موضوع : پژوهش | مقاله

بهزاد در نگاره‌های ایرانی: بررسی علمی - پژوهشی

مقدمه

هنر در هر عصر و زمان، ابزاری برای تعالی روح و راهی برای بیان احساسات و عواطف درونی بوده و در نزد ایرانیان از اهمیت خاصی برخوردار است. دلبستگی و شیفتگی ایرانیان به هنر سبب تنوع و زیبایی میراث فرهنگی ما بوده، که زبانزد جهانیان بوده و هست. در این میان، «کمال‌الدین بهزاد» در زمان و عصر خویش با دریافت زیبایی، میدانی وسیع به پهنای تاریخ ایران در عالم هنر می‌گشاید. آزاد بودن از قالب‌های کلیشه‌ای، او را به آسمان طلایی پیوند می‌زند و بهزاد، شاعرانه به طبیعت ترنم می‌بخشد.

بررسی آثار بهزاد

درختان رقصان، تپه‌های پرچین و شکن، آرایش‌های پیچیده معماری و در نهایت تلفیق چشم‌نواز معماری و طبیعت، راز اسرار طبیعت را از منظر بهزاد به نظاره می‌گذارد؛ و صخره‌های فیروزه‌ای و گل‌بهی دست به آسمان طلایی می‌گشاید، تا ژرف‌نگری هنرمند نگارگر، یعنی بهزاد را هویدا سازد. روح سرکش و بی‌قرار بهزاد در مکتبی سیراب می‌شود که ادبا و فضلاى بسیاری را در خود دارد و حاصل این مجالست، هنری می‌آفریند که مختص زمانی خاص نباشد و بتواند حضور پرفروغ استاد «کمال‌الدین بهزاد» را در پهنه جهانی ماندگار کند.

همایش بین‌المللی کمال‌الدین بهزاد

به بهانه برگزاری «همایش بین‌المللی کمال‌الدین بهزاد»، برای آشنایی با این هنرمند و دیگر محققان و پژوهشگران عرصه نگارگری، گفتگویی با چند تن از زنان نگارگر ترتیب دادیم.

گفتگو با دکتر اشرف‌السادات موسوی‌لر

ابتدا با دکتر «اشرف‌السادات موسوی‌لر»، عضو هیئت علمی «همایش بین‌المللی کمال‌الدین بهزاد» به گفتگو نشستیم. وی با مدرک فوق‌لیسانس گرافیک، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا و عضو گروه تجسمی فرهنگستان هنر است. خانم «موسوی‌لر» همچنین به عنوان سردبیر مجله پژوهشی دانشکده هنر، دانشگاه الزهرا با عنوان «جلوه هنر» فعالیت می‌کند. وی تز دکترای خود را نیز به بررسی ابعاد گرافیکی نگاره‌های کمال‌الدین بهزاد اختصاص داده است.

هنر نگارگری

نگارگری، هنر ظریف تصویرگری است که دارای کیفیت تزئینی نیز هست و می‌توان به ظرافت آن، هم به لحاظ قالب و هم محتوا اشاره کرد. از نظر قالب بصری، هنر تصویری است که از نقوش ریزنقش بهره گرفته و به ذره‌گرایی مشهور است. از نظر محتوا نیز معطوف به عرفان و ادبیات و نکته‌سنجی است؛ چرا که روند شکل‌گیری تمامی گونه تولید هنری، معمولاً در زمره هنرهای منحصر به فرد و زیباتر قرار گرفته و دارای محتوای غنی است. نگارگری ایرانی زیباترین واژه‌ای است که به جای واژه غلط «مینیاتور ایرانی» به کار گرفته شده است. نقاشی ریزنقش، منحصر به ایران نیست؛ اصول و مبانی‌ای که در نگارگری ایرانی وجود دارد، طبق زیبایی‌شناسی و جهان‌بینی و ذوق و اصالت‌های فرهنگی هنری ایران است و تفاوت‌های اساسی با نقاشی‌های قرون وسطی و نقاشی‌های چینی و مینیاتورهای فرهنگی دارد.

