موضوع : دانشنامه | ص

سید مصطفی صفایی خوانساری


خاندان علم و سیادت
خاندان پدری آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری(ره) از سادات حسینی و از بزرگان علم و سیادت در عصر خود بودند و به سادات بزرگ مدینه انتساب داشتند.
مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی(ره) در مقدمه کتاب «کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار» از تألیفات آیت الله سید احمد حسینی خوانساری (پدر آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری) در تجلیل از وی می نویسد:
«علّامه فقیه، اصولی محدّث، مفسّر رجالی، ادیب زاهد، شیخنا فی الرّوایة، حاج سید احمد حسینی عبیدلی اعرجی خوانساری، مشهور به «صفایی» از بزرگان علم بود. پدران و اجداد او همه از سادات بلند مقام و شریف بوده و به سادات علمای مدینه منسوب بودند. او در سال 1291ه. ق در خوانسار متولّد شد و در سال 1359در 68سالگی در خوانسار دار دنیا را وداع گفت و مرقد او در همین شهر در جوار مسجدی است که خود او آن را ساخت، که در «محله پایتخت» خوانسار قرار دارد. او دارای فرزندانی بود که عالم جلیل متتّبع، آیت الله حاج سید مصطفی حسینی صفایی خوانساری از مشهورترین و افضل و ارجمندترین آنها است که در قم سکونت دارد... آیت الله سید احمد صفایی خوانساری(ره) دارای تألیفات متعدّد بود.»
پس از ذکر پانزده نمونه از تألیفات وی، به طور ویژه به کتاب ارزشمند «کشف الاستار» توجه می کند و می نویسد:
«این کتاب بیانگر تعداد کتاب های شیعه امامیّه و معرّفی آنها است که آنها را بر اساس حروف تهجّی ضبط نموده و به راستی در موضوع خود، کتاب ارزشمند و جامع و جالب است.»(1)

ولادت
در ماده ربیع المولود سال 1321ه. ق ( 1281ه. ش) در این خاندان بزرگ در شهرستان خوانسار، پسری چشم به جهان گشود که او را سید مصطفی نامیدند. سید مصطفی وقتی به سن تحصیل رسید، به مکتب رفت. سپس به تحصیل مقدمات علوم حوزوی روی آورد و با حافظه قوی و هوش سرشاری که داشت، در نوجوانی روانه مدرسه علمیه «مریم بیگم» خوانسار شد. مقدمات را در محضر دایی بزرگوارش، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج سید علی رضوی خوانساری(2) آموخت. سپس سطوح عالی را در محضر والد بزرگوارش، آیت الله حاج سید احمد صفایی خوانساری و شخصیت های علمی آن زمان خوانسار همچون آیات: آخوند محمد بیدهندی، مرحوم سید علی اکبر بیدهندی و مرحوم آقا میرزا محمود ابن الرّضا خوانساری فرا گرفت و دروس سطوح را به پایان رساند.

دروس تحصیل در حوزهئ علمیّه قم
در شعبان المعظم 1340ه. ق مرحوم آیت الله العظمی حائری از شهر اراک به قم مهاجرت کرد و به تأسیس و بازسازی حوزه علمیّه قم پرداخت. آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری نیز در همین سال برای کسب فیض از محضر آیت الله حائری، به قم هجرت کرد و چندین دوره در حوزه درس اصول و فقه ایشان شرکت جست؛ به طوری که در شمار خواص اصحاب مرحوم آیت الله حائری درآمد. وی در مجلس استفتای ایشان شرکت می کرد و بسیار از آیت الله صفایی خوانساری شنیده می شد که می فرمود: «این فرع در محضر آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) مطرح شد و ایشان چنین فرمودند.»
مرحوم آیت الله خوانساری مورد وثوق آیت الله حائری بود، به طوری که وقتی اهالی محلّه چهل اختران قم از مرحوم آیت الله حائری تقاضا کردند یکی از علمای مورد اطمینان خویش را جهت اقامه نماز جماعت به آن محل بفرستد، این مأموریت را به مرحوم آیت الله صفایی خوانساری محوّل کرد و ایشان حدود شصت سال در مسجد چهل اختران اقامه جماعت می کرد. مرحوم آیت الله خوانساری می فرمود:
«در دوران ستم شاهی رضاخان که مشکلات طاقت فرسایی در حوزه های علمیّه وجود داشت، شرایطی پیش آمد که مرحوم آیت الله حائری نتوانست در یک ماه شهریه طلّاب را بپردازند. در آن موقع این جانب در مدرسه فیضیه حجره داشتم. یک شب دیدم در حجره به صدا درآمد، در را گشودم، دیدم مرحوم آیت الله حائری است. وارد شد، پنج تومان (به پول آن عصر) به من داد و فرمود: «آقای خوانساری! این ماه شهریه نداده ایم، ولی حساب شما با دیگران جدا است. شما طلبهئ فاضل هستید. این پول را بگیرید، ولی با دیگران صحبتی نفرمایید و رازداری کنید.»
یکی از نشانه های مورد وثوق بودن ایشان در محضر آیت الله حائری، این بود که: در پاسخ به نامه مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری (در گذشته سال 1371ه. ق) در شأن ایشان، چنین پاسخ نوشت:
«جناب مستطاب شریعتمداری، معظّم له (آقای سید مصطفی صفایی خوانساری) سال ها است که در این حوزه علمیّه قم اشتغال به تحصیل داشته و دارد و بحمدالله تعالی به مراتب عالیه نائل شده است و مقامات ایشان از حیث فضل، اجتهاد، تقوا و اخلاق محل شبهه نیست. کَثَّرَ اللّهُ اَمْثالَهُ»

