باورپذیرتر از پاسخ بورگمان پیش می نهد.
1 . ذات تکنولوژی
آلبرت بورگمان پرسش هایدگر را در باب تکنولوژی که قریب نیم قرن پیشتر هایدگر در هوای دهقانان جنگل سیاه، به پی پاسخ جویی آن پرداخته بود، با روایتی در فضای سرحد نشین آمریکایی بسط می دهد. از آنجا که امروزه آن گونه نقد تکنولوژی که این متفکران در آن پیشگام بودند معروف خاص و عام است، مایلیم بررسی خود را معطوف به پرسش بعدی ای کنیم که هر یک از این متفکران با آن کشمکش کرده اند.
هایدگر آنجا که درباب تکنولوژی می نویسد، هدفی را که در اینجا محل بحث ماست به مثابه دستیافت به نسبتی آزاد با تکنولوژی صورت بندی می کند. این هدف رویکردی به نحو? زندگی با تکنولوژی است که به تکنولوژی رخصت نمی دهد تا «ذات ما را کژ و مژ، گوریده و سرانجام ویران کند.»1 ذات ما به نزدیک هایدگر باید گشاینده جهان باشد. این بدان معناست که ما آدمیان به وسیله ابزار و کردارهای همتراز گشته، زمینه ها و بافتهای منسجم و متمایز و جهان هایی را گشوده می داریم که در آنها امور را در می یابیم، عمل می کنیم و می اندیشیم. هر یک از این جهانها، راهی متمایز و فراگیر را ممکن می سازند که در آن اشیاء، آدمیان و خودها می توانند ظاهر شوند و شیوه هایی معین از عمل مفهوم پیدا کنند. هایدگر در مقام نویسنده هستی و زمان، جهان را فهمی از هستی نامیده و در این باره بحث و تعلیل می کند که این گونه فهم هستی یعنی آنچه مواجهه با خود انسانها و اشیاء را برای ما ممکن می سازد. هایدگر کشف افتراق هستیشناسانه را ادای سهم بزرگ و یگانه خود به فلسفه انگاشت. مراد از این کشف هایدگر، فرق میان فهم هستی و فهم هستندگان است که به شرط فهم هستی، خود را آشکار می کند.
هایدگر در دوره میانی کارنامه فکری خود ـ به تقریب از 1930 تا سال 1950ـ افزود که در غرب سلسله ای از فهمهای کلی هستی وجود داشته است که هر یک از آنها میزان و همقران با سرنمودار یا پارادایمی فرهنگی بوده است که وی آن را کاری هنری2 نامید. با این همه، در روند بسط تفکر هایدگر تا اواخر، برای او روشن نشده بود که کارکرد تکنولوژی بر چه منوال است؟ تا مدتها وی بر این باور بود که خطر تکنولوژی در سلطه آدمی بر همه چیز و بهرهکشی او از همه موجودات، در جهت ارضای خود اوست، به نحوی که گویی انسان سوژه، تحت اداره است و آنچه مسأله است، قلب همه چیز است به ابژه. هم از این رو، هایدگر در سال 1940 می گوید:
انسان آنی است که در ته [یا زیر] همه موجودات است؛ و این به زبان مدرن یعنی: انسان تحت تمامی ابژهگردانی ـ و تصورپذیری است.3
برای آنکه این ادعای اولیه هایدگر را در بوته امتحان نهیم، به کار آلبرت بورگمان رو می آوریم که از این وجه تفکر هایدگر، بهترین گزارش را در اختیار ما نهاده است. بورگمان بیش از آنکه دست به تفسیر و تأویل متون هایدگر بزند، صرفاً آنچه را هایدگر از خوانندگانش می خواهد که انجام دهند انجام می دهد. او همان مسیر تفکر هایدگر را پی می گیرد و این پی گیری هماره یعنی: یافتن پدیدارهایی که هایدگر محل تفکر قرار می دهد. بورگمان در کتاب تکنولوژی و سرشت زندگی معاصر، توجه ما را به ابزارهای تکنولوژیک جلب می کند. قبل از پیروزی طرحهای تکنولوژیک، آدمی بدواً به کارهایی می پرداخت که به مدد آنها اشیاء گوناگون را می پرورد یا دستسازی می کرد. بدینسان، باغبانها، همّ و تلاش خود را بر آنچه برای پرورش گیاهان لازم بود می نهادند، آهنگسازان و موسیقیدانان در راه آنچه برای فرآوری موسیقی لازم بود مهارت کسب می کردند، و بخاری دیواری می بایست برای تأمین گرمای خانه با انواع خاصی از چوب، پر و به دقت نگهداری می شد. همان طور که بورگمان دریافته است تکنولوژی متعلق است به آخرین مرحله تاریخ فهم های هستی در غرب. این مرحله به جای جهانهای پوئسیس ـ Poieesis ـ جهان ابداع صنعت گران و جهان مسیحیان، جهانی را جایگزین می کند که در آن سوژه ها، ابژه ها را تحت اداره خویش می گیرند. در چنین جهانی، چیزهایی که فراخواننده و ناظرند بر دستپروری صنعت گرانه یا ستایش کارها، جای خود را به تجهیزات و وسیله هایی می دهند که راهی هر دم شفاف تر و گنجاتر برای خشنودی امیال عرضه می کنند. بدینسان، بخاری هیزمسوز که به منزله مجلس و کانون فعالیت خانواده بود، جای خود را به بخاری های گازی و بخاری های تون دار کارگاهی می دهند.
