نقد فیلم «در آغوش درخت»: برادران قریب در تلاطم جدایی و وحدت
رضا صائمی، منتقد سینما، در نقدی بر فیلم «در آغوش درخت»، اثر نگاه تازهای به روایت داستانی مبتنی بر خانواده و مفاهیم فاصله و وحدت ارائه میدهد. این فیلم به کارگردانی بابک خواجهپاشا، تلاش میکند تا مخاطبان را به اهمیت همدلی و همراهی در کانون خانواده توجه دهد.
«در آغوش درخت» داستان کیمیا و فرید را روایت میکند که پس از دوازده سال زندگی مشترک، تصمیم به جدایی گرفتهاند. اما دو فرزند پسرشان، که به شدت به هم وابستهاند، آنها را از این تصمیم بازمیدارند. شرط میگذارند که پسر بزرگتر نزد پدر بماند و پسر کوچک پیش مادر، اما به توصیه مشاور باید تمرین فاصله کنند. در نهایت، آخرین تلاشهای این خانواده با یک حادثه به فرصتی برای بازسازی روابط تبدیل میشود و از جدایی به اتحاد میرسند.
این فیلم با گم شدن بچهها، تلاش والدین را برای پیدا کردن آنها به عنوان محور داستان قرار میدهد که دو کارکرد دراماتیک دارد: یکی ایجاد تعلیق و شتاب بخشیدن به ریتم داستان و دیگری نزدیکتر کردن والدین به یکدیگر.
مفهوم فاصله در فیلم بهعنوان یک موضوع محوری مطرح میشود. تصمیم به طلاق، فاصلهگیری از یک موقعیت بحرانی و تمرین فاصله برای بچهها، همگی نشاندهنده این مفهوم هستند. بر خلاف نگاه سهراب سپهری که همیشه وصال را ناممکن میدانست، در این فیلم فاصلهها به وصال مجدد میانجامند و افراد را به هم نزدیکتر میکنند.
از منظر بصری، فیلم با بافت جغرافیایی طبیعی، داستان را به دل طبیعت میبرد. این فضا با میزانسنهای جذاب و ارجاعات فرهنگی و مردم شناختی غنی به تماشاگران فرصت میدهد که از لحظات بصری زیبایی لذت ببرند و التهاب داستان را در بستر آرامش طبیعت تلطیف کنند. استفاده از زبان ترکی و موسیقی محلی نیز بر غنای این سینمای بومی افزوده است.
اگرچه داستان فیلم تازهای نیست و میتوان مشابه آن را در فیلم «خواهران غریب» مرحوم کیومرث پوراحمد مشاهده کرد، اما زاویه دید و پردازش متفاوتی به این موقعیت مشابه شده است. بر خلاف فیلم «خواهران غریب»، در اینجا با برادران قریب مواجهایم که نزدیکی و دلبستگی آنها مانع از گسست بین والدینشان میشود.
در نهایت، علاوه بر نقد داستانی، نمیتوان از بازی مارال بنیآدم و جواد قامتی به راحتی گذشت. بازی خوب این دو بازیگر در نقش یک زوج و نمایش اضطراب و استیصال در شرایط بحرانی، از نقاط قوت فیلم به شمار میرود.
«در آغوش درخت» فیلمی است که از دل تراژدی، امید زایش میکند. امید به روشنایی در دل تاریکی و لذت طمع آرامش در دل طوفان، مانند آرمیدن زیر سایه یک درخت در تابستان.
نظر شما