جنبش اسلو فود؛ اعتراض به جهان مکدونالدیشده
اگرچه تعمیمهای گسترده دربارۀ ماهیت و نتایج جهانی شدن میتواند به فهم جهانی شدن کمک بسیاری کند، این تعمیمها باید به طور دقیق در آن دسته از مطالعات موردی بررسی شوند که بر جنبههای خاصی از این فرایند تمرکز میکنند. یکی از این بررسیها گسترش رستورانهای زنجیرهای مک دونالد است که نتایج آن برکل فرایند جهانی شدن تعمیم مییابد و به عبارت دیگر عدهای گسترش این رستورانها را در سطح جهان نشاندهندۀ پذیرفته شدن فرهنگ امریکایی در کشورهای گوناگون میدانند. اما پرسش این است که آیا گسترش این جنبه از فرهنگ امریکایی از غلبۀ جنبههای دیگر این فرهنگ بر کل جوامع حکایت میکند؟ مقالۀ ذیل پاسخی است به این پرسش.
فرایند مکدونالیزه شدن و ایجاد شیوههای جدید مصرف این دیدگاه رابرتسون را تأیید میکند که جهانی شدن دارای عوامل بسیاری است که در میان آنها عوامل اقتصادی و فرهنگی تأثیر بیشتری دارند. شواهدی که دربارۀ این فرایندها به دست آمده است نشان میدهد که اگرچه اخذ و حفظ این فرایندها میتواند سودمند باشد، ویژگی و پیامدهای فرهنگی آنها بیشترین اهمیت را دارد. این مطلب بدین معنا نیست که فرهنگ، مهمترین جنبه در میان همۀ جنبههای جهانی شدن است؛ برای مثال، نظام مالی جهانی و زیرمجموعههای آن بیتردید از نظر اقتصادی بسیار مهمتر از بعد فرهنگی آنها هستند.
با وجود این، مسئلۀ همگونی و ناهمگونی یا منطقهگرایی و امپریالیسم فرهنگی کماکان از مباحث اختلافبرانگیز در میان صاحبنظران است. درحالیکه رابرتسون بر ناهمگونی و همبودی امر جهانی و امر محلی تأکید می کند، نمونه های مکدونالیزه شدن و شیوههای جدید مصرف، همسو با دیدگاه گیدنز، و نشاندهندۀ محوریت یافتن مسئلۀ همگونی، امپریالیسم فرهنگی و چیرگی آن بر امر محلی است. به هر روی، حتی در مواردی که مکدونالیزه شدن و شیوههای جدید مصرف بیشترین موفقیت را در فرهنگهای بومی داشتهاند، ویژگی های ناهمگونی، جنبه های جهانی و محلی همچنان باقی مانده و گاهی باعث شدهاند جنبشهای مقاومت در برابر مکدونالیزه شدن شکل بگیرند و خودشان را از نو بازسازی کنند. اما جنبههای دیگر جهانی شدن میتواند به خوبی عکس این موضوع را نشان دهد. ما نیازمند آنیم تا به آنچه هر یک از این جنبههای جهانی شدن نشان میدهد توجه کنیم و به تعمیمهای کلی دربارۀ این فرایند رضایت ندهیم.
همچنین بررسی ما دربارۀ مکدونالیزه شدن و شیوههای جدید مصرف، نکتهای را به این اظهار نظر رابرتسون میافزاید که جهانی شدن به طور خودانگیخته باعث تضعیف و تقویت دولتهای ملی میشود. مکدونالیزه شدن، ایجاد شیوۀ جدید مصرف و فراگیر شدن آنها، به تضعیف دولتهای ملی کمک میکند و این نوع دولتها در بیشتر موارد در برابر یورش آنها تاب ایستادگی ندارند. اما این دو فرایند به تقویت دولت امریکا کمک میکند؛ یعنی از طریق درآمدهای مالیاتی که بهوسیلۀ مبادلات خارجی و فراگیری فرهنگ امریکا در سراسر جهان کسب شده است. اما درکل میتوان گفت که این فرایندها نشاندهندۀ اهمیت روزافزون شرکتها در برابر دولتها هستند. در واقع شرکتها ــ شرکتهای چند ملیتی و فراملی که در کانون مکدونالیزه شدن و شیوههای جدید مصرف قرار دارند ــ هستند که بیشترین سود را از موفقیتهای خود به دست میآورند. این شرکتها اصولاً بر اساس قوانین خود و به دور از کنترل دولت فعالیت میکنند و تمایل چندانی به موفقیت دولتهای خود یا دولتهای دیگر ندارند. درکل محصولاتی که مشخصاً امریکایی هستند مانند مکدونالد، دیزنی، وال مارت، گپ و... فقط زمانی در امریکا باقی میمانند که برای منافع آنها سودمند باشد. هنگامی که این شرکتها دریابند سود بیشتری را در جاهای دیگر میتوانند بهدست آورند و از نظر اقتصادی برای آنها سودمندتر است که به نقاط دیگری از جهان بروند، بدون اینکه دربارۀ پیامدهای عمل خود برای کشور امریکا تأمل کنند، چنین کاری را انجام خواهند داد. آنچه نمونههای مکدونالیزه شدن، ایجاد شیوههای جدید مصرف و فراگیری آنها نشان میدهد این است که شرکتها عامل اصلی در جهان امروز هستند نه دولتها.