مطالعات درباره بهزاد

در اصل از سال 1378 شروع به تحقیق در زمینه دکترای پژوهشی خود کردم و در همان زمان در یکی از تحقیقاتم، کمال‌الدین بهزاد را هم‌عصر با لئوناردو داوینچی یافتم و یک مطالعه تطبیقی روی آثار و ایده‌های مشترک آن دو انجام و به نتایج جالبی نیز دست یافتم. علاوه بر اینکه صراحت و ایجاز آثار بهزاد برایم جذاب بود و به عنوان یک گرافیست، سنخیتی خاص با بهزاد احساس می‌کردم و به نوعی تأثیراتی که از بهزاد می‌گرفتم نسبت به دیگر بزرگان نگارگری، بیشتر بود.

سنخیت گرافیک و آثار بهزاد

یکی از اصول محتوایی و واحدهای آموزشی گرافیک، ساده‌سازی است. یعنی گرافیست کسی است که موجزترین و ساده‌ترین تصویر را ارائه کند، به طوری که تأثیرگذارترین نحوه ارتباط تصویری باشد. به این صورت که مطلب و ایده‌ها را پالایش‌یافته و خیلی جوهره‌وار مطرح کند. چون در این عصر و با توجه به گستردگی ارتباطات و کمبود وقت، نباید مسائل را زیاد پیچیده ارائه کنیم. پس ترجیح داده می‌شود که ساده‌ترین نحوه و سریع‌ترین نتیجه از دیدن یک پوستر یا آرم گرفته شود. کارهای بهزاد هم دقیقاً به همین صورت است، یعنی با اندکی تأمل به سرعت به مفهوم می‌رسیم، البته مفاهیمی که بهزاد به کار برده است بسیار عرفانی و والاست. این سرعت انتقال مفهوم، هنر بهزاد است که از نظر گرافیکی، بسیار برای من جالب است. اگر مخاطب آثار بهزاد قرن‌ها نیز با او فاصله داشته باشد، در رسیدن به مفاهیم مشکلی نخواهد داشت.

تفاوت بهزاد با دیگر نگارگران

بهزاد در این مورد با دیگر نگارگران متفاوت است و این نکته در آثار وی به عنوان یک شاخصه مطرح است. نگارگرانی که بعد از او بوده‌اند، تحت تأثیر هنر او قرار گرفته‌اند و این تأثیرپذیری آنقدر زیاد بوده است که وی هنر زمان خودش را متأثر کرده و «مکتب بهزاد» را به وجود آورده است. این شاخصه مورد توجه معاصران او، همین طور دوره‌های بعد از او به جهانیان بوده است. ویژگی دیگر تفاوت آثار بهزاد با دیگران، تخت بودن رنگ‌ها و خطوط کناره‌نما است که کاملاً با گرافیک امروز سنخیت دارد. در گرافیک امروز و در تبلیغات، رنگ‌های تخت و خطوط قوی در جذب نگاه مخاطب، حرف اول را می‌زند.

توجه بهزاد به جامعه

ساده کردن اشکال و همچنین توجه بهزاد به جامعه‌اش نیز قابل اعتنا است. با آنکه او مثل نگارگران و دیگر نقاشان عصر خودش تحت نفوذ دربار قرار داشت و می‌توانست تنها موضوعات درباری را در نظر بگیرد، ولی او به اجتماع خودش توجه نشان داده است. در اصل، بهزاد، کارگردان تضادهاست. به عنوان مثال در یکی از آثار استثنایی توانسته است سطح بسیار ساده و دیوار بدون تزئین «قصر خورنق» را با ترکیب‌بندی اشکال، اشیا و رنگ‌های متضاد به یک هارمونی از تضادهای رنگی و حالت‌های ایستا و پویا تبدیل کند. این موضوعی است که در تابلوی «شام آخر» داوینچی هم دیده می‌شود. بهزاد همانند داوینچی بوده، اما تبلیغاتی که روی داوینچی شده روی بهزاد و آثارش صورت نگرفته است.

