موضوع : پژوهش | مقاله

راز جاودانگی قرآن

فهرست عناوین

فهرست عناوین

دکتر علی نصیری0
1. برخورداری از عمق و ژرفا1
2. کلان‌نگری3
3. تمرکز بر نیازهای اساسی5
گلستان قرآن، سال ششم، شماره 1678

دکتر علی نصیری

 

یکی از ویژگی‌های برتر قرآن در کنار جامعیت و جهانی بودن ، جاودانگی آناست؛ یعنی قرآن به زمانی خاص یا ملت یا گروهی ویژه ، اختصاص ندارد و بهفراخنای حیات بشری تا پگاه رستاخیز با تمام اقوام و ملل و زبان‌ها وملیت‌ها به گفتگو می‌پردازد. قرآن به عنوان تنها کتاب آسمانی تحریف نیافته، گفتار و پیام خداوند را‌، به طور مستقیم در دسترس بشریت قرار داده است،و ناسخ آن نخواهد آمد. بدین جهت پیامبر اکرم (ص) در خطبة الوداع با عنوان« ثقل اکبر» از آن یاد کرد. برگهای زرین تاریخ این کتاب ـ از آغاز ظهورتاکنون ـ برای هر مخاطب منصفی این امر را به اثبات می‌رساند که قرآن بابرخورداری از اصل جاودانگی و میزان حضور درمیان جهانیان و نقش‌آفرینی درتحولات اساسی جهانی و اهتمامی که از سوی پیروان عموم ادیان و مذاهب به آنشده، بی‌همتاست.

 

« مایکل هارت» ـ نویسنده و مورخ امریکایی ـ پس از سالها تحقیق و پژوهشو مصاحبه با شخصیت‌های معروف و طبقات مختلف مردمی‌،‌درباره یکصد تن ازانسان‌های بانفوذ و تأثیرگذار در طول تاریخ بشری ، اعم از پیامبران ،نوابغ ، پادشاهان و... کتابی به نام « یکصد انسان سرنوشت‌ساز تاریخ»منتشر کرد. در صدر این رده‌بندی صد نفری ، نام پیامبر اسلام به عنوان «محمد متنفذترین انسان تاریخ» آمده است1.

 

هم‌چنین پس از جنگ جهانی دوم ، یک پژوهشگر انگلیسی با تألیف کتابی باعنوان « کتابهایی که دنیا را به حرکت درآورده »، ده کتاب را به عنوانبهترین و تأثیرگذارترین کتابهای تاریخ بشری معرفی کرد، که در صدر آنهاقرآن و سپس انجیل قرار دارد.

 

میزان اهتمام مسلمانان نسبت به قرآن از آغاز تاکنون جای هیچ گفت‌وگوندارد و به یقین می‌توان ادعا کرد که قرآن در تمام تاریخ تابناک خود کانونتوجه همه فرق اسلامی و دانشجویان همه شاخه‌های علوم اسلامی بوده و بدونتردید بیشترین آثار و نگاشته‌های علمی اندیشمندان اسلامی مستقیم یاغیرمستقیم ناظر به قرآن بوده و هست.

 

اینک جای این پرسش است که راز جاودانگی قرآن در چیست ؟ به راستی قرآندارای چه عناصر و ویژگی‌هاست که آن را جاودانه ساخته است ؟ آنچه در اینمقاله دنبال شده ، پاسخ اجمالی به این پرسش سترگ و بررسی مختصر هشت عاملمهم از عوامل جاودانگی قرآن است که به ترتیب عباراتند از: 1. برخورداریاز عمق و ژرفا ، 2. کلان نگری ، 3. تمرکز بر نیازهای اساسی ، 4.پاسخگوییبه نیازهای هر عصر ، 5. برخورداری از استدلال و برهان ، 6. تکیه بر مبانیفطرت ، 7. رعایت نزاهت در بیان ( پیرایش سخن) ، 8. رعایت عناصرزیباشناختی.

1

 

 

از میان این عوامل ، هفت عامل نخست به محتوا و مضمون قرآن ناظر است و عامل هشتم به ساختار وشکل ارائه محتوای قرآن مربوط می‌شود.

