موضوع : پژوهش | مقاله

صفیر گلوله میرزا رضا؛ صدای انتقام ملت

قتل ناصرالدین شاه از جمله وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است که به زعم بسیاری از مورخین و پژوهشگران حوزه تاریخ ضمن آنکه موجد تحولاتی در عرصه های سیاسی اجتماعی شده است خود محصول و برآیند رخداد ها و تحولاتی بود که در دوران حاکمیت قاجار و به طور مشخص در دوران حکومت ناصر الدین شاه بر جامعه ایران روا داشته شده است. در خصوص علل و انگیزه های قاتل یعنی میرزا رضا کرمانی سخن سرایی های متعددی شده و اظهار نظر های متفاوتی در این زمینه وجود دارد.
یکی از مهم ترین نظراتی که در میان مورخین شهرت دارد دخالت سید جمال الدین اسد آبادی در این اقدام می باشد. در این مقال به بررسی مختصری از ماجرای قتل ناصر الدین شاه و علل و انگیزه های عامل این اقدام پرداخته خواهد شد. ‏
‏"عقربه زمان سال 1313 هـ. ق را نشان می دهد. روز 23 ذی القعده است. روز موعودی است که سلطان پای در پنجاهمین سال سلطنت می نهد و سرگرم تهیه قبای مخصوصی است که برای ساخت آن زرگز و زر دوز شب و روز در کار به اشکال و نقشه ها که به خاطر همایونی می گذشت، ساخته را گسیخته، دوخته ها را ریخته طرح نو در می انداختند. " ناصر الدین شاه در حالی اقدام به برگزاری مراسم پنجاهمین سال سلطنت خود می کند که وضع کشور اسفناک و خزانه کشور تهیست و مردم شب روز در پی قوت لایموت به سر می بردند. وضع نابسامان کشور و خزانه تهی که اندک اعتبار کشور را در نزد بیگانه و خودی زایل ساخته بود در عدم اجابت دعوت شرکت در مراسم پنجاهمین سال سلطنت ناصر الدین شاه انعکاس داشت. این وضعیت بغرنج از زبان امین الدوله چنین بیان شده است: "لکن در دربار شاهنشاهی بر این بی اعتنایی شکری واجب امد که اگر از هر جانب مأمورین می رسیدند در دایه سلطنت و بیوتات دولتی نه نازل شایسته بود و نه لوازم و مایحتاج پذیرایی موجود و نه برای میزبانی مهمان های عزیز پولی درست. "‏
ضمن آنکه برای تهیه مقدمات جشن نیز خون مردم در شیشه شده و این هزینه با افزایش قیمت ضروری ترین کالا های مورد استفاده مردم یعنی قند و شکر و... تأمین شده بود. به هر حال در چنین وضعیتی میرزا رضا کرمانی زبان انتقام ملت را از کام اسلحه خود بیرون کشیده و به زندگی ناصر الدین شاه خاتمه داد. ‏
در میان متون و آثار تاریخی از زبان مورخین و پژوهشگران مختلف دخالت میرزا در قتل ناصر الدین شاه تصریحاً و تلویحاً بیان شده است. شاید ریشه این اظهار نظر ها این باشد که میرزا رضا از مریدان سید بود و مهم تر اینکه قبل از اقدام به انجام این عمل با سید در استانبول ترکیه ملاقات نموده و گفت و شنودی بین آنها رد و بدل شده بود.
آنچه مورد استناد مورخین در خصوص ماجرای قتل ناصر الدین شاه و نسبت آن به سید جمال بیانات میرزا رضای کرمانی در استنطاقی است که از سوی نظمیه از وی به عمل آمده است. اما برخی از آنان با زعم و برداشت های شخصی خود و بدون ارائة دلیل و مدرکی متقن دست به استدلال زده اند. در این میان تنها منبعی که صورت استنطاق و تقریرات میرزا رضا را ثبت نموده است کتاب تاریخ بیداری ایرانیان اثر ناظم الاسلام کرمانی است. نویسنده در بخش اول کتاب، کتابچة سئوال و جواب و استنطاق را که ابو تراب نظم الدوله، رئیس نظمیه وقت، آن را منتشر ساخته است بود، تمام و کمال آورده است. همچنین تقریرات میرزا رضا را که در حضور فرمانفرما و مخبر الدوله و وزیر علوم و مشیر الدوله و نظم الدوله و سردار کل و امین همایون و حاج حسین علی خان امیر کرمان، نوشته شده و تاریخ آن سه شنبه غره ربیع الاول 1314 است، جداگانه به آن منضم ساخته است. قبل از پرداختن به محتوای مطالب مذکور و بررسی آن ضروری است اشاره شود از شواهد و قراین دیگری که در مورد این موضوع موضعی بی طرفانه و مستقل داشته باشند مطلبی برجای نمانده است همچنین لازم به ذکر است که این مطالب در شرایط عادی و طبیعی از زندانی حاصل نشده بلکه به روایت عباس میرزا ملک آرا مطالب به دست آمده از او به شکنجه و انواع عذاب و چه به محبت و اطمینان راه آمده است.