مقایسه بهزاد و داوینچی

همان گونه که گفتید، بهزاد هم‌عصر با نقاش بزرگی مثل لئوناردو داوینچی بوده است. شاید اگر از هر فرد عادی پرسیده شود که داوینچی کیست، او را می‌شناسد، اما اگر از همان افراد و حتی برخی دانشجوها و تحصیلکرده‌ها بپرسیم که بهزاد کیست، او را نشناسند. دلیل این نکته را چه می‌دانید، آیا واقعاً داوینچی مهم‌تر و بزرگ‌تر از بهزاد بوده است یا تبلیغات برای او بیشتر بوده است؟ دقیقاً این شناخت و معروفیت، حاصل تبلیغات است. ما اگر مفاخر فرهنگی و هنری‌مان را نمی‌شناسیم، دلیل بر کوچکی آنها نیست، بلکه دلیل بر کم‌اطلاعی خود ما است. به کتاب‌های قطور تاریخ هنر نگاه کنید و ببینید چقدر از حجم این کتاب به هنر ایران و در بخش هنر ایران چقدر به هنر نگارگری و در هنر نگارگری چقدر به بهزاد پرداخته شده است. در اکثر کتاب‌های هنر، هنر ایران با بهزاد شناخته شده است. در حال حاضر بر سر تعلق هنر نگارگری مناقشه‌ای بین هنرهای تجسمی، سنتی و صنایع دستی وجود دارد. چون هر سه گروه به نوعی نگارگری و کمال‌الدین بهزاد را متعلق به خودشان می‌دانند. در حالی که بهزاد در انحصار هیچ کس نیست. او معرّف هویت ما و نمادی از هنر ایران برای جهانیان است. از دیدگاه سنتی حاکم بر آموزش هنر نگارگری، این گونه به نظر می‌رسد که نگارگری متعلق به هنرهای سنتی است. از دیدگاه تزئین‌گرایی به نوعی با صنایع دستی همگونی دارد. در زمینه هنرهای تجسمی، دیدگاه‌های نگارگری بدیعی در آثار بهزاد وجود دارد؛ یعنی اصول و مبانی زیبایی‌شناسی، او را به هنرهای تجسمی مرتبط می‌کند. پس نمی‌توان گفت که نگارگری و کمال‌الدین بهزاد متعلق به گروه یا رشته هنری، هنر خاصی است. نگارگری، هنری است که می‌تواند به همه هنرها مرتبط باشد و همه هنرها می‌توانند از آن الهام بگیرند و از آن استفاده کنند.

