دو جهانی شدن ها و آینده هویت های همزمان
نگاه به آینده، مورد توجه شاخه های مختلف علوم بوده است. نگاه رشته ای و میان رشته ای، نظام های مطالعاتی گسترده ای رادر«مطالعات آینده» به وجود آورده است .تصورات اولیه در مورد آینده اندیشی، نگاه افسانه ای و استثناگرایانه بوده است، ولی، به مرور، حوزه های گسترده مطالعات علمی آینده با تکیه بر تفسیر و پیش بینی مبتنی بر قانون احتمالات شکل گرفته است
مطالعه آینده فرهنگ از ابعاد مهم آینده اندیشی است که به مطالعه پایداری و یا عدم ماندگاری فرهنگ ها (استیونسون، ۲۰۰۰) در قالب فرهنگ های بومی ، قومی، ملی و همچنین به مطالعه هویت فردی و اجتماعی می پردازد. یکی از جنبه های مهم در قالب آینده فرهنگ، هویت فردی و اجتماعی است که محل تامل این مقاله است. سئوال اصلی این است که فرد و یا جامعه در آینده چه احساس و درک اولیه ای به خود و دیگری خواهد داشت؟ این احساس چه پیوندی با تاریخ گذشته دارد؟ و فرد و جامعه چگونه خودرا از دیگری متمایز می کند؟
باتوجه به این پرسش ها، این مقاله تلاشی است برای پرداختن به این که هویت فرد در »فضای دو جهانی« جدید، چه آینده ای خواهد داشت. در این مقاله ابتدا پارادایم دوجهانی شدن و سپس مفهوم «هویت» و نسبت بین دو جهانی شدن ها و هویت و، در نهایت، چگونگی هویت در فضای دو جهانی آینده بحث خواهد شد.
۱.پارادایم دو جهانی شدن ها
پارادایم دو جهانی شدن ها، نگاهی است که در درجه اول به تبیین وتمایزدو جهان موازی و در عین حال مرتبط می پردازد و آن گاه جهانی شدن های متکثری را در درون این دو جهان مورد توجه قرار می دهد. مهم ترین تغییر جهان معاصر،رقابتی شدن جهان واقعی و جهان مجازی است. ظهور جهان جدید یعنی »جهان مجازی«Virtual World بسیاری از روندها، نگرش و ظرفیت های آینده جهان را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. این جهان در واقع به موازات و گاه مسلط بر »جهان واقعی«Real World ترسیم می شود .
جهان اول با خصیصه جغرافیا داشتن، از نظام سیاسی مبتنی بر دولت-ملت برخوردار بودن، طبیعی-صنعتی بودن، محسوس بودن و معطوف به احساس قدیمی تر بودن، از جهان دوم قابل تمایز است. جهان دوم نیزباخصیصه هایی مثل مکانی، فرازمان بودن، صنعتی بودن محض، عدم محدودیت به قوانین مدنی متکی بر دولت-ملت ها، از معرفت شناسی تغییر شکل یافته و پسا مدرن برخوردار بودن، قابل دسترس بودن همزمان،
روی فضا بودن و برخورداری از فضاهای فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی جدید، از جهان اول به صورت
نسبی جدا می شود. این دو جهان در بسیاری از موارد تبدیل به دوقلوهای به هم چسبیده خواهند شد که تعامل فردی و اجتماعی درقلمروهای بسیار، بستگی به «تعامل های دو جهانی» داردو ما با «دوجهانی شدن های به هم چسبیده»مواجه هستیم. آموزش پرورش آینده، نظام های تجاری و بانکی در حال و آینده، نظام های کنترل شهری و شهرسازی، حتی پزشکی جهان آینده، برایند تعامل پیوند خورده این دو جهان است.
فهم دقیق تغییرات آینده جهان، نیازمند توجه جدی به وجود این دو جهان موازی است. دو جهانی شدن ها، فرایندهای جهانی است که در عین حال منعکس کننده دو جهانی گرائی نیز هست. دو جهانی شدن ها بیان کننده فرایندهای جهانی در دو فضای متفاوت است و دو جهان گرائی ها اشاره به شکل گیری معرفت های جدید جهانی نسبت به جهان و اقعی و جهان مجازی است. بر این مبنا نگارنده توجه به این موضوع را، به لحاظ «فضا شناسی»، محوری ترین بستر برای مطالعه جهان معاصر و جهان آینده می داند.