لیکن همچنان که تفکر هایدگر در باب تکنولوژی، ژرفکاوانه تر می گشت، وی دریافت که حتی ابژه ها [برابرایستاها، برون آخته ها و اعیان شناسایی و اراده و میل و اندیشه و همه کنش های خود] نیز نمی توانند در برابر پیشرفت تکنولوژی ایستادگی کنند. او در دو مرحله به این بینش رسید. نخست، وی دریافت که ذاتِ تکنولوژی [یا Wesen یا بودنش و رخدادِ گشایش هستیدن ـ نه ذات در معنای تقابل ذات و ماهیت در فلسفه قرون وسطی] بر فهم سوژه ها و بر کاربرد ابژه ها مبتنی نیست. در سال 1946 هایدگر گفت که بهره برداری و مهار، فعل سوژه نیست، بنا به این دریافت «اینکه آدمی سوژه می شود و جهان ابژه، پیامد ذات تکنولوژی است که آن را خود تکنولوژی بنیان می نهد و نه به عکس.»4 و در تحلیل نهایی هایدگر در باب تکنولوژی، وی به نقد آنانی دست زد که هنوز در بند تصویر سوژه / ابژه گرفتار بودند و می اندیشدند که تکنولوژی چون خرد ابزاری را مجسم می کند، خطرناک است. هایدگر بر این نکته پا می فشارد که تکنولوژی مدرن «چیزی یکسره متفاوت و بنابراین جدید»5 است. آنگاه هایدگر به ما می گوید که هدف تکنولوژی، ساماندهی ذخایر به نحوی است که این ساماندهی هر دم انعطاف پذیرتر و کاراتر از پیش شود. این ساماندهی نه به منزله ساماندهی ابژه ها برای ارضای امیال و طلبها، بلکه صرفاً از برای خود ساماندهی است. هایدگر می نویسد:
همه جا همه چیز سامان داده می شود تا در وضع آماده باش باشد، و بی درنگ دم دست. در واقع سفارش داده می شود تا هر چیزی درست به آن سان در آنجا باشد که مدام برای سفارش بیشتر حاضر و مهیا باشد. آنچه به این نحو به آن دستور انضباط داده می شود، قیام یا ایستادن خاص خودش را دارد، و ما آن را Bestand [یا ذخیره قائم و دائم] می نامیم.6
بورگمان اخیر همچون هایدگر متأخر، جهتی را که تکنولوژی در پیش می گیرد، چنان می بیند که در نهایت به خلاصی کلی از ابژه ها منجر می شود. بورگمان در تازه ترین اثر خود، یعنی عبور از تقسیم پست مدرن میان تکنولوژی مدرن و تکنولوژی پست مدرن قائل به تفاوت می شود. بنا به گزارش بورگمان تکنولوژی مدرن با سختسری و نظارت بر مقاومت طبیعت فائق آمد و به اختراع بناهای اثر بخشی چون پلهای راه آهن و شمار انبوهی از تجهیزات قابل دوام استانده موفق شد. در عوض، تکنولوژی پست مدرن، به مدد انعطاف پذیری و انطباقپذیری اش، مولد مجموعه متکثری از کالاهای ویژه مثلاً کفشهای تکنیکی برتر [یا های ـ تک] برای قهرمانان ورزشی است که طرح آن برای هر فعالیت قهرمانی خاصی تفاوت می کند.