لزوم تدریس نگارگری در دانشگاه‌ها

با توجه به این نکته که در دانشگاه‌های ما رشته‌ای به نام «نگارگری» به طور مستقل وجود ندارد، چقدر لزوم گذاشتن چنین رشته‌ای را در دانشگاه حس می‌کنید؟ نظام آموزشی دانشگاهی ما بسیار کلی طراحی شده است و تخصص‌گرایی در آن بسیار کم دیده می‌شود. این یکی از مسائلی است که اخیراً توجه بسیاری به آن شده است. اطلاع دارم که قرار است رشته‌ای به نام نگارگری یا نقاشی ایرانی در دانشگاه‌ها تدریس شود. ما قبل از آنکه به وجود و لزوم چنین رشته‌ای در دانشگاه‌ها توجه داشته باشیم، به مناقشه گروه‌بندی‌های هنری پرداخته‌ایم. به این صورت، آنقدر که به زیرگروه بودن این هنر توجه شده به خود آن توجه نشده است. در حقیقت ما به یک وفاق در رشته‌های هنری نیاز داریم. وجود چنین رشته‌ای بسیار لازم و مهم است و باید تمام رشته‌های هنری ما و حتی گرافیک، نگاهی جدی به هنر نگارگری داشته باشند. من حتی معتقدم در زمینه نمادگرایی، هنرمندان ما در چهار هزار سال پیش تجربه‌های موفقی داشته‌اند و اصلاً به این صورت نیست که این رشته از خارج آمده باشد. بزرگ‌ترین گرافیست‌های ما چهار هزار سال پیش نمادها را به شکل نشانه‌های امروزی بر روی سفال می‌آوردند. آنها قشنگ‌ترین اشکال حیوانات و طبیعت را با کمترین امکانات و المان‌های تصویری طراحی کرده‌اند، پس نمی‌توانیم بگوییم که گرافیک به این معنا فقط 30 تا 40 سال است که در ایران مطرح شده است. پس گرافیک یک هنر وارداتی نیست، بلکه نام آن فرنگی است؛ معادل ارتباط تصویری و چون گرافیک با مسائل روز عجین است، باید مسائل زمان خودش را درک کند. بنابراین هنرمند گرافیست امروزی به این نیاز دارد که با هنر نگارگری آشنا باشد، چون اصول و مبانی زیبایی‌شناسی در نگارگری وجود دارد. این بحث، بخشی از تز دکترای من است.

توانایی نگارگری به عنوان رشته مجزا

آیا نگارگری این توانایی بالقوه را دارد که در دانشگاه به صورت یک رشته مجزا تدریس شود؟ در ازبکستان دانشگاه طراحی ملی کمال‌الدین بهزاد تاشکند وجود دارد. تأسف‌آور است که ما در ایران ادعا می‌کنیم بهزاد در خراسان بزرگ متولد شده و در تبریز هنرش را توسعه داده است، ولی تاکنون آموزشگاه یا پژوهشگاهی به نام این مرد بزرگ ایجاد نکرده‌ایم. اخیراً دانشگاه الزهرا، گالری کمال‌الدین بهزاد را به همت ریاست دانشگاه راه‌اندازی کرده است. باید بگویم غیر از بهزاد، افرادی هستند که ما آنها را نمی‌شناسیم. اطلاعات تاریخی ما اغلب بر اساس تحقیقاتی است که از خارج به ما منتقل شده است. چون خارجی‌ها ذخایر فرهنگی ما را بهتر شناخته‌اند. وقتی ازبکستان برای بهزاد همایش می‌گیرد، ما نیز به این فکر می‌افتیم که همایش برگزار کنیم. ما حداقل باید برای ده سال آینده برنامه‌ریزی فرهنگی داشته باشیم. تاریخ تولد و وفات اصلاً مهم نیست، بلکه حیات فرهنگی اشخاص مهم است. به نظر من کمال‌الدین بهزاد هنوز هم زنده است، چون ما هنوز به آثارش توجه داریم و از سبک او تأثیر می‌گیریم.

