موضوع : پژوهش | مقاله

تکامل سفید

تاریخ یک تمدن را از کجا باید آغاز نمود؟ باستان‌شناسان و تاریخ‌نگاران تلاش دارند یکی از عوامل تمدن‌زایی را مهاجرت بدانند، ولی توضیح نداده‌اند که آیا صرف هجرت، عامل تمدن است یا با ترکیباتی جلوه تکامل می‌یابد.
از زمان کشف قاره آمریکا و هجوم انگلستان به آمریکای شمالی تا به امروز، حوادث تلخ و شیرینی در این عرصه خاکی به وقوع پیوسته است؛ سال‌های سوداگری، جنگ استقلال، جنگ داخلی، جنگ‌های بین‌المللی و امثال آن در بی‌گناهی به انتها نرسیده و این مهد آزادی‌جویی و این محیط آبادانی، معصوم از بند آزادی‌ستیزی و کویر و ویرانه‌گستری نبوده است.
“مایکل کامن” (Michael Kammen) در بررسی خود پیرامون اصول تمدن آمریکایی می‌گوید:
“اگر چه آمریکای مستعمراتی، نظام ملوک‌الطوایفی قرون وسطی را تحمل نکرد، این امر دلیل آن نیست که چون کودکی قنداق شده در کالبد متجدد بیرون جسته باشد. تأسف من متوجه تاریخ دانانی است که در نظر آنها ظهور آمریکا از “سال‌های شادی” (Annus Mirabilis) )1776 یا 1787 یا 1815) شروع می‌شود، عقیده این تاریخ‌دانان تصویری معصومانه بیش نیست. چون این عقیده حاکی از غفلت و تجاهل آنان از حاصلخیزی و رشد و تحمل در طی 150 سال (قبل از سال‌های شادی) است.” (2) به همین خاطر عجیب خواهد بود، اگر بگویید که در شکل‌گیری تمدن آمریکا، توحش چهره غالب را پیموده است، و یا غریب جلوه می‌کند، اگر گفته شود که برای سفیدپوستان آمریکا تمدن مستقلی از سیاهان و سرخپوستان وجود ندارد و آنچه عیان گشته، محصول مشترکی از تضییع حقوق محکوم و تحمیل قدرت حاکم است، و احتمالاً قابل پذیرش‌تر آن است که ادعا شود که تکامل سفید در آن گوشه از جهان، گرداب جویهای روانی است که از حوضچه‌های ثروت مردمان جهان سرچشمه می‌گیرد. سرخپوستان “وحشی” همان کسانی بودند که با ورود اولین گروه از سفیدپوستان به شادی و مهمان‌نوازی پرداختند، در فلاکت گم‌گشتگان مهاجر به آنان آذوقه رساندند و آنان را از مرگ رهانیدند، شیوه پوشش در برابر زمستانی سخت “سن‌ تونژه” و “نوتینگهام شایر” (Nnotringham Shire Saintonge) را به مهاجرنشینان آموختند، نحوه تولید ذرت و تقویت زراعت را آموزش دادند و برای وفاداری بر عهد و پیمان‌های خود “چپق صلح” دود کردند و محل خاک‌های طلا را نشان دادند... . (3) در عوض کلمب چند تن از آنان را به عنوان برده به اسپانیا برد. با ورود سایر مهاجران، زنان و دختران سرخپوست را می‌ربودند، خوراک آنان را می‌دزدیدند، مردان را برده می‌کردند و به گردآوری طلا وا می‌داشتند. (4) آثار هنری، بناهای تاریخی، متون نگاشته شده و نقاشی‌های ترسیم شده را به اسم تمدن بدسرشت نابود کردند.(5) زمین‌های آنان را عمدتاً از راه زور و توافق یک‌طرفه غصب کردند و برای مشروعیت بخشی به نیرنگ، معاملاتی بستند که حتی به همان‌ها نیز پایبند نماندند. (6) به عنوان جبران‌ هدایای سرخپوستان، آنان را به مشروبات الکلی عادت دادند، برای خلاصی از شرشان آنها را به جان هم انداختند و به جهت کاستن از جمعیت بومیان روش “اسکالپ” (Scalp؛ کندن پوست سر اسیر) را به آنان آموختند. (7) در دهه بعد از 12 اکتبر 1492 (یعنی روزی که کریستف کلمب نخستین بار قدم بر سواحل سان سالوادو نهاد) قبایلی تماماً قتل عام شدند و صدها هزار سرخپوست به قتل رسیدند. این در زمانی اتفاق می‌افتاد که کلیسا خشنود بود که با غسل تعمید سرخپوستی را وارد بهشت کند. (9) “دی براون” در کتابی تحت عنوان “فاجعه سرخپوستان” از کشتار قبیلة ناواهوتا، کشتار در “واندونی” در سال 1890 را بررسی می‌کند. “ایوبرژه” درباره آن می‌گوید:
