دیوار گلی دارابگرد، محروم از ثبت یونسکو
دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۶ جلیل سلمان
سیدمحی الدین حسینی ارسنجانی- شیرازنوین
اشاره
یکی از جمله ماندگارترین میراث تمدنی بشر، دیوار دوهزاروپانصدساله دارابگرد در ایران است که متأسفانه هنوز در فهرست آثار جهانی درنیامده است و نه ما ایرانیانی که داعیه وطن پرستی و ملیت و ایرانیت داریم از وجود چنین اثر ارزشمند و منحصربه فردی در کشورمان باخبریم. تلاش هایی ناچیز برای ثبت بزرگترین و قدیمی ترین دیوار گلی جهان که همانا «دارابگرد » در شهرستان داراب از استان فارس نام دارد صورت گرفته؛ اما هنوز ما را به نتیجه دلخواه نرسانده و حتی در فهرست گینس و نیز ثبت جهانی آن در سازمان یونسکو، راه به جایی نبرده ایم. بارها درباره دیوار بلند و طولانی چین بسیار شنیده ایم، دیواری که گفته می شود از فضای خارج از جو نیز دیده می شود و هرسال، چندین میلیون بازدیدکننده را از اقصی نقاط جهان به سمت خود می کشد. اما کمتر درباره دومین دیوار طولانی جهان در شهر گرگان یا طولانی ترین دیوار گلی دوهزاروپانصدساله دنیا در شهر داراب شنیده ایم. شاید هم تلاش ها در خصوص معرفی این بنای سترگ از سوی مسئولان و پیگیری های ثبت جهانی دارابگرد از سوی سازمان میراث فرهنگی آنقدرها جدی نبوده یا ناچیز است که دارابگرد اینگونه محروم از معرفی عمومی و مغفول از ثبت جهانی مانده است.
-داراب؛ از قدیمیترین شهرهای باستانی
«دارابگرد » نام یکی از پنج شهرستان ایالت پارس در ایران قدیم بوده که به نام «دارابجرد » نیز معروف بوده است. این شهر در فاصله شش کیلومتری شهر داراب فعلی قرار گرفته و نخستین پایتخت سلسله ساسانیان و یکی از قدیمی ترین شهرهای باستانی ایران و جزء ده ها شهر تاریخی استان فارس است. حداقل قدمت این شهر به دوره هخامنشیان می رسد و نخستین شهر مدور فلات ایران محسوب می شود. پیرامون این شهر، دیوار مخروطی عظیمی از گل رس، سنگ و ملاط آهک ساخته شده که ارتفاع آن به بیش از ده متر می رسد. هرچند قسمت هایی از این دیوار دچار فرسایش شده و ارتفاع کنونی آن به هفت متر کاهش یافته، اما وجود ماده چسبنده ای در میان ملاط و گل به کار رفته در دیوار سبب شده با گذشت هزاران سال، این دیوار با تخریب کم، پابرجا و استوار باقی بماند. طبق اسناد تاریخی موجود، پشت این دیوار خندقی بزرگ برای حفاظت بیشتر از شهر ایجاد شده بود که دسترسی به شهر را در مواقع خطر بسیار مشکل می کرده است. این خندق پیوسته مملو از آب بوده و به گفته مورخان، در این خندق گیاهانی وجود داشته که به دور پای افرادی که وارد آن می شدند می پیچیده و مانع از شنا کردن آنها می شده و البته آب مورد نیاز خندق نیز از رودخانه های اطراف تأمین می شده است.در مجموعه عظیم و فاخر دانشنامه جهان اسلام در خصوص توابع دارابگرد آمده است: «دارابگرد، کوره و شهری قدیمی و یکی از پنج کوره ایالت فارس بود که بخشی از نواحی میانی، جنوب و جنوب شرقی استان فارس کنونی یعنی کمابیش محدوده شهرستانهای داراب، زرین دشت، فسا، جهرم، استهبان، نیریز و لارستان را شامل می شد. » در خصوص مرزهای دریایی دارابگرد، در فصلنامه تاریخ اسلام صراحتاً آمده است که: «شرقی ترین سواحل فارس از آن کوره دارابجرد بود که در مجاورت کرمان قرار داشت » و دو شهر «لار » و «سورو » از بنادر دارابگرد در قرون میانی اسلامی معرفی شده اند. در کتاب «فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی » تألیف شوشتری نیز شهر هرمزد کهنه در حوالی میناب از بنادر بزرگ داراب نامیده شده است.