الأحقر عبد الکریم حائری
حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی اراکی در این باره می نویسد:
«به نظر این جانب، معظم له زینت بخش کرسی فقاهت و تدریس بودند. در جلسات بحث، روان بخش بود و در نشست های فقه و اصول، روح افزا. روزی به ایشان عرض کردم: در نظر دارید که مرحوم آیت الله العظمی حائری، رّوَّحَ اللّهُ رُوحَهُ وَ عَطّرَ اللّهُ مَرْقَدَهُ، موقعی که شما اشکال داشتید و مطلب را طرح می کردید، با شما سر شوخی را باز می کردند؟»

هجرت به نجف اشرف و استفاده از محضر اساتید آنجا
آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری برای استفاده از محضر درس اساتید بزرگ نجف اشرف، به حوزه علمیّه نجف مسافرت کرد. حدود یک سال مقیم آن شهر شد و در فقه و اصول از محضر آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی استفاده کرد و همچنین از محضر درس آیات عظام: حاج آقا حسین قمی، آقازاده خراسانی، میرزا محمد صادق اصفهانی و آق رضا مسجد شاهی اصفهانی (قدّس الله اسرارهم) نیز بهره مند شد. سپس به قم بازگشت و تا آخر عمر آیت الله حائری (سال 1355ه. ق) در محضر درس ایشان به تحصیل پرداخت.(3)
آیت الله خوانساری در کتاب تحصیل، به تدریس، مباحثه و تألیف پرداخت و همچنین برای تحصیل معارف عقلی و علم کلام، فلسفه و عرفان، مدّتی در حوزه درس عارف بزرگ، آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه آبادی(ره) (وفات یافته سال 1363ه. ق) و آیت الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(ره) (وفات یافته سال 1395ه. ق) شرکت کرد و از حکمت و عرفان آن دو بهره ای فراوان برد.
قسمتی از تألیفات ایشان عبارتند از:
1- الدّیانة الاسلامیّه (در اصول اعتقادات)
2- تقریرات درس فقه و اصول آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری –
3- الجواهر المودعه
4- حواشی بر «درر الفوائد» آیت الله حائری
5- حواشی بر کتاب های: شرح لعمه، قوانین الاصول، کفایة الاصول، وسیلة النّجاة مرحوم آیت الله اصفهانی و مکاسب(4)
در مجموع می توان گفت: وی پس از رحلت آیت الله بروجردی(ره)، در ردیف مراجع تقلید قرار داشت. او بسیار «حاضر الذّهن» بود، به طوری که بعضی او را کتابخانه سیّار می خواندند. هر سؤال فقهی و اسلامی از او می شد، بی درنگ جواب کامل می داد. همچنین او را جامع معقول و منقول می خواندند که در موقعیّت خود، برازندگی آشکاری داشت.

