سلطه داروین و فریدمن در دنیای ابر شرکتها
نویسنده این مقاله تلاش میکند که نشان دهد که نظریه داروین در مورد بقای قدرتمندترین گونه و همچنین نظریات میلتون فریدمن، صاحبنظر برجسته و نامدار عصر ابرشرکتها در این حوزه، تا چه حد بر وضعیت دنیای امروز ما سایه افکنده است. کسب سود بیشتر به بهای استثمار کارگران و تخریب محیط زیست و زیر پا نهادن اخلاق تجارت، هدف اصلی مدیران ابرشرکتهای غولپیکر دنیای امروز است. در این وضعیت عدم شفافیت، فقدان پاسخگویی و تخریب گسترده محیط زیست، در کنار رشوه، فساد و لابیهای گسترده را باید جزو اقداماتی دانست که بقای این سازمانها را تضمین میکند. نویسنده در پایان خاطرنشان میسازد که امروزه هرم قدرت ابرشرکتها به مدلی قابل تعمیم برای همه دنیا در آمده و همه مردم را باید قربانیان اصلی این وضعیت دانست.
امروزه دیدگاه طرفداران نظریه داروین در مورد بقای قدرتمندترین گونهها، همانگونه که در طبیعت قابل مشاهده است. در ساختارهای اجتماعی انسانی نیز قابل شناسایی است در اینجا این سوال به وجود میآید که منظور، کدام نوع قدرت است؟ در حالی که در دنیای طبیعی، توانایی یک موجود در رقابت و مبارزه جهت دستیابی، به غذا، آشیانه و یا جفت را میتوان به عنوان عوامل قدرتمندی برشمرد، اما در جوامع انسانی، این موضوع از یک ساختار به ساختاری دیگر، با هم متفاوت خواهند بود، هرم قدرت موسسات نظامی و ابرشرکتهای مدرن، مدلی کامل جهت انتخاب گونههای مورد نیاز، جهت دستیابی به اهداف گروهی است. اگر شخصی مثلثی را به عنوان هرم قدرت در نظر گیرد قاعده آن نشان دهنده استخدامهای جدید از سربازان (به عنوان مثال، در نیروی نظامی) خواهد بود.
همچنین فرماندهان ارشد، قله آن را تصاحب مینمایند. لذا موفقیت جنبشهای روبه بالا در طبقات هرم، وابسته به موفقیت افراد، در نشان دادن تواناییهایشان در دستیابی به هدف سیستم و یا پیروزی در جنگ خواهد بود.
در بخش پایین هرم ابرشرکتها، کارکنان دونپایه و کارگران تازه استخدام شده قرار دارند که در تلاش برای ورود به حوزه مدیران میانی و جلب رضایت رهبران عالی رتبه سازمان به فعالیت میپردازند. هدف ابرشرکتها، افزایش سودآوری است و هر عامل رقیب و یا موثر بر آن شرکت، باید تعدیل و کنترل شود. به دنبال فعالیتهای مرتبط با ارتقا در سازمانهای بزرگ تجاری، افرادی که ارزشهایی متضاد و یا غیرهمسو با اهداف اساسی آن شرکت دارند اصولا طرد شده و یاکنار گذاشته میشوند.
امروزه سودآوری به عنوان محور اقدامات ابرشرکتها چنان تثبیت و پابرجا شده است که تئوری برجسته و نامدار دنیای ابرشرکتها و آخرین اقتصاددان مکتب بازار آزاد، میلتون فریدمن اعلام نموده که هر یک از مدیران ابرشرکتهایی که در دستیابی به حداکثر سودآوری ناموفق بودهاند، باید مورد تعقیب قضایی و محاکمه از سوی سهام دارانشان قرار گیرند. فلسفه فکری فریدمن چنان در سطح جامعه ما پذیرفته شده است که آلن گرین اسپن که ریاست بانک مرکزی امریکا در سالهای پیشین را بر عهده داشت، اعلام نموده است که فریدمن قادر بوده "جهتگیری تمدن ما را از لحاظ مادی تغییر داد" البته جرج بوش هم همراهی خود را با این اندیشه اعلام نمود، چرا که در یکی از سخنرانیهای خویش چنین گفته بود" فریدمن آمریکا را تغییر داد و اندیشههایش در حال تغییر دادن دنیای امروز ما ست". در حالی که موفقیت عمومی اندیشههای یک استاد برجسته دانشگاهی چندان تعجبآور نیست، اما فارغ از نیات خوب آقای فریدمن، این الگوها نمیتوانند همان طور که در دنیای ابرشرکتها موفق بودهاند در جوامع انسانی نیز مورد پذیرش و اجرا قرار گیرند. هر چند امروزه نامهای مدیران ابرشرکتهایی نظیر "کنتلی"،"برنیابرس"، "جفری اسکیلینگ"، و غیره برای مردم ما همانند نامهای ستارگان موسیقی راک، آشنا و شناخته شده است.