 

اینک به بررسی این عوامل می‌پردازیم:

 

 

1. برخورداری از عمق و ژرفا

 

قرآن کتابی است که در نگاه بدوی ، ساده و سطحی به نظر می‌رسد اماهنگامی که شخصی به تدبر وتفکر در آن می‌پردازد ، درمی‌یابد که به عکس آنچهدرنگاه اولیه به نظرش آمده ، این کتاب بس عمیق و ژرف است. شاید بتوانقرآن را از این جهت ، بسان کتاب طبیعت دانست. پدیده‌های طبیعی بسان درختیدر باغ ، در نگاه نخست ، بسیار ساده و فاقد ژرفا به نظر می‌رسند ، و بسیارمی‌شود که انسان را فریفته ظاهر زیبای خود می‌سازد؛ اما وقتی با نگاه یکعارف یا یک زیست‌شناس به آن چشم دوخته شود هزاران رمز و راز در آن فراچنگمی‌آید. به راستی آیا چنان نیست که اسرار ناپیدای درون هر یک ازپدیده‌های طبیعت ، سده‌های متمادی است که انسان را در تفکر و تدبر فروبرده و او هر بار با کشف بخشی از اسرار آن اعتراف می‌کند که هنوز افق‌هایناگشوده و ناشناخته بسیار است؟! از همین رو است که حضرت امیر (ع) قرآن رااین چنین توصیف فرموده‌اند:‌ « ظاهره انیق و باطنه عمیق. ظاهرش زیبا وباطنش ژرف است »3.

 

ملاحظه می‌شود که میان کتاب طبیعت و کتاب شریعت ( قرآن) شباهت‌هایبسیاری وجود دارد. به خاطر برخورداری قرآن از چنین ژرفایی در آیات زیادیاز خود قرآن بر تدبیر و تفکر در آن تأکید شده است. نظیر آیه « افلایتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجدوا اختلافاً کثیراً. ( نساء 82) آیا در آن تدبر و تفکر نمی‌کنند ؟ و اگر قرآن از جانب غیر خداوندمی‌بود ، در قرآن اختلاف زیادی می‌یافتند ». چنان که در برخی آیات ، بهتدبر در کتاب هستی ، دعوت شده است نظیر آیه: « و فی الارض آیات للمومنین وفی انفسکم أفلا تبصرون ( ذاریات 21) در زمین و در وجود خودتان ،نشانه‌هایی باری مومنان است ، آیا نمی‌گردید ».

 

پیامبر اکرم (ص) در گفتار بلندی درباره قرآن چنین فرمود « ما من آیةالا و لها ظهرو بطن. هیچ آیه‌ای نیست مگر آنکه افزون بر ظاهر دارای باطناست»4.

2

 

 

و امام علی (ع) درجایی دیگر ، قرآن را مایه سیرابی عطش دانشمنداندانسته است « و جعله ریاً لعطش العلماء. خداوند قرآن را وسیله سیرابیعطش اندیشه‌ورزان قرار داده است »5.

 

گاه برخی از آیات و سوره‌های قرآن چنان ژرف و عمیق‌اند که در روایاتآمده است مخاطب آنها تنها مردانی ژرف‌اندیش در آخرالزمان هستند. درروایتی از امام سجاد (ع) چنین آمده که: « چون خداوند متعال می‌دانست درآخرالزمان ، مردم ژرف‌اندیش پدید خواهند آمد ، سوره توحید و شش آیه نخستسوره حدید را برای آنان فرو فرستاده است»6. در روایتی دیگر آمده است کهسوره توحید ، ثلث قرآن است؛ بدین جهت هر بار پنج آیه‌ای ، نظیر سوره توحید، دارای چه عمق و ژرفایی است که یک سوم معارف و مفاهیم قرآن را درخود جایداده و برای فهم ژرفای آن پدیدار شدن مردانی ژرف‌اندیش در آخرالزمان لازممی‌باشد؟ آیا نگاهی بدوی به این سوره که بارها در نمازهای خود تکرارشمی‌کنیم چنین عمقی را بدست می‌دهد؟!

