از اِدِسا تا دارابگرد (نقش برجسته داراب و نبرد شاپور ساسانی)
موضوع : شهرشناسی | داراب شناسی

از اِدِسا تا دارابگرد (نقش برجسته داراب و نبرد شاپور ساسانی)

دوشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۶  جلیل سلمان 

(عصر مردم داراب)-کشور ترکیه (کاپادوکیه) در گذشته از لحاظ تاریخی، نظامی و سیاسی اهمیت بسیار ویژه ای داشته است تا جائیکه یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ ایران را در دل خود رقم زده و این حادثه بزرگ که مایه شوکت و عزت ایرانیان است را به دیواره صخره ها و کوهها کشانده و مورخان بسیاری آنرا در کتب خود به ثبت رسانیده اند.

در جنوب ترکیه فعلی و در شمال شرقی «عین العرب» سرزمینی به نام «اورفا» جای خود را در نقشه های کهن باز نموده تا جایگاه بسیار ویژه ای در میان ایرانیان و رومیان داشته باشد. یادآوری این نام هر قدر برای مردم ایران شیرین باشد برای رومیان از زهر نیز تلخ تر است.

در دوران باستان، سرزمین «اورفا» را « اِدسّا/Edessa» می خواندند و این سرزمین پهناور و تقریباً مسطح، محل درگیری ها، نزاع ها و جنگ های خونین لشکر ایرانیان با لشکر شکست خورده روم در دوران ساسانیان بود. در این سرزمین ، والرین، امپراتور روم توسط ایرانیان به اسارت گرفته شده است.

  نویسنده کتاب امام حسین(ع) و ایران ضمن اشاره به سرزمینی به نام (اثیم) آورده است : " آن منطقه در طول تاریخ اسامی متعدد داشت و یکی از بزرگترین میدان های جنگ رومیان و ایرانیان در دوره ساسانیان بود و آن را در دوره ساسانیان به اسم« اودس» می خواندند و در همانجا بود که شاپور اول، پادشاه ساسانی، (والرین) امپراطور روم را شکست داد و او را اسیر کرد و قبل از آن، و بعد از آن، جنگ های دیگر، در آن منطقه بین رومیان و ایرانیان درگرفت و علت این که آنجا به دفعات میدان جنگ شد این بود که جاده ای که از سوریه (شام) منتهی به شمال بین النهرین می شد از آنجا می گذشت و قشون روم هم پیوسته در دوره ساسانیان از سوریه به طرف شمال بین النهرین می آمد و به مناسبت لزوم استفاده از آب رودخانه فرات مجبور بود که خود را به اودس برساند و اودس شهری بود بزرگ واقع در مشرق رودخانه فرات اما قسمت مقابل یعنی ساحل غربی را هم در آن منطقه اودس می خواندند و قشون روم وقتی به آن منطقه می رسید، از رودخانه می گذشت و خود را به ساحل شرقی آن می رسانید تا این که به طرف تیسفون (مدائن) پایتخت ساسانیان واقع در کنار رودخانه دجله برود، اعراب بعد از این که بر بین النهرین دست یافتند اسم اودس را عوض کردند و آن شهر در دوره ساسانیان از شهرهای ایران بود."

این سرزمین در طول تاریخ اسامی مختلفی همچون « اثیم»، « رها»، « اودس»، « ادس»، « اِدِسا»، « اِدِسه» و «مکتب» داشته است اما هم اکنون « اورفا» خوانده می شود.

 

اگر نقشه گستره جنگ های سلسله ساسانیان را ملاحظه نموده باشید در شمال سوریه و جنوب ترکیه فعلی به سرزمین «ادسا» اشاره شده که اگر در گوگل مپ آنرا جستجو نمایید منطقه ای وسیع را به نمایش می گذارد که حوزه ای بسیار وسیع می باشد.

 

برای آنکه ارتباط این سرزمین با شهرمان داراب را بیابیم باید کمی به گذشته رجوع نماییم تا هدف نویسنده از نگارش این سطور بیش از پیش آشکار شود.

مورخان چنین حکایت کنند که پس از مرگِ « پیری » -ارگبد دارابگرد- اردشیر بابکان که برای آموزش نزد وی به این ارگ نظامی آمده بود فرصت پیش آمده را غنیمتی گران دانست و چند تن از حاکمان پارس را مغلوب و هلاک کرد و مقام آنان را صاحب شد. بابک، پدر اردشیر چون از سَمتِ اردشیر احساس خطر می نمود پسر دیگرش شاپور را جانشین خود نمود و شاپور رهسپار دارابگرد شد تا آتش طغیان برادرش اردشیر را خاموش نماید اما در هنگام نزاع دو برادر در دژ دارابگرد به ناگاه سنگی بر سر شاپور فرود آمد و فوت شد و اردشیر مطابق نوشته های کتیبه شهر شاپور در سال 208 میلادی شاه شد. اردشیر سپس به جنگ شاه ایران یعنی اردوان- آخرین پادشاه سلسله اشکانی- رفت و در جنگی بسیار سخت و خونین وی را شکست داد و مخالفان را از میان برداشت و در 28 آوریل سال 224 میلادی فاتحانه وارد تیسفون شد و رسماً در سال 226 میلادی تاجگذاری و عنوان شاه شاهان را برگزید.هر چند که آغاز دوران ساسانیان همان 224 میلادی ذکر شده است.

