موضوع : پژوهش | مقاله

بررسی تاریخی حضور و شهادت حضرت علی اکبر(ع) در مقتل های عاشورا

 

بررسی تاریخی حضور و شهادت حضرت علی اکبر(ع) در مقتل های عاشورا

حضرت علی بن حسین بن علی (ع)، معروف به علی اکبر(ع) فرزند امام حسین(ع) و از شهدای کربلاست. این پژوهش درصدد است با روش توصیفی و تحلیلی به این سؤال اساسی پاسخ دهد که روایت شهادت حضرت علی اکبر(ع) در مقاتل عاشورا چگونه پرداخته شده است؟ براین اساس مقاله حاضر به بازشناخت تاریخی حضور تا شهادت ایشان در متون تاریخی و مقاتل خواهد پرداخت. در مقاتل از ایشان به عنوان نخستین شهید از بنی هاشم و اهل بیت(ع) و شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) نام برده شده است. امام حسین(ع) بعد از شهادت حضرت علی اکبر(ع) بر بالین ایشان حاضر شد و صورت بر صورت فرزند گذاشت و در حالی که گریه می کرد قاتلین ایشان را نفرین کرد.

منبع : فصلنامه پژوهش نامه معارف حسینی، تابستان 1401 - شماره 26 , فارسی مدان، علی

مشخصات نویسنده : دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم، پژوهشگر و نویسنده

مقدمه

یکی از مصیبت های بزرگ و تلخ واقعه عاشورا، شهادت حضرت علی اکبر(ع) است که غم بزرگی را برای امام حسین(ع) بر جای گذاشت تا جایی که امام(ع) بعد از شهادت ایشان فرمود: «عَلَی الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا»، «پسرم! دیگر پس از تو خاک بر سر دنیا و زندگی دنیا» (ابن طاووس، 1348: ۱۱۴؛ مفید، 1413: ۲/ ۱۰۶). این سخن امام(ع) نشان دهنده تربیت درست در خانواده ارزشی و منزلت بزرگ ایشان است. حضرت علی اکبر(ع) شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ع) و بهترین الگوی مناسب برای جوانان نسل امروزی در مسائل گوناگونی مانند تربیت دینی، بصیرت و دانش، اراده و همت بالا، صبر و استقامت، حق مداری، اخلاص و مانند اینها است.

این جستار با روش توصیفی و تحلیل در منابع کتابخانه ای به بررسی ویژگی های شخصیتی حضرت علی اکبر(ع) از آغاز تا شهادت بر اساس منابع معتبر تاریخی و متون مقاتل عاشورا می پردازد و درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر است: آیا حضرت علی اکبر(ع) ازدواج کرده است؟ آیا خواب انبیاء و اولیای الهی حجت است؟ اولین فردی که از اهل بیت(ع) عازم میدان نبرد شد، کیست؟ مقصود از «ثقل الحدید أجهدنی» در کلام حضرت علی اکبر(ع) چیست؟ آیا ماجرای مکیدن زبان حضرت علی اکبر (ع) توسط امام حسین(ع) در کربلا درست است؟

مفهوم شناسی مقتل

مقتل به معنای جای کشتن و زمینی که در آنجا کسی کشته شده باشد (محلّ قتل) و یا همان قتلگاه است (دهخدا؛ معین، ذیل مدخل). با توجه به معنای لغوی، مقتل امام حسین(ع) به کتاب هایی گفته می شود که به شرح ماجرای شهادت و مصیبت امام حسین(ع) و شهدای کربلا و واقعه عاشورا می پردازند. بنابراین مقتل هم به معنای محلّ قتل است، هم کتابی که دربارۀ شرح قتل حسین بن علی(ع) و واقعۀ کربلا نوشته شده باشد. در الذریعة کتاب های مقتل که به حادثه کربلا پرداخته اند، آورده شده است (آقابزرگ تهرانی، 1403: 22/ 21-29). نگارش مقتل نویسی با انگیزۀ زنده نگهداشتن یاد حادثۀ عاشورا و شهدای کربلا، از صدر اسلام تا کنون است (محدثی، 1376: ۴۳۱). براین اساس بخش مهمی از تاریخ نویسی در حوزه های شیعی در چند سده اخیر، مقتل نویسی است (نک. جعفریان، 1423: 36-38).

معرفی حضرت علی اکبر(ع)

الف) ولادت

تاریخ ولادت علی اکبر(ع) در کتاب های مقاتل محل اختلاف است. در مقاتل الطالبیین، زمان ولادت ایشان دوره خلافت عثمان ذکر شده اما سال ولادت نیامده است (ابو الفرج اصفهانی، 1419: ۸۷). حسام الدین محلی (1423: 1/ 201)، از علمای مشهور یمن که در سال 652 قمری به شهادت رسید، در کتاب الحدائق الوردیة می گوید؛ حضرت علی اکبر (ع) دو سال از خلافت عثمان باقی مانده، متولد شد. عثمان در سال 35 قمری فوت کرد، بنابراین حضرت علی اکبر (ع) بنابر نقل کتاب الحدائق الوردیة سال 33 قمری متولد شد. صاحب اعیان الشیعه سال ولادت ایشان را ۳۵ یا ۴۱ قمری (امین، 1403: 8/ 206) و مقتل مقرم (1426: 267)، یازدهم شعبان سال ۳۳ قمری ثبت کرده اند.

ب) شهادت

اینکه حضرت علی اکبر (ع) سال 61 هجری در واقعه کربلا به همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید، شک و تردیدی وجود ندارد (ابومخنف، 1417: 241؛ مصعب، 1999: 57؛ مجلسی، 1389: ۹۹۷؛ ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۸۶؛ مقرم، 1426: ۲۶۷؛ ابن رسان، 1406: ۱۵۰؛ ابن نما، 1406: ۶۸). اما در مورد سن شهادت ایشان اختلاف است. برخی سن ایشان را 18 سال آورده اند (اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۴؛ ابن شهرآشوب، 1379: 4/ 109). شیخ مفید (1413: 2/ 106) سن را 19 سال و مقرم (1426: 267) ۲۷ سال بیان کرده اند. مثیر الاحزان، سن شهادت را درست و دقیق نقل نکرده و گفته سن ایشان بیشتر از 20 سال است (ابن نما، 1406: ۶۸). علامه مجلسی (1382: 680) می گوید، در آن وقت 18 سال از عمر شریفش گذشته بود و بیست و پنج سال نیز گفته اند، و اوّل اصحّ است.

دلیل این پراکنده گویی و اختلاف نظر، بخاطر عدم اطلاع دقیق و درست از ولادت ایشان می باشد.

ج) مادر

در کتاب نسب قریش، نام مادر حضرت علی اکبر(ع)، آمنه نوشته شده است (مصعب، 1999: 57) در حالی که سایر مورخان و مقتل نویسان نام مادر ایشان را لیلی بنت أبی مرة بن عروة ذکر کرده اند (ابومخنف، 1417: 241؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۲۹۹؛ شاوی، 1386: ۴ /۳۵۸؛ ابن رسان، 1406: ۱۵۰؛ ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۸۶).