دونالد ویتکم در مقاله خویش در کتاب «تاریخ خلیج فارس از قدیم ترین دوران تاکنون » می نویسد: «دارابگرد از کرانه های خلیج فارس تا کوههای بلند و فلات ایران ادامه می یافت. » دارابگرد دارای معماری خاص آن دوران به صورت مدور و با تأثیر از اردوگاههای نظامی حکومت آشور بنا شده و بنا به مقتضیات زمانه، محصور در دیوار های سراسر گلی به طول تقریبی ۶۴۰۰ متر دارای برجک و بارو، دروازه ها و پل های متحرک بوده و کانالی پر از آب به عرض متوسط ۳۰متر و عمق ۴ الی ۵ متر آن را احاطه می کرده و شعاع آن برابر با 1020 متر و دارای مساحت اندکی بیش از ۳۲ کیلومتر مربع بوده است. مطابق روایات افسانه ای آنچنان که در منابع متعدد از جمله تاریخ طبری و شاهنامه فردوسی آمده، بنای شهر توسط داراب از نوادگان اسفندیار پهلوان نامدار شاهنامه انجام گردیده است. با مطابقت تاریخ افسانه ای با تاریخ واقعی، احداث دارابگرد توسط داریوش یکم ( ۵۲۲ تا ۴۸۶۶ قبل از میلاد) یا داریوش دوم پسر اردشیر اول ( ۴۲۴ تا ۴۰۴۴ قبل از میلاد) صورت گرفته است. در قرون اخیر مطابق کاوشها و تحقیقات باستانشناسی توسط ایرانشناسانی نظیر گیرشمن، احداث دارابگرد را به زمان اشکانیان مربوط دانسته اند که با تلفیق آنچه در متون قدیمی در مورد احداث این شهر آمده و در نظر گرفتن نظریات پروفسور گیرشمن، می توان پنداشت که نطفه اولیه شهر به صورت پادگان نظامی و شهری کوچک به عنوان محل نگهداری اسرای روم در زمان هخامنشیان به وجود آمده؛ ولی در دوران اشکانیان گسترش یافته و با احداث تأسیسات جدید به صورت شهری بزرگ و پررونق درآمده باشد. اما اوج اهمیت ورونق دارابگرد به دوران ساسانیان مربوط می گردد. در اواخر عهد اشکانی به هنگام پادشاهی اردوان پنجم، حکمران دارابگرد اردشیر بابکان بود که کار خود را از این شهر آغاز نمود و سر به شورش برداشت و سرانجام با شکست اردوان، عنوان پادشاهی یافت و شاهنشاهی ساسانی را بنیان نهاد. در زمان ساسانیان، امپراطوری پهناور ایران به چهار ایالت مهم تقسیم شده بود که در رأس هر ایالت، یک سپهبد قرار داشت. این ایالات عبارت بودند از:
۱- ایالت خراسان شامل نیشابور، هرات، مرو و… . حاکم این ایالت را سپهبد خراسان می گفتند.
۲- ایالت قهستان شامل طبرستان، ری، قزوین، زنجان و آذربایجان که حاکم آن را سپهبد آذربایجان می نامیدند.
۳- ایالت فارس و کرمان که شهرهای آن استخر، نیریز، کازرون، فسا، دارابگرد و… بود و حاکم آن را سپهبد فارس می گفتند.
۴- ایالت عراق که ۴۸ ناحیه در امتداد رودخانه فرات داشت و حاکم آن را سپهبد مغرب می نامیدند. چنانکه مشخص است، در این دوران ایالت فارس از تقسیمات چهارگانه شاهنشاهی به شمار می رفت و به دلیل وسعت زیاد و توجه به این مورد که از دیرباز مرکز مهم دیانت زرتشتی بود و جایگاه پادشاهان سرسلسله دودمان ساسانی به شمار می آمد، حائز اهمیت فراوان بود و بدین لحاظ از ایالات مهم کشور محسوب می گردید و تا مدتها پایتخت پادشاهان این سلسله در آن قرار داشت. در ترجمه تاریخ یعقوبی آمده است: مرکز پادشاهان پارس در آغاز سلطنت اردشیر بابکان استخر از استان فارس بود. سپس پادشاهان پیوسته جابهجا می شدند تا انوشیروان پسر قباد پادشاهی یافت و در مدائن فرود آمد و آنجا پایتخت گردید. در تمام دوران ساسانیان، دارابگرد از مراکز مهم ایالت پارس محسوب می شد و بعد از اسلام نیز کماکان شهری بااهمیت و پررونق ماند؛ اما در نیمه اول قرن ششم هجری به دلیل وقوع جنگ های متعدد بین شاهان محلی شبانکاره با سلجوقیان، ویران شد و اهالی آن به نواحی بیرون خندق مهاجرت کردند. سرانجام در اواخر قرن هشتم هجری شهر فعلی داراب بنا شد و از این به بعد پسوند گِرد از انتهای آن حذف گردید و عنوان داراب به خود گرفت.