نگاه جهان گرایانه، زمینه های ظهور ذهنی »جهانی غیر از جهان شناخته شده ای« را که در آن زندگی می کنیم فراهم آورده است. تصورات واقعی و خیالی نیز در این عرصه کارساز بوده است. نگاه خیالی و جادویی به جهان،انسانی را تصویرمی کندکه به صورت اعجاب انگیز مسلط بر همه مخلوقات و همه هستی است. همسایگی این جهان، کار و شغل در این جهان، تجارت و معاملات، سرگرمی ها و بسیاری از نظام های زندگی از نمودهای مجازی و در عین حال «واقعیت مجازی» است که برای این جهان پیش بینی می شود.
۲. هویت چیست؟
هویت ابتدا به معنای «یکی شدن» و در روا ن شناسی به معنای «یکی شدن خود» مطرح گردیده است و در مردم شناسی، هویت متجلی در «هویت نژادی» بوده است (سوکفلد، ۱۹۹۹:۴۱۷). هویت از نظر جامعه شناسی صرفا« یکی شدن خود نیست، بلکه «یکی شدن با خود و دیگران» محسوب می شود که توضیح دهنده هویت فردی و اجتماعی است. اریکسون (۱۹۸۰:۱۰۹) این دو مفهوم را با یکدیگر جمع کرده و معتقد است هویت دارای دو جزء است: اول «یکی شدن خود» و دیگری «مشارکت با دیگران در بعضی از اجزاء ذاتی». بر اساس نظریه هویت، فرایند هویت، یک سیستم کنترل است که مجموعه از هنجارها و ضد هنجارها رادر فرد و جامعه به وجود می آورد. هویت مجموعه معانی است که چگونه بودن را درخصوص نقش های اجتماعی به فرد القاء می کند و یا وضعیتی است که به فرد می گوید او کیست و مجموعه معانی را برای فرد تولید می کند که مرجع کیستی و چیستی او را تشکیل می دهد (بورک، ۱۹۹۱:۸۳۷).
اندیشمندان بسیاری معتقدبه نسبی بودن هویت هستند.از نظر گیچ (۱۹۶۲) افراد از حیث های متفاوت، دارای هویت های متفاوت هستند.یک فرد، یک هویت شغلی، هویت فامیلی و هویت دینی می تواندداشته باشد
هویت ها از دو خصیصه استمرار و تمایز برخوردار هستند؛ یعنی فردیت هویتی فرد به سادگی تغییر نمی کند و همواره خود را در کنار »دیگری نبودن« می یابد (عاملی، ۲۰۰۲). با یک نگاه کلی، از نظر انتونی گیدنز (۲۰۰۱:۲۱) »هویت مربوط به فهم افراد در مورد این که »چه کسی هستند؟ و »چه چیزی برای آنها مهم است« تبیین می شود. این فهم هویتی، منتزع از منابع معناساز مهمی مثل دین، ملیت، نژاد، جنسیت، طبقه اجتماعی و تمایلات گروهی و قومی است.