د) ازدواج

برخی از مقتل نویسان و تاریخ نگاران که به موضوع ازدواج علی اکبر(ع) پرداخته اند، معتقدند حضرت، ازدواج نکرده و نسلی از ایشان باقی نمانده است (ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۸۶؛ علوی، 1422: 281). برخی دیگر با استناد به برخی روایات و زیارات که در ادامه می آید قائلند که ایشان ازدواج کرده و صاحب نسل است. حسام الدین حمید بن احمد محلی از علمای بنام یمن، متوفای سال 652 قمری از قائلین آن است (محلی، 1423: 1/ 201). شاوی در کتاب مع الرکب الحسینی من المدینة إلی المدینة (شاوی، 1386: 4/ 364)؛ شیخ عباس قمی در کتاب نفس المهموم (قمی، 1379: ۲۸۵) گروهی از نویسندگان در موسوعة الإمام الحسین (1378: ۱۲/ ۱۰۶۷) این نظریه را پذیرفته اند. حتی همسر ایشان را أمّ ولد ذکر کرده اند.

1. حمیری در قرب الإسناد نقل می کند، راوی از امام رضا(ع) پرسید: آیا کسی می تواند و جایز است با ام ولد (کنیز) پدر خانمش، ازدواج کند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: اشکال ندارد. سپس پرسید، از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد(ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن(ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد؟ امام(ع) فرمودند: «لَیْسَ هُوَ هَکَذَا، إِنَّمَا تَزَوَّجَ عَلِیُّ بنُ الْحسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ ابْنَةً لِلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ أُمَّ وَلَدٍ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمَقْتُولِ عِنْدَکُمْ؛ این طور که گفتی، نیست؛ امام سجاد(ع) با دختر امام حسن(ع) ازدواج کرد و با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش علی بن الحسین که در کربلا کشته شد، ازدواج نمود» (حمیری، 1413: 369-370).

2. در فرازی از زیارت امام حسین(ع) که ابوحمزه ثمالی از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است: «... ثُمَّ صرْ إِلَی قبْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَهُوَ عنْدَ رِجلِ الْحُسَیْنِ.... ثُمَّ ضَعْ خَدَّکَ عَلَی الْقَبْرِ وَ قُلْ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ثَلَاثاً بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی...؛. .. سپس به طرف قبر علی بن الحسین بگرد، آن جناب پائین امام حسین(ع) می باشد.. .. سپس صورت بر قبر بگذار بگو: خدا تو را رحمت کند ای ابالحسن، پدر و مادرم فدایت...» (ابن قولویه، 1356: 240؛ مجلسی، 1403: 98/ 186). و یا در فرازی دیگر از این زیارت آمده است: «... صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی عِتْرَتِکَ وَ أَهْلِ بیْتِکَ وَ آبائِکَ وَ أَبْنَائِکَ وَ أُمَّهَاتِکَ الْأَخْیَارِ؛ رحمت بفرستد خدا بر تو و بر دودمان و عترت و خاندان و پدران و فرزندان و مادران نیک و خوب تو» (ابن قولویه، 1356: 239- مجلسی، 1403: 98/ 186). از عبارات أَبَا الْحَسَنِ، أَبْنَائِکَ و عِتْرَتِکَ استفاده می شود که حضرت علی اکبر(ع) دارای فرزند بوده است.

معنای عترت

عترت در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک، خصوصی و ذرّیه است (ابن اثیر، 1367: 3/ 177). در مجمع البحرین آمده، ابن الأعرابی می گوید: «اولاد و ذرّیه مرد، بدین خاطر عترت و ذریه پیامبر (ص) شامل فرزندان علی(ع) و فاطمه(ع) می باشد» (طریحی، 1375: 3/ 395) و یا در تاج العروس آمده، «عترت: نسل مرد و خویشاوندان نزدیک است» (حسینی، 1414: 7/ 186). بنابر تعاریف کُتب لغت، عترت؛ اهل بیت، اولاد و ذرّیه افراد است. پس اگر فردی ذرّیه نداشته باشد استعمال عترت برای او صحیح نیست؛ در حالی که این عبارت توسط امام (ع) صادر شده که عارف به موضوع است (شاوی، 1386: ۴/ ۳۶۴). این کلام دلالت می کند که حضرت علی اکبر(ع) ازدواج کرده و صاحب نسل و فرزند است. همچنین لفظ أبناء در زیارت، دلالت بر بیشتر از دو فرزند می کند (همان).

ویژگی های حضرت علی اکبر(ع)

در مقاتل برای حضرت علی اکبر(ع) خصوصیات و ویژگی هایی برشمرده اند. ایشان از نظر جسمی به پیامبر(ص) و به جدش علی (ع) در نام و شجاعت و در تعصب به حق به او شباهت داشت (شبر، 1409: ۱/ ۲۷۵) البته از نظر منطق، سیره و منش نیز به رسول خدا(ص) شباهت داشت (سماوی، 1377: ۴۹؛ شبر، 1409: ۱/ ۲۷۴؛ امین، 1403: 8/ 206) و یکی از بهترین مردم بود (قمی، 1379: ۲۷۹؛ سماوی، 1377: ۵۱؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۴؛ شبر، 1409: ۱/ ۲۷۵؛ ابن طاووس، 1348: 112).

شیخ مفید (1413: 2/ 106) ایشان را از زیباترین مردم آن زمان دانسته و علامه مجلسی (1382: 680) می گوید، ایشان در حسن و جمال و فضل و کمال عدیل خود نداشت، و به صورت شبیه ترین مردم بود به رسول خدا (ص)، و هر گاه اهل مدینه مشتاق لقای آن حضرت می شدند به نزد آن امام زاده عدیم المثال می آمدند و به جمال با کمالش نظر می کردند. مقرم (1426: 267) نیز می گوید: «کان مرآة الجمال النبوی و مثال خلقه السامی و انموذجا من منطقه البلیغ؛ آیینه جمال نبوی و نمونه خلقت متعالی و الگوی منطق شیوایی است». شاعر پیامبر اکرم(ص) در شأن و مدح ایشان چنین سروده بود:

وأحسن منک لم تر قط عینی

وأجمل منک لم تلد النساء

خلقت مبرءا من کل عیب

کانک قد خلقت کما تشاء[1]

آورده اند معاویه در مجلسی گفت: سزاوارترین مردم در این امر (یعنی امر حکومت و خلافت) کیست؟ حاضرین گفتند: تو. گفت: نه، نزدیکترین مردم به این امر، علی بن الحسین بن علی (ع) است، جدش رسول خدا(ص) و در او شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و فخر ثقیف[2] است (ابو الفرج اصفهانی، 1419: ۸۶؛ شبر، 1409: ۱/ ۲۷۴؛ سماوی، 1377: ۴۹؛ قمی، 1379: ۲۸۵).