نقش ایشان در اقامت آیت الله بروجردی در قم
مرجع کل، حضرت آیت الله العظمی بروجردی (وفات یافته سال 1380ه .ق) از علمای بزرگ اسلام و مراجع سترگ تشیّع و زعیم عالیقدر و کم نظیر بود و عمده تحصیلاتش در حوزه علمیّه اصفهان و نجف اشرف انجام گرفت. پس از نه سال توقّف در حوزه علمیّه نجف و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ و آیات عظام: آخوند شیخ محمّد کاظم خراسانی (صاحب کفایه) و شریعت اصفهانی، در اواخر سال 1328ه. ق برای دیدار بستگان به بروجرد بازگشت. در همان ایّام پدرش از دنیا رفت و دیگر نتوانست به نجف اشرف بازگردد. او مجتهدی توانا، فقیهی وارسته و دارای فضایل و اوصاف حمیده بود، لذا در بدو ورود به بروجرد، مورد توجّه علما و بستگان طباطبایی و مردم بروجرد قرار گرفت و همین موضوع موضوع باعث شد این مجتهد جوان، با اصرار علما و مردم، در بروجرد ماندگار شود. وی پس از فوت مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین بروجردی، مرجع تقلید مردم بروجرد و اطراف آن شد و سی و سه سال در بروجرد اقامت گزید. در این مدّت به تدریس و تربیت شاگرد و خدمات اجتماعی پرداخت و آثار و برکات فراوانی در بروجرد و لرستان از خود بر جای گذاشت. تا این که در اواخر سال 1363ه. ق برای مداوای بیماری خود در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بستری شد. در این مدّت جمعیّت بسیاری از عموم طبقات به عیادت او آمدند و علما، فضلا و مدرّسین برجسته قم ضمن عیادت، از وی خواستند پس از بهبودی، در قم اقامت گزیند و زعامت حوزه علمیّه قم را عهده دار شود. اصرار علما و مدرّسین و در رأس آنها، آیت الله العظمی حاج آقا روح الله خمینی (قدّس سرّه) باعث شد ایشان پس از استخاره به قم حرکت کند. وی در روز 14محرم سال 1364ه. ق (مطابق با نهم دی ماه سال 1323شمسی) در میان استقبال پرشور علما و مردم، وارد قم شد و تا آخر عمر، حدود پانزده سال، در قم به تدریس، رسیدگی به امودر و تصدّی مرجعیّت و زعامت پرداخت.(5)
یکی از بزرگان که برای آمدن آیت الله العظمی بروجردی(ره) به قم، تلاش و اصرار فراوانی داشت و نقش مؤثّری ایفا کرد، مرحوم آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری(ره) است. او از مریدان خاص آیت الله بروجردی(ره) بود و همواره در کنار استاد، چون ستاره زهره در کنار ماه می درخشید و تا آخر عمر استاد، در شمار اصحاب خاص و اعضای استفتای ایشان باقی ماند. پس از استقرار آیت الله بروجردی(ره) در قم، بستگان ایشان و بزرگا بروجرد به قم آمدند تا با اصرار، ایشان را به بروجرد برگردانند. آیت الله صفایی خوانساری(ره) در این باره می گوید:
«آنها آنقدر در مورد بازگشت آیت الله بروجردی(ره) به بروجرد، اصرار و پافشاری کردند، که آقای بروجردی مأخوذ به حیا شد و قول داد که برمی گردم. آن گاه با عدّه ای از بزرگان قم صحبت کرد که: «من نمی توانم روی اقوام و بنی اعمام خود را به زمین بزنم و من باید به بروجرد بازگردم» ولی آقایان از جمله حاج آقا روح الله (امام خمینی) سخن گفت و فرمود: «آقا باید بماند.»، و در عین حال تقریباً زمینه بازگشت آقا به بروجرد فراهم شد، من فکر کردم که اگر به طور جدّی جلو این کار را نگیریم، دیگر آقا می رود. من با خشونت و تندی گفتم: «هیچ راه ندارد که یک دریای بزرگ را شما در تنگ کوچک جا دهید. بروجرد گنجایش رشد آقا را ندارد، باید ایشان در حوزه علمیّه قم بماند.» همین سخن موجب شد که عدّه ای از بزرگان حوزه و مؤمنین، از این سخن حمایت کرده و از بازگشت آقا به بروجرد، جلوگیری نمودیم و سرانجام ایشان در قم اقامت نموده و وجود پربرکتش، منشأ آثار و برکات بسیار، در ابعاد مختلف گردید.»(6)
آیت الله زاده، آقای حاج سید احمد صفایی همین مطلب را از پذیرش چنین نقل می کند:
«یک روز حضرت امام خمینی(ره) اینجانب را دیدند و فرمودند: «آقای خوانساری! این آقایان می خواهند آیت الله بروجردی را برگردانند و ما نباید اجازه بدهیم چنین امری اتفاق بیفتد، زیرا حفظ حوزه بر ما واجب است.» لذا به پیشنهاد حضرت امام (قدّس سرّه)، جلسه ای در حضور مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) تشکیل گردید که در آن جلسه، حضرت امام و چندین نفر از علما و بزرگان حوزه و اینجانب حاضر بودیم. به آقای بروجردی عرض کردند که در حوزه علمیه قم بماند، فرمودند: «این آقایان آمده اند، باید برگردم.» در این لحظه من که دارای صراحت لهجه خاص خود بودم، به آقای بروجردی عرض کردم: «آقا! در بروجرد، چند نفر مجتهد تربیت کردید و یا خواهید فرمود؟ ولی در قم که بمانید، قادر خواهید بود دهها عالم و مجتهد تربیت نموده و از نابودی حوزه علمیّه جلوگیری کنید، بنابراین من حکم می کنم که ماندن شما در حوزه، واجب و بازگشت به بروجرد حرام است.» در این موقع، حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: «حکم حاکم لازم الاجرا و اطاعت از آن، ضروری است.»، دیگران نیز همین جمله را تکرار نمودند. سرانجام آقای بروجردی قبول فرمودند که در قم بمانند. و بارها در مناسبت های مختلف می فرمودند: «به حکم آقای خوانساری، در قم ماندم.»
نظر به این که آیت الله صفایی خوانساری، در طول مدت اقامت پانزده ساله آیت الله العظمی بروجردی(ره) در قم، همواره با ایشان محشور بود و در خانه و محل درس و رفت و آمد و در جلسه استفتا و... از یاران خصوصی آقای بروجردی(ره) به شمار می آمد، او خاطرات بسیاری از آن دوره داشت که همه آموزنده و عبرت انگیز است، از جمله ایشان نقل می کرد:
«روزی در محضر آیت الله بروجردی (قدّس سرّه) نشسته بودم. عدّه ای از اصحاب ایشان از خدمات و کارهای آن بزرگوار، تعریف و تمجید می کردند. من ساکت بودم و چیزی نمی گفتم و اظهار نمی کردم. به من رو کرده و فرمودند: «شما چرا ساکت هستید ّ»
عرض کردم، در روایت دارد: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» (عمل را خالص کن که سنجنده، تیزبین و عمیق نگر است.)(7)
تا این عبارت را (که حدیث قدسی و از جانب خدا است.)خواندم، اشک از دیدگانشان جاری شد و حالشان دگرگون گردید. به آقایان حاضر رو کرد و فرمود: «بله! اگر در قیامت شما باشید، مسئله حل است، ولی نه؛ «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ»؛ پس از آن، هر گاه به من برخورد می کردند، می فرمودند: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» و حالشان دگرگون می شد. آیت الله بروجردی واقعاً به معاد باور داشت و به آن یقین کرده بود.»(8)
خاطره دیگر این است که:
«آیت الله العظمی بروجردی(ره) در شؤون درس و خدمات اجتماعی بسیار پرتلاش بود، از کار خسته نمی شد، همه ساعات روز و شب او، از آغاز روز تا پایان شب، به تلاش می گذشت. حدود شش ماه بین الطّلوعین به خدمتشان می رفتم، تا کتاب «فهرست منتخب الدّین» را حاشیه و مستدرک کنند. این کتاب مطابق فهرست شیخ طوسی، پیش رفته و در واقع متمّم آن است.»
ارتباط ایاشن با علمای زمان خود، بسیار صمیمی بود. به آیات ثلاث (آیت الله حجّت، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله سید صدرالدین صدر) بسیار احترام می گذاشت و در مسایل مهم با آن ها مشورت می کرد. با امام خمینی(ره)رابطه بسیار خوب و صمیمی داشت و در مواقع حسّاس با ایشان مشورت می کرد.(9)