هویت همواره یک مفهوم ارتباطی بوده است (بارت، ۱۹۶۹)؛ به این معنا که ما به وسیله تشابه ها و تفاوت هایی که با دیگران داریم شناخته می شویم. هویت به ریشه های زندگی، روش ها و منش هایی که با آن زندگی می کنیم، گره خورده است. منظور از روش های زندگی لزوما« نظام های اداری و بروکراتیک زندگی نیست، بلکه منظور اموری است که خصیصه های زندگی ما را منعکس می کند. اموری مثل آداب و رسوم اجتماعی، مذهب، نوع لباس پوشیدن، غذا خوردن، گذران اوقات فراغت و خلق و خو های مربوط به روابط اجتماعی، نمونه هایی است که هویت یک جامعه را ازجامعه دیگر و یا حتی هویت یک فرد را از فرد دیگر متمایز می کند
از نظراستوارت هال (۱۹۹۱الف:۴۷)، با نگاه هگلی، هویت یک روند در حال شدن است .. هویت همواره از طریق تقسیم شدن، معنا پیدا می کند؛ تقسیم بین این که من چه هستم و دیگری چه هست؟ او اساسا »هویت را ریشه خود و بستر عمل« تعریف می کند. از نظر او نگاه روانشناسی به «خود» نیز به این معنا نزدیک است. نگاهی که خود را یک «من ادامه دار، توسعه ای و در عین حال یک خود دیالکتیکی درونی» تعریف می کند.در واقع ما هرگز قرار نداریم بلکه یک خود در حال شدن هستیم، و وقتی به مقصد می رسیم، حداقل می دانیم که هستیم. استوارت هال بر «منطق هویت» تاکید می کند. از نظر او بحث ما در مورد درون یا بیرون خود و دیگری، یا درون و یا بیرون فرد و جامعه، در عینیت یا ذهنیت، بر منطق هویت متکی است. همین منطق هویت است که از نظر اوآرامش خاصی را به فرد می دهد که بقول او شب را راحت می خوابد، یعنی فردی که گرفتار دوگانگی یا چند گانگی هویتی نیست، بلکه از یک هویت روشن برخوردار است، از خواب راحت نیز برخوردار است
اساساً هویت مربوط به ذهنیت مشابهی است که فرد با دیگر دارد، به قول استوارت هال (۱۹۹۱الف:۴۹) هویت مربوط به افرادی است که مشابه هم فکر می کنند و از احساسات مشابه برخوردار هستند. بنابراین هویت همواره از جایگاه دیگری تعریف می شود. هویت فرد، گاهی در دیگری منعکس می شود، مثل جایی که مفهوم عشق معنا پیدا می کند. دراین جا فرد، در دیگری تکرار می شود. شاید به همین دلیل است که در قلمرو ملی و شکل گیری حس و هویت ملی، سخن از «عشق سیاسی» است (ترنر، ۱۹۹۹). در واقع در سطح نازل تر، چیزی که موجب هویت جمعی می شود، تکرار تمایلات مشابه افراد و انعکاس فرد در جمع و فرد در دیگری است.
استوارت هال (۱۹۹۱الف) در مقاله ای با نام «محلی- جهانی: جهانی شدن و قومیت» بر بعد تمایز هویتی در مواجه های محلی و جهانی تاکید می کند. او می گوید: زمانی که به اطراف جهان می روید، و متوجه می شوید دیگران چه هستند، می فهمید، «آنها چه نیستند؟» و در نتیجه این که «شما چه هستید؟» معنا پیدا می کند. بنا براین هویت، دائماً درمشابه نبودن ها و اساساً یک نگاه سلبی معنا می یابد. او معتقد است با ظهور جهانی شدن، روابط و هویت فرهنگ ملی بریتانیا، در حال ازبین رفتن است. البته به نظر می رسد، هال به جنبه ای ازهویت که در بستر مواجهه با دیگری شکل می گیرد، و موجب نوعی بازگشت به خود می شود، توجه نکرده است.
۳. آینده هویت، دو جهانی گرائی ها و دو جهانی شدن ها
با توجه به روشن شدن ابعاد مفهومی دو جهانی شدن ها و هویت، درباره نسبت بین این دو مفهوم درجهان آینده بحث می کنیم. باید توجه داشت که آینده هویت از ابعاد مختلف قابل مطالعه است: هویت فرد و جامعه، هویت فرهنگی یک منطقه که نماد فرهنگی و هویتی مجموعه ای از کشورها را در بردارد مثل هویت غرب ، و یا آینده هویت معماری، نقاشی و یا حتی آینده هویت شهر،جنبه های متفاوتی است که در مطالعه آینده هویت مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله توجه اصلی ما به آینده هویت فردی است.