أبی عبیده و خلف الأحمر گفتند ابیاتی در مدح علی بن الحسین الأکبر(ع) سروده شده که دو بیت آن چنین است:

لم ترعین نظرت مثله

من محتف یمشى و من ناعل

لا یؤثر الدنیا على دینه

ولایبیع الحق بالباطل

شما هرگز مانند او را از جشن راه رفتن و از کفش ندیده اید. بر دین خود بر دنیا تأثیر نمی گذارد و حق را به باطل نمی فروشد (ابو الفرج اصفهانی، 1419: ۸۶).

کرامت و اعجاز

علی اکبر (ع) در دامان شخصیتی همچون امام حسین(ع) تربیت شده اند. مقتل نویسان و مورخان یک معجزه و کرامت از حضرت علی اکبر(ع) در دوران کودکی ایشان ثبت نموده اند که بیانگر جایگاه و شأن ایشان است. زفیر بن یحیی از کثیر بن شاذان نقل می کند: خودم شاهد بودم که حضرت علی اکبر(ع) در غیر فصل مناسب، از امام حسین(ع) انگور طلب کرد. ناگهان امام(ع) با دست به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد و به فرزند خود خورانیده و فرمود: «مَا عِنْدَ اللَّهِ لِأَوْلِیَائِهِ أَکْثَرُ؛ از آن چه نزد خدای متعال است به اولیائش بیشتر می رسد» (حسینی حائری، بی تا: ۲۶۰؛ طبری آملی، 1413: 183؛ همو، 1427: 243؛ شامی، 1420: 531؛ بحرانی، 1413: 3/ 452؛ عطاردی قوچانی، 1376: ۱/ ۶۹؛ سپهر، 1427: ۴/ ۲۵۵؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۲۵۹؛ موسوعة الإمام الحسین، 1378: ۲۱/ ۱۴۱۹).

تفسیر بیت حافظ در مورد حضرت علی اکبر(ع)

علامه سید محمد حسین تهرانی در کتاب روح مجرد نقل می کند: معمولًا در تهران، هر واعظی را که برای یک دهه برای منبر رفتن در مجلسی دعوت می کردند، در شب آخر وی را برای همان دهه از سال دیگر نیز دعوت می کردند. در آخرین سالی که مرحوم حاج سیّد ضیاء الدّین دُرّی در قید حیات بود، یک شب از دهه محرّم (شب هشتم یا نهم) جوانی از ایشان قبل از منبر سوال می کند: مراد از این شعر (حافظ، 1379: 169) چیست؟

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی داد بجا آورد

مرحوم درّی گفت: جواب این سوال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد. ایشان در فراز منبر از قضیّه نهی آدم أبوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن أمیرالمؤمنین(ع) را در تمام مدّت درازای عمر بیان کرد و حتّی اینکه آن حضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد. و سپس گفت: مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم(ع) است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد و مراد از پیر مغان حضرت أمیرالمؤمنین(ع) است که در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید. با این تفسیر وی منبرش را خاتمه داد. قبل از پایان سال، مرحوم درّی فوت می کند و در سال بعد، در دهه محرّم در آن مجلس مدعُوّی که باید حضور داشته باشد، نمی تواند شرکت نماید. درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبی که این جوان سوال را از مرحوم درّی می کند، وی را در خواب می بیند که مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور پاسخ گفتم. امّا چون بدین عالم آمده ام، معنی آن، طور دیگری برای من منکشف شده است:

مراد از شیخ حضرت إبراهیم(ع) است، مراد از پیر مغان حضرت سیّدالشّهداء(ع)؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت إبراهیم(ع) بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقیقت وفا را حضرت أباعبدالله الحسین(ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی أکبر(ع) انجام داد (تهرانی، 1429: 428-485).

تبیین نهضت حسینی

از نقش های مهم حضرت علی اکبر(ع) در واقعه کربلا که مقتل نویسان و تاریخ نگاران به آن پرداخته اند، تبیین نهضت حسینی در جهت روشن نمودن افکار عمومی، به اثبات حقانیت امام حسین(ع) و قیام حسینی است.

ابومخنف از عقبه بن سمعان روایت کرده، سحرگاه شبی که امام حسین(ع) در کنار کاخ بنی مقاتل به سر برد، به ما دستور داد آب برگیریم و سپس فرمان حرکت داد و ما حرکت نمودیم. راوی می گوید: هنگامی که از کاخ بنی مقاتل گذشتیم، خواب خفیفی بر حضرت عارض شد و سپس در حالی که جملۀ: «انا للّه و انا إلیه راجعون، و الحمد للّه رب العالمین» را بر زبان داشت از خواب بیدار شد و آن را دو یا سه بار تکرار کرد. فرزندش علی بن حسین(ع) در حالی که بر اسب خود سوار بود، نزد پدر آمد و عرضه داشت: پدر! فدایت شوم! چرا کلمۀ استرجاع إِنّا لِلّهِ بر زبان آوردی و خدا را سپاس گفتی؟! امام(ع) در پاسخ فرمود:

یَا بُنَیَّ إِنِّی خَفَقْتُ بِرَأْسِی خَفْقَةً فَعَنَّ لِی فَارِسٌ عَلَی فَرَسٍ فَقَالَ: الْقَوْمُ یَسِیرُونَ وَ الْمَنَایَا تَسْرِی إِلَیْهِمْ. فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَنْفُسُنَا نُعِیَتْ إِلَیْنَا! ؛

فرزندم! اندکی به خواب رفتم، در خواب اسب سواری را دیدم که بانگ برآورد و گفت: این کاروان در حرکت است و مرگ در تعقیب آن هاست، دانستم که این ندا، خبر شهادت ماست».

حضرت علی اکبر(ع) عرضه داشت: «پدر جان! خدا حادثۀ بدی برایتان پیش نیاورد مگر ما بر حق نیستیم؟ ». حضرت فرمود: «آری، سوگند به آن کس که بازگشت بندگان به سوی اوست! ما برحقّیم». سپس جوان رعنای امام حسین(ع) فرمود: «یَا أَبَتِ إِذًا لاَ نُبَالِی؛ نَمُوتُ مُحِقِّینَ ! ؛ پدر! اگر قرار است بمیریم، از مرگ چه باک». امام حسین(ع) با شنیدن این جواب فرمود: «جَزَاکَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ خَیْرَ مَا جَزَی وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ؛ خداوند به تو بهترین پاداش فرزندی را عنایت کند » (ابومخنف، 1417: ۱۷۶).