مقام علمی آیت الله خوانساری
مرحوم آیت الله صفایی خوانساری از معدود شخصیت های علمی حوزه علمی قم بود که در زمینه علوم مختلف اسلامی صاحب نظر بود و با ذهن قوی و حافظه ای کم نظیر به بحث و بررسی پیرامون مسائل فقهی، حدیثی، کلامی، اصولی، تفسیری، فلسفی، تاریخ، رجال و درایه می پرداخت. از همین رو معمولاً شخصیت های برجسته علمی حوزه برای حلّ مشکلات علمی خویش به صورت حضوری، تلفنی یا کتبی به ایشان مراجعه و مشکل خود را حل می کردند که نمونه هایی از آن، در نامه های مکتوب به ایشان موجود است. از همین رو پس از فوت ایشان، بزرگان حوزه علمیّه قم ضمن حضور در بیت آن مرحوم، تأثّر عمیق خویش را به عناوین مختلف ابراز داشتند. حضرت آیت الله حسن زاده آملی ضمن حضور در بیت ایشان و اظهار همدردی با فرزندان آن مرحوم، فرمود: «مرحوم آیت الله خوانساری برای ما یک محور بودند.»
حضرت آیت الله سید محمد باقر ابطحی اصفهانی - که در جمع طلاب خوانساری و خانواده ایشان حضور یافته و شدیداً متأثّر بود. - پس از بیان خوابی که شب قبل از فوت آن مرحوم دیده بود، اظهار داشت: «مرحوم آقای خوانساری، مرجع عامه (عوام) نبودند، ولی «مرجع المحقّقین» بودند و منِ ابطحی تا دیروز اگر معضل و مشکل علمی داشتم، نگران نبودم و از ایشان سؤال می کردم، ولی با تأسف، امروز چنین فردی را سراغ ندارم که جامع علوم مختلف باشد.»
در رابطه با آیت الله العظمی بروجردی(ره)، مرحوم آیت الله خوانساری از اصحاب خاص و از اعضای استفتا، و بسیار مورد علاقه ایشان بود. مرحوم آیت الله خوانساری مسؤولیت جلسه استفتائات آیت الله بروجردی را نیز عهده دار بود. اعضای این جلسات، سه نفر از علمای بزرگ آن زمان بودند: - 1مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد علی حائری کرمانی - 2مرحوم آیت الله حاج شیخ فاضل لنکرانی (پدر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی) - 3مرحوم آیت الله سید مصطفی خوانساری؛ آنان که سؤالات شرعی را در جلسات خویش به بحث و بررسی می گذاشتند و پاسخ نهایی را تهیّه و توسط مرحوم خوانساری به رؤیت آیت الله بروجردی می رساندند. آن مرحوم در صورت تأیید، مهر و امضا می فرمود و در غیر این صورت، جلسه در محضر آیت الله بروجردی بار دیگر تشکیل و موضوع، مورد بررسی مجدّد قرار می گرفت و تصمیم نهایی اتّخاذ می شد.
در زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) تحوّل علمی بنیادین حوزه علمیه قم - که ثمرات آن اکنون در جهان اسلامی تجلّی می نماید. - آغاز شد. در آن دوره دانشمندان و نویسندگان بسیاری از حوزه های علمیه جهان تشیع اقدام به نوشتن کتاب هایی در زمینه های علوم مختلف اسلامی می کردند و به محضر آیت الله بروجردی می فرستادند. مرحوم آقای بروجردی این نوع کتاب ها را در اختیار مرحوم آیت الله خوانساری قرار می داد تا بعد از مطالعه، در مورد مطالب کتاب اظهار نظر کند. از نامه ها و مکاتبات بازمانده مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم آیت الله صفایی خوانساری، مشخّص می شود که مرحوم آیت الله بروجردی مهم ترین و حساس ترین مسائل مربوط به شخصیت های علمی شهرستان ها و مراجع عظام مقیم در استان ها را به صورت مکتوب با آیت الله صفایی خوانساری مطرح و ارجاع می داد و در حقیقت، موضوع بسیار حساس ارتباط با مراجع را به ایشان محوّل کرده بود.(10)

رابطه با حضرت امام خمینی(ره)
مرحوم آیت الله خوانساری از بدو ورود به قم در جرگه علاقمندان به حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت و ارتباط زیادی با آن حضرت داشت. علاوه بر این، مرحوم خوانساری در بسیاری از دروس، همراه و همدرس امام بود. از جمله می توان به درس «شرح مصباح الانس» و «شرح فصوص قیصری» مرحوم علامه شاه آبادی، و درس مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی - که برای مدتی به قم آمده بود. - اشاره کرد. وی به اتفاق حضرت امام در درس معقول مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی شرکت داشتند. حضرت امام به طور مرتّب با اعزام نماینده، از احوالات مرحوم آیت الله خوانساری آگاه می شد، به طوری که حضرت امام(ره) در ماه آخر عمر خویش برای آیت الله خوانساری پیغام فرستا که: «به علت گرفتاری های موجود، من فراموش کردم که ماه گذشته از احوالات شما جویا شوم، ولی دیشب به مناسبتی صبیّه ام مرا به یاد شما انداخت، لذا خواستم از شما عذرخواهی کنم.» مرحوم خوانساری با نقل این موضوع، پیوسته می فرمود: «امام واقعاً یک مرد استثنایی بود. ایشان در بین همنوعانشان بی نظیر بود، چه از لحاظ عبادت و تهجّد و چه از لحاظ علمی، فقه ایشان، فقه قوی ای بود.»
او درباره حضرت امام(ره) در مصاحبه ای می گوید: «هر گاه از امام خمینی(ره) صحبت به میان می آید، متأثّر می شوم. واقع مطلب این است که منقلب می گردم. شاید باور نکنید اگر بگویم کمتر کسی را سراغ دارم که مانند ایشان اهل عبادت و تهجّد باشد. امام در عبادت و تهجّد اگر بی نظیر نبود، یقیناً کم نظیر بود. آن شخصیّت بزرگ دارای ابعاد گوناگون بود. فضائل علمی و عملی داشت که منحصر در خودش بود. با خودش هم برد و به هیچ کس نداد. تهجّدات، گریه ها و حالت فوق العاده ای که داشت، منحصر به فرد بود. ایشان استعداد ذاتی منحصر به خودش داشت. مجمع الفضایل و ذخیره الهی برای اسلام و مسلمانان بود.»(11)
آیت الله صفایی خوانساری(ره) در عباریت دیگر می فرماید: «فقه ایشان (امام خمینی(ره)) فقه قوی بود، من عرض می کنم که مقلّدین حضرت امام به تقلید از ایشان باقی بمانند... من رفتین هستم و لحظات آخر زندگی را می گذرانم. وقتی که من می گویم بر تقلید از ایشان باقی بمانند، کافی است، رجوع به غیر لازم نیست. آن شخصیت بزرگ یک صفحه را که از استاد می شنید، صد صفحه را خودش می فهمید... خدا رحمت کند حضرت امام را. من نمی خواهم بگویم که حضرت امام، معصوم بود، زیرا قائل به عصمت غیر از ائمه اطهار(ع) نیستم، ولی امام غیر از دیگران بود. او واقعاً مرد بود. یکی انسان کامل بود. دوستان را هرگز فراموش نکرد؛ حتی در آخرین ماه از عمرش برای من پیغام فرستاد که: به علت گرفتاری ها شما را فراموش کردم که در ماه گذشته از احوالات شما جویا شوم، ولی دیشب به مناسبتی صبیّه ام مرا به یاد شما انداخت، این است که خواستم از شما عذرخواهی کنم.»
در سال های اوّل پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج مشکلات سیاسی و اقتصادی، روزی یکی از فرزندان آیت الله(ره)از وی پرسید: «آیا حضرت امام از شما احوالی می پرسد؟» ایشان با قیافه ای شگفت زده در پاسخ گفت: «این چه سؤالی است که می کنید! امام احوال کربلای علی شاه (خادم آیت الله العظمی حائری) را مرتّباً می پرسد، تا چه رسد به من که رفیق هفتاد ساله ایشان هستم.» (12)