«سر پرسی سایکس» در فصل سی و ششم کتاب خود «تاریخ ایران» می نویسد:" پس از آنکه دختر اردوان به نکاح اردشیر بابکان درآمد قصد نمود که بتلافی خون پدرش، شوهر خود یعنی اردشیر را مسموم سازد .اما وی موفق به مسموم نمودن شوهر خویش نمی شود و در نتیجه این سوء قصد، اردشیر حکم می نماید تا وی را به قتل برسانند اما دختر اردوان که از اردشیر فرزندی در شکم داشت با تدبیر وزیر اردشیر از خطر می گریزد و در نقطه ای پنهان می شود تا زمانیکه اردشیر از نداشتن فرزندی برای جانشینی خود ابراز دلتنگی می نماید.

در صفحه 15 مجله «کهن نامه ادب فارسی» که به بررسی کارنامه اردشیر بابکان پرداخته، ادامه داستان این چنین آمده است:" البته موبد موبدان با دیدن این وضع ، او را نکشت و از او و فرزندش، شاهپور، تا هفت سال مراقبت کرد.  هنگامی که شاهپور هفت ساله بود، اردشیر هنگام شکار با دیدن صحنة دفاعِ گوری از زن و فرزندش، از کردة خود پشیمان شد و این گونه شاهپور به دربار پدر راه یافت."

اما سایکس می نویسد:" اردشیر بعد از آنکه شنید پسری از او موجود میباشد بغایت خوشحال گردید. او برای آزمایش اینکه پسر از نسل پادشاه است امر کرد وی با عده ای از هم بازیهایش در حضور شاه چوگان بازی کنند که در این بازی اردشیر شهرتی بسزا داشت. چنانکه نوشته اند عمداً گویی جلو پادشاه پرتاب شد و شاپور جرئت نموده بتنهایی برای ربودن آن گو سبقت بگیرد و از همین جا پدر شاد شده فهمید که او پسر اردشیر است."

بهر حال «سر پرسی سایکس» سال بر تخت نشستن شاپور یا بقول نویسندگان مغرب « ساپر» اول را در سال 240 میلادی می داند که با تاریخ نوشته شده توسط کریستین سن مغایرت دارد.

« سایکس» در ادامه می نویسد؛ با انتشار خبر مرگ اردشیر، ارمنستان و « هاترا» هر دو یکدفعه بنای شورش گذاشتند. اما شورش های ارمنستان و هاترا هر دو توسط شاپور سرکوب می شوند.

وی ادامه می دهد: اوضاع پریشان روم بمنتهای درجه رسیده بود و شاپور درصدد برآمد تا از این وضعیت به نفع خویش استفاده نماید.

هنگامیکه شاپور با لشکر خود به روم حمله نمود امپراطور روم جوانی بود موسوم به « گوردین » و مقصود ایرانیان فتح قلعه نصیبین بود که به آن نائل آمدند و مطابق نوشته های ایرانیان، دیوارهای آن فرو ریخت.

طی سال های 258 تا 260 میلادی شاپور درگیر جنگ های دیگری نیز می شود که از آن می گذریم و به جنگی می پردازیم که سرشکستگی غربیان را تا امروز به دنبال داشته است. واقعه ای تاریخی و حقیقی که هرگز فراموش نخواهد شد و تلخترین تصویر شکست بیگانگان از ایرانیان در شهر داراب و در دیواره ی کوه پهنا حجاری شده است. جنگی که در سال 260 میلادی رخ داد و در آن «والرین» به اسارت شاپور در آمد.

سایکس، در خصوص این جنگ می نویسد: بالاخره لشکر روم مثل سابق ولی اینوقت تحت فرمان والرین امپراطور معمر برای خلاصی انطاکیه(شهری باستانی در ترکیه) برخاسته و دوباره آن را پس گرفته و شاپور را از انطاکیه خارج ساخت.

وی ادامه می دهد؛ (( در نزدیک «ادیس» لشکریان روم طوری در محاصره افتادند که شاپور آنها را از خلاصی بکلی مأیوس ساخت و حتی یک کوشش مأیوسانه آنها که خواستند صفوف دشمن را شکافته و فرار کنند با تلفات زیاد دفع گردید. کوشش زیاد والرین برای رهائی از خطر بی نتیجه ماند و مثل کراسوس دستگیر گردید.