-دارابگرد بعد از اسلام
در هفت کیلومتری جنوب غربی شهر فعلی داراب و در نزدیکی جاده داراب-فسا، در مجاورت روستای جمسی مدفن منسوب به دحیه بن مظفر بن فروه (دحیه کلبی) برادر شیری(رضاعی) پیامبر اسلام(ص) واقع است. در عهدنامه صلح میان حسن بن علی و معاویه، فقط خراج این شهر به امام حسن واگذار شده است. این مسئله نشان از اهمیت وافر این شهر مقدس در آن روزگار دارد. با مراجعه به کتاب دست نوشته «شهر من داراب » به قلم مرحوم حسین آزما، مطالب زیادی درمورد یکی از قدیمی ترین شهرهای کشور باستانی ایران می توان به دست آورد. مقارن با استیلای اتابکان سلغوری بر فارس، عشایر و ایلات شبانکاره که نسب خویش را به اردشیر بابکان می رساندند، در ولایت اجدادی خود یعنی دارابگرد قدرت گرفته و یکی از رؤسای آنها مشهور به فضلویه حسنویه در سال ۴۴ ۸ ق به ملک ابومنصور پسر عزالملک ابوکالینجار که آخرین پادشاه آ لبویه بود یورش برده و با زندانی کردن او، کل استان فارس را تحت سلطه خود درمی آورد. اما مدتی بعد شکست می خورد و پس از آن شبانکارگان دارابگرد، به حاکمیت مستقل بر سراسر شهرهای شرق و جنوب فارس بسنده می کنند و تا چندین قرن، نام کوره دارابگرد به سبب شهرت این خاندان محلی، به کوره شبانکاره تغییر پیدا می کند. شبانکاره ها از سال ۴۴ ۸ تا ۷۵۶ ه.ق در ولایت اجدادی خود به ارث حکومت کرده اند. (از قرن پنجم تا هشتم ق) برای مدت زیادی پایتخت حکومت شبانکاره ها یکی از قصبه های ولایت دارابگرد به نام ایج بوده است. ابن بلخی صاحب کتاب «فار سنامه » در قرن ششم، یعنی اواسط حکومت شبانکاره، قصبه ایج و استهبان را جزء سرزمین های دارابگرد آورده است. بنابراین در این زمان، صرفاً پایتخت کوره دارابگرد در درون خودش تغییر مکان داده شده است. در زمان حکومت طایفه شبانکاره، کرسی دارابگرد به دارکان در جنوب قلعه ایج منتقل شد. در کتابهای تاریخی، نام های «شبانکاره و دارابگرد » و «ملوک ایگ » از واژه های مرسوم هستند. در طول تاریخ، جابجایی مقر حکومتی در استان یا کوره دارابگرد به دلایل مشخصی صورت می گرفته و این جابجایی عمدتاً بین شهر قدیم دارابگرد، دژ رمبه، ایج و نهایتاً شهر داراب
اتفاق افتاده است. پاول شواتس نویسنده کتاب «جغرافیای تاریخی فارس » در صفحه ۱۲۹ مکتوب خود آورده: «سرزمین شبانکاره که حمدالله قزوینی آن را ذکر می کند، شامل قسمت بزرگی از ولایت قدیم دارابگرد می شد که شهر اصلی و مرکزی آن را هم در بر می گرفت.» جعفر شعار در حواشی و تعلیقات کتاب «صوره الارض» اثر ابن حوقل (قرن چهارم ق) در صفحه ۲۶۸
توضیح بسیار مهمی در این خصوص آورده است. وی می نویسد: «دارابجرد یا دارابگرد همان ولایت شبانکاره است که در زمان مغولها از فارس جدا شده بود و حکومتی جداگانه داشت. به هر حال اسم شبانکاره امروز استعمال نمی شود و این ولایت امروز به دارابجرد (دارابگرد) معروف است.» در کتاب «تذکره صفویه کرمان » اثر میرمحمدسعید مشیزی که با مقدمه، تصحیح و تحشیه باستانی پاریزی چاپ شده است، جمله دارایجرد (دارابجرد) شبانکاره به روشنی بیان شده است و مربوط به شرح وقایع سال ۱۱۰۴قمری می باشد که نشان می دهد با وجود اضمحلال تدریجی شبانکارگان در قرن هشتم قمری، همچنان واژه شبانکاره تا