درد تاکسی داشتن و نداشتن
روزنامه شرق، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲ - ۱۸ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۱ ژانویه ۲۰۰۴
علیرضا کیوانی نژاد: «چرا باید این قدر تومان به حساب اتحادیه بریزیم و کسی نگوید که سود این پول چقدر می شود.» راننده هایی که در خیابان ملک حضور دارند و معمولاً روزهای سه شنبه به آنجا می روند- یا برای خرید یا فروش تاکسی- وقتی شنیدند که خبرنگارم حکایت من و آنها شد، حکایت جن و بسم الله.
با عشق: سر صحبت را باز می کند. دوستانش او را این گونه لقب دادند اما تاکسی دار نیست!
شما اگر روزنامه نگارید، از مشکلات ما هم بنویسید: با این جمله سر صحبت را باز می کند و ادامه می دهد: «ببینید با چه مشکلی یک نفر تاکسی می خرد.»
امروز سه شنبه. خیابان ملک. صف تاکسی هایی که صاحبانشان آنها را برای فروش به خط کرده اند. آقایی با سیگار روشن به پیکان مدل ۵۳ خود تکیه داده است. قصد خرید دارد، انگار با شنیدن اسم خبرنگار کنار می رود و پاسخی نمی دهد. علت را می پرسم: «داداش شما می روید هرچه دلتان می خواهد می نویسید و معروف می شوید ولی بعدا ما اینجا بدبخت می شویم و به ما تاکسی نمی دهند. کمی آن طرف تر- که زیاد هم دور نیست- عده ای کاپوت یک تاکسی سفید را بالا زده و با موتور آن ور می روند.
- اشکالی دارد چند تا سئوال از شما بپرسم؟ من خبرنگارم.
انگار ناجی خود را دیده اند. یکی از آنها خود را ناصر با عشق معرفی می کند و می گوید: «من چند سال قبل برای خرید تاکسی به اینجا آمدم. اول گفتند باید آزمایش های اصلی را پشت سر بگذاری. آزمایش هایی مثل اعتیاد و معاینه چشم و... بعد هم رفتم تا عدم سوء پیشینه را از کلانتری بگیرم که گرفتم. رسیدم جای اصلی کار یعنی واریز کردن پول. گفتند باید ۲ میلیون تومان به حساب تاکسیرانی بریزی. این پول را با هزار بدبختی نزول کردم و به حسابی که دادند، ریختم. منتظر شدم تا به حساب خودم کارنامه برایم صادر شود. اما نشد.» آقا ناصر یا به قول خودش «با عشق» حرفی نزد. هرکاری کردم دیگر حرف نزد. دوستش دست روغنیش را که تا آرنج توی موتور کرده بود، بیرون کشید و گفت: «آقای عزیز، این بابا سرتاکسی دار شدن زندگیش به هم ریخته. چون توی آزمایش اعتیادش نوشتند مشکوک! خانمش هم فکر کرد زندگی با یک معتاد میسر نیست و رفت. البته الان چند ماهی است که با وساطت بروبچه های خط... با هم آشتی کردند ولی این درست است که بنویسند مشکوک؟ یا معتاد است یا نه. مشکوک چه معنی دارد؟»
برای خرید تاکسی که می خواهید اقدام کنید، مدارک زیادی لازم نیست. شاید مهم ترین مدرکشان متاهل شدن باشد. «تاکسی به افراد مجرد داده نمی شود.» این جمله ها را همان آقای دست روغنی می گوید. بعد می روید آزمایش می دهید و اگر مشکلی نبود برایتان کارنامه صادر می شود. مشکلی که بیشتر راننده ها به آن معترضند اینکه چرا باید پول ما چندین ماه در حساب تاکسیرانی باشد و کسی به این فکر نکند که سود این پول چقدر است یا چگونه آن را تهیه کرده ایم؟
با روابط عمومی سازمان تاکسیرانی تماس می گیریم. موثقی می گوید: «گرفتن این پول ربطی به سازمان تاکسیرانی ندارد و این مسئله در حیطه اختیارات ما نیست. این پول توسط اتحادیه گرفته می شود!» یعنی همان ساختمان خیابان ملک.