“گمان نمی‌کنم هیچ خواننده‌ای، مگر اینکه به بیماری بی‌حسی دچار باشد، این کتاب را بخواند و دلش پر نشود یا مشت از فرط خشم گره نکند “فاجعه سرخپوستان آمریکا” تاریخی است از شرح وقایع قتل و دزدی، درست مثل کتاب‌هایی که در سال‌های پنجاه درباره فجایع اردوگاه‌های آلمانی می‌خوانیم.” (10)
سرهنگ “اوانس” (Evans) در حمله به قبیله “شرین” فرمان داد: “هر سرخپوستی را که در سر راه خود دیدید بکشید!” (11) اگر از روی ترحم قصد پرداخت مبلغی در مقابل زمین غصب شده داشتند، بها را با گوشت فاسد و ذرت پوسیده می‌پرداختند. (12) نسل‌کشی که سفید آمریکایی کوشیده است آن را با سلاح آتشین، تبعید، گرسنگی دادن و بی‌اعتنایی کردن عملی کند، تقریباً با توفیق همراه بوده است. شاید برای ختم این مرثیه، نقل گفته سرلشکر “شرایدن” (Cheridan) کفایت نماید: “تنها سرخپوست خوبی که من دیدم، همانها بودند که مرده بودند.” و کوتاه سخن وی آن که: “تنها سرخپوست خوب سرخپوست مرده است.” (13)
امروزه این قوم در حصاری محدود گشته‌اند؛ عرصه‌ای که هر روز بر اساس زور یا معاملاتی بر پایه کلاهبرداری و فریب تنگ‌تر می‌گردد. شاید این محیط‌ها، مناطق محافظت شده‌ای است تا نژاد سرخ چون نسل گاوهای وحشی آن جا تا مدتی از انقراض فوری باز ایستد. (14)
به هر حال نحوه برخورد آمریکاییان با سرخپوستان و میزان تأثیر آنان در تمدن آمریکا، چیزی نیست تا منتظر اثبات یا رد آن باشیم، و در ضمن قوانین اجتماعی و رهیافت‌های تاریخی این مسأله را مورد تأکید قرار داده‌اند، که تمدن عریانی مختص به سفیدپوستان در آمریکا وجود ندارد. نگاهی به وضعیت سیاهان بار دیگر این حقیقت را بیش از هر چیز دیگری روشن می‌سازد که آنان به عنوان سخت‌افزار تکامل سفید، جانشین سرخپوستان شدند، و از آن پس سرخپوستان به عنوان زواید تکامل آمریکا به حاشیه رانده شدند و هر لحظه ناقوس مرگ را شنیدند. با این حال سیاهان همواره به عنوان اجزایی در تمدن آمریکایی به کار گرفته شده‌اند. میزان استقامت آنها، روحیه‌ کاری و مقاومت در برابر بیماری‌های آن قاره و جنبه تسلیم‌پذیری آنها باعث گردید تا از همان زمانی که نیوانگلند مملو از پیوریتن‌های مهاجرنشین شد و حتی از زمانی که آنها به عنوان پیشمرگان اکتشاف گام برمی‌داشتند تا پایان جنگ داخلی در سال 1877، رسماً به عنوان ابزار کار در اسستخدام این تکامل باشند. لذا هنگامی که توسعه صنعت و تکنولوژی، حضور نیروی کار در این وسعت را غیر ضروری دانست، سیاهان نیز می‌بایستی به سرنوشت سرخپوستان گرفتار آیند. ولی زیادی جمعیت سیاهان و بالا رفتن بیداری و آگاهی افکار عمومی در جهان لازم می‌نمود تا این حرکت خزنده تحت الفاظی پرآوازه دنبال گردد. به همین خاطر در جنگ‌های شمال و جنوب به اسم آزادی بردگان، منت آن بر سیاهان گذارده شده است و بسیاری از سیاهان در این درگیری‌ها به امید آزادی شرکت کردند و کشته شدند. در حالی که