هابرمس (۲۰۰۳) در کتاب «آینده طبیعت انسانی»، رابطه بین تصرفات مهندسی ژنتیک و هویت انسان و برداشتی که فرد از خود، طبقه و تاریخ خود دارد را مورد بحث قرار می دهد و انعکاس آن را بر هویت های آینده چالش برانگیز می داند. هابرمس (۲۰۰۳) در این کتاب به نقد مهندسی ژنتیک و تصرف های ژنتیکی این علم می پردازد. از نظر او انحصار ژنتیکی در ارتباط مستقیم با هویت و فهم از خود و طبقه و جایگاه اجتماعی است. او بین رشد طبیعیGrown و ساختگیMade تفاوت قائل می شود و معتقد است ژن ساخته شده و و ژن طبیعی، تفاوت های هویتی را به عنوان عضو جامعه خاص به وجود می آورد. او بر این مهم تأکید می کند که تضاد های بین علم و دین، منشأ بحران های بسیار شده است که نمود مهم آن واقعه ۱۱ سپتامبر است ..
این که فرد در جهان آینده، چه تلقی نسبت به خود و دیگری دارد، سئوالی است که مستلزم توجه به سه مؤلفه مهم است:
مؤلفه اول: فضای حاکم بر انسان در جهان آینده
نسبت به مؤلفه اول، مهم ترین تغییر، ظهور و استقرار جهان دوم و چرخه جهانی شدن ها در این جهان است. ظهور جهان دوم (جهان مجازی)، معلول تحول عظیم تکنولوژیک است که مفهوم زمان و مکان را عوض کرده است و یک «ارتباط همزمان» را فراهم آورده است. این روند، ثبات و تمایزهای هویتی را درون تکثرها و تغییرها گم خواهد کرد. مفهوم دوری و نزدیکی و اینجا و آنجا در پرتو آن از بین رفته است. این روند حتی مفهوم این فرهنگ و آن فرهنگ و این هویت و آن هویت را نیز در لایه های گسترده تری متأثر خواهد کرد. به عبارتی می توان گفت جغرافیای فرهنگی و هویتی آینده بر محور جغرافیای سیاسی و زمینی جهان واقعی ترسیم نخواهد شد
فضای جدید، رابطه متفاوتی با تکنولوژی را به وجود آورده است. جهان مجازی که ساختگی، کدگذاری شده و صنعتی است، تعامل های واقعی که منتزع از «واقعی فرض کردن مجاز» است را به وجود آورده است. بنابراین، این سئوال اساسی مطرح است که فرد در مواجهه با تکنولوژی به طور عام و در مواجهه با کامپیوتر و جهان مجازی از چه هویتی برخوردار خواهد بود. این فضای جدید روندهایی را به وجود آورده است که ماشین جزئی از زندگی روزمره انسان شده است، به نوعی که فرد در بسیاری از تعاملات خود در زندگی روزمره، بین انسان و ماشین تفاوتی قائل نمی شود. باید توجه داشت که به دلیل فرهنگی شدن ارتباطات مجازی، فرد تفاوت انسان و ماشین را فراموش کرده است. خصوصا« این که در این فضا، انسان و ماشین هر دو از ماهیت «سمبولیک بودن، کد گذاری شده و بی بدن بودن» برخوردارند.
اندرسون (۱۹۹۶) در کتاب «تکامل آن گونه که در گذشته بوده است، نیست» بحث می کند که انسان امروز، موجود دیگری شده است و نقطه مرکزی این تغییر، مربوط به تعامل بین انسان و تکنولوژی است. او معتقد است دو تکامل بزرگ صورت گرفته که یکی مربوط به رابطه انسان و تکنولوژی است که موجب «توسعه و بزرگ شدن قلمرو ذهن» شده است. این رابطه به صورت برجسته به رابطه انسان و کامپیوتر،و دیگری مربوط به بدن انسان است. بدن انسان یا از طریق ارگان های ساختگی و بسیاری از اختراعات تکاملی ، مثلا« صنعت پیوند اعضا، ابعاد تکاملی برجسته ای پیدا کرده است. این دو افزایش، انسان دیگری را ساخته است که با انسان پیشین تفاوت دارد.
از نظر اندرسون (۲۰۰۳:۵۴۵)، معلوم نیست روند افزایش نیروی انسان، اشتراکی شدن فضاها و فرا هویتی شدن تا چه مقدار پیش خواهد رفت. هر چه هست، از نظر او این روند در حال شدن است وانسان همواره چیزی، جز آنچه در گذشته بوده است، خواهد بود. آنچه خواهد شد، می تواند آینده ای بهتر ویا مشکل تر باشد.