قرن دوازدهم قمری بر تارک دارابگرد مانده است. بهرام امیراحمدیان در صفحه ۶۳ کتاب «تقسیمات کشوری » می نویسد: «کوره دارابجرد قسمت مهمش جزء شبانکاره شده است و جهرم و جویم از شهرهای آن بوده است. شبانکاره قسمت مهمی از کوره دارابجرد فارس بوده است و در میان کرمان و کوره اردشیر خوره و خلیج فارس واقع است. از شهرهای آن ایگ (ایج) و زرگان و استهبان (اسطهبانات) و داراب گرد و خیره و نیریز بوده است. لار نیز جزء شبانکاره بوده است. » بنابراین شهر لار در گذشته به عنوان یکی از بنادر دارابگرد، نقش بسزایی در اقتصاد منطقه داشته است.
-وجه تسمیه دارابگرد
دارابگرد از دو کلمه داراب و گِرد تشکیل شده و چنانکه گفته شد، منسوب به داراب از پادشاهان کیانی (هخامنشی) است. در مورد واژه «گرد » معانی مختلفی از جمله شهر و مدینه، مدور و دایره شکل و ساخته شده توسط (نام فرد) ذکر شده که تمام این معانی در رابطه با نامگذاری دارابگرد مصداق دارد. بدین معنا که دارابگرد از بدو تأسیس شهر بوده، طرح آن مدور است و توسط داراب نیز ساخته شده است. در فارسنامه ناصری کلمه گِرد مترادف شهر آمده و بیان شده: گرد به معنای شهر باشد و جِرد معرب آن است. در برهان قاطع و فرهنگ آنندراج به معنای دور و حوالی و پیرامون آمده و فرهنگ معین آن را به معنی «ساخته و کرده » آورده و ذکر می کند در اواخر اسامی امکنه می آید و معنای شهر ساخته شده توسط (اسم خاص) می دهد. مثل بروگرد (بروجرد) و دارابگرد. به نوشته فرهنگ دهخدا «گرد » و «گرت » در زبان پهلوی به معنای مدور و در زبان فارسی باستان احتمالاً «کرتا » بوده است. دهخدا این کلمه را به معنای شهر و مدینه آورده، همچون دارابگرد و سیاوشگرد که مراد از آن، شهر داراب و شهر سیاوش است، به عنوان مثال در شاهنامه فردوسی می خوانیم:
چو دیوار شهر اندر آورد گرد
ورا نام کردند دارابگرد
امروزه در برخی اماکن به صورت مزید مؤخر مکانی باقی مانده است از جمله: دشتگرد، سوسنگرد، لاسگرد، بروگرد (بروجرد)، خسروگرد، دارابگرد (دارابجرد)، فیروزگرد، شاپورگرد، بختاگرد (بختاجرد) و کوهگرد (گوهجرد)؛ بنابراین دارابگرد به معنای ساخته شده توسط داراب یا حاصل کار داراب است. ابن بلخی در شرح حال دارای اکبر پسر بهمن می نویسد: چون پادشاهی بدو رسید … شهر دارابگرد از پارس، دارا، بکرد. (فارسنامه ابن بلخی ص ۵۵) در مسالک الممالک استخری نیز به همین معنا اشاره شده و
دارابگرد را از ساخته های ملک دارا معرفی می کند. (مسالک الممالک ص110 ) همچنین ابن حوقل در کتاب صوره الارض می نویسد: دارابجرد ساخته دارابن دارا و دارابجرد یعنی ساخته دارا (سفرنامه ابن حوقل ص ۴۷) در تاریخ ثعالبی تألیف محمدبن اسماعیل ثعالبی نیشابوری (وفات ۴۲۹۹ قمری) که ترجمه «غرر اخبار ملوک فرس و سیرهم » است آمده: چون هما کارها را به
دارا سپرد، وی بر تخت شاهی نشست و تاج بر سر نهاد و در سرزمین فارس دارابگرد را بساخت و اسیران روم را در آن جا سکونت فرمود. (تاریخ ثعالبی ص ۲۴ ) در فارسنامه ناصری به وجه تسمیه دارابگرد بدین گونه اشاره رفته است: کلمه «دار » در لغت به معنی پرورنده است. پس داراب یعنی پرورنده آب (پرورش یافته در آب) و این بلوک را برای فراوانی چشمه های آب گوارا و رودخانه های بسیار، دارابجرد که در اصل دارابگرد است نیز گویند. برای آنکه در شاهنامه فرموده است: این شهر را داراب کیانی پسر بهمن بساخت و «گرد » به معنای شهر باشد و «جرد » معرب آن است و چون همای، داراب را بزاد در صندوقش گذاشت و بر روی آب رودخانه «فرات » روانه اش بداشت و به این جهت او را «دار آب » گفتند. (فارسنامه ناصری ج ۲ ص ۱۳۰۶) محمد