این ماجرا در کتب دیگر همچون، ابصار العین (سماوی، 1377: 49 -60)؛ تاریخ الطبری (طبری، بی تا: ۵/ ۴۰۷)؛ مقاتل الطالبیین (ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۱۱۲)؛ جلاء العیون (مجلسی، 1382: 639)؛ سلحشوران طف (سماوی، 1388: ۶۲)؛ مع الرکب الحسینی (شاوی، 1386: ۳/ ۲۸۳)؛ ذخیرة الدارین (حسینی حائری، بی تا: ۲۶۰) و مسند الإمام الشهید (عطاردی قوچانی، 1376: ۱/ ۴۶۱) نقل شده است. البته در مقتل الحسین (ع) (اخطب خوارزم، 1381: ۱/ ۳۲۴) و مناقب آل أبی طالب(ع) (ابن شهرآشوب، 1379: 4/ 95) آمده این اتفاق در «ثعلبیة» روی داده که باتوجه به گزارش بیشتر مقتل نویسان و مورخان درست نیست.

 در این واقعه دو نکته قابل تأمل است. اول آنکه خواب اولیای الهی به سبب فراغت نفس از تمنیات و تمایلات دنیوی به حقیقت تعبیر می شود و راه گشای آینده آنها است. با اینکه به واقع این حالت امام(ع)، نوم و خواب نبوده؛ بلکه حالت منامیه سالکان الی الله تعالی است که در حالت بیداری پرده از چشمان آنها زدوده می شود و حقایق را آشکار می بینند (آقاتهرانی، 1385: 247). دوم حق گرایی حضرت علی اکبر(ع)، پاسخگوی این اشتباه دوران نو مدرن[3] است که امروزه گاه حق را بر نمی تابند و می گویند: دوست نداریم! آری بیان آن جناب، جست و جویی جدی برای یافتن حقیقت است. امام(ع) فرمود: آری ما برحقیم و علی اکبر(ع) فرمود: پس، از مرگ باکی نداریم، چون برحق استواریم (آقاتهرانی، 1385: 247).

هم چنان که در قرآن کریم ذیل آیه «قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنی أَذْبحُکَ»؛ «[حضرت ابراهیم به حضرت اسماعیل فرمود:] پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم » (صافات / 102). این سؤال مطرح می شود؛ چگونه خواب ابراهیم می توانست حجت باشد؟ در پاسخ به این سؤال گفته می شود، خواب های انبیاء هرگز خواب شیطانی، یا مولود فعالیت قوه واهمه نیست بلکه گوشه ای از برنامه نبوت و وحی آنها است و به تعبیر دیگر ارتباط انبیاء با مصدر وحی گاهی به صورت القاء به قلب؛ گاهی از طریق دیدن فرشته وحی؛ گاهی از راه شنیدن امواج صوتی که به فرمان خدا ایجاد شده و گاهی از طریق خواب است. به این ترتیب در خواب های آنها هیچگونه خطا و اشتباهی رخ نمی دهد و آنچه در خواب می بینند درست همانند چیزی است که در بیداری می بینند. و گفته شده که ابراهیم(ع) در حال بیداری از طریق وحی آگاهی یافت که باید به خوابی که در زمینه «ذبح» می بیند عمل کند. و گاهی گفته اند قرائن مختلفی که در این خواب بود، و از جمله اینکه در سه شب متوالی عینا تکرار شد، برای او علم و یقین ایجاد کرد که این یک ماموریت الهی است. به هر حال همه این تفسیرها ممکن است صحیح باشد و منافاتی با هم ندارد و مخالف ظواهر آیات نیز نمی باشد (مکارم، 1371: 19/ 122).

اولین شهید کربلا از خاندان اهل بیت(ع)

وقتی یاران امام حسین(ع) شهید شدند و کسی جز خاندانش یعنی فرزندان امیرالمؤمنین(ع)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان حسن(ع) و فرزندان خودش باقی نماند، «اهل بیت (ع) جمع شدند و باهم دیگر وداع کردند و عزم بر جنگ کردند[4]» (فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۳؛ مجلسی، 1403: 45/ 32؛ قمی، 1379: ۲۷۶؛ حسینی حائری، بی تا: ۳۱۸؛ اخطب خوارزم، 1388: ۱۴۸). اما سؤال این است، اولین فردی که از اهل بیت (ع) عازم میدان نبرد شد، کیست؟ در پاسخ به این سؤال دو نظر وجود دارد:

نخست: اولین کسی که از خاندان امام(ع) به جنگ رفت، عبداللّه پسر مسلم بن عقیل بود (اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۰؛ مجلسی، 1389: ۹۲۱؛ همو، 1403: 45/ 32؛ حائری، 1418: ۲/ ۳۰۲؛ ابن اعثم، 1411: ۵/ ۱۱۰).

دوم: اولین شهید کربلا از خاندان امام حسین(ع) و اهل بیت(ع)، حضرت علی اکبر(ع) است (ابومخنف، 1417: ۲۴۱؛ ابن طاووس، 1348: 112؛ ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۸۶؛ مقرم، 1426: ۲۶۷؛ مفید، 1413: 2/ 107؛ دینوری، 1373: ۲۵۶؛ طبری، بی تا: ۵/ ۴۴۷).

با استدلال به موارد ذیل به نظر می رسد، اولین شهید کربلا از خاندان امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع) باشد:

1. برخی تصریح کرده اند شهید اول از اهل بیت(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و شهید دوم جناب عبدالله بن مسلم می باشد (مفید، 1413: 2/ 107؛ طبری، بی تا: ۵/ ۴۴۷؛ دینوری، 1373: ۲۵۶). این نظر قائلین بسیار و معتبری دارد.

2. در فرازی از زیارت حضرت علی اکبر(ع)، ایشان به عنوان اولین مقتول و شهید کربلا توصیف شده: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلَالَةِ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ؛ سلام بر تو ای اولین مقتول از اولاد بهترین ذریه از نسل ابراهیم خلیل» (ابن مشهدی، 1419: 487؛ ابن طاووس، 1376: 3/ 73؛ شهید اول، 1410: 148؛ مجلسی، 1403: 98/ 339).

به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع)

همانطور که ذکر شد اولین نفری که از خاندان اهل بیت(ع) عازم میدان شد؛ حضرت علی اکبر(ع) بود. صاحب کتاب مع الرکب الحسینی در مورد اعزام ایشان به میدان نبرد می گوید: «وصفی که بخواهد او را به گونه ای وصف کند که عظمت و مقام بلندمرتبه او را آشکار سازد و بیان کند، وجود ندارد مگر وصف جامعی که با آن امام حسین(ع) او را توصیف کرد: پسری [را به میدان می فرستم] که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله(ع) است» (شاوی، 1386: ۴/ ۳۵۵). مقتل لهوف می گوید: «چون همه اصحاب به شهادت رسیده و جز اهل بیت امام(ع) به جای نماندند، علی بن الحسین(ع) - که از همه مردم زیباروی تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود - از پدرش کسب اجازت کرد و امام(ع) وی را رخصت داد» (ابن طاووس، 1348: 112- 113). اما این اجازه، اجازه معمولی نبوده زیرا وارد شده: «ثُمَ نظَرَ إِلَیهِ نظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخی عیْنَهُ وَ بَکَی ثُمَّ قَالَ اللَّهمَّ اشهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نظَرْنَا إِلَیهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قطَعَ اللَّه رَحِمَکَ کمَا قطَعْتَ رَحمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْم؛ امام(ع) نظر نومیدانه ای به فرزند افکند و چشمان مبارکش فرو هشت و بگریست. سپس فرمود: خداوندا! گواه باش، جوانی به جنگ و مبارزت شتافته که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و خلق و منطق به رسول خدا(ص) می باشد. هر گاه اشتیاق زیارت پیامبرت را می یافتم او را می نگریستم. بعد فریاد زد و فرمود: ای پسر سعد خدا رحمت را قطع کند آن گونه که قطع رحم کردی» (همان).