اصول و معیارهای انتخاب آثار و مقالات

با توجه به اینکه شما عضو هیئت علمی همایش بین‌المللی کمال‌الدین بهزاد بودید چه اصول و معیارهایی را در انتخاب آثار و مقالات به کار برده‌اید؟ در واقع سؤال این است آیا از فاکتورها و معیارهای علمی استفاده شده است؟ معیار سنجش و انتخاب، کاملاً علمی بوده و بعد از مطالعه دقیق مقاله، آن را در جلسه‌ای که تمام اعضا حضور داشتند مطرح می‌کردیم و تمام اعضا در مورد مقاله نظر می‌دادند. نگارش مقالات پژوهشی، منابع و اسناد معتبر در ارجاعات و نظرات و نتایج منطقی ایده‌ها و طرح‌هایی که بر اساس تحلیل‌های بدیع، تشریح شده بود یکی از معیارهای ما بود. مقاله‌های فراوانی داشتیم که بخشی از آنها فقط بازخوانی و تکرار تاریخ بود و هیچ ایده جدید یا نتیجه‌گیری تازه و خاصی در آنها دیده نمی‌شد. از طرفی یک سری مقاله داشتیم که بسیار عالی بود و ایده‌های جدید را مطرح می‌کرد. هنرمندان تجسمی بیشتر دوست دارند با هنرشان حرف بزنند و معمولاً نقد و تفسیر را به گروه‌های دیگر واگذار می‌کنند. شاهد بر این مدعا، انگشت‌شمار بودن مجله علمی و پژوهشی در رشته‌های هنری کشور است. ما چه در این همایش و چه در همایش‌های دیگر با این معضل درگیر هستیم و معمولاً هنرمندی که هم قلم بزند و هم بنویسد، بسیار قلیل است. لازم است ما بخش نقد و تئوری هنر را در نظام آموزشی خودمان ایجاد کنیم. ما هر چه که داریم برمی‌گردد به ذخایر هنری کشورمان و نقد و مقاله نسبت به این ذخایر با دیدگاه و قلم ایرانیان بسیار اندک است.

دستاوردهای همایش

با برگزاری این همایش و معرفی بهزاد، چه دستاوردی نصیب هنر ایرانی شد؟ هر هنرمندی تا هنر سرزمین خود را نشناسد، انتظار آفرینش اصیل را نباید از خود داشته باشد. بهترین دستاورد شناخت مبانی هنر و هنرمند، ایران است. برگزاری همایش‌ها ما را متوجه کمبودها می‌کند و ما پس از برگزاری سعی می‌کنیم این کمبودها را جبران کنیم. به نظر من همایش، شروع یک کار جدید است. مقاله‌های زیادی در این همایش در مورد بهزاد به دست ما رسید اما اطمینان دارم که مقاله‌های بهتر از اینها هم وجود دارد. فکر می‌کنم باید بنیادهای پژوهشی ایجاد شود و عده‌ای «متخصص بهزاد» در آن تربیت شوند، پژوهش کنند و به این سؤال‌ها پاسخ‌های منطقی و قابل اجرا داده شود: نگارگری را چگونه پاسخ‌های منطقی و قابل اجرا داده شود؟ نگارگری را چگونه آموزش دهیم؟ در بخش آموزشی هنر تا چه اندازه موفق هستیم و چه راهکارهایی را باید انتخاب کنیم تا موفق‌تر باشیم؟

جمع‌آوری آثار بهزاد

با توجه به اینکه آثار این هنرمند در چند موزه معروف جهان در کشورهایی مثل فرانسه و انگلستان نگهداری می‌شود، آیا پیشنهادی برای جمع‌آوری آثار بهزاد داشته‌اید؟ این آرزوی همه هنرمندان ایران است. اگر دولت و مسئولان فرهنگی می‌توانستند حتی بخشی از آثار او را بازگردانند، یا همانند کاری که چند سال قبل در مورد معاوضه شاهنامه شاه طهماسبی (هوتون) داشتند، با آثار دیگر هم انجام دهند، موفقیت بزرگی نصیب ما خواهد شد.

زیبایی‌شناسی ایرانی - اسلامی در آثار بهزاد

مقاله‌ای که شما در همایش بهزاد ارائه کردید، تحت عنوان زیبایی‌شناسی ایرانی - اسلامی در آثار کمال‌الدین بهزاد بود، آیا شما بهزاد را در نماد هنر ایرانی - اسلامی می‌دانید؟ در زمانی که هنر نگارگری ایران تأثیراتی هر چند اندک از هنر اقوام مهاجم گرفته بود سعی در رسیدن به خلوص هنر نگارگری با هویت ایرانی در سبک بهزاد مشاهده می‌شود. این تحقیق از آن جهت دارای اهمیت است که وجوه اشتراک آثار بهزاد را با مبانی اصیل هنر ایرانی مطابقت داده و به طور تحلیلی ارائه می‌دهد. همان طور که گفتم آثار کمال‌الدین بهزاد در زمره پالایش یافته‌ترین اسناد تاریخ هنر نگارگری ایران است، که زیبایی‌شناسی ایرانی - اسلامی مشهود در آنها، توانسته تحول و پویایی قابل توجهی به آثار وی به هنر نگارگری ایران ارائه دهد و به مثابه منشور زیبایی‌شناسی ایرانی - اسلامی قلمداد شود.