کمالات انسانی و فضائل اخلاقی
خداوند این توفیق را به مرحوم آیت الله خوانساری عنایت فرموده بود که منیّت خویش را زیر پا بگذارد. او در نهایت سادگی، زندگی بسیار فقیرانه ای داشت و از ابتدایی ترین امکانات محروم بود. دیناری در بانک پول نداشت. پیوسته به صورت پیاده جهت اقامه نماز جماعت به مسجد و مدرسه و یا مجالس دیگر می رفت و برای تأمین حوائج روزمره اش شخصاً به نانوایی، قصّابی و بقّالی مراجعه می کرد. اگر مدتی هم در صف می ماند. اصلاً گلایه ای نداشت. حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی عراقی در مورد کمالات اخلاقی و مدارج علمی ایشان طی نامه ای که به بیت ایشان ارسال فرموده، مرقوم داشت:
«سنجش آیت الله خوانساری (قدّس سرّه) با محراب و منبر و کرسی تدریس و اجازات، پس ناگوار است؛ زیرا به نظر اینجانب معظّم له زینت بخش کرسی فقاهت و تدریس بودند، نه بالعکس، در جلسات بحث، روان بخش بود و در نشست های فقه و اصول، روح افزا. روزی به ایشان عرض کردم: «آیا در نظر دارید که مرحوم آیت الله العظمی حائری (رَوَّحَ اللّهُ رُوحَهْ وَ عَطَّرَ اللّهُ مَرْقَدَهُ) موقعی که شما اشکال داشتید و مطلب را طرح می کردید، با شما سر شوخی را باز می فرمودند؟» در ابعاد وجودی آیت الله خوانساری، دو چیز بسیار بسیار جلوه گر بود که می توان گفت در تمام حوزه، کم نظیر، یا بی نظیر بود:
اول: اطلاع و شناخت ایشان از مخطوطات و رجال، چه بسا می شد کتابی دست ایشان داده می شد که آغاز و انجام نداشت و بالبداهه یقین می فرمودند که چه کتابی است و مؤلّف آن کیست. و همچنین در رجال و مؤلّفین و اصحاب ائمّه اطهار(ع).
دوم: خصلتی که بسیار مهم است، صفای باطن و خوش قلبی ایشان است. شاید در مدت متجاوز از شصت سال که با ایشان صداقت و دوستی و مودّت داشتیم، یک جمله و یا کلمه به عنوان تعرّض یا کنایه نسبت به اشخاص - اعم از دوست و دشمن - نشنیدم و ندیدم و همیشه سلامت نفس و باطن خود را از دست نمی داد. ممکن بود که دیگران در صدد اذیّت و آزار ایشان برآیند، ولی معظّم له ابداً به روی خود نمی آورد و در صورتی که طرف دستش از دنیا قطع شده بود، فقط می فرمودند: «خداوند رحمتش کند و از گناهانش صرف نظر فرماید.»
در زمانی که ایشان به نیابت از طرف مرحوم آیت الله بروجردی(ره) در مسجد اعظم قم نماز مغرب و عشاء اقامه می کردند، شخصی به نام صدوقی در وسط نماز به ایشان جسارت های زیادی نموده و در نهایت مرحوم خوانساری که از نیّت و فکر کسانی که آن شخص را تحریک کرده بودند، واقف بودند، بدون هیچ گونه عکس العملی مسجد را ترک نموده و دیگر برای اقامه جماعت نیامدند. ولی مرحوم آیت الله بروجردی که وقوف کامل به مسائل پشت پرده داشتند، به رغم بیماری، شخصاً در مسجد حاضر و اقامه جماعت فرمودند و حاضر به واگذاری نیابت به افراد دیگری - که نقش در تحریکات داشتند. - نشدند و تا آخر عمر، خودشان جهت اقامه نماز مغرب و عشا به مسجد اعظم می آمدند. و از عجائب آن که همان شخص مدتی بعد تصمیم به قتل مرحوم آیت الله بروجردی گرفت و سرانجام نیز به جنون مبتلا شده و در وضعیت بسیار بدی فوت نمود... یکی از بزرگان حوزه علمیه قم نقل می فرمودند: همان شخص، قبلا از ابتلا به جنون، اظهار داشته بود که مرا تحریک کردند تا به آقای خوانساری توهین نموده و مانع از ادامهئ امامت ایشان در مسجد اعظم بشوم، ولی شدیداً از کرده خویش پشیمان هستم و خدا کند که آه آیت الله خوانساری گریبانگیر من نشود. زیرا در مقابل رفتار من کوچک ترین عکس العملی نشان نداده و مظلومانه برخورد کردند.
آیت الله خوانساری خود می فرمودند: شبی فردی که در تجارت کتاب های منحصر به فرد خطّی فعّال بود و شنیده بود نسخه منحصر به فرد «رسائل سیّد مرتضی» در کتابخانه شخصی اینجانب وجود دارد، به من مراجعه و عنوان داشت: «شما که در شرایط سختی زندگی می کنید، این کتاب را به قیمت بسیار زیادی بفروشید و من خریدار آن هستم.» فردای آن روز نزد آیت الله العظمی گلپایگانی رفتم و به ایشان گفتم: «استدعا دارم دستور چاپ رسائل سید مرتضی را از روی نسخه منحصر به فرد موجود در کتابخانه اینجانب بدهید تا افراد ثروتمند به فکر خروج این کتاب از کشور نیفتاده و اینجانب را وسوسه ننمایند.»(13)

