یک قمی توپ
در برخی آوایشهای مرکزی ایران، دستکم هفت واژه به کار میرود که از:
پیشوند صفتساز "ب" + بن مضارع فعل
پدید آمدهاند و در آوایش قمی نیز کاربرد دارند:
بپا/بِپّا: نگهبان و مراقب،
بُخور: پرخور،
بُرو: چالاک،
بزن: در تعبیر "دست بزن داشتن"، یعنی کتکزن،
بساز: سازگار،
بچسب: مقابل نچسب،
بِکَن/بِکَّن: سودجو.
با این حال، در آوایش قمی، یک واژهسازی خاص از این دست هم میشناسیم که جای توجه دارد:
بُکُش: توپی کوچک و سنگین که با دور هم پیچیدن نوارهای ساخته از لاستیک چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت و روکش پارچهای از جنس جوراب یا مانند آن پدید میآید و در مَرّهبازی به کار میرود. کارکرد این نوع توپ، ایجاد درد بیشتر برای بازیکنی است که در بازی، تحرک کمتری نشان میدهد و چهبسا با این کمتحرکی موجبات باخت تیمش را فراهم آورد.
راجع به عنوان این نوشتار گفتنی است که یک معنای "توپ" در آوایش قمی، "عالی" است، چنان که میگویند: "وضعش توپّه"، یعنی "بضاعت مالیاش عالی است". گویا این واژه، از واژه انگلیسی top به معنای "بالا" برداشت شده است که امروزه، گاه در محاورات فارسی، به صورت "تاپ"، کاربرد دارد: "یک شغل تاپ پیدا کردم".
این نکته هم گفتنی است که در آوایش قمی، به "دوچرخه" میگویند "چَرخ" و به "موتورسیکلت" میگویند "موتول: motol".
با درخواست اصلاح و تکمیل.
دکتر علیرضا فولادی
نظر شما