بورگمان متوجه می شود که به موازات حرکت جامعه پست مدرن از تولید به صنایع خدماتی، محصولات تولیدی نیز از کالاهای سخت آموده به اطلاعات متحول می گردند. افزون بر این، او در می یابد که این واقعیت ابزاری مدرن نیز راه را برای بیش واقعیت سیمولاتورهایی ـ شبیه سازها ـ باز می کند که جویای خلاصی از محدوده های تحمیل شده جهان واقعی اند. شبیهساز با توسل به حّدها، جهانی اصلاح شده را یکسره در اختیارمان می نهد. بدینسان دستیابی به حد و مرز پست مدرنیته بنا به دریافت بورگمان، نه با ابژهگردانی و بهره برداری از طبیعت، بلکه با خلاصی از ابژه های طبیعی و جایگزین کردن انگاره های مصنوعیای میسر است که کاملاً تحت کنترل ما باشند. ویژگی اساسی چنین بیش واقعیتی بنا به شرح بورگمان آن است که این بیش واقعیت، «کاملاً تابع میل من»7 است. بنابراین به نزد او، ابژه دقیقاً تا آن حد ناپدید می شود که سوژه کنترل تمام و کمالی به دست می آورد. لیکن بورگمان این قید و شرط مهم را نیز اضافه می کند که سوژه پست مدرن در روند دستیابی به کنترل تام به «نقطه امیال آزادکامانه»8 فروکاسته می شود. سرانجام، بیشواقعیت پست مدرن بورگمان هم ابژه ها را حذف می کند و هم سوژه های مدرنیستی را که هویتها و تعهدات دراز مدت دارند. با این همه، بورگمان با قبول این نظر که سائقه بیش واقعیت، ارضای امیال است، همچنان در حیطه سوبژکتیویته باقی می ماند.
هایدگر نیزگرچه تقریباً نیم قرن پیش تر از بورگمان نظرش را به رشته تحریر در آورده است، در باب واپسین مرحله مدرنیته شرحی مشابه دارد. همچون بورگمان ، هایدگر نیز دریافته بود که اطلاعات، ابژه ها را در زندگی ما با چیزهای دیگر جابه جا می کنند و هم هایدگر و هم بورگمان بر سر این امر توافق دارند که ویژگی اصلی اطلاعات آن است که، به آسانی دگردیس می گردند. اما در حالی که از نگاه بورگمان هدف این دگردیسی ها آنی است که باب امیال سوژه ای کمینه است، هایدگر مدعی است که «هم سوژه و هم ابژه را ذخیره قائم و دائم به کام می کشد.»9 برای فهم مراد هایدگر از بیان این مطلب از بازبینی مثالی می توان آغازید که نیم قرن از آن می گذرد. هایدگر نیروگاه هیدروالکتریکی رودخانه راین را، چونان وسیله تکنیکی سرنموداری خود توصیف می کند، چه به نزد او الکتریسیته محصول تکنیکی سرنمودار است. او می گوید:
ویژگی انکشافی که بر سراسر تکنولوژی مدرن حکم فرماست، هجوم در معنای دست ـ یازی است. این دست ـ یازی به این نحو رخ می دهد که قفل انرژی نهفته در طبیعت گشوده می شود. آنچه گشوده گشته، دگردیس می گردد، آنچه دگردیس گشته، انبار می شود. آنچه انبار شده نیز توزیع می شود و آنچه توزیع شده است، هر دم از نو جهت خود را عوض می کند.10
لیکن اکنون می توان دید که الکتریسیته مثالی کامل برای محصولات تکنولوژیک نیست، زیرا الکتریسیته برای اینکه برخی از امیال سوژه را بر آورده سازد، سرانجام مبدل به نور، گرما یا جنبش می شود. بینش هایدگر گویای آن است که وقتی ما با همه چیز چونان ذخیره قائم و دائم یا به بیانی شاید بهتر، چونان منابع رفتار می کنیم، آنچه چنین رفتاری را ممکن می سازد، شرحه شرحه سازی بازتوزیع، و بازگردآوری از برای خود بازگردآوری به نحوی بی پایان است. هایدگر همین که اطلاعات را از قابلیت به راستی بی پایانی برای دگردیسی و تطور برخوردار می داند، سرنمودار خود را [از نیروگاه راین] به دستکاری رایانه?ای اطلاعات تغییر داده است.11
