الغنوشی برای تونس چه می‌خواهد؟
موضوع : پژوهش | مقاله

الغنوشی برای تونس چه می‌خواهد؟

متن پیش رو بخش دوم یادداشت «سکولاریزم تونسی یا واقعگرایی سیاسی» است که از طریق پیوندهای صفحه قابل دسترسی است.


شرایط فرهنگی و سیاسی تونس
کشور یازده میلیون نفری تونس، از نظر قومیتی و مذهبی، کشوری تقریبا یکدست به حساب می‌آید – و از این نظر در مقایسه با بسیاری از کشورهای مسلمان و حتی همسایگان آفریقایی‌اش، مورد خاص و استثنایی به شمار می‌آید؛ اختلافات قومی (منطقه‌ای) و مذهبی در این کشور بسیار کم‌رنگ است. سال‌هاست زبان رسمی این کشور، فرانسوی است و از نظر فرهنگی نیز به شدت تحت تاثیر این کشور قرار دارد بنابراین بی‌دلیل نیست که همواره نوعی روحیه سکولاریستی در فرهنگ عمومی(مذهبی) این کشور احساس می‌شود؛ در طول سال‌های پس از استقلال نیز همواره به شیوه‌ای سکولار اداره شده است! تونس کشوری است که تحت تاثیر تحولات فرهنگی یا سیاسی کشورهای همسایه خود قرار ندارد و در مجموعه کشورهای اسلامی یا افریقایی نیز بیشتر کشوری مستقل و جا افتاده به شمار می‌آید. دلیل وقوع جنبش یا «انقلاب یاسمین» در آن نیز – به عنوان سلسله جنبان انقلاب‌های موسم به بهار عربی – انگیزه‌های اسلامی نبود! تونس، در میان کشورهای عرب‌زبان و حتی کشورهای آفریقایی همسایه‌اش، روند خوبی از رشد و توسعه را آغاز کرده بود؛ شهرنشینی در آن به سرعت در حال گسترش بود؛ توسعه امکانات بهداشتی و رفاهی در آن رو به افزایش بود با این حال، بی‌عدالتی، فساد، سوءمدیریت، محدودیت در آزادی بیان، فعالیت‌های سیاسی و به ویژه خشونت بی‌سابقه نیروهای پلیس و امنیتی درمقابل مردم در واکنش به خودسوزی«بوعزیزی»، را باید مهمترین عامل در وقوع انقلاب تونس دانست؛ بنابراین، علیرغم محبوبیت عمومی کروه‌های سیاسی مذهبی در ایران کشور، عمومی مردم نیز انتظار نداشتند که پس از وقوع انقلاب الزاماً دولت یا حکومتی اسلامی بر سر کار بیاید. گروه‌هایی چون النهضه هم در عمل نشان دادند که چنین خواستی ندارند – النهضه پس از سقوط بن‌علی، هیچ تلاش حریصانه‌ای برای به دست گرفتن ریاست جمهوری یا نخست‌وزیری به خرج نداد – واقعیت هم این است که النهضه، در مقایسه با دیگر نیروها و گروه‌های سیاسی، نقش پررنگی در سقوط دولت بن‌علی نداشت اما پس از سقوط، نقش موثری در همگرایی و آرامش سیاسی کشور ایفا کرد؛ النهضه در اولین انتخابات پارلمانی پس از سرنگونی بن‌علی در سال 2011 پیروز شد اما در انتخابات اخیر در مقابل حزب سکولار ندای تونس شکست خورد. پس از اختلافاتی که میان اعضای حزب ندای تونس به وجود آمد و جدایی برخی رهبران آن، امروز جنبش النهضه قدرت سیاسی اول پارلمان تونس به شمار می‌رود. پیش از این، کشور تونس، دو دوره زمامداری حکمرانان ملی‌گرای مذهبی را تجربه کرده است(حبیب بورقیبه و بن علی)؛ در طول این دوران‌ها، همیشه مذهب به شکل جدی از سیاست کنار گذاشته شده بود و احزاب یا گروه‌های سیاسی، اجازه فعالیت نداشتند.