بنابر توصیف امام حسین (ع) در زمان اعزام حضرت علی اکبر(ع) شبیه ترین فرد به پیامبر(ع) از لحاظ خَلقاً (چهره)، خُلقا (اخلاقی) و منطقاً (نوع صحبت کردن) معرفی شده است. حتی مقاتل می نویسند، امام حسین(ع) در حالی جناب علی اکبر (ع) را عازم میدان کرد که سر به پایین انداخته و چشماش پر از اشک بود و گریه کرد (قمی، 1379: ۲۷۹؛ موسوعه الامام الحسین، 1378: ۴/ ۴۸؛ عطاردی قوچانی، 1376: ۲/ ۱۰۰؛ بهبهانی، 1408: ۴/ ۳۲۹؛ سماوی، 1377: ۵۱؛ حسینی حائری، بی تا: ۲۶۱).

در برخی منابع آمده است، امام حسین (ع) با دستان مبارک خود، لباس جنگ بر فرزندش پوشانید، به ایشان سپر داد، برایش طلب آمرزش کرد و کمربندی را که از دست پدرش امیرالمومنین گرفته بود و به کمر ایشان بسته بود، سفت کرد و او را سوار بر اسب کرد (سپهر، 1427: ۲/ ۴۳۶؛ موسوعه الامام الحسین، 1378: ۱۲/ ۱۱۱۴). سپس با پدرش امام حسین (ع) و اهل حرام و همه بنی هاشم وداع گفت و به سوی میدان رفت (موسوعه الامام الحسین، 1378: ۱۲/ ۱۱۱۴).

نبرد حضرت علی اکبر(ع)

آن جوان، با افتخار به میدان جنگ رفت در حالی که هیچ ترس و هراسی در دل نداشت. او هیبت پیامبر (ص)، شجاعت امیرالمؤمنین(ع) و دلیری حمزه و بزرگ منشی حسین(ع) را با خود داشت. آنگاه در میان نیزه ها و شمشیرهای دشمنان قرار گرفت در حالی که با عزّت و تصمیم، در حمایت از دین خدا، رجز می خواند (قرشی، 1422: 3/ 293).

مقتل نویسان برای ایشان رجزهای مختلفی ذکر کرده اند:

أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی

نَحْنُ وَ بَیْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِی

وَاللَّهِ لَا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِی[5]

در کتاب سوگ امیر آزادی چنین ترجمه شده است: من علی هستم، فرزند حسین؛ نیای گرانقدرم امیرمؤمنان است. به پروردگار کعبه سوگند که ما از همگان به پیامبر خدا نزدیکتریم. به خدای سوگند که پسر بی ریشه و تبار، نمی تواند بر ما به میل خود حکم براند و با ستم و بیداد ما را فرمانبردار خویش سازد (ابن نما، 1380: ۲۴۷).

در کتاب های دیگر نقل می کنند، حضرت علی اکبر (ع) روانه میدان شد و این رجز را خواند:

انَا عَلَى بْنُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلى

نَحْنُ وَبِیْتُ اللهِ اولی بالنَّبِی

أَطعَنُکُمْ بِالرُّمْح حَتَّى یَنْثَنِی

أَضْرِبُکُمْ بالسیف احمى عن ابی

ضَرْبَ غُلام هَاشِمِی عَرَبِی

والله لا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعى

من علی، پسر حسین، بن علی هستم به کعبه سوگند که ما به پیامبر(ع) سزاوارتریم/ آن قدر با نیزه بر شما می زنم که خم شود با شمشیر شما را می زنم و از پدرم حمایت می کنم/ شمشیر زدن جوانی هاشمی و عربی به خدا سوگند فرزند ناپاک (پسرزیاد) دربارۀ ما حکم نراند (ابن طاووس، 1376: 3/ 73؛ شاوی، 1386: ۴/ ۳۶۳). آن جناب در میدان در حالی که تشنه بود، یکصد و بیست نفر را کشت (اخطب خوارزم: ۲/ ۳۵؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۵؛ شاوی، 1386: ۴/ ۳۵۹).

عطش و بازگشت دوباره به میدان

یکی از موضوعات مهم و جانسوز مرتبط با حضرت علی اکبر(ع) در واقعه کربلا، بحث تشنگی ایشان بود که چنان عطش بر حضرت فشار آورد که مجبور شد به سمت خیمه برگردد و از امام(ع) طلب آب کند. مقتل نویسان به اتفاق این مطلب را با کمی تفاوت بایکدیگر نقل کرده اند.

ابتدا کلام حضرت علی اکبر(ع) را در برخی از مقاتل و منابع مختلف بیان می کنیم:

اللهوف می گوید، عطش بر حضرت علی اکبر(ع) غالب شد و به سمت خیمه امام حسین(ع) برگشت و به امام(ع) فرمود: «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَی شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ؛ پدر جان، تشنگی مرا کشته، و سنگینی آهن-سلاح- توان را از من برده، آیا شربت آبی به هم می رسد؟» (ابن طاووس، 1348: 113).

در إبصار العین با اندکی تفاوت این گونه آمده: «یا أبت، العطش قد قتلنی، و ثقل الحدید قد أجهدنی؛ پدر جان، تشنگی مرا کشته، و سنگینی آهن (سلاح) توان را از من برده» (سماوی، 1377: ۵۱).

مثیر الأحزان نقل نزدیک به إبصار العین را آورده: «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی؛ پدر جان! تشنگی مرا می کشد و گرانی و سنگینی سلاح مرا به رنج افکنده و توانم را به پایان می برد» (ابن نما، 1406: ۶۹).

در برخی منابع دلیل آب خواستن حضرت علی اکبر(ع)، علاوه بر رفع عطش و تشنگی؛ تقویت و قوی شدن در برابر دشمنان ذکر شده است: «أتقوّی بها علی الأعداء» (نک. اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۵؛ شاوی، 1386: ۴/ ۳۵۹؛ حسینی موسوی، 1418: 2/ 311؛ مجلسی، 1403: 45/ 43).