چیز خاصی به دست نیاوردیم. بنابراین سری به درمانگاه تاکسیرانی می زنیم. جایی که متقاضیان خرید تاکسی به آنجا می روند تا آزمایش های مورد بحث را انجام دهند. درمانگاه های مجهز و ایده آل که به نظر می رسد هزینه زیادی برای آن شده است. یکی از رانندگان برای مداوای دست شکسته پسرش به این جا آمده است. با اورکتی سبز و موهایی جوگندمی. اول فکر کردیم او می خواهد آزمایش اعتیاد دهد. وقتی قصد خود را از طرح چند سئوال گفتم با تردید گفت: اگر این حرف ها را بنویسید، می گویند چون تاکسی داره می ترسد با او برخورد کنند. اما این طور نیست. خودتان به این درمانگاه نگاه کنید.» نگاهی گذرا به فضای درمانگاه می اندازیم. پزشکان و متخصصان که نام آنها روی تابلوهای راهرو نوشته شده و ویزیتشان در حالت عادی زیاد است. پسرش را با دست گچ گرفته می آورند. دستش را جای دیگری گچ گرفته ولی او برای انجام چند معاینه با پدرش آمده است. کنار پدرش می نشیند و پدر ادامه می دهد: «حداقل یک میلیارد خرج دستگاه های این درمانگاه است. با پزشکان حاذق و آنهایی که ویزیت ناچیزی از رانندگان می گیرند، در قبال خدمات پزشکی. حالا این سئوال را از شما می پرسم. فردی برای گذراندن آزمایش های اولیه به این جا می آید. اگر قرار باشد این آزمایش ها در یک آزمایشگاه غیر دولتی انجام شود، حداقل ۵۰ هزار تومان خرج دارد ولی اینجا رایگان است.
- البته برای آنهایی که تقاضای خرید تاکسی داده اند- حالا اگر این فرد آمد و آزمایش ها را انجام داد ولی وسط راه منصرف شد، آن وقت چه کسی هزینه های صورت گرفته را تقبل می کند؟ پس آن پولی که شما می گوئید برای ضمانت اجرایی است و بعد از مدتی با پشت سرگذاشتن آزمایش ها و رسیدن جواب پول استمراد می شود.»
- دیگر اطلاعی ندارم. اگر اجازه بدهید می روم.
این را می گوید و با پسرش می رود.
فرض کنید تمام آزمایش ها هم مثبت بوده. منظورم از دید استخدامی است و حالا می توانید برای خرید تاکسی بروید. اما کجا؟
یکی از خیابان ها یا بهتر است بگوئیم پارکینگ های مجازی، همان خیابان ملک است. اما پارکینگ هایی هم هست که تاکسی های دست دوم را در آنجا نگه می دارند. این پارکینگ ها هم هزینه زیادی روی دست مسئولان سازمان می گذارد. مثل پارکینگی که در تهرانپارس احداث شده است. تاکسی های دست دوم در این پارکینگ ها نگهداری می شوند. همان تاکسی هایی که قرار است توسط دیگران خریداری شود که یکی از هزاران دلیل گرفتن پول ودیعه است.اما در مورد مطالبی که در مدارک پزشکی یا نتایج آزمایش ها نوشته می شود، یکی از رانندگان در همان خیابان ملک می گوید: «من کاری به حرف های ناصر ندارم. اصلاً او را نمی شناسم و فقط می دانم او را با این اسم صدا می کنند. اما اگر کوچک ترین شبهه ای وجود داشته باشد، سلامت اخلاقی فرد زیر سئوال می رود که در این صورت مسافران هم با مشکل مواجه می شوند.»
حرف های ایشان متین اما می شود در برگه آزمایش نوشت مثبت یا منفی. این طوری دیگر جای اعتراض برای کسی باقی نمی ماند.
و اما...اما چیزی که از میان درهای بسته اتاق های تاکسیرانی به بیرون درز کرد و رانندگان در مورد آن صحبت می کردند. هیچ کس نمی دانست این خبر چگونه به بیرون درز کرده و یا کدام منبع آگاه از آن اطلاع دارد. خبر این بود:
بیمه همگانی رانندگان تاکسی!
همان آقایی که دستش روغنی بود (حالا دیگر دست هایش را با حوله زرد رنگ پاک کرده است) آرام در گوش دوستش چیزی می گوید. بعد دوستش گفت: «قرار است- شنیده های ما این طور است- راننده های تاکسی از طرف خود اتحادیه بیمه شوند. اگر این طرح صورت بگیرد مشکلات بیمه ما تا حدود زیادی حل می شود.» اما راننده ها بعد از گرفتن کارنامه به نزدیک ترین شعبه بیمه اجتماعی معرفی می شوند تا بیمه خویش فرما شوند!
اما مسافران هم در مقابل حرف های این قشر، حرف هایی برای گفتن داشتند. یکی از مسافرهای مترو میرداماد می گفت: «وقتی می خواهیم در روزهای سرد و بارانی سوار تاکسی شویم، کرایه را دوبرابر می کنند. روزهای جمعه هم تا مسافرشان تکمیل نشود حرکت نمی کنند و اگر اعتراض کنیم می گویند جمعه است و ما تعطیلیم. واقعاً تاکسی ها روزهای جمعه تعطیل هستند؟»
گشت و گذار یک روزه در خیابان ملک به پایان می رسد و کلی حرف و حدیث باقی است. ما در این گزارش تنها به نقل صحبت های مردم و تعدادی از راننده های تاکسی پرداختیم که می توانست با شنیدن حرف های مسئولان شنیدنی و خواندنی تر هم شود اما دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.
نظر شما