پروین گنابادی در پانویس کتاب «برگزیده مشترک یاقوت حموی » نوشته است: صاحب حدودالعالم در ضمن سخن از ناحیت فارس، داراگرد را شهری خرم و آبادان یاد کرده است و یاقوت حموی می گوید: کلمه دارابگرد، گاه به صورت مخفف، الف اول آن حذف می شود و «درابجرد » گویند و اصل، کلمه اول ترکیب است و معنی آن به فارسی کار داراب (عمل داراب) است و داراب همان دارا است که اسکندر وی را کشت. درابجند هم آمده است. (برگزیده مشترک یاقوت حموی پانویس ص ۴۶) به هر حال نام دارابگرد در کتاب حدودالعالم «داراگرد »، در متون عربی «دارابجرد »، در معجم البلدان «درابجرد » و در بسیاری مآخذ دیگر، «دارابگرد » آمده است. در رابطه با علل نامگذاری پادشاه کیانی (بنیا نگذار شهر دارابگرد) به نام داراب، محمدبن جریر طبری در کتاب عظیم خود یعنی تاریخ طبری آورده است: گویند وقتی بهمن بمرد، پسرش در شکم «خمانی » (همای) بود و پس از چند ماه که پادشاهی کرد او را بزاد و نخواست این را علنی کند و او را به صندوقی نهاد و گوهری گرانقدر همراه وی کرد و به «رود کُر » در استخر و به قولی به «رود بلخ » افکند و تابوت به دست آسیابانی از اهل استخر افتاد که طفل کوچک وی مرده بود و چون «دارا » را بیافت او را پیش زن خود برد و از زیبایی وی و گرانقدری گوهری که همراه داشت، خرسندی کرد و پرستاری او کردند و چون رشد کرد و خمانی (همای) مُقر شد که بد کرده و پسرش را در خطر هلاک انداخته، کارش علنی شد و چون به کمال رسید و امتحانش کردند همه صفات شاهزادگان را داشت و خمانی (همای) تاج بدو داد و کار شاهی را به دست گرفت و خمانی به فارس رفت و شهر استخر را بنیان کرد و… (تاریخ طبری ج ۲ ص ۴۸۶ - ۴۸۵ ). در همین کتاب، طبری واقعه ای را نقل می کند که مشخص می سازد سالها قبل از تأسیس شهر دارابگرد این ناحیه، مکانی آبادان بوده و سابقه تمدن داشته است. طبری می نویسد: وقتی خمانی (همای) سپاه به جنگ روم فرستاد و اسرای بسیار برای وی آوردند بگفت تا بنایان رومی که در آن میان بودند در هر گوشه از حوزه استخر (پارس) بنایی بلند و شگفت آور به سبک روم بسازند. یکی از بناها در شهر استخر بود دیگری در راه دارابگرد در یک فرسخی شهر و… (تاریخ طبری جلد ۲ ص ۴۸۶) اشاره طبری احتمالاً به آتشکده آذرجو است که در نزدیکی روستای کرسیا ساخته شده و بقایای آن در حال حاضر نیز قابل مشاهده است. آنچه طبری آورده مربوط به زمان همای و قبل از پادشاهی داراب و احداث دارابگرد است. اما زیباترین روایت از داستان داراب و علت نامگذاری وی، متعلق به شاهنامه فردوسی است: بعد از کشته شدن اسفندیار پهلوان شاهنامه و پسر گشتاسب به دست رستم، گشتاسب پادشاهی را به نوه اش بهمن پسر اسفندیار واگذار کرد، مدت پادشاهی بهمن ۹۹سال بود. وی در حیات خود، فرزند دخترش «همای » را که هنوز متولد نشده بود ولیعهد خود قرار داد:
