فرهنگ بسترساز اوقات فراغت
واژه «کولتور» در زبان فرانسوی و «کالچر» در زبان انگلیسی و «ؤقافه» در زبان عربی را جامعهشناسان معادل فرهنگ قرار دادهاند. «کولتور» از نظر ریشه لغوی به معنی کشت و زرع به کار میرود و در ادبیات فرانسه معنی این کلمه از پرورش گیاهان به پرورش حیوانات و بالاخره پرورش انسان تعمیم یافته و «ؤقافه» نیز از ریشه لغت عربی «ؤقف» به معنی ماهرشدن، آموختن و یافتن آمده است. فرهنگ از نظر عامه مردم به معنی موقعیت هنری و فکری جامعه و توسعه علم، هنر، ادبیات و فلسفه و بیانگر نبوغ یک ملت است. از نظر جامعهشناسان و مردمشناسان، فرهنگ علاوه بر اینها شامل تمامی چیزهایی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه کسب میکند، همه عادات و اعمالی که از راه سنت و تجربه میآموزد و تمام اشیای مادی که تولید میکند. از فرهنگ تعاریف متعددی شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: «ادوارد تایلر» در کتاب جوامع ابتدایی (1871م) فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فرهنگ مجموعه پیچیدهیی است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد و در قبال آن جامعه تعهداتی به عهده دارد.»
«گیروشه» فرهنگ را عبارت میداند از: «مجموعه به هم پیوستهیی از اندیشهها و احساسات و اعمال کم و بیش صریح که به وسیله اکثریت افراد یک گروه پذیرفته شده است و برای اینکه این افراد،گروهی معین و مشخا را تشکیل دهند. لازم است که آن مجموعه به هم پیوسته به نحوی در عین حال عینی و سمبلیک، مراعات گردد.»
«کرت هوفستده» فرهنگ و عناصر متفاوت آن را اینگونه بر میشمارد: واژه فرهنگ به معنای «برنامهریزی جمعی ذهن که اعضای گروهی از مردم را از گروه دیگر متمایز میسازد» است: این «گروهی از مردم» ممکن است برپایه ملیت، منطقه یا قوم استوار باشد،یا بر مبنای جنسیت (فرهنگ جنسی)، پیری یا جوانی (گروه سنی و فرهنگ نسل)، طبقه اجتماعی،حرفه یا شغل (فرهنگ شغلی)، نوع فعالیت، شکل سازمانی کار (فرهنگ سازمانی) و حتی خانواده.
فرهنگ شامل عناصر متفاوتی است که میتوان آنها را در چهار مقوله نمادها، قهرمانان،آیینها و ارزشها دستهبندی کرد.
نمادها،عبارتند از واژهها، رفتار و حرکات و اطوارها که معنایشان، کاملاص قراردادی است. قهرمانان، شخصیتهایی واقعی یا خیالی، مرده یا زندهیی هستند که الگوهای رفتاری را در بطن فرهنگ معین شکل میدهند.
آیینها، فعالیتهایی جمعیاند که اگرچه از جنبه تکنیکی ضرورتی ندارند، اما در بطن فرهنگی معین به ضرورتی اجتماعی پاسخ میدهند.
ارزشها،معرف عمیقترین سطح فرهنگاند.این ارزشها از آنجا که مفهومهایی گسترده اما اغلب ناآگاهانه هستند،به مراتب بیشتر در ذهنها ریشه دواندهاند. مفهومهایی درباره آنچه خوب یا بد، تمیز یا کثیف،زشت یا زیبا، بخردانه یا نابخردانه،هنجار یا ناهنجا،طبیعی یا غیرطبیعی و با نزاکت یا بینزاکت است. اکثر اعضای جامعه یا دست کم آنانی که در سلسله مراتب،مقام برجستهیی دارند در این ارزشها سهیماند.
ا.ل.کروبر و سی. کلوکهون ترکیبی را ارایه میدهند که دربردارنده عناصری است که بطور قطع مورد قبول اکثر دانشمندان علوم اجتماعی معاصر قرار گرفتهاست: «فرهنگ شامل الگوهایی است که آشکار و نا آشکار از رفتار که به واسطه نمادها حاصل میشود و انتقال مییابد، نمادهایی که دستاوردهای متمایز گروههای انسانی و از جمله تجسمهای آنها را در کار ساختها تشکیل میدهند. هسته اصلی فرهنگ شامل عقاید سنتی (یعنی نشات گرفته و انتخاب شده در سیر تاریخ) و بخصوص ارزشهای وابسته به آنهاست. م.ج.ا.هاچینون زیستشناس، تعریف خلاصهیی از فرهنگ به دست میدهد: «مجموعه هر نوع رفتاری که از جانب هر گروهی ابراز گردد، فرهنگ آن گروه نامیده میشود.» . مفهوم فرهنگ آن گونه که جامعهشناسان آن را به کار میبرند شامل هنر،ادبیات، موسیقی و نقاشی و بسیاری امور دیگر است.
- فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق میشود، چگونگی لباس پوشیدن آنها، رسمهای ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای کارشان، مراسم مذهبی و سرگرمیهای اوقات فراغت، همه را در بر میگیرد. همچنین شامل کالاهایی میشود که تولید میکنند و برای آنها مهم است، مانند تیر و کمان،خیش، کارخانه، ماشین، کامپیوتر، کتاب و مسکن. «فرهنگ» به شیوه زندگی اعضای یک جامعه معین، عادات و رسوم آنها، همراه با کالاهای مادی که تولید میکنند، مربوط میشود. تعریف فرهنگ به یک معنی «روانشناختی» است زیرا در آن فرایندهایی از قبیل سازگاری،یادگیری و عادت از یکدیگر مجزا میشوند. فرهنگ در اصل به صورت مجموعهیی از فنون برای برآوردهساختن نیازها،برای حل مسائل و برای سازگاری خود، هم با محیط بیرونی و هم با سایر انسانها تلقی میگردد. برای نمونه سی.س.فورد میگوید: «فرهنگ شامل روشهای سنتی حل مشکلات است... فرهنگ ... مرکب از پاسخهایی است که چون با موفقیت قرین بودهاند،مورد پذیرش قرار گرفتهاند.
بطور خلاصه، فرهنگ شامل راهحلهای آموخته شده مسائل است. بنا به استنباط ما فرهنگ عبارت است از حاصل جمع والاگراییها، همه جانشینسازیها یا تشکلهای واکنشی و به سخن کوتاه، هر چیزی در جامعه که جلوی سائقهای غریزی را بگیرد یا ارضای تغییر شکل یافته آنها را مجاز کند.»
پس از ذکر مطالب بالا، لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که اوقات فراغت، نحوه گذران آن،ویژگیها، انواع و اهداف آن بستگی تام با فرهنگ هر جامعهیی دارد و گستره آن از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت بوده و دارای تنوع زیادی است و با توجه به اینکه یکی از عناصر فرهنگ، رسمها (آیینها) هستند، و بخش مهمی از فعالیتهای فراغتی و زمانهای فراغت به برگزاری مراسم و به پاداشتن انواع آیینها اختصاص مییابد،جا دارد که مراسم را با تفصیل بیشتری مورد توجه و مطالعه قرار دهیم.
منبع: روزنامه اعتماد ۱۳۸۲/۰۴/۰۷
نویسنده : لعیا نجم عراقی
نظر شما