در موضوع فضا شناسی و محیط شناسی آینده، توجه به ظرفیت های علمی آینده و تکنولوژی های آینده در عرصه بیوتکنولوژی، که خلق انسان های جدید با هویت های جدید، که در بسیاری از موارد بریده از تاریخ و پدر و مادر است، شایان اهمیت است. همچنین تصرف بر طبیعت انسان و »طبیعت غیر طبیعی« نوعی ساختگی شدن انسان و طبیعت را به همراه می آورد که منشأ هویت متفاوتی خواهد بود (هابرمس، ۲۰۰۳، عاملی، ۱۳۸۲ الف).
مؤلفه دوم: چرخش یا استمرار روندها
در این که مظاهر بسیار گسترده ای از تاریخ بشر، محصول تعامل های مرتبط با یکدیگر است، تردیدی نیست. امادر این که آیا تلقی هویتی نیز از روند یکسان برخوردار است یا خیر، تردیدهای جدی وجود دارد. استوارت هال (۱۹۹۱الف) تاکید می کند که سنت تاریخ چنین بود که هویت در حال و آینده به نوعی، تکرار هویت در گذشته بود؛بنابراین، استمرار هویت ها امری قابل فهم بود، ولی امروز، نوعی تغییر جزء ذات حرکت ثابت تاریخ شده است. به همین دلیل، مفاهیم بزرگ شکل نمی گیرد و سیلان تغییرات نوعی خرده گرایی را به وجود آورده است. این نگاه ناظر بر دوران گذار است. ولی شواهدی از ظهور گذشته در آینده و یا بازگشت به گذشته و سنت های قدیم در جامعه معاصر دیده می شود. ظهور «فرهنگ مخالف» در قالب کمپین های اجتماعی مثل «خانواده»، «مبارزه با فقر»، «گروه های طرفدار صلح جهانی» و «نهضت های بازگشت به دین ناب» و به طور خاص ظهور بزرگ ترین کمپین اجتماعی تاریخ معاصر، یعنی «نهضت اجتماعی محیط زیست گرا» نمودهای برجسته بازگشت به زندگی طبیعی و به نوعی فرار ا ز جهان تصرف های تخریب کننده «هویت انسان» است.
این روند تولید فضای دو جهانی شدن هاست. همان طور که مدرنیته و صنعتی شدن، نوعی از خود بیگانگی را به دنبال داشت، این روند در زندگی دو جهانی جدید، ناستالژیای فزاینده ای را تولید خواهد کرد که فرد، گریزی جز بازگشت به خویشتن نمی یابد.
مؤلفه سوم: لایه ای شدن و همزمان شدن هویت ها
تکثر گسترده دو جهانی شدن ها و فرایند های بومی-جهانیGlocalization در درجه اول به قول کریس بارکر (۲۰۰۲:۷۲) «کلیت»Whole فرهنگی را تبدیل به یک تجزیه فرهنگی کرده است. این روند فرهنگی موجب ظهور ساختارهای جدیدی شده است که تولید کننده روندهای همزمان و در عین حال متضاد بسیاری در جهان معاصر شده است. ظهور پسا مدرنیسم در کنار مدرنیسم، ظهور روندهای غیرسکولار شدن در کنار سکولار شدن جوامع و به وجود آمدن هویت های سنت گرا در کنار هویت های مدرن گرا و یا به وجود آمدن هویت های دورگه در نسل جدید، نمودهایی از ظهور همزمانی های فرهنگی و هویتی است.
جهان مجازی، با تاثیر گرفتن از صنعت همزمان ارتباطات، منشاء ظهور »فرهنگ های آنی« (بل، ۲۰۰۱)، و به دنبال آن ظهور حال هویت های خلق الساعه شده است که در دوره محدودی شکل می گیرد و با ظهور »هویت های جدید« به سرعت از بین می روند، خواهند بود.
ما در جهان آینده لزوما« با «یک هویت فردی و اجتماعی» مواجهه نیستم، بلکه فرد واحد، مکان استقرار دو یا چند هویت شده است؛بنابراین وقتی از چیستی فرد سئوال می شود، در پاسخ، از ملاک چیستی و جهت چیستی باید سئوال کرد؛ مثلا« شغل شما چیست؟ احساس ملی شما چیست؟ و یا احساس جهانی شما چیست؟.