]توضیح اینکه؛ والرین بدون اینکه جانب احتیاط را رعایت نماید پیاده نظام خود را در ادسا مستقر می نماید یعنی لشکر خود را در منطقه ای مسطح قرار می دهد که برای حمله سواره نظام رقیب بسیار مناسب است. این محل همان سرزمینی بود که پیش از شاپور و در دوران اشکانی سربازان کراسوس توسط سواران لشکر اشکانی نابود شدند و این نشان می دهد جملات سرپرسی سایکس در مورد پیروزی لشکر ایران به دلیل خیانت یکی از حاکمان رومی بر اساس تعصبات و همچنین ترفندی جهت به زیر سوال بردن اقتدار نظامی لشکر ایران در این جنگ است. سایکس همچون دیگر غربیان تلاش می نماید تا به خواننده بقبولاند که اگر حاکم رومی خیانت نمی کرد، شاپور هرگز پیروز نمی شد، در حالیکه اسارت هفتاد هزار اسیر رومی نشان از توان و اقتدار نظامی لشکر ایران می دهد.[

سایکس ادامه می دهد: هر چند که والرین نسبت به سلف خود بمراتب بدبخت تر بود اما او با حال ننگ و رسوائی تا مدتی زنده باقیماند و شاید کمتر حادثه ای در تاریخ پیدا میشود که اثر روحی آن از اثر روحی اسارت یک امپراطور روم بدست پادشاهی از یک خاندان جدید بیشتر باشد و باید این تأثیر در آنوقت عالمگیر شده و مسلماً خبر آن فوراً مثل صاعقه در تمام اروپا و آسیا پیچیده و همه را مات و مبهوت ساخته است. این واقعه بزرگ و مهم در پرس پلیس و شاپور]و در داراب فارس[ روی سنگی بطور یادگار منقور و کنده شده است و آن یقیناً تا انقراض خاندان ساسانی همواره ورد زبان خاص و عام بوده و هیچوقت از خاطرها محو نمیشده است.)))

صاحب کتاب اقلیم پارس در خصوص این جنگ ماندگار می نویسد:" در این نبرد، شاپور در نزدیکی شهر الرها یا اورفا از شهرهای انطاکیه امپراطور والرین( والریانوس) را با هفتاد هزار رومی اسیر نمود و از این اسیران برای کارهای عمرانی خصوصاً ساختمان پلها و سدها و شهرها و راهها در خوزستان  و قسمتی هم در لرستان استفاده کرد و به نشانه پیروزی خویش صحنه فوق را در محلهای مختلف بصورت نقوش برجسته بجا گذارد."

در خصوص استفاده شاپور از اسیران رومی در کارهای عمرانی در صفحه 118 کتاب «روم در شرق» اثر warwick ball  ، تصویری از پل اهواز آمده که در ذیل این تصویر بدین موضوع اشاره شده است که:" ]پایه های[ پل اهواز محتملاً توسط اسیران رومی ساخته شده است". در بالای این تصویر نیز به نقش برجسته دارابگرد اشاره شده و نویسنده غربی تلاش می نماید تا از ارزش این نقش بکاهد.

جان ملکم در صفحه 158 کتاب « تاریخ کامل ایران» ، ساخت شهر شوشتر را نیز به والرین نسبت می دهد هر چند که این موضوع در صفحه 333 از کتاب «ده سفرنامه» اثر «کروسینسکی» نیز آمده ولی وی در ادامه نوشته های خود آنرا نفی می نماید. همچنین «گرانتوفسکی» در صفحه 163 کتاب «تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز» به موضوع ساخت سدی به نام «بند قیصر» بر روی رود کارون اشاره می نماید که توسط اسرای رومی ساخته شده است.

به دلیل شکست مفتضحانه، تلخ، تاریخی و ماندگار رومی ها از لشکر ایران بسیاری از نویسندگان غربی و اروپایی چه در سالهای گذشته و چه اکنون تلاش فراوانی نموده اند تا پیروزی عظیم ایرانیان را به دلیل تلخی شکست سنگین و رقت بار امپراتور روم دچار خدشه نمایند تا جائیکه این موضوع نزد «جمیز موریه» رنگ بیشتری داشته و در کتاب سفرنامه خود ضمن بیان مطالبی در خصوص نقش های پیروزی شاپور بر والرین در ایران از جملاتی نظیر" تندیس نمایشگر خواری والرین " استفاده می نماید و در صفحه 406 همین کتاب می کوشد تا این نقش های برجسته را به شکل بسیار مغرضانه، اما بطرز بسیار هنرمندانه ای مورد حمله و تردید قرار دهد.