«جنبش گرایش اسلامی»که در دوران حبیب بورقیبه از هر گونه فعالیتی منع شده بود در دوره «بن‌علی» کوشید تا در مواضع سیاسی خود تجدید نظر کند؛ این جنبش تلاش کرد تا با پذیرفتن برخی اصلاحات، زمینه را برای فعالیت خود مساعد کند و به طور قانونی و آشکار فعالیت کند؛ بر همین اساس بود که برای مثال نهضت الاتجاه‌الاسلامی در سال 1989 به«النهضه» تغییر نام داد – این تغییر نام برای همراهی با ادعای زیر کانه بن‌علی بود که گفته بود: به دلیل مسلمان بودن مردم تونس، هیچ گروهی نباید به طور انحصار مدعی اسلامی با مسلمان بودن باشد! النهضه پذیرفت که در چارچوب قانون موجود به فعالیت بپردازد اما علیرغم این همراهی‌ها، دولت به این گروه اجازه نداد تا در شرایط سیاسی کشور اجازه مشارکت و حضور رسمی داشته باشد! اما چرخش‌های النهضه صرفا به دلیل فشار حکومت یا نوعی مصلحت‌اندیشی سیاسی نبود! آن گونه که در تاریخچه تحولات اندیشه‌ای النهضه(و غنوشی) گفته شد این تحولات، ریشه در نگاه این جنبش به اسلام و ظرفیت‌های سیاسی آن بود؛ بیش از دو دهه پیش از این که بن‌علی سقوط کند و میدان برای حضور و فعالیت آزادانه النهضه فراهم شود، الغنوشی در دسامبر 1991، به طور شفاف رویه‌های دموکراتیک و مبتنی بر پلورالیزم را به عنوان منش النهضه اعلام کرده و چنین گفته بود:«النهضه یک مدرسه اندیشه اسلامی است و در این راه خشونت فیزیکی و لفظی را رد می‌کند.. این روش یک حزب است... ما معتقد به دادن فرصت به هر کسی برای دستیابی به قدرت هستیم.»(اسپوزیتو، 1391: 291)
قوانین جدید در تونس که پس از انقلاب یاسمین وضع شد نیز همچنان در مواجهه با مذهب جانب احتیاط را رعایت می‌کند؛ در پیش‌نویس قانون اساسی تونس که در سال 2012 تنظیم شد درباره نقش مذهب در نظام جدید تونس چنین آمده بود: «تونس یک کشور آزاد، مستقل و دارای حاکمیت و با مذهب اسلام است»؛ اما در این قانون، مذهب به عنوان منبع قوانین تونس معرفی نشده بود! به نظر می‌رسید احزاب و گروه‌های مذهبی و به ویژه النهضه، تلاش خواهند کرد تا این قانون اصلاح شود و در آن اسلام به عنوان ملاک اصلی وضع قوانین در تونس اعلام شود. اما چنین نشد؛ رهبران حزب النهضه این پیش‌نویس را پذیرفتند به این ترتیب عملا نشان دادند که قصد دارند برای اداره بهتر امور تونس به گروه‌های سکولار نزدیک شوند. در همین پیش‌نویس، آزادی عمل مذهبی پذیرفته شده است با این وجود اسلام باز و میانه‌رو با عنوان بنیان‌های مذهبی کشور تونس اعلام شده و در عین حال عادی‌سازی روابط با اسرائیل، غیر قانونی اعلام شده و برای توهین به مقدسات، مجازات اعدام تعیین شده است.