چنین گفت کاین پا کتن چهرزاد
ز گیتی فراوان نبود هست شاد
سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج و بخت بلند
ول یعهد من او بود در جهان
همان کس کز و زاید اندر نهان
اگر دختر آید ورا گر پسر
ورا باشد این تخت و تاج و گهر
بعد از مرگ بهمن، همای چهرزاد در حالی که باردار بود جانشین پدر گردید؛ ولی بعد از تولد پسر، وی را یارای دل کندن از تخت شاهی نبود. بدین لحاظ دستور داد پسرش را در جعبه ای چوبین گذارند و بر آب رودخانه فرات رها سازند. صندوق چوبی توسط زن گازری (رختشویی) از آب گرفته شد و چون فرزندش را تازه از دست داده بود، کودک را به فرزندی پذیرفت و به دلیل آن که وی را از آب گرفته بود «داراب » نام نهاد.
هما تخت شاهی پسند آمدش
جهان داشتن سودمند آمدش
سوم روز داراب کردند نام
کز آب روان یافتندش کنام
بعد از این که داراب به جوانی رسید، روزی زن گازر ماجرا را به وی بازگفت. در این هنگام سپاه روم به ایران حمله آورده بود. داراب نزد یکی از سپهبدان همای به نام «رشنواد » جهت شرکت در جنگ نام نوشت. رشنواد فره ایزدی را در او تشخیص داد و از نام و نسبش پرسید و سرانجام از روی شواهد، وی را شناخت. داراب در جنگ با رومیان از خود رشادتها نشان داد. رشنواد گازر و شویش را به حضور طلبید و از آ نها حقیقت را جویا شد. آنان نیز واقعیت امر را گفتند. بعد از آن رشنواد، داراب را به نزد همای برد. وی فرزند را شناخت و عذر تقصیر آورد و بعد از ۳۲ سال پادشاهی چنین گفت:
چو آمد به نزدیک ایوان فراز
همای آمد از دور و بردش نماز
برافشاند آن گوهر شاهوار
فرو ریخت از دیده خون بر کنار
جوان را گرفت اندر آغوش تنگ
ببوسید و گسترد رویش به چنگ
بیاورد و بر تخت زرین نشاند
دو چشمش به دیدار او خیره ماند
چو داراب بر تخت زرین نشست
همای آمد و تاج شاهی به دست
بیاورد و بر تارک او نهاد
جهان را به دیهیم او مژده داد
روایت فردوسی از دودمان پادشاهی ایران و شرح حال همای و داراب در سایر تألیفات تاریخی نیز بازگو شده است. از جمله در تاریخ ثعالبی آمده: چون هما، کارها را به دارا سپرد، وی بر تخت شاهی نشست و تاج بر سر نهاد و همگان را از خاص و عام، پروانه حضور داد و بر آنان سخن راند، خداوند را ستایش کرد که او را شاه کشور گردانید و بر عهده گرفت که رفتار نیکو داشته باشد و بر مردم کارها آسان بگیرد. بر او نماز بردند و ستایشش کردند… دارا در سرزمین فارس، دارابگرد را بساخت و اسرای روم را آنجا
سکونت فرمود، آتشکده ها بنیان کرد و به جز آن، شهرها بساخت که همگی نام بردار بودند. (تاریخ ثعالبی- ص ۲۴ ) ابن بلخی نیز در شرح حال خمانی (همای) دختر بهمن که مدت پادشاهی او را سی سال ذکر کرده نوشته است: نسب او و حال او یاد کرده آمد و به روایتی این چنین است کی این خمانی مانند لقبی است، اما نام او «شهر آزاد » بوده است. (فارسنامه ابن بلخی ص ۱۵) گفتنی است نخستین مدرسه داراب که در سال ۱۳۰۳ شمسی «شهر آزاد » نام نهاده شد، به نحوی با تأسیس شهر داراب مرتبط است و از حسن سلیقه نامگذاران آن حکایت می کند. ابن بلخی همچنین در شرح حال داراب وی را «دارای اکبر » می نامد در مقابل «دارای کوچک » که پسرش بود و بعد از وی سلطنت یافت. دارای کوچک در نبرد با اسکندر رومی شکست