 

عارف و مفسر ژرف‌اندیش ـ امام خمینی (ره) ـ در این باره چنین می‌گوید:« آیاتی در روایات ما وارد شده است که برای متعمقین آخرالزمان وارد شدهاست ، مثل سوره توحید و شش آیه از سوره حدید؛ گمان ندارم که واقعیتش برایبشر تا الان و تا بعدها بشود آن طوری که باید باشد ، کشف شود. تحقیقاتبسیار ارزنده‌ای هم صورت گرفته ، لکن افق قرآن بالاتر از این مسائل است.همین آیه شریفه « هوالاول و الاخر والظاهر والباطن » انسان خیال می‌کند کهخوب، اول ما خلق الله است و آخر هم همان است، لکن اصلاً مسأله این نیست کهما می‌فهمیم و فهمید‌ه‌اند؛ بیش از این مسائل است. « هو الظاهر » اصلظهورش را به غیر خودش می‌خواهد نفی کند ازغیر خودش ، مال اوست. واقع مطلبهمین است »8.

 

برخورداری قرآن از عمق و ژرفا از این جهت به آن جاودانگی می‌بخشد کهاندیشمندان در هیچ عصری معارف و مفاهیم آن را پایان یافته نمی‌دانند و باگذشت هر عصری خود را نیازمند کاوش هرچه بیشتر ، در زمینه آیات قرآنمی‌بینند. سر آن که در سخن حضرت امیر (ع) ، قرآن چنان ژرف بوده و افقمعارف آن چنان دور از دسترس است که اندیشمندان، هماره خود را در برخورد باقرآن تشنه می‌بینند و احساس می‌کنند برای سیرابی خود پیوسته از زلال معارفآن بهره گیرند.

3

 

 

پیداست اگر قرآن فاقد چنین عمق و ژرفایی بود ، پس از گذشت روزگاری بافراچنگ آمدن کرانه‌های معارف آن ، دیگر به کناری گذاشته می‌شد و هرگز حضورفعال و پویا درمیان اجتماع نمی‌داشت.

 

 

2. کلان‌نگری

 

قرآن، در راستا هدف تربیت و انسان‌سازی خود سرگذشت شماری از اقوامنیکبخت و نگون‌بخت را منعکس ساخته و برای بسیاری از حوادث و گره‌هایاجتماعی عصر نزول ، چاره‌جویی کرده است؛ چنان که در بسیاری از زمینه‌هایاساسی حیات فردی و اجتماعی ، رهنمودهای بنیادین ارائه نموده است. از سویدیگر ، ناظر بودن این دسته از آیات ، به حوادث بیرونی و مقتضیات عصر نزول،این اقتضا را داشت که قرآن را در چنبره جزئی‌نگری و عصرگرایی به اسارتدرآورد وکتابی جاودانه که تمام بشریت در پهنای تاریخ را مورد خطاب قرارداده باشد ، درنظر نیاید؛ اما به رغم چنین محذوراتی، قرآن به استواری هرچهتمامتر خود را از جزئی نگری رهانیده و در تمام عصرهای پیشگفته ، اصل «کلان نگری » خود را حفظ کرده است.

 

برای آن که این مطلب ، روشن و ثابت بنماید ، چند نمونه از این مسائل را یاد‌آور می‌شویم:

 

قرآن به طور مکرر داستان موسی‌(ع) را آورده است ، به گونه‌ای که سرگذشتحضرت موسی(ع) از نظر تکرار در صدر قصه‌های قرآن قرار دارد. به طوری که باکنار هم گذاشتن آیات مربوط به این ماجرا ، بسیاری از حلقه‌های گمشده آنآشکار می‌گردد. با این حال ، قرآن به بسیاری از پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهد ومعتقد است کلان‌نگری کتابی جاودانه ، چنین اقتضایی دارد که خود را گرفتارطرح مسائل خرد نسازد. برخی از این پرسش‌های بی‌پاسخ عبارتند از: 1. ناموالدین موسی(ع) و زیستنامه افراد خانواده و تبار او بویژه برادرش هارون(ع). 2. نام فرعون عصر موسی(ع) ، چگونگی به سلطنت رسیدن ، زمان پادشاهی وپهنه‌ حکومت او 3. محدوده مشخص سرزمین‌ مصر ، دیار ، شعیب ، بیابان معروف( تیه) ، باریکه عبور از رود نیل و... 4. مشخصات مردم شناسی بنی‌اسرائیل، نام تیره‌های دوازده‌گانه و... 5. جزئیات برخورد با درخت معروف و معرفیشدن به عنوان پیامبر و جزئیات دعوت فرعونیان به یکتاپرستی و....