مسأله، موضوع اخلاقی شمال و جنوب و دلسوزی برای آزادی بردگان نبود، بلکه رقابت اقتصادی شمال و جنوب مطرح بود. به عبارت دیگر، چون شمال به سرعت صنعتی شده بود و زندگی بر اساس نیروی متخصص سفید و با نیروی ماشین اداره می‌شد، دیگر نیازی به نیروی کار سیاهپوستان نبود و حتی افزایش تعداد سیاهان و سختی هزینه نگهداری آنان بر هراس سفیدپوستان شمال می‌افزود. اما جنوب، کشاورزی بود و به میزان زیادی به کار ارزان برده‌های سیاه متکی بود. برده‌ها خیلی ارزانتر از افراد آزاد کار می‌کردند و لذا آزادی آنان هزینه جنوبی‌ها را به شدت افزایش می‌داد. بر این مبنا جنوبی‌ها با دخالت‌های زیاد از حد دولت فدرال در مسائل خود مخالفت می‌کردند. حتی برخی معتقدند، اصل و منشأ جنگ‌های انفصال، نه اندیشه‌های اقتصادی یا اجتماعی و نظام بردگی، بلکه صرفاً ریشه‌های روانی و ناراحتی عصبی هر دو گروه علیه یکدیگر می‌باشد، (15) که با انتخاب “آبراهام‌لینکن” (Lincoln) (1809 – 1865) ایالات جنوبی اعلام استقلال کردند و لینکن با عدم به رسمیت شناختن آن حق، برای تجدید اتحاد، جنگ را آغاز نمود و در نهایت با القای برده‌داری، سیاهان ظاهراً به آزادی دست می‌یافتند.
هر چند تا این زمان نیز سیاهان از نظر فکری ترقی‌هایی داشتند، ولی عمده عملکرد آنها خدماتی بوده، و تمایزهای نژادی اساساً راه توسعه در غیر این مسیر را بر آنها مسدود کرده است. حتی امروزه نیز سیاه بودن مساوی با بردگی است. بنا به تعبیر “توکویل”، برده امروزی تنها از نظر آزادی با ارباب خود تفاوت ندارد، بلکه اختلاف نژادی در میان است. شما می‌توانید برده و غلام را آزاد کنید، ولی برای داشتن تمایز و بیگانگی از میان نژاد سیاه و سفید، دیگر کاری از شما ساخته نیست. (16)
و در ادامه می‌گوید: “متجددین پس از آن که اساس بردگی را مطرود نمودند، خود را با توهم و تعصب ذهنی و خیالی که نتیجه بردگی است، روبه‌رو می‌بینند ... ، طرز فکر و تعصب ارباب بودن، طرز فکر و تعصب نژادی، و بالاخره طرز فکر و تعصب اروپائی بودن.” (17)
هر چند سیاهان آزاد شدند، ولی نه در زندگی و نه در مرگ با سفیدها مساوی نشدند. بعد از القای بردگی در فاصله سال‌های 1880 تا 1890 هر سال 100 سیاهپوست لیچ شدند؛ یعنی، یا آنان را زنده‌ زنده سوزاندند، یا قطعه‌قطعه‌ کردند و یا به دار آویختند. در سال 1917 شدیدترین شورش علیه سیاهان شهر سنت لوئیس روی می‌داد و علت آن بود که سفیدها از پیش‌رفت‌های اقتصادی سیاهان در وحشت بودند و آنان را خطری برای کارگران سفید می‌دانستند. در گزارشی که برای رئیس جمهور آمریکا در این باره تهیه شده بود،‌ آمده است:
“در منطقه‌ای به طول 800 متر سه تا چهار ساعت خون جاری بود. جلو اتوبوس‌ها را می‌گرفتند و سیاهان را از هر سن و جنسی پیاده و سنگباران می‌کردند. یا با چماق و لگد می‌زدند. و با خونسردی سیاهانی را که در خیابان در خون خود افتاده بودند، با هفت‌تیر می‌کشتند ... خانه‌های سیاهان را آتش زدند ... بیش از سیصد خانه در آتش سوخت.” (18)
هنوز هم سیاهان پاسخ خدمات رایگان خود را به تکامل سفید دریافت می‌کنند و هنوز هم پرواز تمدن آمریکا در یک بال محدود می‌شود. سخن از خدمت سیاهان و سرخپوستان به تمدن آمریکا هنوز هم گرفتار ابهام است وسیاه و سرخ، یادآور ارتجاع و وحشی‌گری بشری است و سفیدها دارندگان تمدن مادرزادی! برای همین منظور بسیار عجیب خواهد بود، اگر گفته شود:
