ولایت اصفهان در دوره ایلخانان
ولایت اصفهان در دوره ایلخانان شامل دو تومان بود و از آن با عنوان "تومانین اصفهان" یاد میشد. به گفته حمدالله مستوفی، در این دو تومان سه شهر وجود داشت به جز اصفهان که شهر قدیمی و معتبری بود. بقیه شهرهای کوچک بودند که تازه هویت شهری پیدا کرده بودند.
شهرهای عمده و معتبری مانند کاشان، کرج، ابودلف و... که در دوره گذشته تابع اصفهان محسوب میشدند، در دوره ایلخانان به دلیل محدود شدن حوزه اصفهان، یا خود به مراکز مستقلی تبدیل گردیدند و یا تابع دیگر تومانهای این ایالت شدند.
شهرهای کوچک تومانین اصفهان بیشتر به دلیل رونق کشاورزی در این منطقه توسعه یافته بودند. این شهرها به عنوان قصبات و مراکز فلاحتی اهمیت داشتند و گویا دیگر شئونات زندگی شهری در آنها پرورش نیافته بود.
حمدالله مستوفی میگوید در تومانین اصفهان قرای معظمی وجود داشت که از لحاظ تعداد ساکنان و وجود مراکز اداری و مذهبی چیزی از شهر کم نداشتند و حتی در جاهای دیگر آنها را شهر محسوب میکردند. به نظر میرسد بین قرای معظم و شهرهای کوچک در تومانین اصفهان تفاوت چندانی وجود نداشت و شهرهای کوچک تومانین اصفهان محلی بزرگتر از روستاهای این ناحیه بودند.
ابن بطوطه که حدوداً همزمان با مستوفی به این منطقه سفر کرده است، از شهرهای کوچکی یاد میکند که حمدالله مستوفی آنها را ذکر نکرده است. به نظر میرسد بیشتر شهرهای کوچک تومانین اصفهان بعد از تأثیر اصلاحات غازانی که باعث توسعه کشاورزی و پیگیری سیاست عمران شهری شد، در نیمه دوم حکومت ایلخانان هویت شهری یافتهاند.
شهر اصفهان
شهر اصفهان به عنوان مرکز و معتبرترین شهر این تومانین در طول دوره ایلخانان سرگذشت پر افت و خیزی را سپری کرد.
اصفهان به فاصله کمی از حاشیه کویر در جنوب غربی ایالت جبال واقع بود. این شهر در زمانهای قدیم از اهمیت ویژهای برخوردار بود. حاصلخیزی اراضی، وجود رودخانه زاینده رود و موقعیت مناسب جغرافیایی زمینه مساعدی را برای توسعه حیات شهری در اصفهان فراهم آورده بود.
هنگام حمله مسلمانان، اصفهان مشتمل بر دو شهر به نامهای جی یا شهرستانه و یهودیه بود. این دو شهر در سمت شمال زاینده رود و به فاصله دو میل از یکدیگر قرار داشتند.
اصفهان با به دست آوردن مرکزیت سیاسی در دوره آل بویه رشد زیادی کرد. حسن بویه اصفهان را به عنوان مقر خود انتخاب کرد و با رویی قریب ۲۱ هزار گام که جی و یهودیه را در بر میگرفت، گرد آن کشید. در طی قرن پنجم هجری این شهر همچنان روند رو به رشد خود را ادامه داد.
ناصر خسرو، جهانگرد نامدار، در سفر خود به اصفهان در نیمه قرن پنجم هجری، این شهر را در اوج شکوه و عظمت خود توصیف میکند. اصفهان در آن دوران، به عنوان مرکز تجارت ایران، نقشی کلیدی ایفا میکرد و پارچههای ابریشمی، به خصوص عتابی، و پارچههای نخی را در حجم بالا به سایر نقاط صادر میکرد. حاصلخیزی و آب فراوان منطقه، زمینه را برای کشت انواع میوهجات، غلات و زعفران فراهم میآورد و رونق کشاورزی را به ارمغان میآورد.
با این حال، قرن ششم هجری، دورانی متفاوت را برای اصفهان رقم زد. گویی گویی رونق و آبادانی این شهر در این قرن متوقف شد و تار و پود آن در تار و پود خرابی و فتنه رها شد. از دست رفتن جایگاه مرکزی، آشفتگیهای سیاسی و درگیریهای بیپایان مذهبی، از جمله مهمترین عواملی بودند که اصفهان را در سراشیبی افول قرار دادند. این درگیریهای فرقهای که بارها در منابع تاریخی این دوره به آنها اشاره شده، ضربهای مهلک بر پیکره شهر زدند و بخشهایی از آن را به ویرانی کشاندند.
برداشتی از کتاب جغرافیای سرزمین های اسلام اثر دکتر علی خزائلی
نظر شما