یافت و حکومت را واگذاشت. به نظر می رسد در روایات افسانه ای، شخصیت داریوش اول و داریوش دوم هخامنشی، هر دو در وجود «داراب » پسر همای و بنیانگذار شهر دارابگرد تجلی یافته و «دارای کوچک » (پسر داراب) همان داریوش سوم باشد که آخرین پادشاه هخامنشی است و بعد از وی، اسکندر و جانشینانش بر جای او تکیه زدند و بر ایران حاکم شدند. با اینکه شهر دارابگرد عناوینی چون نخستین شهر مدور فلات ایران و طولانی ترین دیوار گلی دوهزار و ۵۰۰ساله دنیا را یدک می کشد، اما هنوز در ابعاد بین المللی و حتی ملی معرفی نشده است. راه دسترسی به این شهر باستانی فارس به نسبت دیگر شهرهای تاریخی کشور بسیار آسان است و می توان مسیر گردشگری هم برای آن تعریف کرد، اما هنوز این اثر تاریخی در بسته های سفر گردشگران داخلی و خارجی جای ندارد. آثار متعددی از تأسیسات تاریخی در محوطه و اطراف این شهر دیده می شود، در این خصوص می توان به وجود دیوارهای قلعه و راه های دسترسی و پلکان سنگی و سازه های نگهبانی و انبار آذوقه و پناهگاه در کوه های اطراف این شهر اشاره کرد. نه تنها شهر دارابگرد، بلکه دیوار گلی آن قابلیت ثبت در فهرست جهانی دارد. مجموعه داربگرد در سال ۱۳۱۱به شماره ثبتی ۱۴ در فهرست آثار ملی ثبت شده است. متأسفانه هنوز اقدام مؤثری برای ثبت جهانی آن صورت نگرفته و
معلوم نیست چه عاملی مانع ثبت جهانی این اثر شده است. هنوز هم معتقدم تلاشی فراوان برای ثبت جهانی دیوار گلی دارابگرد انجام نشده، در حالی که با داشتن مستندات کافی، این امر به راحتی قابل دستیابی است. البته از اداره میراث فرهنگی داراب انتظار زیادی نمی توان نداشت، چرا که شهرستان داراب با داشتن بیش از ۱۰۰اثر تاریخی که به ثبت ملی رسیده اند، فقط سه کارمند دارد و حتی از داشتن یک خودرو برای سرکشی به این آثار هم محروم است. شهر دارابگرد با برخورداری از ویژگی هایی مانند بزر گترین دیوار گلی جهان، بزرگترین خندق جهان، اولین شهر مدور در فلات ایران و مرکز حکومت اردشیر بابکان و داشتن ضرابخانه ای وسیع، باید در فهرست آثاری باشد که به ثبت جهانی رسید ه باشند. در دارابگرد آرامگاهی منسوب به «کلبی انصاری » نیز وجود دارد که به نوعی اولین بقعه متبرکه در ایران محسوب می شود. بزرگترین دیوار گلی جهان بخشی از میراث تمدن بشری است و می تواند در فهرست میراث جهانی قرار گیرد. با توجه به پشتوانه های تاریخی قابل ملاحظه در داراب، پیگیری این مسئله از سوی مسئولان میراث فرهنگی استان مطالبه جدی دوستداران آثار تاریخی است. دولت با شرایط اقتصادی موجود قادر به حفظ، احیا و مرمت همه آثار تاریخی نبوده و بودجه ای که برای حفاظت از آثار تاریخی در نظر گرفته، فقط دو درصد از نیاز این بخش را تأمین می کند که قطعاً پاسخگو نیست و نیاز داریم مردم وارد میدان شوند. مسئولان میراث فرهنگی فارس به حفاظت و نگهداری از بناهای تاریخی حساسیت بیشتری نشان دهند؛ چراکه در جذب گردشگر اهمیت فراوانی دارد. اولین انجمن دوستداران میراث فرهنگی در داراب از سال ۷۶به صورت غیررسمی و از سال ۸۲ به صورت رسمی آغاز به کار کرده است. خوشبختانه شهرستان داراب به لحاظ تعداد مشتاقان آثار تاریخی در استان، نمونه است. انجمن میراث فرهنگی داراب افزون