به هر تقدیر مطالبی که مربوط به دخالت سید جمال الدین اسد آبادی در ماجرای قتل ناصر الدین شاه بود ذیلاً مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. سئوالات و پاسخ هایی که مستقیماً به نقش سید اشاره دارد به این قرار است که: " س ـ دستور العملی می گویند از آنجا [نزد سید] داشتید نگفتید. ج ـ دستور العمل مخصوصی نداشتم الا اینکه حال سید واضح است که از چه قبیل گفتگو می کند، پروایی ندارد.
می گوید ظالم هستند از این قبیل حرف ها می زنند. س ـ پس شما از کجا به خیال قتل شاه شهید افتادید؟ ج ـ از کجا نمی خواهد، از کندها و بندها که به نا حق کشیدم و چوب ها که خوردم. و شکم خود را پاره کردم از مصیبت ها که در خانة نایب السلطنه و در امیریة و در قزوین و در انبار و باز هم در انبار به سرم آمد... "‏
همان گونه که از مطالب بلا بر می آید در این قسمت میرزارضا اشاره ای به نقش سید جمال در واقعه قتل ناصرالدین شاه ندارد و محرک قتل و انگیزه این اقدام را ظلمی که بر او وارد شده می داند. در قسمت دیگری از استنطاقات میرزا رضای کرمانی آمده است: "وقتی که به اسلامبول رفتم در مجمع انسان های عالم در حضور مردمان شرح حال خود را که گفتم به من ملامت کردند که با وجود این همه ظلم و بی اعتدالی چرا باید من دست از جان نشسته و دنیا را از شر این ظالمین خلاص نکرده باشم.”
در طول باز جویی مکرر از میرزا درباره علل و انگیزه های قتل سئوال می شود و از وی خواسته می شود که محرک یا محرکین و همچنین دستیاران خود را در این ماجرا معرفی نماید. لذا وی در قسمتی از پاسخ های خود می گوید: "... ملی به خدا قادر متعال که خالق سید جمال الدین و همه مردم است قسم، از این خیال من و نیت کشتن شاه احدی غیر از خودم و سید اطلاع نداشت. سید هم در اسلامبول است هر کاری به او می توانید بکنید... " در اینجا هر چند میرزا رضا به نقش مستقیم سید اشاره نمی کند ولی به صراحت از آگاهی وی از این واقعه پرده بر می دارد. ‏
در ادامه بازجویی ها از آنجایی که بازجویان به هرطریقی که شده در صدد روشن ساختن سید جمال الدین اسد آبادی در این واقعه بودند، از میرزا سئوال می شود که "در اسلامبول آن وقتی که در خدمت سید شرح خودتان را می گفتید ایشان چه جواب می فرمودند؟" میرزا رضا در پاسخ به این پرسش اظهار می دارد: "جواب می فرمودند با این ظلم ها که تو نقل می کنی که به تو وارد شده است خوب بود نایب السلطنه را کشته باشی چه جان سخت و حب حیات داشتی به این درجه ظالمی که ظلم کن کشتنی است. "
در ادامه بازجویی در خصوص اینکه ظلم صورت گرفته بر میرزا رضا از جانب نایب السلطنه بوده و اگر قرار بود ظالم قصاص شود این نایب السلطنه بود که تقاص پس می داد نه ناصر الدین شاه سئوالاتی از میرزا رضا پرسیده می شود. در این مور بازجو سئوال می کند "با وجود این امر مصرح سید پس چرا او را نکشتید و شاه را شهید کردید؟" پاسخ میرزا به این سئوال جالب توجه و حاوی نکته های فراوانی است. میرزا چنین اقامه دلیل می کند که "همچو خیال کردم که اگر او را بکشم ناصر الدین شاه با این قدرت هزاران نفر را خواهد کشت پس باید قطع اصل شجر ظلم را کند نه شاخ و برگ را. این است که به تصورم آمد اقدام کردم. "‏
این بیان میرزا نشان دهنده واقعیتی در جامعه ایرانی عصر قاجار و به طور مشخص دوره ناصر الدین شاه است. آشکار می نماید که در این برهه ساختار حاکمیت که مبنای ظلم و بی عدالتی قرار گرفته بود مشروعیت خود را در نزد مردم از دست داده و میرزا رضا هم به عنوان یکی از هزاران نفری که مورد ظلم قرار می گرفتند پی به کنه ماجرا و سر منشا همه ظلم برده، لذا نماد حاکمیت ظالم یعنی شاه را مورد هدف قرار داده است. در این میان با توجه به تلاش های سید جمال الدین اسد آبادی در مبارزه با ظلم بعید نیست که وی میرزا رضا را تشویق به این اقدام کرده باشد. اما آنچه در این ماجرا اهمیت دارد هدف قرار گرفتن شخص شاه به عنوان سنبل و مظهر حکومت و حاکمیتی نامشروع است. ‏

منبع:  روزنامه / رسالت ۱۳۸۹/۵/۱۹
نویسنده : عرفان کریمی
 

نظر شما