بررسی زندگی و آثار بهزاد

دوران کودکی و جوانی

هرات، فرسنگ‌ها دورتر از سمرقند بزرگ و زیبای تیمور، چشم‌انتظار کسی است. باغ‌هایش، چشمه‌سار و دشت و دمنش، صدای پای کسی را می‌شنود. و سرانجام کودک خیال‌پرداز هرات از پس‌کوچه باغ‌های شهر سرازیر می‌شود. هنوز بر صورت او سبزی جوانی نروییده که مادر و پدر را از دست می‌دهد. اما پیرمرد، چهره غمزده جوان هراتی را با موعظه‌هایش، پندهایش و لبخند مهربانانه‌اش دوباره آرام می‌کند.

«روح‌الله میرک» از همان ابتدا به جوان سرخورده از روزگار، رسم دوباره دیدن و نگاه جاودانه داشتن را می‌آموزد. سبزی خمپای خرم، بازی پرندگان، آفتاب طلایی خراسان بزرگ و شب‌های پر ستاره ماوراءالنهر، زیباترین جلوه‌های ماندگار آن هستی‌بخش لایزال در نظرگاه «بهزاد» جوان می‌شود. «بهزاد» که از مکتب پیر نقاش به عنفوان جوانی و بلوغ و زیبایی جسم و جان رسیده است، عاشق است؛ عاشق گلچهره‌های سمرقند و بخارا و این سودایی را با قلمی که پیر فرزانه «میرک»، در دست او نهاده به شمایل آن زیبارویان مشق می‌کند.

آثار و سبک هنری

رنگ‌ها، خطوط، نقوش باغ‌های خیال، صورتکان مردمان کوچه و بازار هرات در قلم «بهزاد» از خدا رنگ می‌گیرد. دیگر در حلقه دوستان «بهزاد» صحبت از یار و دیار نیست. سخن معرفت خیال و نقش انسان است. او زمزمه‌کنان تصویرگر بوستان سعدی که سراپا خیر و خوبی و صفا است می‌شود و خیال‌پردازی‌های شاعر گنجه نظامی را به قلم سحر بر کاغذ سفید جاودانگی می‌نشاند. قصد و بیانش از یوسف در بند زلیخای مصر در هفت‌خوانی که با نظم هندسی به تصویر کشیده است، یوسف پاک‌نهاد درون همه ما انسان‌هاست که رستن از دام فریفتگی‌های دنیا را سرمشق می‌کنیم. آری «بهزاد» از نقش صورت به صفای سیرت رسیده است.

گفتگو با خانم فریده تطهیری مقدم

در ادامه با خانم «فریده تطهیری مقدم» هنرمند سفالگر و نگارگر و فارغ‌التحصیل هنرهای تجسمی (طراحی صنعتی) به گفتگو می‌نشینیم. او برنده جایزه اثر برگزیده در نخستین نمایشگاه دوسالانه نگارگری ایران، موزه هنرهای معاصر در سال 71، جایزه اثر برگزیده سفال در دومین نمایشگاه زنان سازمان میراث فرهنگی کشور در سال 74 و جایزه ششمین دوسالانه سفال در موزه هنرهای معاصر در سال 77 است. وی همچنین در زمینه سفالگری و نگارگری به پژوهش‌های فراوانی پرداخته است. خانم «تطهیری مقدم» در سال 81، نمایشگاه نخستین گام با «کمال‌الدین بهزاد» را در دانشکده هنرهای کاربردی تبریز برگزار کرد. امسال نیز همزمان با دومین «همایش بین‌المللی کمال‌الدین بهزاد»، نمایشگاهی تحت عنوان «چند گام با کمال‌الدین بهزاد» را برگزار کرد.