جان ملکم در صفحه 158 کتاب تاریخ کامل ایران بنحو بسیار مضحکی می نویسد:" ]شاپور[ ، امپراطور روم- والرین- را مانند اسیر گرفته " !!! ، این جمله نشان می دهد که علی الظاهر جناب «جان ملکم» با خود اندیشیده اند؛ ما ایرانیها باید به دشمنانی چون امپراتور روم عرض ارادت هم می کردیم !!!؟؟  البته ایشان به این مسئله دقت ننموده اند که زنده ماندن والرین بعد از اسارت، نشان از رفتار خوب ایرانیان نسبت به دشمنان قسم خورده خود می باشد.

«سرویلیام اوزلی» در کتاب« سفر به سرزمینهای شرقی خصوصاً ایران» و در بدو ورود به نقش شاپور (نقش رستم سابق) داراب در سال 1811 میلادی می نویسد: " یک نگاه من را قادر به تشخیص تصویر رستم می نماید، بنای تاریخی دیگری از شکوه و عظمت و یا غرور شاپور". وی، این پرتره از والرین را مایه تأسف دانسته و اروپائیان را مورد نقد قرارداده که از بازرسی واقعی این پرتره فرار کرده اند !!! .

همچنین «کیت ادوارد ابوت» نیز در سفر خود به داراب در سال 1850 میلادی علاقه بسیار خود را برای دیدن این نقش برجسته پنهان نمی نماید و پس از بازدید و مشاهده آن، والرین را امپراتورِ اسیر می خواند.

اما اوژن فلاندن درباره نقش شاپور می نویسد:" شخصی عجیب در میان و دورشرا اشخاصی با قیافه و لباس متغیر احاطه کرده اند. وی ادامه می دهد"در سایر نقوش، پادشاه ساسانی رعایت احترام را نموده و تنها او را زنجیر کرده لیکن در اینجا احترامی به او روا داشته و پایمال اسبش ساخته....سطح این نقش زیاد ولی خوب حجاری نشده ، معهذا یکی از بهترین صفحات این زمان بشمار می رود".

«سر پرسی سایکس» درباره مرحله دوم جنگ شاپور در سال 260 میلادی می نویسد؛ باری شاپور بعد از نصب سیریادیس بامپراطوری روم بار دیگر از فرات گذشت و انطاکیه را قبضه کرد، از تنگه های توروس گذشته و در واقع تمام آسیای صغیر در آنوقت تحت اختیار وی بوده است. او قیساریه مازکا(Mazaca) را که بزرگترین شهر کاپادوکیه بود تسخیر کرد.

در صفحه 91 از کتاب اقلیم پارس، اثر محمد تقی مصطفوی درباره نقش شاپور داراب(نقش رستم قدیم) آمده است:" در جانب شمالی کوهستان موسوم به کوه پهنا بین شهر داراب فعلی و قلعه دحیه یا دارابگرد نقش برجسته ای مشتمل بر صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین امپراطور رم شرقی حجاری شده است. سرداران و بزرگان ایران پشت سر شاپور ایستاده اند و والرین روبه روی شاهنشاه ایران ایستاده، شاپور دست سیریادیس را که به فرمانروائی رم برگزیده است در دست گرفته و عرابه و اسب والرین و اسرای رومی پشت سر امپراطور مغلوب دیده میشود. این نقش در تاریخ 12 اسفند ماه 1315 ذیل شماره 267 در فهرست آثار ملی ایران بثبت رسیده است."

***

منابع :

ایران در زمان ساسانیان-آرتور کریستین سن-صفحات98 الی 100

تاریخ ایران-سر پرسی سایکس- فصل سی و ششم-صفحات 542 به بعد

اقلیم پارس- محمد تقی مصطفوی-صفحه 91

سفرنامه-اوژن فلاندن و پاسکال کوست-صفحات 397و398 

سفرنامه- کیت ادوارد ابوت- 1850 میلادی-صفحه160

تاریخ کامل ایران-جان ملکم-صفحه 158

سفر به سرزمین های شرقی خصوصاً ایران-سرویلیام اوزلی-1811 میلادی-جلد دوم –صفحات 145،147 و148

امام حسین(ع) و ایران-کورت فیشلر

سفرنامه-جمیز موریه-صفحات 406 و 407

ده سفرنامه-کروسینسکی-صفحه 332

تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز-گرانتوفسکی-صفحه 163

شاهنشاهی ساسانیان در گزارش های تاریخی اسلامی و غربی-محمودآبادی-83

مجله کهن نامه ادب فارسی- بررسی عناصر داستانی در متن پهلوی کارنامه اردشیر بابکان-1389-صفحه 15

 

 جلیل سلمان-3/12/1393

نظر شما