ویژگی های دیگر آیت الله خوانساری
1- اهل مطالعه بود. اگر کتاب خوبی به دست می آورد، از اول تا آخرش را با دقت مطالعه می کرد و بر اندوخته های علمی خود می افزود و به دیگران نیز می آموخت. از این رو، بر مطالب مختلف علمی احاطه و تسلّط داشت، به طوری که در بین فضلا و طلاب به عنوان «کامپیوتر علوم اسلامی» لقب گرفت. یکی از فضلای حوزه می گفت: «هر سؤالی که از ایشان می پرسیدند، بی درنگ آن چنان جواب می داد که گویا یک ساعت آن را مطالعه یا تدریس کرده است.»
روزی یکی از مدرسین محترم که درس خارج را تدریس می کند، خدمت ایشان آمد و گفت: «من فلان جمله از باب «جواهر الکلام» را هر چقدر مطالعه می کنم، احساس می کنم مطلب ابراز شده بر خلاف موضوعی می باشد که صاحب جواهر در پی اثبات آن است، لذا خدمت شما رسیده ام.» آیت الله خوانساری با حضور ذهن همیشگی خویش و بدون مراجعه به کتابخانه و مطالعه جواهر، فرمود: «شما اگر دو صفحه قبل را با دقت مطالعه فرمایید، ملاحظه می کنید که صاحب جواهر در آن جا چنین فرموده... مشکل شما حل خواهد شد.» او بر اساس همین راهمایی رفتار کرد و مشکل علمی اش حل شد.
2- در علم درایه، حدیث، رجال و کتاب شناسی، مهارت فوق العاده داشت. اگر نامی از یک شخصیت روایی به میان می آمد، آنقدر اطلاعات دست اول از تاریخ تولّد، فوت، دلائل مرگ، تألیفات و زندگی فرزندان او بیان می کرد که باعث حیرت و تعجّب همگان می شد.
3- کتابخانه شخصی بسیار نفیسی داشت که از بهترین کتابخانه های موجود بود و علاوه بر کتاب های مختلف چاپی، کتاب های نفیس خطّی منحصر به فردی داشت، جالب این است که کتابی در کتابخانه ایشان دیده نمی شود، مگر آن که آن مرحوم، از اوّل تا آخر، آن کتاب را با دقت و وسواس خاص مطالعه کرده و در حاشیه بعضی از کتاب ها تعلیقاتی نوشته است.
4- روشنفکر به معنی صحیح کلمه بود. به تنظیم برنامه های درسی مدارس و تدریس دروس مختلف برای طلاب جوان، تربیت و آشنا کردن آن ها به علوم روز، علاقه بسیار داشت و چنین کارهایی را از امور لازم می دانست.
5- در کتاب شناسی ماهر بود. کتاب های علمای سلف، از فقه، اصول، حدیث، فلسفه، تاریخ و... را به خوبی می شناخت و غالباً با یک نگاه به کتب قدیمی، می گفت این کتاب چیست و مؤلّف آن کیست. سعی فراوان داشت که کتاب های ارزشمند از دستبرد نااهلان و یا خروج از کشور محفوظ بماند. تا سر حد امکان آن ها را می خرید و در کتابخانه منزل خود نگاه می داشت و در موارد لازم نسخه برداری می کرد و در اختیار مؤلّفان و نویسندگان می گذاشت. از این رو در طول ده ها سال، مجموعه نفیسی از کتاب های خطّی بی نظیر یا کم نظیر فراهم آورد. کتاب های خطّی او به 1500عدد و کتاب های چاپی اش به 6500نسخه رسید که مورد استفاده بسیاری از پژوهشگران بود. پس از رحلت آن مرحوم، همه کتاب ها از طرف مقام معظّم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای - مدّظلّه - خریداری و وقف آستانه قدس رضوی شد که این نیز از آثار نیّت خیر آن مرحوم بود که مجموعه این کتاب های نفیس از دستبرد بیگانگان در امان بماند و برای همیشه مورد استفاده پژوهشگران قرار بگیرد.
6- عالم و محدّثی ماهر و واجد شرایط برای اجازه دادن در نقل روایات و به اصطلاح «صاحب اجازه روایتی» از مشایخ بزرگ روایتی بود. یکی از اساتید می نویسد: «آیت الله صفایی خوانساری در اجازه ای که برای اینجانب نگاشته، نام بیست و شش نفر از مشایخ اجازه خود را یاد کرده است.»(14)
7- بالغ بر شصت سال در مساجد مختلف به اقامه جماعت پرداخت. او به این وسیله با مردم تماس داشت و به حل مسایل مردم می پرداخت.
در عصر مرجعیّت آیت الله بروجردی، پس از اتمام ساختمان مسجد اعظم، مرحوم آیت الله بروجردی شب ها در آن مسجد اقامه جماعت می کرد، ولی پس از مدّتی که به علت کسالت نتوانست در جماعت حضور یابد، مرحوم آیت الله خوانساری را به نیابت از خویش جهت اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد اعظم،تعیین فرمود.
همچنین هنگامی که آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع عالیقدر، به همراه گروهی از علمای نجف به قم مهاجرت کرد، نماز جماعت در حرم حضرت معصومه؛ 3را اقامه فرمود. وقتی وی تصمیم گرفت به نجف اشرف بازگردد، مرحوم آیت الله خوانساری را به نیابت خویش تعیین کرد و آن مرحوم متجاوز از پنجاه سال، صبح ها در مسجد بالاسر اقامه نماز جماعت داشت.
مدّتی نیز در مسجد بیت النّور، واقع در محلّه میدان میر قم و مدّتی در مسجد بازار اقامه جماعت می کرد و مردم با کمال اطمینان در جماعت ایشان شرکت می کردند.