بر ۵۰۰عضو رسمی دارد و در بین کل سمن های این حوزه و حتی حوزه های دیگر، از فعالترین سازمانهای مردم نهاد شناخته می شود. ویژگی های این اثر تاریخی شهر دارابگرد دارای ۴ دروازه در جهات اصلی بوده که مهمترین آ نها دروازه غربی مشهور به دروازه استخر و دروازه شرقی به نام دروازه خورشید است. در مقابل دروازه استخر پل بزرگی برای رفت و آمد اهالی به درون شهر ساخته شده است. پایه های این پل تاکنون باقی مانده، اما اکنون درحال فرسایش و ویرانی است. در مرکز شهر دو قله نمکی کم ارتفاع قرار دارد که در بالای قله بزرگتر، آثار کاخ اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی، قابل شناسایی است. گنبد نمکی دارابگرد در میان دشت سرسبز و پهناور داراب سر از خاک برآورده است. این کوه نمکی، مرکز شهر باستانی دارابگرد بوده که دیواری حلقوی آن را در برگرفته است. شهرهای بزرگی چون فسا، جهرم، نیریز، استهبان و ایج نیز تابع این شهر بوده اند. دارابگرد تا قرن پنجم هجری قمری هنوز آباد بوده و جغرافیادانانی مانند ابن حوقل، استخری، جیهانی و مقدسی از آبادانی و رونق این شهر سخن گفته اند.
-بازتاب های رسانه ای برای ثبت جهانی دارابگرد
موضوع ضرورت ثبت جهانی طولانی ترین و عریض ترین دیوار گلی جهان در کتاب گینس، سایت های خبری داخل و خارج از کشور را حساس نمود.سایتها و خبرگزاریهای زیادی از جمله میزان، همشهری، عصر هشتم، مهر و بسیاری دیگر از رسانه های مکتوب و مجازی داخل کشور، با اشاره به قدمت این شهر باستانی تیترهای خود را به گونه ای انتخاب نمودند که امید به ثبت جهانی این دیوار گِلی دور از دسترس نخواهد بود. اما سایت تلویزیون بین المللی «پرس تی وی press tv » (شبکه انگلیسی زبان صدا و سیمای جمهوری اسامی ایران) در اقدامی تحسین برانگیز با انتخاب تیتر Iranian adobe wall to be registered in Guinness و با انتشار تصویری از شهر باستانی دارابگرد، ضرورت ثبت این دیوار تاریخی در گینس را یادآوری نمود. سایت تلویزیون انگلیسی زبان press tv نوشت: فعالان میراث فرهنگی ایران پروژه ثبت یک دیوار تاریخی در جنوب ایران را آغاز کرده اند تا در کتاب گینس ثبت شود. این سایت با اشاره به ساختار ۶ کیلومتری این دیوار تاریخی به نقل از مهاجر، رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی گفت: این دیوار تاریخی در شهر باستانی دارابگرد همچنان در ایران و جهان ناشناخته است و تلاش برای ثبت آن در گینس همچنان ادامه دارد. اما در همین حال سایت Iran front page با به رخ کشیدن تاریخ ۲۵۰۰ ساله شهر باستانی دارابگرد و سایت های News united و The rakyat post با انتخاب تیترهایی نزدیک به «پرس تی وی»، از تلاش برای ثبت جهانی این دیوار گِلی نوشتند.
-سخن پایانی
طولانی ترین، عریض ترین و تاریخی ترین دیوار خاکی جهان، بیش از ۲۵۰۰ سال است که شهر باستانی دارابگرد را همچون مادری مهربان در آغوش گرم خود گرفته است. بجاست با پاسداشت میراث برجای مانده از نیاکانمان، تلاش های خود را برای حفظ و احیای مواریث کهن ایران انجام دهیم و مانع از تخریب و به فراموشی سپردن آنها گردیم. امید آنکه به زودی شاهد ثبت جهانی دارابگرد در کتاب گینس و فهرست آثار جهانی یونسکو باشیم.
نظر شما