شاید این سؤال مطرح شود که مقصود از «ثقل الحدید أجهدنی» در کلام حضرت علی اکبر(ع) چیست؟ احتمال دارد، مقصود از ثقل الحدید، کثرت لشکر دشمن و رنجی که از آنها برده، باشد زیرا آن حضرت در میان شهداء در کثرت حمله امتیاز دارد تا آنجا که راوی دربارۀ او گفته: چند بار بر لشکر حمله کرد و جمع بسیاری از آنها کشت و شیون لشکر از فزونی کشتگان خود بلند شد. در یکی از تواریخ است که دوازده بار حمله کرد، تعبیر از لشکر به آهن شایع و معروف است و کلام شیخ کشی دربارۀ حبیب بن مظاهر آن است که حبیب از آن هفتاد کس بود که یاری کردند و با کوه های آهن برخورد نمودند (قمی، 1381: ۸۶۹).

امام حسین (ع) در پاسخ به طلب آب توسط فرزندش، گریه کرد و کلمات جانسوزی را بیان فرمود: «وَا غوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَی جَدَّکَ مُحَمَّداً(ص) فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَی شرْبَةً لَا تظْمَأُ بعْدَهَا أَبَداً؛ امان از تنهایی و بی یاوری! پسرم علی! دلیرانه به میدان جهاد و دفاع بازگرد که بزودی جد گرانقدر و بزرگوارت محمّد(ص) را دیدار خواهی کرد و او با جام لبریز از آب گوارا تو را سیراب خواهد ساخت و پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد» (ابن نما، 1406: ۶۹؛ سماوی، 1377: ۵۱؛ ابن طاووس، 1348: 113).

در برخی از مقاتل ماجرای «انگشتر به دهان حضرت علی اکبر(ع) کردن و مکیدن زبان توسط امام (ع)» را این گونه نقل کرده اند: «یا بنیّ! عزّ علی محمّد، وعلی علیّ، وعلی أبیک، أن تدعوهم فلایجیبونک، وتستغیث بهم فلایُغیثونک، یا بُنیّ هاتِ لسانک. فأخذ لسانه فمصّه! ودفع إلیه خاتمه وقال: خُذ هذا الخاتم فی فیک، وارجع إلی قتال عدوّک، فإنی أرجو أن لاتمسی حتّی یسقیک جدّک بکأسه الأوفی شربة لاتظمأ بعدها أبداً! ؛ فرزندم! بر پیامبر(ص) و علی (ع) و بر پدرت سخت است که آنان را بخوانی و نتوانند جوابت دهند و استغاثه نمایی و نتوانند کمکت کنند. آن گاه فرمود: زبانت را بیاور و زبان او را مکید و انگشترش را به او داد و فرمود: آن را در دهانت بگذار و به نبرد دشمن بازگرد. امیدوارم به زودی با جام پرآب جدّت سیراب شوی. نوشیدنی که هیچ گاه بعد از آن تشنگی نیست» (اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۵؛ حائری، 1418: ۲/ ۳۱۲؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۵؛ شاوی، 1386: ۴/ ۳۵۹).

این سؤال مطرح می شود که علت کار امام حسین(ع) چیست؟ چرا آن حضرت زبان علی اکبر (ع) را مکید و انگشترش را به او داد تا بر دهان بگذارد؟ در پاسخ گفته اند: امام حسین(ع) زبان علی اکبر(ع) را در کام گرفت تا به او بفهماند و بگوید، کام وی از کام او خشک تر است و با این همدردی او را تسکین دهد، ولی ممکن است منظور حسین(ع) این بوده که در این دم آخر او را به حقائقی آگاه کند که درجات معنوی او ارتقاء یابد، چنانچه در حدیث آمده است: پیغمبر اکرم(ص) در آخرین دم زندگانی، علی (ع) را در زیر بستر خود خواست و زبان در کام او نهاد و به او حقائقی آموخت که هزار هزار باب علم بود (قمی، 1381: ۳۸۹).

شهادت حضرت علی اکبر(ع)

پس از گفت و گوی علی اکبر(ع) با امام حسین(ع)، ایشان دوباره برای مبارزه وارد میدان می شود و این رجز را می خواند:

{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی}

«حقایق جنگ آشکار شده و نمونه های آن ظهور کرده است / به خدا سوگند که شما را رها نخواهیم کرد تا شمشیرهایتان را غلاف کنید » (نک. شاوی، 1386: ۴/ ۳۶۰؛ ابن اعثم کوفی، 1411: ۵/ ۱۱۵؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۵؛ اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۵؛ ابن شهرآشوب، 1379: 4/ 109؛ بدایع نگار، 1374: ۱۹۲). منظور حضرت علی اکبر(ع) از ظهور «مَصادِق »، تحقّق کشته شدن جماعتی از دشمن درمیدان کارزار و جنگ است (مجلسی، 1389: ۹۸۹).

حضرت علی اکبر (ع) بعد از بازگشت به میدان نبرد، بزرگترین قتال و مبارزه را به راه انداخت (ابن طاووس، 1348: 113). تا اینکه توسط یکی از افراد دشمن از پای در آمد و به شهادت رسید.

در مقاتل و منابع تاریخی برای اسم قاتل حضرت علی اکبر(ع)، سه ضبط مختلف آورده شده است. برخی نام او را مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِیُّ ذکر کرده اند (ابن طاووس، 1348: 113؛ بدایع نگار، 1374: ۱۹۲). برخی دیگر همچون نگارنده کتاب الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، به صورت منقذ بن النعمان العبدی آورده اند (ابن صباغ، 1422: 2/ 845). برخی دیگر نیز نام او را مُرَّةُ بْنُ مُنْقِذِ بْنِ النُّعْمَانِ الْعَبْدِی ذکر کرده اند (ابومخنف، 1417: ۲۴۲؛ طبری، بی تا: ۵/ ۴۴۶؛ ابن حیون، 1409: ۳/ ۱۷۷؛ حسینی حائری، بی تا: ۲۶۲؛ ابن سعد، 1414: ۱/ ۴۷۶؛ ابن أثیر، 1385: 4/ 74). به نظر می رسد باتوجه به فرازی از زیارت حضرت علی اکبر(ع)، که آمده: «قَاتِلِکَ مُرَّةَ بْنِ مُنْقِذِ بْنِ النُّعْمَانِ الْعَبْدِیِ - لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخْزَاهُ وَ مَنْ شَرِکَهُ فِی قَتْلِکَ؛ خدا قاتل تو مرة بن منقذ بن نعمان عبدی و کسانی را که همراه او در قتل تو شرکت کردند و علیه تو تلاش نمودند لعنت کند»، نام قاتل مُرَّةَ بْنِ مُنْقِذِ بْنِ النُّعْمَانِ الْعَبْدِیِ است (ابن مشهدی، 1419: 488؛ ابن طاووس، 1376: 3/ 74؛ مجلسی، 1403 98/ 269).