چنانکه اشاره شد، وقتی هایدگر می گوید که تکنولوژی نه ابزاری است و نه ابژهگردان بلکه چیزی یکسره جدید است، مراد وی آن است که سوژه ها با این طورِ جدید هستی، همدوش با ابژه حذف می گردند. بدین نمط به نزدیک هایدگر، تکنولوژی پست مدرن ماحصل کنترل ابژه ها به دست سوژه مدرن نیست، بلکه مرحله ای جدید در فهم هستی است. هایدگر با اتکاء به نیچه به این فهم هستی، نظری اجمالی می افکند و آن وقتی است که در تفسیر نیچه وی را قائل به آن می داند که اراده به سوی قدرت، اراده به سوی کنترل از برای ارضای امیال ـ حتی امیال آزادکامانه ـ نیست بلکه گرایش به اعمالی برای ایجاد و نگهداشت ساماندهی انعطاف پذیر است، به نحوی که بتوان بر ثبات و حتی بر ثبات امر سپری شده چیره شد؛ این امر به ساماندهی انعطاف پذیری از برای ساماندهی بیشتر و بازساماندهی بی حد، مصادره می گردد. به باور هایدگر، نیچه این نظریه را به صورت بازگشت جاودانه امر همسان اظهار می کند.12 هایدگر، به مدد نیچه توانست دریابد که وقتی هر چیزی ذخیره قائم و دائم می شود، دیگر اشخاص و اشیاء، به مثابه دارندگان ماهیات و هویات، فهمیده نخواهند شد یا تا آنجا که به اشخاص مربوط است آنها دیگر هدف ارضای امیال آزادکامانه نخواهند بود. با این همه، در آن زمان یعنی در سال 1955، نیل به این تشخیص که چنین جهانی چگونه می نماید، برای هایدگر ممکن نبود.
اکنون که نیم قرن از زمانی می گذرد که هایدگر پرسش در باب تکنولوژی را نوشت این فهم نو از هستی، تازه دارد هویدا می شود. شری تورکل این نکته را برای ما توصیف کرده است که، شبکه چگونه دارد کردارهای مدرن را به کردارهای زمینهساز تغییر میدهد و این کردارها انواع و اقسام خودهایی را تعیین می کنند که ما می توانیم بود. خانم تورکل در کتاب اخیرش، زندگی بر صفحه نمایش، هویت در عصر اینترنت «توانایی اینترنت در تغییر دادن فهم های مردم پسند در باب هویت و اینهمانی» را تفصیل می دهد. او به ما می گوید که در اینترنت «ما دل و جرأت پیدا می کنیم که به خودمان چونان موجودی سیال، نابهنگام و نوپدید، مرکز زدوده، چندگانه و هماره در جریان اندیشه کنیم.» 13 هم از این رو «اینترنت، آزمایشگاه اجتماعی مهمی شده است از برای آنکه ساختها و بازساختهای آن گونه خودی در بوته امتحان نهاده شود که مشخصات زندگی پست مدرن را توصیف می کند.»14 شبکه، دقیقاً جرأت بر ساخت چه نوع اینهمانی یا هویتی را به ما می بخشد؟
ظاهراً دو پاسخ به این پرسش می توان داد که تورکل فرق آنها را به روشنی تمیز نداده است. تجربه اینترنتی ای که وی به عنوان پارادایم یا سرنمودار به کارش می برد. مود ـ Mud است. مود، مختصر شده Multi-User Dungeon ـ سیاهچال چند کاربری ـ است. مود، فضایی مجازی است که مورد علاقه بزرگسالان است و منشأ آن بازی نوجوانانه نقش ـ بازی است. به گفته خانم تورکل، مود «می تواند بافت و زمینهایی گردد برای کشف این امر که تو که هستی و آرزو داری که باشی؟»15 بدین روش، کسانی نقشهایی را می جویند به این آهنگ که با وضوح و اطمینان بیشتری خودشان بشوند. در این صورت، شبکه به همان شیوه قدیمی سوژه / ابژه عمل می کند «تا راه خودشناسی و بالندگی شخصی را هموار کند.»16 اما از سوی دیگر اگرچه تورکل همچنان درباره رشد شخصی به همان زبان از رواج افتاده مدرنیستی سخن می گوید، او دریافته است که کامپیوتر و اینترنت چیزی تماماً دگرگون و نو را فرا می بالاند.