خدمات فرهنگی و اجتماعی
یکی از ویژگی های ممتاز آیت الله خوانساری، فراهم نمودن گنجینه ای نفیس از کتاب های خطّی قدیمی و نگهداری آن ها بود. آنچه در این راستا مهم است، این که ایشان به علما و فضلا اجازه می داد از آن گنجینه استفاده کنند و گاهی کتاب را در اختیار آن ها می گذاشت. همچنین از ناشران می خواست تا به چاپ و انتشار آن ها اقدام کنند، با این که این کار موجب کاهش ارزش مادی کتب خطّی می شد. حاصل این طرز تفکّر و بینش الهی، انتشار ده ها اثر علمی در زمینه های فقه، حدیث، تاریخ، رجال، عرفان و... بود که هم اکنون در کتابخانه های کشورها، در اختیار علاقمندان به معارف اسلام و تشیّع قرار دارند.
بخشی از این کتاب های چاپ شده، عبارتند از:
1- قُرب الاسناد حمیری
2- جعفریّات
3- کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار (تألیف مرحوم والد ایشان)
4- رسائل الشریف مرتضی (در سه جلد ،مجموعه رسائل علم الهدی سید مرتضی)
5- المهذّب ابن برّاج(15) در دو جلد.
مرحوم آیت الله خوانساری در گسترش کتابخانه ها از جمله کتابخانه های مدرسه فیضیه و مسجد اعظم نقش ارزنده ای داشت. کتاب های ارزشمندی را که در شهرها وجود داشت، خریداری می کرد و به این کتابخانه ها می آورد.
بخشی از آثار اجتماعی ایشان عبارت است از: بازسازی مسجد بزرگ محله پایتخت خوانسار، مساجد و برخی مدارس که هر کدام به نوبه خود منشأ آثار و برکات فرهنگی و معنوی فراوانی است.(16)

آیت الله خوانساری در بستر رحلت
در شامگاه روز پنجشنبه، مورّخ 1371/7/23شمسی روح بلند آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری به ملکوت اعلی پیوست. این عالم ربّانی در پی چهل روز کسالت و عمل جرّاحی کیسه صفرا در بیمارستان آبان تهران، در بستر رحلت افتاد. در این ایّام، روزی پزشک معالج از وی پرسید: آقا چه می خواهی؟ در کمال شگفتی شنید که آقا می گوید: «جدّم را می خواهم، حضرت محمّد(ص)را می خواهم، تا هر چه زودتر نزد حضرتش بروم.» در این هنگام، ناگهان فضایی از جذبه و روحانیت، اتاق کوچک بیمارستان را فرا گرفت. پرستارانی که در آن جا بودند، به یکدیگر نگاه می کردند و محو نورانیّت این کلام نورانی شده بودند که از عمق اندیشه و عشق و آرزوی آن پیر عرفان برمی خاست.
آن مرحوم سه ماه قبل، در سفری به خوانسار، با جوانان محل خداحافظی وداع کرده و به آن ها گفته بود: دیگر مرا نخواهید دید. اصولاً همه کسانی که در دوران بیماری با ایشان بودند، می دانستند که او از مرگ خود باخبر بود. به همین دلیل دو روز قبل از رحلت، همه فرزندانش را به گرد خویش فرا خواند و دستور داد گوسفندی ذبح کرده، گوشت آن را بین فقرا و مستمندان تقسیم کنند و آب گوشتی تهیه شود، تا همه فرزندانش در محضرش ناهار صرف کنند. سپس ضمن اعلام این مطلب که: «من به زودی از دنیا خواهم رفت.» صحبت هایی را که ضروری دید، با آن ها مطرح کرد.
یک هفته قبل از وفات، آیت الله العظمی مکارم شیرازی - مدّ ظلّه - برای عیادت به محضرشان آمد، دست در دست آقای مکارم نهاد و فرمود: «من به زودی می روم، ولی حوزه باید بماند. شماها حوزه را حفظ کنید.» سرانجام صبح روز پنج شنبه 17ربیع الثانی، دارو نخورد و به پسر بزرگش فرمود: «امروز آخر عمر من است، می خواهم سبک باشم، مرا راحت بگذارید و از خوردن دوا و غذا معافم دارید.» همان روز ( 17ربیع الثانی 1413ق برابر با 1371/7/23ش) در سن 92سالگی (به سال قمری) وفات یافت.

