روایت صفهای نفت در تهران قدیم؛ خاطراتی از زمستانهای سرد
در روزگاری نهچندان دور که گاز شهری به خانهها نرسیده بود، گرمای زمستانی خانهها با بخاری نفتی تأمین میشد. بوی نفت و صدای ریختن آن از پیتها به بخاری، بخشی از خاطرات همیشگی زمستانهای قدیم بود.
نفتیها، پیامآور گرما
در آن سالها، نفت کالای ضروری خانهها بود و نفتیها با گاریهای دستی بشکههای نفت را به کوچهها میآوردند. با فریاد «نفتی!» مردم را برای خرید خبر میکردند.
صفهای طولانی مغازههای نفتفروشی
وقتی نفت از دست نفتیها تمام میشد، مردم به مغازههای نفتفروشی مراجعه میکردند. در زمستانهای سرد، این مغازهها شلوغترین نقاط محله بودند. صفهای طویلی مقابل این مغازهها تشکیل میشد و گاهی عکس این صفها در روزنامهها منتشر میشد.
خاطرات برفی از صفهای نفت
بزرگترها هنوز روزهایی را به یاد دارند که در سرمای طاقتفرسا و برف سنگین، ناچار بودند برای خرید یک پیت نفت، ساعتها در صف بایستند.
ذخیره نفت برای روزهای مبادا
خانههای قدیمی اغلب پیتهای نفت را در انباری یا گوشه حیاط نگهداری میکردند. این ذخیرهسازی بهخاطر نگرانی از کمبود نفت در روزهای سرد بود.
این روایتها، بخشی از زندگی ساده اما دشوار گذشته تهران است؛ خاطراتی که سختیهای زندگی را با همدلی و صبوری همراه میکرد.
نظر شما