 

قرآن در ساکت گذاشتن پاسخ به شماره اصحاب کهف9 تلویحاً به این نکته پایفشرده که شأن چنین کتابی جاوید و انسان‌ساز ، فروگذاردن این جزئیات وواگذار کردن آن به تحقیقات و کنکاش‌های تاریخی و باستان‌شناسی است: آنچهاز کتاب خداوند انتظار می‌رود همانا کلان‌نگری است.

4

 

 

قرآن در برخورد با دهها حادثه عصر نزول به خوبی نشان می‌دهد که بسیاریاز آیات و سوره‌ها، برای باز کردن گره‌ای در کار مسلمانان ، در پاسخ بهپرسشی ، ارائه رهنمونی با توطئه کافران و منافقان و... فرود آورده است.در تمام این روایات تاریخی ، بیشتر جزئیات ماجرا و نام اشخاص مورد نظرآمده است. اما در قرآن به هیچ روی به جزئیات این حوادث اشاره نشده و حتیاز بردن نام اشخاص به استثنای داستان زید و زینب دختر جحش اجتناب شدهاست.10

 

ما بر اساس همین روایات اسباب نزول می‌دانیم که مثلاً آیه نبأ ناظر بهداستان و خیانت ولید‌بن عقبه است و آیات « أریات الذی ینهی عبداً اذا صلی» ( علق 9-10)، به برخورد ابوجهل با پیامبر ( ص) در آغاز رسالت مربوط استو آیه « یا ایها الذین امنوا تخونوا لا تخونوا الله و الرسول تخونواأماناتکم » ( انفال 27) در پی خیانت ابولبابه فرود آمد؛ چنانچه سوره کوثربرای تسکین خاطر و تسلای پیامبر اکرم (ص) در برابر سخن گزنده عاص بن وائلنازل شد و... اما براستی چرا قرآن از ذکر جزئیات این حوادث و نام اشخاص ومکان‌های مرتبط با اجراها ساکت است ، آیا اینها نشانگر کلان‌نگری قرآننیست؟!

 

به عنوان مثال قرآن بی‌آنکه وارد مسائل جزئی شود از مردان می‌خواهند کهنسبت به همسرانشان به نیکی و معروف رفتار کنند « وعاشروهن بالمعروف» (نساء19). وی بدون آن که تعیین حد وسعت و تنگی روزی را ضروری بداند ، مرزرسیدگی به امور خانواده را توان مالی معرفی می‌کند. « علی الموسع قدرهوعلی المقتر قدره » ( بقره 83) ، اما تبیین مصادیق حسن وخوب سخنی را بهتشخیص خود آنان وا می‌گذارد؛ و آنجا که از مومنان می‌خواهد که خود را برایمقابله با دشمنان آماده سازند از واژه « قوه » کمک می‌گیرد که تمامگونه‌های توان نظامی را در برمی‌گیرد. « و أعدوالهم ما استطعتم من قوه »(انفال 60)، یا وقتی که ازممنوعیت انواع سلطه کفار بر مسملمانان سخنمی‌گوید از تمام ابعاد آن عبارت « ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنینسبیلاً » ( نساء141) یاد می‌کند بدون آن که اشاره به نوعی خاص را ضروریبداند.