رسیدن به نوعی سکولاریزم بومی یا نابودی سیاسی؟
ریچارد میشل، تحلیل‌گر برجسته سیاست مذهب در خاورمیانه، در سال 1968 پیش‌بینی کرده بود که «اصلاحات رایج ملی‌گرایانه سکولار در جهان معاصر عرب تا زمانی که جاذبه اولیه اخوان‌المسلمین پایان یابد، ادامه خواهد یافت!» یقینا اخوان‌المسلمین که یکی از الگوها و حداقل یکی از جنبش‌های انگیزه بخش النهضه بود، به ویژه پس از تجربیات ناکام اخیر در مصر و پس از سقوط حسنی مبارک، دیگر برای بسیاری از جنبش‌های اسلامی نمی‌تواند جذابیت داشته یا الهام‌بخش باشد؛ در دیدگاهی کلان‌تر نیز بخش از تغییر رویکرد النهضه در سال‌های اخیر را باید ناشی از مشاهده شکست یا تجربه‌های ناموفق عموم جنبش‌های اسلامی در سیاست‌ورزی یا حکومت دانست! پیوند سیاست و اسلام در چند نمونه از جنبش‌های اسلامی که موفق به تاسیس دولت شده‌اند، موفق بوده است؟ در پیش گرفتن رویه و منش سکولار از سوی النهضه اگر چه فعالیتش در میدان سیاسی تونس را تسهیل و امکان همراهی و همگامی با احزاب سکولار و همچنین زمینه حمایت از سوی اروپا و امریکا را فراهم می‌کند اما النهضه را در مقابل احزاب یا اسلام‌گراهای تندرو قرار می‌دهد – برای مثال حزب التحریر یا انصار الشریعه – که خواهان تشکیل دولت اسلامی و احیای خلافت اسلامی‌اند؛ چنین روندی احتمالا باعث ریزش برخی از نیروهای تندرو یا محافظه کار این حزب خواهد شد! در این صورت احتمال تقویت اسلام‌گراهای سلفی نیز دور از ذهن نخواهد بود – اگر چه تجربه نشان داده که فرهنگ عمومی تونس، از خشونت گریزان و همیشه متمایل به اسلام میانه‌رو است. اگر فضای عمومی تونس نیز تحت تاثیر اسلام‌گرایی بنیادگرا، به سمت تمایلات سلفی‌گری گام بردارد. ریزش رهبران و اعضای این حزب نیز در طول چند دهه اخیر همواره وجود داشته اگر چه پس از انقلاب یاسمین، تعداد آن بیشتر بوده است؛ «عبدالفتاح مورو» که خود از رهبران بنیانگذار این جنبش بود پیش از این‌ها در دهه 90 میلادی از این جنبش جدا شد؛ در دوره اخیر نیز، دو گروه از النهضه تفکیک شده است؛ «حزب البناء الوطنی» به رهبری «ریاض اشعیبی» عضو سابق دفتر سیاسی النهضه، و گروهی که «منار اسکندرانی» از رهبران سابق النهضه، آن را رهبری می‌کند! آیا این انشعاب‌ها همچنان ادامه خواهد داشت؟ البته باید توجه داشت که از سوی دیگر، علنی‌تر شدن مواضع روشنفکرانه النهضه، از جمله مواضع دموکراتیک و همراه با تساهل و تسامح آن، زمینه جذب نیروهای جدیدتری را برایش فراهم کرده است.

همان‌گونه که پیش‌تر نیز به آن اشاره شد، تونس پیش‌ از این نیز، پس از استقلال، دو دوره ملی‌گرایی سکولار را در زمان حبیب بورقیبه و بن‌علی، تجربه کرده است؛ بورقیبه، بارها رویکردهای سیاسی خود را تغییر داد؛ روزی به سمت سوسیالیسم و روزی دیگر به سمت لیبرالیسم حرکت می‌کرد با این حال باور نظری و عملی به «سکولاریسم» وجه مشترک رویکردهای او بود؛ چه زمانی که تمایلات سوسیالیستی‌اش برجسته می‌شد و چه زمانی که به لیبرالیسم پناه می‌برد. تفاوت آن سکولاریزم ملی‌گرایانه با رفتارها سکولاریستی جدید النهضه چیست؟ رویه‌های دموکراتیک در ملی‌گرایی سکولار دوران بورقیبه و بن‌علی بسیار ضعیف بود؛ گذشته از برنامه‌های نامناسب در بخش اقتصاد و توسعه، ضعف در آزادی بیان و آزادی‌های سیاسی مثل فعالیت آزادانه احزاب، دستکاری در انتخابات و منش مستبدانه، مهمترین ایراداتی بود که به دوران بورقیبه و بن‌علی(ملی‌گراهای سکولار) وارد بود؛ آیا النهضه به دنبال نوعی سکولاریزم ملی – مذهبی بومی است که معایب دوران بورقیبه و بن‌علی را نداشته باشد؟