تشییع جنازه
ساعت ده صبح شنبه 71/7/25شمسی پیکر پاک این عالم ربّانی را از مسجد امام حسن عسکری(ع)به طرف حرم مطهّر حضرت معصومه(س)تشییع کردند. ده ها هزار نفر جمعیّت، به ویژه علما و طلاب علوم دینی در تشییع جنازه کم نظیر او شرکت داشتند و گریه کنان فریاد می زدند: «عزا عزا است امروز، روز عزا است امروز، آیت حق خوانساری، پیش خداست امروز، مدرسه فیضیّه ماتم سرا است امروز، فاطمه معصومه(س) صاحب عزا است امروز، خامنه ای رهبر، صاحب عزا است امروز، حوزه علمیه قم صاحب عزا است امروز.»
آن روز اکثر درس های حوزه علمیّه قم تعطیل شد. فضلا، علما و مراجع در تشییع شرکت کردند و به قول یکی از فضلا، حداقل دوست نفر مجتهد مسلّم بر جنازه او نماز خواندند. امامت نماز توسط حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری انجام شد؛(17) سپس جنازه مطهّر را در حرم مطهّر حضرت معصومه؛ 3طواف دادند و در مسجد بالاسر - جایی که بیش از شصت سال در آن جا صبح ها اقامه نماز جماعت کرده بود. - به خاک سپردند.
مرقد مطهّر آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری در مسجد بالاسر بارگاه ملکوتی حضرت معصومه(س)در کنار دیوار بین مسجد موزه و مسجد بالاسر، قرار گرفته و در قالیچه ای که روی قبر او قرار دارد، چنین نوشته شده است: «مرقد شریف حضرت آیت الله العظمی حاج سید مصطفی خوانساری که در تاریخ 1281شمسی، مطابق با ربیع المولود 1321قمری، متولّد و در ( 71/7/23شمسی) مطابق با 17ربیع الثّانی ( 1413قمری) وفات یافت.»

پی نوشت ها:
1 کشف الاستار عن وجه الکتب و الاستار، مؤسّسه آل البیت، ج 1ص 13و 15و .26این کتاب مانند کتاب «الذّریعه» حاج آقا بزرگ تهرانی(ره) است و سال ها قبل از آن نوشته شده است. هفت جلد از این کتاب زیر نظر موسّسه آل البیت چاپ شده و قرار است تعداد مجلّدات آن به بیش از ده جلد وزیری برسد. متن کتاب به خط مؤلف آن مرحوم آیت الله سید احمد صفایی است و به روشنی تبحّر و تتبّع مؤلّف را نشان می دهد و بیانگر آن است که مؤلّف، عالمی محقق و فقیهی رجالی و دارای اطلاعات فراگیر است، مزیّت «کشف الاستار» بر «الذّریعه» آن است که اشارات زیادی به شرح حال مؤلّفان و تاریخ تولد و وفات آن ها دارد. این کتاب حدود نود سال قبل در خوانسار به رغم نبودن امکانات، نوشته شد. همچنین مرحوم آیت الله سید احمد صفایی از مشایخ اجازه روایتی مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی بود.
2 نقل از دست نوشته آیت الله زاده، آقای حاج سید احمد صفایی.
3 اقتباس از گنجینه دانشمندان، ج 2ص .138
4 تاریخ اصفهان، ج 2ص .275
5 اقتباس از زندگی زعیم بزرگ آیت الله بروجردی، نوشته علی دوانی، ص .107 - 101
6 نقل از حجة الاسلام احمد رضا کشوری خوانساری.
7 این عبارت، بخشی از حدیث قدسی است که تحت عنوان سوره 25تورات آمده است. (کلمة الله، تألیف شهید سید حسن شیرازی، ص 471).
8 مجلّه حوزه 7شماره 43ص .66
9 همان، ص 62و 63در مورد مشورت آیت الله العظمی بروجردی با امام خیمینی، مرحوم آیت الله سید عباس مهری نقل می کند: روزی در محضر آقای بروجردی بودم. نماینده ای از طرف دولت وقت آمد و می خواست در مورد موضوعی موافقت ایشان را جلب کند. آقای بروجردی فرمود: «نظرم را بعد از مشاوره با بعضی از علما خواهم گفت.» من در فکر بودم که آقای بروجردی با چه کسی مشورت می کند، دیری نپایید، دیدم امام خمینی به آن جا آمد و به اتّفاق آقای بروجردی به اطاق دربسته رفتند و به گفتگو نشستند. ساعتی بعد آقای بروجردی نظر خود را به دولت ابلاغ فرمود.
در یکی از موارد صحبت تغییر یکی از مواد قانون اساسی بود. دکتر اقبال (وزیر دولت وقت) برای جلب موافقت آقای بروجردی به محضر ایشان آمد. بنا به درخواست آقای بروجردی، امام خمینی در آن جلسه شرکت کرد و با دکتر اقبال صحبت نمود و سرانجام قاطعانه به او فرمود: «ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی نمی دهیم، زیرا این گونه تغییر، افتتاحیه ای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد...» (بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ج 1ص 101و 102).
10 اقتباس از دست نوشت آیت الله زاده، آقای سید احمد صفایی.
11 مجلّه حوزه، شماره 32ص 53و .54
12 همان مدرک.
13 اقتباس از دست نوشته آیت الله زاده، آقای سید احمد صفایی.
14 نگاهی به خوانسار، ص .42
15 قاضی عبدالعزیز بن برّاج، متوفّی سال 481ه. ق، همدرس شیخ طوسی و شاگرد سیّد مرتضی علم الهدی، از فقهای بزرگ قرن پنجم است، او دارای تألیفاتی بود مانند: المهذّب، المقمد، الکامل، الموجز، الجواهر، المعالم، المنهاج و الرّوضه در علم فقه. او از جانب استادش سید مرتضی به شهر طرابلس شام رفت، مدّت بیست سال، منصب قضاوت و ریاست دینی شیعه آن دیار را بر عهده داشت. (اقتباس از زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع، آیت الله بروجردی، از استاد علی دوانی، ص 45).
16 اقتباس از دست نوشته های آیت الله زاده، آقای سیّد احمد صفایی.

منبع: www.hawzah.net

نظر شما