شراکت گلهداران قمی و ایلات در مراتع قم: سندی از دوره قاجار
کپی رونوشت ناشفاف از سندی قاجاری مربوط به سال ۱۲۹۳ق در مورد نحوه استفاده گلهداران قمی و ایلات از مراتع قم میان اوراقم وجود دارد که متن آن را تقدیم میکنم. میخواستم آن را در کتاب «واژهنامه گلهداری در قم» بگذارم، ولی دیدم دیر می شود. هر سندی و لو کوچک و هر چند بهظاهر بیاهمیت نکتهای را به ما مینمایاند و ممکن است مجهولی را معلوم کند.
حسب این سند قاعده کلی مراتعی که در اختیار ایلات قم قرار میدادهاند این بوده است که گلهدارهای قمی نیز با آنها شریک در استفاده باشند. در سند اشارهای به دو شاخ و چهار عاقل/آغل شده است. دو شاخ در جاده جعفریه بعد از دامشهر و در محل فعلی کشتارگاه یا مجاور آن است. چهار آغل نیز در همان جاده به طرف ساوه سمت چپ و در مجاورت و یا احتمالا در میدان تیر سپاه قرار دارد. اگر دوستان منابع طبیعی شماره ثبت پلاکهای مربوط را اعلام کنند نظر ابرازی از دقت بیشتری برخوردار میشود. ترکیبات «علفچر» و «آبچر» هم قابل توجه است. مهر دادگستری نشان میدهد گویا در دعوایی در همان مرجع مورد استناد قرار گرفته است. به هر حال سند از لحاظ نحوه رونوشتبرداری هم قابل دقت است.
«خدمت اعیان و اشراف و ریش سفیدان قم عرض میشود که هرکه علیم و خبیر میباشد در باب مرتعی که فیمابین ایل زند شهری و گلهدار قمی و ایل جندقی در عهد مقرب الخاقان ذوالفقار خان و نواب شاهزاده میرآخور و ما بعدها الی حال فیمابین قرار داده بودند که «آبچر» و «علفچر» همه جا به شراکت یکدیگر تعلیف میشد که از مراتب مسطوره بر هرکدام معلوم است مزین دارند که خدمت تنظیمات داده شود که حکمی صادر شود که بعد از این سهم شریکی نشود. هر یک از قرار قدیم سهمی خود را متصرف و تعلیف شود که عندالحاجه حجت بوده باشد. بتاریخ دوم شهر شوال ۱۲۹۳مهر(سید صادق) قرار مراتع و علفچر میان گلهدار قمی له تقرء مهر یا امام حسین هو قرار مراتع و علفچر میان گلهدار قمی و ایلات این بوده است که هر مرتعی که به ایلات دادهاند از گلهدار قمی شریک به آن قسمت قرار دادهاند مثل دو شاخ و چهار عاقل [ظاهرا آغِل/aqel که تلفظ قمی آغُل/aqol باشد درست است] از قرار حدود معین که در نوشتجات قدیم دارند باید ایل زند و جندقی به شراکت هم تعلیف نمایند و هر یک بخواهند تخلف نمایند خارج از قرارداد است که از قدیم بوده و اله اعلم بحقایق الامور مهر(مهدیقلی) مهر (فتح اله) مهر له تقرء مهر (کرد[شود؟] نور چشم حسن) مهر (افوض امری الی اله عبده محمد رضا) مهر(مهدی اسمعیل) مهر(عبده محمد علی) مهر(عبده[ا] لراجی محمد رضا) مهر(یا اسداله) مهر(له تقرء) از قراری که اعیان و اشراف از روی اطلاع نوشتهاند عالیشان آقا سید رضای ایل بگی مجری و معمول داشته تخلف نورزند. مهر(اما مدینته العلم و علیٌ بابها هو اله تعالی شانه تفصیل مرتع از قراریست که حضرات اعیان و کدخایان ولایت نوشتهاند از قدیم همین قسم بوده است بلکه از قدیم و هم از جدید حرره الاحقر مهر(محمد تقی ابن محمد رضا اسمعیل) هو هر تفصیلی که کدخدایان و اعیان ولایت از روی خبرت و بصیرت به جهت مراتع اطراف بلد نگاشتهاند صحیح و بیان واقع است حرره (الواثق بالله افقنی عبیده حسین بن محمد رضا) تفصیل مرتع از قراریست که مرقوم فرمودهاند ظهر [؟و شاید مهر] الراجی محمد بن محمد رضا اسمعیل) رونوشت برابر اصل و اصل برابر رونوشت است[مهر با نقش دادگستری شهرستان قم]
به کوشش سیدمحسن محسنی
نظر شما