نظرات درباره همایش

گشودن بسترهای فرهنگی مهم است، به این دلیل نیاز به برگزاری این همایش احساس می‌شد، زیرا هنرمندان و نگارگران ما به آثار گذشتگان اشراف ندارند و باید این شناخت به وجود بیاید. اینکه این همایش چقدر در به وجود آمدن این اشراف کمک خواهد کرد، از دستاوردهای بعد از همایش مشخص می‌شود. یکی از اهداف برگزاری همایش‌ها و سمینارهای ملی و بین‌المللی، گردهمایی و تجمیع آرا و افکار متفاوت و متنوع در محدوده زمانی فشرده‌ای است که نتایج آن در شرایط عادی به دست نمی‌آید. چنین موقعیتی ویژه برای همدلی و همگرایی جریان فرهنگی و هنری کشور، می‌تواند یکی از برکات مهم و ارزشمند برگزاری چنین همایش‌هایی به شمار آید.

گفتگو با خانم زرن تانیندی

در ادامه قصد داریم ابتدا با «زرن تانیندی» استاد دانشگاه «سودا» در ترکیه صحبت کنیم. وی که یک مورخ هنر اسلامی است جزو مهمانان خارجی این همایش می‌باشد.

آشنایی با بهزاد

بهزاد در اقصی نقاط جهان شناخته‌شده نیست. فقط مورخان هنر اسلامی در جهان غرب، در مورد بهزاد چیزهایی می‌دانند. در ترکیه هم وضع به همین منوال است. اما بهزاد در قرن 16 میلادی در دوره عثمانی چهره‌ای کاملاً شناخته‌شده بود و سلاطین عثمانی سعی کرده بودند مجموعه‌ای از آثار او را گردآوری کنند. در مورد نحوه و میزان آشنایی با بهزاد باید بگویم که من یک مورخ هنر اسلامی هستم و از سال 1965 بر روی هنر نگارگری اسلامی کار کرده‌ام. همچنین مدت 20 سال در کتابخانه موزه سارای توپکاپی به تحقیق مشغول بوده‌ام و مقالات متعددی در مورد بهزاد به نگارش در آورده‌ام. من با هنر ایران و همچنین هنرهای مربوط به کتابت مثل خطاطی، حاشیه‌کاری، نگارگری، نقاشی و صحافی آشنایی دارم. در ضمن هنر نگارگری را در ترکیه می‌توان در دانشکده‌های هنرهای زیبا و دپارتمان هنرهای سنتی فرا گرفت.

نظرات درباره نگارگری بهزاد

بهزاد پیکره‌ها اعم از انسان و حیوان را در آثارش به شکل درخشانی ارائه کرده، تا حدی که یک جنبش را در نگارگری ایران پایه‌گذاری کرده است، هر چند در اوایل دوره صفوی هنرمندان در شیراز به نقاشی زندگی روزمره مردم مشغول بودند اما باید دانست بهزاد این کار را به کمال رساند. در واقع وی بدون پرداختن به زواید، زندگی مردم عادی را نقاشی می‌کرد و به این ترتیب به بیننده این اجازه را می‌داد با اولین نگاه همه چیز را دریابد. از این منظر، بهزاد را می‌توان رئالیست دانست. در قرن 16 کارهای زیادی با ویژگی‌های رئالیستی در شیراز خلق شده‌اند اما همه این آثار پر از حواشی و زواید اضافی هستند، در حالی که آثار بهزاد عاری از هر گونه زوایدی است. چون شیراز بر مسیر تجاری واقع بود هنرکده‌های موجود در آن، کتاب‌های نگارگری‌شده بسیاری تولید می‌کردند که به تاجران فروخته می‌شد و از این طریق هنر ایرانی در کشورهای دیگر تأثیر خود را می‌گذاشت. علاوه بر این، کتاب‌های باارزش نگارگری‌شده همواره به عنوان هدایایی گرانبها از سوی پادشاهان صفوی به سلاطین عثمانی هدیه می‌شد و همین امر یک داد و ستد فرهنگی بین این دو کشور پدید می‌آورد؛ که به دنبال آن مهاجرت هنرمندان را هم مشاهده می‌کنیم.