الغنوشی به عنوان سکان‌دار النهضه، به تدریج نوعی از یک حزب اسلام‌گرا را شکل داده است که علیرغم برخی شباهت‌ها بین آن و سایر احزاب اسلام‌گرا در سایر کشورها(مثلا عدالت و توسعه ترکیه یا برخی جریان‌ها و احزاب در مالزی یا حتی اندونزی) باید آن را نمونه‌ای متمایز و منحصر به فرد دانست؛ الغنوشی در النهضه به دنبال آرمان‌های جهانشمول اسلامی نیست. او علیرغم اظهار نظر درباره وقایع گوناگون در جهان اسلام حتی دیگر به چیزی به عنوان «وحدت جهان اسلام» یا «امت اسلامی واحد» نیز نمی‌اندیشد؛ او به طور دائم، النهضه را مناسب و متناسب با شرایط و نیازهای تونس، باز تعریف کرده است؛ به یاد داشته باشیم که الغنوشی همان کسی است که در دوران صدام حسین از جنگ او علیه ایران، حمایت کرده بود و به همین دلیل در دهه 1990 برخی از مفسران چون«فرانسیسکوبورگات»، بینش سیاسی و اعتقاد او به دموکراسی را از این جهت محل ترید می‌دانستند؛ با این حال همان زمان بورگات اظهارات الغنوشی مبنی بر اعتقاد به ارزش‌های دموکراتیک را صادقانه خوانده بود و نه تاکتیکی.(اسپوریتو، 31:91)- احتمالاً الغنوشی دیگر درباره حمله عراق به ایران نظر پیشین خود را ندارد همان‌طور که درباره برخی از مسایل دیگر(همچون جنبش اخوان‌المسلمین، حکومت دینی و ...)

الغنوشی، پذیرفته است که حضور موثر و سازنده یک جنبش اسلامی در میدان سیاست، باید از مجرای حزبی انجام شود و حزب نمی‌تواند قواعد حاکم بر سیاست‌ورزی و امر سیاسی را نپذیرد؛ او براساس نوعی خردگرایی مذهبی، دین و فعالیت‌های مذهبی را به جامعه مدنی می‌سپارد و معتقد است؛ عبدالفتاح مورو، دوست قدیمی الغنوشی و از رهبران پیشین النهضه، در جایی گفته بود یکی از اشکالات کار جنبش‌های اسلامی این است که پس از سقوط دولت مورد نظر، می‌خواهند خود را جایگزین دولت یا حکومت سابق کنند بدون آن که اقتضائات کنشگری سیاسی و وظیفه دولت یا حکومت را به خوبی درک کرده باشند؛ عملکرد الغنوشی نشان می‌دهد که او دقیقا شبیه به عبدالفتاح مورو می‌اندیشد؛ ایجاد یک حزب اسلامی که در تلاش برای کسب تمامیت طلبانه قدرت در یک کشور است، یعنی حکم شدن صرفا یک دیدگاه یا خوانش خاص از اسلام – و طرد سایز خوانش‌ها – و این یعنی آغاز استبداد و زیرپانهادن حقوق شهروندی. این نگاه الغنوشی، هم در بین سایر گروه‌های اسلام‌گرای تونسی و هم در بین گروه‌های اسلام‌گرا در خارج از تونس مخالفانی جدی دارد! با توجه به شرایط فراهنگی و تاریخی تونس، بعید است که یک حزب اسلام‌گرای تمامیت‌طلب که مخالف سرسخت سکولاریزم باشد بتواند مورد توجه افکار عمومی تونسی‌ها قرار گیرد اگر چه شکل‌گیری یا تقویت گروه‌های رایکال اسلامی در آن دور از ذهن نیست – و این چیزی است که همه جهان در حال تجربه کردن و درگیری با آن است.


منبع: مهرنامه شماره 48

نظر شما