دو شاخصه ابرشرکتهای مدرن، به سلطه آنها بر جامعه کمک مینمایند. یکی از آنها به این موضوع بازمیگردد که ابرشرکتها قادر بودهاند شخصیتهای حقوقی خود را در هر شرایطی حفظ نماید. اگر این امر را بپذیریم در خواهیم یافت که امروزه یک ابرشرکت چندملیتی غولپیکر، بسیار پرقدرتتر از بسیاری از کشورهای ماست، باتوجه به اینکه هر یک از ابرشرکتها دارای یک شخصیت حقیقی در دادگاههای امریکا نیز میباشند. شهروندی همانند شما و یا من که در برابر شخصیت یک ابرشرکت در سیستم حقوقی ایالات متحده میایستند باید با بخش حقوقی چند میلیوندلاری چنین ابرشرکتی به مقابله برخیزد، هر چند شکست چنین رویاروییهایی از پیش قابل پیشبینی خواهد بود.
البته اوضاع برای همیشه این طور نخواهد ماند. چرا که روزی مردم دنیا در برابر عملکرد غیراخلاقی این سازمانهای چندملیتی به مقابله خواهند پرداخت.
چرا که ممکن است، مدیران آنها برای دستیابی به سود بیشتر، به هر اقدامی دست بزنند. آیا همانند نظریه داروین، تحقق این امر قابل پیشبینی است؟ پس طبیعت انتخابی سیستم،چگونه باید درک شود؟ برای یک لحظه در نظر بگیرید که چگونه شما استراتژیهای فرارویتان را در صورت قرار گرفتن در راس یک شرکت دارای عملکرد غیراخلاقی که به دنبال رشد و سود بیشتر است، انتخاب خواهند نمود. آیا شما در یک بازار آزاد فعالیت نمیکنید که بزرگراهی بدون تابلوی توقف جهت منافع شما است؟ و آیا شما از منابع مالی غیرقابل تصور، فیلترهای دولتی، منابع فکری، مشاوران و لابیگران مدیریت کلان و یا همتایان سیاسی، جهت سودآوری بیشتر بهره نخواهد گرفت؟ و آیا از منابع خصوصی خویش، با عدم شفافیت و فقدان پاسخگویی، بهره نخواهید برد؟ و آیا شما با سو استفاده از روزنامهها و شبکههای اطلاعرسانی، بر جریان توزیع اطلاعات و جهتدهی آنها، کنترل نخواهید داشت؟
آقای روسل موخیر از اعضای "موسسه گزاشگران جرایم ابرشرکتها" وب سایتی را تدارک دیده که در آن لیستی از جرایم و سوءاستفادههای ابرشرکتها را در دهه پایانی قرن بیستم برشمرده است. آنچه در این میان بیش از هر چیزی قابل تامل است،این حقیقت میباشد که بسیاری از این ابرشرکتها برای ما بسیار آشنا هستند. در این لیست شرکت "جنرالالکتریک" قرار دارد که حامی مالی اخبار شبانگاهی شبکه NBC است. همچنین نام شرکت "آرچردانیل میدلند" که برنامه "اخبار لهدر" را در تلویزیون ملی ما پشتیبانی مالی میکند و یکصد میلیون دلار نیز به دلیل دستکاری قیمتها جریمه شده است، قرار دارد.
همچنین نام ابرشرکت "لوینیزیانا پاسیفیک" را هم باید به این لیست بلند پایه بیافزاییم که در نابودی جنگلهای ما نقشی مهم داشته است. اما این شرایط با طبیعت ما چه ارتباطی دارد؟ البته اشخاصی نظیر فریدمن هیچگاه در این مورد دغدغهای نداشتهاند، چرا که نظریههای آنان با جهان طبیعت بیارتباط بوده است؛ گویی که آنان در مورد جهانی ساخته شده از مواد پلاستیکی به نظریهپردازی میپردازند. در سیستمی که بر مبنای حکومت بازار طراحی و سازماندهی شده است و سودآوری، رهبری آن را بر عهده دارد همه ظرفیت طبیعت ما در خدمت سودآوری قرار میگیرد و درختان جنگلهای باستانی توسط دست نامریی بازار به سادگی به زمینهایی عریان و تهی از حیات بدل خواهد شد. هر چند این وضعیت به از بین رفتن حیات و نابودی کره خاکی ما منجر گردد. به همین دلیل نیز ما تمرکز اقدامات خویش را بر مبارزه با این وضعیت قرار دادهایم چرا که هرم قدرت ابرشرکتها امروزه به مدلی قابل تعمیم برای همه دنیا درآورده است و مردم جهان ما را در سایه پیشرفت خود به شدت تحت فشار قرار دادهاند.به همین دلیل هم برای رهایی از این کابوس باید کاری کرد.
منبع: ماهنامه سیاحت غرب / 1386 / سال چهارم، شماره 52، آبان ۱۳۸۶/۰۸/۰۰به نقل از: www.Commondreams.org
نویسنده : بیل ویلرز
نظر شما