تغییر شیوه هنرمندان مهاجر

تنها آثار هنرمندان ایرانی نبود که به کشور عثمانی هدیه می‌شد بلکه خودِ هنرمندان شیراز، تبریز و هرات هم به عثمانی مهاجرت می‌کردند و این هنرمندان در عثمانی شیوه خود را عوض می‌کردند و به سبک رایج در عثمانی آثار خود را خلق می‌کردند. تنها شاه کلو بود که پس از مهاجرت به عثمانی، سیاه‌قلم که روشی ایرانی برای نقاشی بود را ادامه داد. با توجه به امضای هنرمندان ایرانی با نام‌های همانند شیرازی، تبریزی و… در آثار هنری خلق‌شده با سبک عثمانی می‌توان به تغییر شیوه هنرمندان ایرانی مهاجر در عثمانی مطمئن بود.

گفتگو با خانم فردریک وایز

پس از صحبت با این مورخ اهل ترکیه، به سراغ یکی دیگر از شرکت‌کنندگان در این همایش می‌رویم. خانم «فردریک وایز» از آلمان آمده است و این طور در مورد آشنایی‌اش با بهزاد سخن می‌گوید.

آشنایی با بهزاد

تعداد اندکی از مردم در آلمان از وجود بهزاد اطلاع دارند. نگارگری ایرانی از قرن 15 و 16 به راستی اعجاب‌آور و تحسین‌برانگیز است. اگر چه این زیبایی و اعجاب هرگز با نام هنرمندان خاصی قرین نشده است. البته متخصصان ایرانی حتماً در مورد بهزاد چیزهای بیشتری می‌دانند. نحوه آشنایی با بهزاد از آنجا شروع شد که پایان‌نامه دکترای من، در مورد نگارگری و نقاشی مغول بود که نویسندگان مغولی بارها به آثار بهزاد اشاره کرده‌اند و حتی برخی از نگارگران مغولی آثار او را به عنوان مدل انتخاب کرده‌اند.

مباحث ارائه شده در همایش

سخنرانی من در مورد روش بهزاد در جای‌گذاری اشکال گوناگون در کمپوزیسیون آثار او بود. من بیشتر آثار بهزاد را از این نقطه‌نظر بررسی کرده‌ام. به نظر من یک ارتباط قوی و مؤثر بین وضعیت قرار گرفتن اشیا و اشکال در سطح تصاویر بهزاد وجود دارد.

نقش زن در آثار بهزاد

زن در آثار بهزاد در مرحله دوم اهمیت قرار دارد و اگر به آثار او توجه کنیم، خواهیم دید که زنان در مرکز تصاویر وجود ندارند. البته هنر بهزاد را در مقایسه با گذشته در مورد به تصویر کشیدن چهره زنان در آثار خود، نباید نادیده گرفت.

نتیجه‌گیری

کمال‌الدین بهزاد، نگارگر برجسته ایرانی، با آثار خود توانسته است نه تنها در ایران بلکه در جهان هنر تأثیرگذار باشد. او با سبک منحصر به فرد خود و توجه به جزئیات، توانسته است هنر نگارگری را به اوج برساند. برگزاری همایش‌های بین‌المللی و پژوهش‌های علمی در مورد آثار او، می‌تواند به شناخت بیشتر و بهتر این هنرمند بزرگ کمک کند و میراث فرهنگی و هنری ایران را به جهانیان معرفی نماید.

نظر شما