نتیجه گیری
با نگاه اندرسونی می توان گفت دو جهانی شدن ها، هر سه روند را توسعه بخشیده است و هویت های چند لایه ای را در درون خود پدید آورده است. از یک طرف، ظرفیت انسان از محلی بودن، محلی زندگی کردن و محل گرایی به جهانی بودن، در جهان زندگی کردن و، به قول رابرتسون، خود را عضوی از جهان شش ملیاردی دانستن، منتقل نموده است. از طرفی فشرده شدن جهان واقعی تحت تاثیر «وسایل حمل و نقل تندرو» و «یکی شدن جهان مجازی» تحت تاثیر صنعت همزمان ارتباطات، ظرفیت فزاینده ای را برای انسان فراهم آورده است؛ بنابراین «خود فردی» افق جهانی پیدا کرده است.
با توجه به پارادایم دو جهانی شدن ها، می توان گفت هویت های ثابت پیشینی، که ساخته شده جهان اول (جهان واقعی) بودند، در مواجهه تعاملی با جهان دوم (جهان مجازی)، پایه هویت های جدیدی را می گذارند که ظرفیت ایجاد تضادهای گسترده بین زندگی، فرهنگ و هویت در جهان واقعی و مجازی را خواهد داشت. دوران انتقال فرد از زندگی در جهان واقعی به زندگی در «فضای دو جهانی»، دوران چالش ها، ناهنجاری های گسترده و بحران هویت هاست. ولی به نظر می رسد با استقرار و هنجاری شدن جهان دوم در کنار جهان اول، در سه دهه آینده، شاهد شکل گیری جغرافیا و نهادهای شناخته شده جهان مجازی در کنار جهان واقعی باشیم، که فرد در آن فضا احساس آشنایی، تسلط و هویت مشخص داشته باشد. به عبارتی می توان گفت، جهان آینده، جهان مسلط شدن انسان بر روندهای دو جهانی شدن است. این روند منجر به نوعی «بازگشت به سادگی» در اوج پیچیدگی تکنولوژیک جهان آینده خواهد شد. روند های بازگشت، که منشأ آن خستگی های انسان در جهان تکنولوژی و «ضعیف شدن لایه معنا و معنویت» است، انسان را به سمت تعریف طبیعی تر و ساده تر از خود خواهدکشاند.
بر اساس آنچه گفته شد، دو جهانی شدن ها و دو جهانی گرائی، ضمن تولید تکثر های هویتی و غیرمرکزی شدن هویت ها، به مرور، لایه های جدیدی از «فرا هویت ها» را تولید می کند که لزوما« از منابع گذشته تاثیر نمی گیرد، بلکه اشتراکات جهانی فراهویتی را به وجو آورده است که از خصیصه «معنویت گرائی و پیوند با متافیزیک»، «طبیعت گرائی»، «سادگی»، «سنت گرا بودن» و محوریت پیدا کردن مفهوم «عدالت» با نگرش جهانی «عدالت برای همه» برخوردار خواهد بود.
در چهار چوب پاردایم معرفتی دو جهان گرائی و بر اساس واقعیت شدن مجاز و مجازی شدن واقعیت در بستر دو جهانی شدن ها، درک از خود و انعکاس خود در کنار دیگری، برخلاف گذشته صرفا« در فضا و جهان واقعی و با تکیه بر رقابت های دینی، قومی و ملی مصداق پیدا نمی کند، بلکه نمودهایی از «دیگری فرادینی، فرا قومی و فراملی» شکل خواهد گرفت که زمینه «هویت های بزرگ جهانی» را بر محور ارزش های جهانی فراهم خواهد کرد. و در کنار آن نوعی، همزمانی هویت های دیگر، که معرف جهان شخصی تر و هویت شخصی تر فرد است، در حال شکل گیری است. البته این روند، اتفاقی است که در حوزه عمومی، قابل پیش بینی است، چگونگی روندهای سیاسی در جهان قدرت، روند های متفاوتی را دارند که در جای خود باید بحث شود.