 

5

 

 

3. تمرکز بر نیازهای اساسی

 

قرآن ، خود را کتاب هدایت و انسان‌سازی می‌داند: « ذلک الکتاب لاریبفیه هدی للتمقین »‌‌( بقره2)؛ « ان هذار القرآن یهدی للتی هی اقوم » (اسراء9). در حقیقت قرآن بیانگر آخرین ، جامع‌ترین و کامل‌ترین مرامنامهحیات فردی و اجتماعی انسان‌هاست که در آن اصول و مبانی بنیادین در زمینهعقاید ( هستی شناسی)‌، اخلاق ( باید شناسی) و احکام ( نظام تشریع)انعکاس یافته است. از این جهت تفصیل و جزئیات این عرصه‌ها را به سنتواگذار کرده است. آنجا که خود تصریح می‌کند: « و انزلنا الیک الذکرلتبین للناس ما نزل الیهم » ( نحل 44).

 

حال که هدف نزول قرآن و محدوده مسائل آن دانسته شد، می‌بایست به ایننکته توجه کنیم که قرآن در سرتاسر آیات خود هماره بر محور هدف خود چرخیدهو از محدوده و مرز مسائل مورد نظر خود خارج نشده است. بدین خاطر در عین آنکه قرآن خود را تبیان هر چیز می‌داند، ضرورتاً از مسائل جبر و مثلثات،ریاضیات و هندسه ، فیزیک و شیمی ، طب و نجوم ، زمین شناسی و صدها دانشزمینی دیگرسخن به میان نیاورده است ، مگر در حد اشاره به برخی اصول وکلیات ، آن هم در راستای همان هدف انسان‌سازی.

 

از این رو، گفته‌اند حتی اگر در قرآن برخی مباحث علمی انعکاس یافته کهاز آنها بیشتر در مبحث اعجاز علمی استفاده می‌شود ، بیشتر اشاره‌هایگذارست که غالباً برای تبیین آیات و نشانه‌های خداشناسی که از جمله اهدافاساسی قرآن است ، بازگو شده است.11

 

به عنوان مثال اگر قرآن در آیه شریفه « الله الذی رفع السموات بغیر عمدترونها » ( لقمان 10) به اصل جاذبه اشاره دارد، یا در آیه... « کل فیفلک یسبحون» ( یس40) از گردش افلاک سخن به میان آورده، یا در آیه « ثمخلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة... » ( مومنون 14) مراحل تکون ورشد نطفه در رحم را به تصویر کشیده ، همگی در راستای تحقق بخشیدن به آنهدف اساسی، یعنی توجه دادن انسان به قدرت و نعمت‌های الهی و دست‌یابی بهمعرفت عمیق‌تر از خداوند که اساسی ترین‌ مرحله هدایت و رشدیابی است، ارائهشده است.

 

و تبیان هرچیز بودن با عدم ورود به این عرصه‌ها منافات ندارد ، زیرا بهاذعان بیشتر مفسران، مقصود از بیان هرچیز بودن، بیان در زمینه هدایت وارائه مرامنامه زندگی است.12

6

 

 

به عبارت روشن‌تر ، قرآن برای خود قلمرو قایل است. قلمروی آن پرداختنبه اموری است که از دسترس بشریت خارج بوده و با کنکاش‌های آنان فراچنگنمی‌آید و درعین حال در تمام عرصه‌های حیات به کار می‌آید. معرفة الله وراههای کسب فضایل اخلاقی و داشتن باور و بینشی از معاد و جهان آخرت، ازاین دست مسائل است که از سویی با عقل و تجربه بشری قابل تحصیل نیست و ازسوی دیگر جزء نیازهای اصلی و اولیه بشری به شمار می‌آیند.

 

سایر دانش‌ها و آموزه‌ها با قدرت عقلانیت و ابزاری شناخت که از سویخداوند به انسان‌ها ارزانی شده، قابل دستیابی است؛ لذا ضرورتی ندارد درکتاب هدایت به این امور پرداخته شود.

 

حرکت در راستای قلمرو و تمرکز بر نیازهای اساسی انسان‌ها ، از قرآنکتابی برخوردار از چهارچوب مشخص و تعریف شده ساخته که بسان بسیاری ازنگاشته‌های بشری به هر مناسب از محدوده قلمرو خود به صورت استطرادی خارجنشده و ذهن مخاطب خود را به سمت نیازهای و پرسش‌های غیر اساسی سوق نمی‌دهد.