ما به محض خو گرفتن با عصر شبکه، از مهارتهای متفاوتی برای هویت سازی برخوردار می شویم و در جستوجوی راه هایی که به بهترین طریق ممکن، این مهارتها، قدرتها و شهوات را عملی سازند، در فضاهای مجازی و فضاهای واقعی اینجا و آنجا سیر می کنیم. ما می توانیم کسانی را تصور کنیم که با هویت خاصی در این یا آن فعالیت به یکدیگر می پیوندند، مادامی که آن هویت و آن فعالیت روحافزا و بهجتزاست. در غیر این صورت کاربرها به سراغ هویتها و فعالیتهای جدید می روند. این چنین میتواند بود که چنین کسانی به آن خودی فراشکوفند که دیگر حس خانگی و حس امت خودی و بومی نداشته باشند. شبکه، نویدبخش آن است که ما همگی برای انجام یک نوع کار با یک مجموعه شرکا سپس رفتن به سراغ کاری از نوعی دیگر و با شرکایی دیگر، به پرورش و شکوفا کردن مهارتهای کافی نایل خواهیم آمد. اسلوب حاکم بر چنین جامعه ای عبارت است از درگیری های شدید اما کوتاه مدت، به نحوی که هر کاری برای نگهداشت و گسترش شرحه شرحه سازی و باز گردآوری مهارتها و استعدادهای گونا گون انجام می گیرد. امیال و ارضای امیال به شور و هیجان لحظه مجال بروز می دهد.
جماعتهای چنین کسانی شباهتی به جماعتها با استانده امروزی ندارند. این جماعتها در بین خودشان قائل به چارچوبی بنیادی که در گذر ایام باقی ماند نخواهند بود. بعکس، جماعتهای فردا به شیوه گروه های راک می زیند و می میرند. یک چند میان گروهی از مردم جدّ و جهدی شدید و شکوفایی عظیمی در ذوق و هنروری پدید می آید لیکن دیری نمی پاید که این جنب و جوش، کهنه و خاموش می شود و از پی آن، اعضای گروه هر یک به راه خود می روند و به جماعتی دیگر می پیوندند.17
2. پیشنهاد هایدگر
به آهنگ توضیح پاسخ مثبت هایدگر به اشیای تکنولوژیک، با استفاده از قرائت آمریکایی بورگمان در باب آنچه او، آن را کردارهای کانونی می نامد، توصیف هایدگری نیروی گردآورنده ای را که عمدتاً به اشیاء جنگل سیاه ناظر است، تعمیم خواهیم داد. آنگاه به فرض وجود دیدگاه مشترکی در باب اینکه چگونه این اشیاء و جهانهای محلی آنها در برابر تکنولوژی مقاومت می کنند در موضعی مناسب، برای مشاهده این امر قرار خواهیم گرفت که چگونه فهم بورگمان از کردارهای تکنولوژیک به مثابه آنچه هنوز گرفتار دام سوبژکتیویته است، او را به این نتیجه می رساند که اشیای تکنولوژیک نمی توانند در اختیار کردارهای کانونی قرار گیرند؛ حال آنکه قرائت هایدگر از کردارهای تکنولوژیک پست مدرن از آنجا که به نحوی ریشه ای با کردارهای سوژه / ابژه مدرن فرق دارد، وی را به دیدن نقشی مثبت برای اشیای تکنولوژیک و کردارهایی که این اشیا می طلبد یاری می رساند. هایدگر در دو مقاله شیء ـ 1949ـ و بنا سکنی تفکر ـ 1951 ـ به کاوش نوعی تجمع و فراهمی می پردازد که ما را یاری می دهد تا در برابر کردارهای تکنولوژیک مدرن ایستادگی کنیم. هایدگر در این مقالات از آن گونه تجمع فرهنگی که در سرآغاز کار هنری کاویده بود ـ تجمعی که تفاوتهای معنادار مشترکی را بنا می نهد و بدینسان به فرهنگی یک پارچه، وحدت می بخشد ـ به تجمعهای محلی ای که جهانهایی محلی بنا می نهند رو می آورد.18 این جهانهای محلی در حول و حوش شئای هر روزینه حادث می شوند و این شیء یک چند، هم خود را هم