“قشریون (Puritans) و زائران (Pilgrims) و مهاجران به جیمز تاون (Games Town، واقع در ایالت ویرجینیا، اولین منطقه مهاجرنشین انگلیسی) در خاطرشان طلا و زمین و ثروت نقش بسته بود و می‌خواستند سیاهان را به بردگی بگیرند و سرخپوستان را قتل عام کنند، و برادران دینی سفیدپوست خود را غلام خویش سازند تا بر ثروت و دارایی خود بیفزایند ... شاید اندکی ناراحت کننده باشد اگر بگوییم که “جرج واشنگتن” نه یک سردار خوب بلکه یک برده‌دار ثروتمند هم بوده است ... یا اگر گفته شود که “آبراهام لینکن” به تصرف زمین‌ها و راه‌آهن‌ها و بانک‌ها و اخذ عوارض و حفظ قدرت سیاسی خود، بسی بیش از رسیدگی به وضع بد بردگان علاقمند بوده است ...” (19)
یا اگر فردی چون توکویل بگوید، در میان بلاهایی که آینده ایالات متحده را تهدید می‌کند، حضور نژاد سیاه در آن سرزمین از همه جدی‌تر است، (20) قبول این مسائل بسیار سخت خواهد بود، چرا که به قول “هاوارد زین” (Howard Zinn) ما بیشتر وقت‌ها آن دسته از کتاب‌های تاریخی را که از این مقوله‌های ناراحت کننده دوری جسته‌اند، ترجیح داده‌ایم.(21)

پی‌نوشت
1-مایکل کامن، مردمی نه چون دیگران (بررسی در زمینه‌ اصول تمدن آمریکایی)، احمد آزرمی، انتشارات دانشگاه تهران، 2535، ص 7.
2-همان، ص 3.
3-فرانک ال. شوئل، آمریکا چگونه آمریکا شد، ابراهیم صدقیانی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358، ص 14 – 12.
4-ه. ا. گربر، حماسه یک انقلاب، م. ا. سپهری، نشر آبی تهران، 1353، ص 39 و 45.
5-شیبانی، مجیر؛ تاریخ ایالات متحده آمریکا، انتشارات دانشگاه تهران، 1357، ص 29.
6-مایکل کامن، مردمی نه چون دیگران، احمد آزرمی، ص 17.
7-فرانک ال. شوئل، آمریکا چگونه آمریکا شد، ص 5.
8-دی براون، فاجعه سرخپوستان آمریکا (دلم را به خاک بسپار)، محمد قاضی، انتشارات خوارزمی، تهران، 2536، ص 24 و 25.
9-همان، سرآغاز، ص 13.
10-همان، ص 15.
11-همان، ص 17.
12-همان، ص 15.
13-به نقل از همین کتاب در زمان کشف آمریکا به طور قطع حدود 50 میلیون رأس گاو وحشی وجود داشت که پس از کشتار آنها در سال 1890 چند صد رأس بیشتر باقی نمانده بود، و این تشابه با نژاد سرخ، که یکی از رؤسای قبیله گفته است، قابل توجه است. همان، ص 13.
14-کلود فولان، سیاهان در ایالات متحده، قاسم صنعوی، انتشارات آستان قدس رضوی.‌مشهد، 1369، ص 24.
15-الکسی دوتوکویل تحلیل دموکراسی در آمریکا، رحت‌ا... مقدم مراغه‌ای، انتشارات زوار، بی‌تا، ص 686.
16-همان، ص 687.
17-هیل الکسی، ریشه‌ها، مقدمه مترجم، علیرضا فرهمند، انتشارات شرکت سهامی کتاب‌های جیبی و امیرکبیر، 1361.
18-هاروی واسرمن، تاریخ مردمی آمریکا، مقدمه، محمد قاضی و ملک‌ناصر بوبان، نشر آورین، تهران 1373.
19-توکویل، تحلیل دموکراسی در آمریکا،‌ ص 684.
20-تاریخ مردمی آمریکا، مقدمه.
21-کالین مک ایودی و ریچارد جونز، اطلس تاریخی جمعیت جهان، فریدون فاطمی، نشر مرکز،‌ تهران، 1369.


منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۸۱/۱۲/۱۵به نقل از: کتاب حاکمان پنهان-انتشارات سروش - ۱۳۷۹
نویسنده : محمد جواد جاوید

نظر شما