نمونههای خاص مکدونالیزه شدن، ایجاد شیوههای جدید مصرف و فراگیری آنها نشاندهندۀ ظهور شیوههای مقاومت گوناگون در برابر آنها در عرصۀ فردی، محلی و جهانی است. نظریهپردازی دربارۀ این مقاومت و ایستادگی در برابر جهانی شدن در سطح کلی، سودمند است، اما اگر به شیوههای خاصی توجه کنیم که آنها در عکسالعمل نسبت به ابعاد خاص جهانی شدن اتخاذ میکنند نکتههای بسیاری را میتوانیم دربارۀ این ایستادگی بیاموزیم. رابرتسون این مقاومت و ایستادگی را براساس جنبش های ضد جهانی بررسی کرده است که خودشان در جهانی شدن دخیلاند. جهانی شدن مکدونالد، ایجاد شیوههای جدید مصرف و فراگیری آنها به عکسالعملهایی در برابر این فرایندها منجر شده است که به طور مشابه خود فراملیتی هستند؛ برای مثال، مکدونالیزه شدن به پدیدۀ «مک لیبل» در بریتانیا و مهمتر از آن، جنبش جهانی مک لیبل در برابر پدیدۀ مکدونالیزه شدن و بسیاری از شیوههای جدید مصرف منجر گشت. میلیونها بروشور علیه این پدیده در سراسر جهان منتشر، و به زبانهای گوناگون ترجمه شد. مهمتر از این، اختصاص سایتی برای مخالفت با پدیدۀ مکدونالیزه شدن و پدیدههای مشابه بود. این سایت در وب سایت جهانی ایجاد شده و به طور متوسط نشاندهندۀ 1.75 میلیون کلیک در یک ماه و 65 میلیون کلیک تا مارس 1999م است. این سایت در حکم منبع اطلاعات دربارۀ فعالیتهایی است که در برابر پدیدۀ مکدونالیزه شدن در سراسر جهان انجام میشود. این سایت به کانونی برای جنبش جهانی در مقابله با پدیدۀ مکدونالیزه شدن و جنبههای دیگر جهان مکدونالیزه شدن تبدیل شده است؛ برای مثال، این سایت در یکی از ماهها گزارش داد که برای جلوگیری از افتتاح رستورانهای جدید مکدونالد در بعضی از شهرهای انگلستان، نیوزیلند، استرالیا و کانادا اقداماتی انجام شده است.
عکسالعمل دیگر در برابر مکدونالیزه شدن، جنبش «اسلو فود» (Slow Food) است که در اواسط دهۀ 1980م منتقدی ایتالیایی در اعتراض به افتتاح رستوران مکدونالد در روم ایجاد کرد. این جنبش، مخالف همگون شدن سبکهای غذایی بود و هدف خود را این میدانست که به سبکها و شیوۀ غذاهای محلی و همین طور به تولیدکنندگان خردهپا توجه کند. این جنبش، افزون بر موضع ضد مکدونالدیستیاش، به تازگی تأثیرات همگونسازانۀ مقررات اتحادیۀ اروپا دربارۀ غذاهای منطقهای را از میان برده است. هدف این جنبش، یعنی هویتبخشی و ایجاد همدلی و دوستی در میان کشورهای گوناگون، نشاندهندۀ دشمنی این جنبش با مکدونالیزه شدن است. چهل هزار نفر عضو این جنبش هستند که بیشتر در اروپا زندگی میکنند، اما این جنبش در 35 کشور دیگر نیز عضو دارد. افزون بر این، این جنبش یک وب سایت دارد و مجله ای با عنوان «اِسلو» (Slow) منتشر میکند.