کسانی را که در فعالیت نوعی ناظر به کاربرد آن شیء دخیلاند به خود خویششان می آورد [یا خود و آنها را از آن خود می کند.] این رویداد را هایدگر شیئیدن شیء و گرایش به خود آوردن اشیاء و مردم را خویشمندسازی می نامند. آلبرت بورگمان بر این کردارهایی که پشتوانه این فراهم آوری محلی اند نامی می نهد که مفید و گره گشاست: کردارهای کانونی.19 مثالهای هایدگر برای این اشیایی که ناظر بر فراهم آوری محلی اند، کوزه شراب و پل سنگی قدیمی است. اشیایی از اینسان کردارهای کشاورزان جنگل سیاه را مجموع و فراهم میسازند، لیکن از نگاه بورگمان وقتی سفره خانوادگی باعث ترغیب مهارتهای آشپزی و اجتماعی اهل خانه می شود و می طلبد که مادران، همسران، بچه ها، گرمای خانوادگی، سرحالی، شوخ طبعی و وفاداری به نحوی نیکو مجال بروز یا به قول هایدگر مجال خویشمندی یابند، پس این سفره نقش شیء کانونی ایفا می کند.
هایدگر به بیانی کلی در توصیف این سان کردارهای کانونی بر آن است که وقتی اشیاء می شیئند، آنها زمین و آسمان، ایزدان و میرندگان را مجموع و فراهم می آورند. وقتی هایدگر بر این نمط سخن می گوید، تفکرش سائق به لغتهای شاعران? دشوار هنری هولدرلین می گردد؛ در عین حال، تا آنجا که ما پدیدار شیئیدن شیء را پیش پشم داریم آنچه هایدگر مراد می کند، از پیوستار، از انسجام خاص خودش برخوردار است. هایدگر، از پی اندیشیدن به رفتارهای مقبولی که وضعیّات را بنیان می نهند و آن وضعیات را برای ما مهم می سازند، آنها را در یک کلام زمین می نامد. در مثال سفره خانواده که آن را از بورگمان وام گرفته ایم، رفتارهای بنیان نهنده باید رفتارهای فرادادهای- سنتی ـ باشند که فرآورنده، نگهدارنده و بالاننده خانواده هسته ای هستند. از لوازم اساسی این رفتارهای زمینی، طریقی است که این رفتارها در امر فراهم آوری خانواده اعمال می کنند. این قبیل رفتارهای مربوط به عرف غذاخوری صرفاً گزینه هایی نیستند که اعضای خانواده آنها را آزادانه برخود روا دارند یا روا ندارند. این رفتارها اساس و پایه ای هستند که همه اعتقادات آشکار بر مبنای آنها خود را نشان می دهند. دلیلآوری برای اهمیت چنین رفتارهایی باید در پس زمینه بماند. به این منوال به نظر هایدگر زمین به یُمن رخ پسکشی و نهانمانی خود، بارور است.
آسمان بنا به مقصود هایدگر، امکانات گشوده یا آشکار و ثابت آن عملی است که در وضعیتهای کانونی پدید می آیند.20 هنگامی که وضعیت کانونی رخ می دهد، این احساس به ما دست می دهد که اعمال خاصی درست و مناسبند. سر میز شام، بیان خاطرات گذشته، صحبتهای گرم و صمیمانه و حتی بگو مگو درباره حوادثی که در طول روز برای اهل خانواده پیش آمده و نیز پرسشهایی که افراد خاموش را به صحبت کشاند و کنشهایی از این قبیل در میان نهاده می شوند. لیکن چیزهایی چون سخنرانی کردن، دعوای نابهنگام و بیمقدمه، لطیفه های خصوصی و سکوتی که حالت اندیشناکی دارد، نامقبول و مایه سرخوردگی می شوند. این خود وضعیت است که امور مربوط به امکانات خاص را تعیین می کند.
ادامه دارد ...
منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت / 1388 / شماره 43، مهر ۱۳۸۸/۰۷/۰۰
مترجم : سیاوش جمادی
نویسنده : هیوبرت درایفوس
نویسنده : چارلز اسپینوزا
نظر شما