 

به عنوان مثال گفته می‌شود که بنیاد معارف قرآن، تبیین ابعاد توحید وچگونگی دستیابی به آن ویژه توحید افعالی است؛ زیرا قرآن معتقد است اگرانسان‌ها به حقیقت توحید راه یابند و به این کان بی‌پایان معرفت دست یابندکه « لا موثر فی‌ الوجود الا الله » بسیاری از بحران‌های فردی و اجتماعیکه در اثر تکیه بر عناصر غیرخدایی رخ می‌نماید، رنگ خواهند باخت. حالوقتی به خط سیر آیات و سوره‌های قرآن توجه می‌کنیم ، درمی‌یابیم که همارهاین قانون بنیادین و سوره‌های قرآن توجه می‌کنیم ، در می‌یابیم که همارهاین قانون بنیادین به شکل‌های گوناگون مورد توجه قرار گرفته و پیوسته اینمسأله، اساسی را در پیش روی انسان نصب‌العین او قرار داده است که قرآن ازقانون « اسلوب حکیم » استفاده کرده است. مقصود از اسلوب حکیم ، پاسخگوییبه پرسش مخاطب در راستای نیاز او و نه ضرورتاً در چهارچوب پرسش اوست.

 

به عنوان مثال طبق آیه: « یسئلونک عن الأهلة قل هی مواقیت للناس والحج» پرسش حقیقی پرسشگران ناظر به تحلیل ماهیت و چگونگی شکل‌گیری حالات مختلفماه از هلال تا بدر و تا محاق بوده است؛ اما قرآن به جای پاسخ به این پرسشکه در حقیقت آن را نیاز اصلی ندانسته ، چنین پاسخ داده که فلسفه تغییرحالات ماه ، کمک به زمان شناسی مردم و نیز تشخیص ایام عبادت، بویژه درایام حج است. حال جای این پرسش است اگر قرآن به جای رعایت اصل تمرکزگراییپراکنده‌گویی می‌کرد و کشکولی از هر یک از دانش‌ها و معرفت‌ها می‌بود چنینجاوید و جاودانه می‌بود؟ و چنین مورد توجه جهانیان قرارمی‌گرفت؟!

7

 

 

 

 

1ـ تفسیرامثال القرآن ، ص 66-65 ، به نقل از روزنامه اطلاعات، مورخه 7 مرداد 1357.

 

2ـ همان ، ص 79.

 

3ـ نهج‌البلاغه، خطبه 18.

 

4ـ بحارالانوار، ج 23 ، ص 197؛ بصائر الدرجات، ص223.

 

5ـ نهج‌البلاغه ، خطبیه 198.

 

6ـ متن روایت چنین است:‌« سئل عن السجادعن التوحید فقال: ان اللهعزوجل علم انه یکون فی آخرالزمان اقوام متمعقون فانزل الله قل هوالله احدو الایات من سوره الحدیدای قوله: علیم بذات الصدور فمن رام وراء ذلک فقدهلک » تفسیر صافی ، ج5 ، ص 393؛ تفسیر نور الثقلین ، ج5، ص6و7.

 

7ـ هم چنین در روایات آمده است که سوره کافرون یک چهارم قرآن است. ر. ک: کافی ، ج2 ، ص621؛ عیون أخبارالرضا(ع)، ج1 ، ص41.

 

8ـ قرآن کتاب هدایت در دیدگاه امام خمینی ، ص 158-157.

 

9ـ آیه 22 سوره کهف «... فلا تمار فیهم الا مراءاً ظاهراً » به این نکته ناظر است.

 

10ـ احزاب 37.

 

11ـ برای آگاهی بیشتر ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج6 ص6 ، آیةالله معرفت از این دانش‌ها با عنوان « اشارت عابره » یاد کرده است.

 

12ـ ر. ک: مجمع البیان ، ج 6، ص190؛ المیزان ، ج12 ، ص 324.

 

8

 

 

 

گلستان قرآن، سال ششم، شماره 167

نظر شما