نگاه هابرمسی به تکنولوژی ژنتیک، انسان های ساخته شده ای را ترسیم می کند که هویت های آنها بر اساس ژن های تعریف شده، شکل می گیرد. این هویت، »ماشینی شدن انسان و هویت انسانی« را ترسیم می کند که نگرانی های زیادی را برای تعامل طبیعی و ارتباطات بشری ایجاد می کند. هویت آینده این نوع انسان، قبل از آن که محصول یک تعامل باشد، یک جوهر تعریف شده ژنتیکی پیدا کرده است، که بر اساس قدرت و ثروت شکل می گیرد.
تکثر و لایه ای شدن و چند بعدی شدن هویت ها در جهان آینده، نیز گریز ناپذیر به نظر می رسد. به نظر می رسد، با توجه به توسعه منابع قابل دسترسی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، که در گستره ای وسیع در جهان اول و جهان دوم به وجود آمده است، هویت های آینده از خصیصه فردی بودن، نسبی گرایی، تکثر گرایی و چند لایه ای شدن برخوردار خواهد شد. این روند پس از یک اوج فردی شدن، تکثر و تفرق هویت ها، یک روند بازگشت به سادگی، سلامت، جمعی شدن و یکپارچگی مسالمت آمیز را طی خواهد کرد. خستگی انسان از زندگی صنعتی، صنعتی بودن محض جهانٍ مجازی، مادی شدن معنویت، و دور شدن انسان از متافیزیک، بازگشتی آگاهانه به دین را به دنبال خواهد داشت که مظاهر آن را در جهان غرب به صورت معنا داری دیده می شود. این در واقع نوعی نگاه مثبت و منتهی به صلح و عدالت به آینده بشریت است که همواره کانون محوری دیدگاه الهیان بوده است.
کتابنامه منابع
- جنکینز، ر. (۱۳۸۱) هویت اجتماعی، ترجمه تورج یار احمدی، تهران، انتشارات شیرازه.
- عاملی، س. ر (۱۳۸۲الف) دو جهانی شدن ها و آینده جهان، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۶۹-۷۰، خرداد و تیر ۱۳۸۲، ص ص ۱۵-۲۸.
- عاملی، س. ر (۱۳۸۲ ب) دو جهانی شدن ها و جامعه جهانی اضطراب، نامه علوم اجتماعی، جلد۱۱، شماره ۱، مهر ۱۳۸۲، ص ص ۱۴۳-۱۷۴.
Ameli, S. R. (2002) Globalization, Americanization and British Muslim Identity, London, ICAS Press.
Anderson, W. T. (1996) Evolution isnصt what it used to be: the augmented animal and the whole wired world, New York, Freeman, New York.
Anderson, W. T. (2003) Trajectories: Augmentation, symbiosis, transcendence: technology and the future(s) of human identity, in Futures, Vol. 35, pp. 535-546.
Baker, C. (2002) Making Sense of Cultural Studies: Central Problems and Critical Debates, London, Sage Publications.
Barth, F. (1969) Introduction, in F. Barth (ed.), Ethnic groups and boundaries, pp. 9-37, Boston, Little Brown.
Bell, D. (2001) An Introduction to Cybercultures, London & New York, Routledge.
Burke, P. (1991) Identity Processes and Social Stress, American Sociological Review, Vol. 56(6), pp. 836-849.
Geach, P. T. (1962) Reference and Generality, Ithaca, N. Y. Cornell University Press.
Habermas, J. (2003) The Future of Human Nature, Cambridge, Polity Press.
Hall, S. (1991a) New identities and New Ethnicities, in A. King, Culture, Globalization and The World-System, New York, State University of New York at Binghamton, pp.41-68.
Hall, S. (1991b) The Local and the Global, in A. King, Culture, Globalization and The World-System, New York, State University of New York at Binghamton, pp.19-39.
Stevenson, T. (2000) Creating future cultures, in Futures, Vol. 32, pp. 919-923.
Turner, B. (1999) Classical Sociology, London, Sage.
Van der Veer K. (2003) The future of western societies: multicultural identity or extreme nationalism?, in Futures, Vol. 35 (2), PP. 169-187.
منبع: هفته نامه خردنامه / 1383 / شماره 26، مرداد ۱۳۸۳/۰۵/۱۰
نویسنده : سعید رضا عاملی
نظر شما