سفری به تایباد: گشتی در تاریخ و طبیعت شرق ایران
در اواخر تابستان سال 1400، در خلال سفری به مشهد، فرصتی دست داد تا سری به شهر تایباد بزنم. پیش از آن نام تایباد را بارها شنیده بودم، اما تصویری واضح از آن در ذهنم نداشتم. اتفاقات اخیر در مرز ایران و افغانستان، از جمله انفجار در مرز دوغارون و مرکز گمرک اسلام قلعه، توجهم را بیشتر به این شهر جلب کرده بود.
دوست گرامی جناب آقای دکتر احمد شاکرنژاد که چندی پیش به تایباد سفر کرده بود، از مزار مولانا زینالدین ابوبکر تایبادی، صوفی شهیر مدفون در این شهر، برایم گفته بود. یکی از اهداف اصلی من از سفر به تایباد، حضور در این بنای تاریخی بود.
در محوطه مزار، مسجدی به نام این عارف بزرگ وجود دارد که در آن یادگاریهای زیبا و تاریخی، از جمله دستخطهای افراد مختلف تا صدها سال قبل، به چشم میآید. کل این محوطه و آرامستان که محل تدفین مردم شهر نیز هست، نیاز به مرمت و زیباسازی بیشتر دارد. معماری و کاشیکاری مسجد را به حق میتوان از شاهکارهای معماری ایرانی دانست.
متاسفانه فرصت زیادی برای گشت و گذار در شهر نداشتم. به نظر میرسد که از نظر معماری، بناهای فاخر و تاریخی زیادی در تایباد وجود ندارد و کارهای زیادی برای آبادانی این شهر باید انجام شود. با این وجود، تایباد در مقایسه با زاهدان، مرکز استان، که در شرقیترین نقطه ایران واقع شده، از آب و هوای به مراتب بهتری برخوردار است و نمیتوان به آن به چشم منطقهای محروم نگاه کرد.
نکته قابل توجه در این شهر، زیست تحسینبرانگیز مردم آن با گرایشهای مذهبی مختلف است که در مقایسه با سیستان و بلوچستان از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. مردم تایباد بسیار دوستداشتنی و خونگرم هستند.
برخلاف تصور برخی که تایباد را شهری خشک و بدون تنوع زیستی میدانند، فعالیتهای کشاورزی فراوان در این شهر نشاندهنده وضعیت مطلوب آن است.
در مجموع، تایباد را شهری خوب و رو به پیشرفت دیدم و امیدوارم روز به روز شاهد رونق بیشتر آن باشیم.
نظر شما