روشن است که این جنبش با گروه مک لیبل تفاوت دارد. جنبش «اسلو فود» توجه خود را بر مسئلۀ کیفیت پایین غذا در رستورانهای مکدونالد و فروشگاههای زنجیرهای غذا متمرکز کرده است؛ درحالیکه گروه مک لیبل به خطرهایی توجه میکنند که سلامت، بهداشت، محیط زیست و کارگران را تهدید میکند. اگرچه تفاوتهایی در اهداف، روشها و بسترهای طبقۀ اجتماعی بیشتر مشارکتکنندگان وجود دارد، این دو گروه در یک هدف مشترکاند و آن دشمنی با مکدونالیزه کردن جامعه (و شیوههای جدید مصرف) است و آنها اکنون در سطح جهانی عمل میکنند.
نمونۀ دیگر گروه «اسپراول باسترس» است که ال نورمن آن را تأسیس کرد. این گروه توجه خود را بر شیوههای جدید مصرف متمرکز کرد و موفق شد مانع احداث فروشگاههای «وال مارت» در شهر گرین فیلد در ماساچوست شود. در حال حاضر، این سازمان به آن دسته از اجتماعات محلی که میخواهند از فروشگاه های بزرگ و زنجیرهای وال مارت رهایی یابند خدمات مشاورهای میدهد. در میان خدماتی که این شرکت به اجتماعات محلی عرضه میکند می توان به نظارت بر فعالیت رسانهها، افزایش درآمد، جستجوی دادهها و... اشاره کرد. هدف اصلی این سازمان برچیدن فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای است بدین منظور که از مشاغل محلی و انسجام اجتماع محلی محافظت کند.
بدین ترتیب، این تحلیل نشان میدهد که گرچه مکدونالیزه شدن و ایجاد شیوههای جدید مصرف، جهانی هستند، جنبشهای مخالفی را به وجود آوردهاند که به همین میزان جهانیاند، اما بعید به نظر میرسد که این جنبشهای مخالف بتوانند طرفداران اغلب امریکایی مکدونالیزه شدن را شکست دهند؛ بااینحال احتمالاً میتوانند آنها را ناگزیر کنند فجایعی را که به بار آوردهاند جبران نمایند و بهبود بخشند.
اگرچه توافقی کلی میان رابرتسون و دیدگاهی که در اینجا دربارۀ ماهیت جهانی جنبشهای مخالف شرح داده شد وجود دارد، تفاوت کلیدی این است که رابرتسون امریکا را خانۀ مقاومت و ایستادگی در مقابل جهانی شدن میداند، اما جنبشهایی مانند مک لیبل در انگلستان و اسلو فود در ایتالیا نشان میدهند مخالفت با مکدونالیزه شدن در خارج از امریکا نیز پدیدار گشته است.
هنگامی که به مخالفت جهانی در برابر این تغییرات توجه میکنیم نباید چشمان خود را بر انواع گوناگون فعالیتهای محلی و فردی در درون امریکا و سراسر جهان ببندیم. این فعالیتها را نمیتوان آشکارا از فرایندهای جهانی تفکیک کرد. بدین ترتیب، میتوان شهرهای گستردهای را در امریکا و انگلستان یافت که موفق شدهاند رستوران زنجیرهای مکدونالد را برچینند و مانع افتتاح آنها شوند. شهرهای دیگر در سراسر جهان، رستورانهای زنجیرهای را مجبور میکنند فروشگاههای خود را کاهش، و فهرست غذاهای خود را نیز تغییر دهند. فراتر از سطح محلی، مخالفت فردی نیز وجود دارد که میتواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد؛ مانند حمایت نکردن از تأسیس رستورانهای زنجیرهای مکدونالد و شیوههای جدید مصرف، گریختن به مناطقی که عاری از چنین فروشگاههایی است یا حتی فرار به نوعی جهان خیالی که رها از این نظامهاست.
بنابراین راه های بسیاری برای مخالفت با نیروهای مکدونالد و شیوههای جدید مصرف وجود دارد. بحث دربارۀ این راهها میتواند ماهیت جهانی بعضی از آنها را روشن سازد، اما این نگرش جهانی در عین حال میتواند سبب غفلت ما از توجه به تلاشها و فعالیتهای محلی و فردی شود. توجه و تمرکز بر اشکال گوناگون مقاومت جهانی در برابر مکدونالیزه شدن میتواند درس های بسیاری را به ما بیاموزد که تعمیمهای سادهلوحانه دربارۀ این مخالفتها نمیتواند به هیچ شکل چنین کند. از این طریق دربارۀ ماهیت متغیر جهان نکتههای بسیار بیشتری را میتوان آموخت که از راه نظریۀ جهانی شدن و حتی فرایند جهانی شدن نمیتوان به آنها دست یافت.
منبع: ماهنامه زمانه 1389 / شماره 95، دی ۱۳۸۹/۱۰
نویسنده : علیرضا صادقی
نظر شما