برخی قائلند مُرَّةَ بْنِ مُنْقِذِ با شمشیری بر فرق حضرت علی اکبر(ع) زد که حضرت از آن ضربت بی طاقت گشت و دیگران شمشیرها بر او کشیدند (اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۵؛ شاوی، 1386: ۴/۳۶۰؛ بدایع نگار، 1374: ۱۹۲؛ حائری، 1418: ۲/ ۳۱۲) و در برخی مقاتل آمده است، علی اکبر (ع) با پرتاب تیری از پای در آمد (ابن طاووس، 1348: 113؛ ابن نما، 1406: ۶۹). حتی بنابر نقلی تیر به گلوی مبارک حضرت هم اصابت کرد (شبر، 1409: ۱/ ۲۷۶؛ مجلسی،1403: ۴۵ / ۴۵). بعد از ضربه قاتل، یکی از مصیبت های بزرگ عاشورا رقم خورد و دشمن، حضرت علی اکبر(ع) را محاصره کردند، با شمشیر بر جسم مبارک حضرت حمله ور شدند (ابن نما، 1406: ۶۹؛ مفید، 1413: ۲/ ۱۰۶؛ شامی، 1420: ۵۵۵؛ ابومخنف، 1417: ۲۴۳) و بدن مبارک را با شمشیر قطعه قطعه (إربا إربا) کردند (بهبهانی، 1408: ۴/ ۳۳۱؛ اخطب خوارزم، 1381: ۲/ ۳۶، ۱۵۸؛ حسینی حائری، بی تا: ۲۶۱؛ حائری، 1418: ۲/ ۳۱؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۶؛ مقرم، 1426: ۲۷۱). در این لحظات بود که پدر بزرگوارش، امام حسین(ع) را صدا زد و فرمود: «... عَلَیْکَ السَّلاَمُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلاَمَ وَ یقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَة. ..؛ پدرم سلام بر تو اینک جدّم است که بر تو سلام می رساند و می فرماید هر چه زودتر نزد ما بیا پس فریادی زد بر آورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود و به شهادت رسید» (ابن طاووس، 1348: 113؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۷؛ قمی، 1379: ۲۸۱؛ ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۱۱۶؛ مجلسی، 1403: ۴۵/ ۴۵).

عزاداری بر شهادت حضرت علی اکبر(ع)

هنگامی که امام حسین(ع) صدای علی اکبر(ع) را شنید، خود را به معرکه رساند. صورت بر صورت فرزند گذاشت «وَضعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّهِ» (ابن طاووس، 1348: 114؛ قمی، 1379: ۲۸۲؛ شبر، 1409: ۱/ ۲۷۶)، ناله و گریه کرد (بدایع نگار، 1374: ۱۹۳). حتی بنا بر نقلی امام (ع) وقتی بالای سر حضرت علی اکبر(ع) رسید، فریاد زد و در حالی که به او نگاه می کرد؛ گریه می کرد (فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۶). سپس فرمود: «قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی انْتِهَاکِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ علَی الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ؛ خداوند بکشد قومی را که تو را کشتند، چه چیز آنها را بر خدا و بر دریدن حرمت رسول اللَّه(ص) جری کرده، بعد از تو تفو بر دنیا» (ابن طاووس، 1348: 114؛ ابومخنف، 1417: ۲۴۳؛ بدایع نگار، 1374: ۱۹۳؛ طبری، بی تا: ۵/ ۴۴۶؛ ابوالفرج اصفهانی، 1419: ۱۱۵؛ شاوی، 1386: ۴/ ۳۶۱؛ سماوی، 1388: ۲۷۴؛ حسینی حائری، بی تا: ۲۶۱؛ فرهاد میرزا، 1381: ۲/ ۶؛ موسوعه الامام الحسین، 1378: ۱۰/ ۵۸۴؛ حائری، 1418: ۲/ ۳۱۳؛ ابن نما، 1406: ۶۹). یکی دیگر از صحنه های جانسوز کربلا بعد از شهادت حضرت علی اکبر (ع)، مشاهده ماجرای تلخ و سخت توسط اهل حرم و بانوان بود. راوی گوید: حضرت زینب(ع) از خیمه بیرون آمده و با مشاهده این صحنه فریاد زد: ای حبیب من. ای برادرزاده ام و آمد و خود را بر جسد او افکند. که امام حسین(ع) آمد و او را سوی زنان باز گردانید (ابن طاووس، 1348: 114-115).

شاید علت آمدن حضرت زینب(ع) بر سر نعش علی اکبر (ع) به خاطر دو نکته باشد:

الف) به جهت دلداری، تسلی و حفظ امام (ع) بوده است و گویا ماندن طولانی امام(ع) بر بالین فرزندش، حضرت زینب(ع) را نگران کرده که مبادا بر بالین نعش فرزندش جان داده باشد.

ب) به علت کثرت محبت به علی اکبر(ع) بوده است. به مناسبت علاقۀ مفرط زنان حرم به او، حضرت دستور داد نعش او را به خیمه ها آوردند که در دسترس آنها باشد (قمی، 1381: ۳۹۳).

نتیجه

مقاله حاضر به بازشناسی تاریخی زندگی حضرت علی اکبر(ع) در متون تاریخی و مقاتل پرداخته است. نتایج این بازشناسی نشان می دهد که برای ایشان خصوصیات و ویژگی هایی همچون شباهت به پیامبر اکرم(ص)، حسن، جمال، فضل، کرامت و اعجاز بیان شده است. در ارتباط با تاریخ ولادت حضرت علی اکبر(ع) اختلاف نظر وجود دارد. اما مقتل مقرم، ولادت او را یازدهم شعبان سال ۳۳ هجری آورده است. درباره ازدواج ایشان برخی قائل به عدم ازدواج و برخی قائلند ازدواج کرده و صاحب نسل است. اما از روایات و زیارات استفاده می شود که ایشان ازدواج کرده و صاحب فرزند نیز بوده است. از نقش های مهم حضرت علی اکبر(ع) در واقعه کربلا، موضوع تبیین نهضت حسینی در جهت روشن کردن افکار عمومی، به اثبات حقانیت امام حسین(ع) و قیام حسینی است. در اینکه اولین شهید کربلا از خاندان اهل بیت(ع) چه کسی است دو نظر وجود دارد. به نظر می رسد، با تصریح بیشتر مقتل نویسان و فرازی از زیارت حضرت علی اکبر(ع)، ایشان اولین مقتول و شهید کربلا باشد. یکی از وقایع تلخ واقعه کربلا، بحث تشنگی حضرت علی اکبر(ع) بود. چنان عطش بر حضرت فشار آورد که ایشان مجبور شد به سمت خیمه برگردد و از امام (ع) طلب آب کند. حضرت ایشان را تسکین و دلداری داده و دوباره عازم میدان شدند. به نظر می رسد باتوجه به فرازی از زیارت حضرت علی اکبر(ع)، نام قاتل ایشان مُرَّةَ بْنِ مُنْقِذِ بْنِ النُّعْمَانِ الْعَبْدِیِ است که با ضربه او دیگران به ایشان حمله و هجوم آوردند و بدن مبارک را با شمشیر قطعه قطعه کردند.

منابع

- قرآن کریم.

- ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد (1367)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

- ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم المعروف (1385)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.

- ابن حیون، نعمان بن محمد (1409)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.

- ابن رسان، فضیل (1406)، تسمیة من قتل مع الحسین(ع)، قم، موسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث.

- ابن سعد، محمد (1414)، الطبقات الکبری، طائف - عربستان، مکتبة الصدیق.

- ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی (1379)، مناقب آل أبی طالب(ع)، قم، علامه.

- ابن صباغ، علی بن محمد (1422)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1348)، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، تهران، جهان.

-  (1376)، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

- ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356)، کامل الزیارات، نجف اشرف، دار المرتضویة.

- ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1419)، المزار الکبیر، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

- ابن نما حلی، جعفر بن محمد (1406)، مثیر الأحزان، قم، مدرسه امام مهدی.

- ابن اعثم کوفی، محمد بن علی (1411)، الفتوح، بیروت - لبنان، دار الأضواء.

- ابن نما، جعفر بن محمد (1380)، در سوگ امیر آزادی، قم، نشر حاذق.

- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (1419)، مقاتل الطالبیین، بیروت - لبنان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

- ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی (1417)، وقعة الطفّ، قم، جامعه مدرسین.

- اخطب خوارزم، موفق بن احمد (1381)، مقتل الحسین (ع)، قم، أنوار الهدی.

- امین، محسن (1403)، أعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات.

- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن (1403)، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، به کوشش احمد بن محمد حسینی، بیروت - لبنان، دارالأضواء.

- آقاتهرانی، مرتضی (1385)، یاران شیدای حسین بن علی(ع)، قم، نشر باقیات.

- بحرانی، سید هاشم (1413)، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم ، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

- بدایع نگار، محمد ابراهیم بن محمد مهدی (1374)، فیض الدموع، قم، هجرت.

- بهبهانی، محمدباقر بن عبدالکریم (1408)، الدمعة الساکبة فی أحوال النبی (ص) و العترة الطاهرة، منامه - بحرین، مکتبة العلوم العامة.

- تهرانی، سید محمد حسین (1429)، روح مجرد، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی.

- جعفریان، رسول (1423)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، قم، انصاریان.

- حافظ، شمس الدین محمد (1379)، دیوان حافظ شیرازی، تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، جمهوری.

- حائری، محمد بن ابی طالب (1418)، تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسم ب«مقتل الحسین علیه السلام»، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

- حسینی حائری شیرازی، عبدالمجید بن محمدرضا (بی تا)، ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(ع) و أصحابه، قم، زمزم هدایت.

- حسینی موسوی، محمد بن أبی طالب (1418)، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین (ع))، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

- حسینی زبیدی، محمد مرتضی (1414)، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر.

- حمیری، عبد الله بن جعفر(1413)، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، قم، مؤسسة آل البیت(ع).

- دهخدا، علی اکبر (1377)، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.

- دینوری، احمد بن داود (1373)، الأخبار الطوال، قم، الشریف الرضی.

- سپهر، محمدتقی بن محمدعلی (1427)، ناسخ التواریخ، قم، مدین.

- سماوی، محمد (1377)، إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، قم، مرکز الدراسات الإسلامیة لممثلیة الولی الفقیة فی حرس الثورة الإسلامیة.

-  (1388)، سلحشوران طف، قم، انتشارات زائر.

- شامی، یوسف بن حاتم (1420)، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، قم، جامعه مدرسین.

- شاوی، علی (1386)، مع الرکب الحسینی من المدینة إلی المدینة، قم، تحسین.

- شبر، جواد (1409)، أدب الطف، بیروت - لبنان، دار المرتضی.

- شهید اول، محمد بن مکی (1410)، المزار، قم، مدرسه امام مهدی.

- طبری، محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ الطبری، بیروت - لبنان، [بی نا].

- طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم (1413)، دلائل الإمامة (ط - الحدیثة)، قم، بعثت.

-  (1427)، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام، قم، دلیل ما.

- طریحی، فخر الدین بن محمد (1375)، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی.

- عطاردی قوچانی، عزیزالله (1376)، مسند الإمام الشهید أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام، تهران، عطارد.

- علوی، نجم الدین ابوالحسن علی بن ابی الغنائم محمد عمری (معروف به ابن صوفی) (1422)، المجدی فی أنساب الطالبیین، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.

- فرهاد میرزا قاجار (1381)، القمقام الزخار و الصمصام البتار، قم، المکتبة الحیدریة.

- قرشی، باقر شریف (1422)، زندگانی حضرت امام حسین(ع)، ترجمه سید حسین محفوظی اهوازی ، قم، بنیاد معارف اسلامی.

- قمی، عباس (1379)، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، قم، المکتبة الحیدریة.

-  (1381)، ترجمه نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟، ترجمه محمد باقرکمره ای، قم، مسجد مقدس جمکران.

- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (1389)، محن الأبرار، تهران، آرام دل.

- ---------- (1382)، جلاء العیون، قم، سرور.

- ---------- (1403)، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

- محدثی، جواد (1376)، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف.

- محلی، حسام الدین حمید بن احمد (1423)، الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیة، یمن - صنعا، مکتبة بدر.

- مصعب بن عبد الله (1999م)، کتاب نسب قریش، مصر، دار المعارف.

- معین، محمد (1386)، فرهنگ معین، تهران، زرین.

- مفید، محمد بن محمد (1413)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید.

- مقرم، عبدالرزاق (1426)، مقتل الحسین(ع)، بیروت - لبنان، مؤسسة الخرسان للمطبوعات.

- مکارم شیرازی، ناصر (1371)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

- موسوعة الإمام الحسین (ع) = تاریخ امام حسین(ع)، گروهی از نویسندگان (1378)، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، دفتر انتشارات کمک آموزشی.

پی نوشت ها:

[1] و بهتر از تو که چشمان من هرگز ندیده و زیبا تر از تو زنانی به دنیا نیاورده است. تو فارغ از هر عیب و نقصی آفریده شده ای که گویی آنگونه که میخواهی آفریده شده ای.

[2] نام یکی از قبایل عرب ساکن در شهر طائف.

[3] new modern

[4] اجتمعوا یودّع بعضهم بعضا و عزموا علی الحرب.

[5] من علی ام، پسر حسین بن علی به پروردگار کعبه که ما به پیمبر نزدیک تریم / به خدا پسر بی پدر درباره ما حکم نکند ابن نما حلی، ۱۴۰۶: ۶۸؛ ابو مخنف، ۱۴۱۷: ۲۴۲؛ طبری، بیتا: ۵/ ۴۴۶؛ موسوعه الامام الحسین، ۱۳۷۸: ۵/۴).

 

نظر شما