موضوع : پژوهش | مقاله

دور از آرمان های مذهبی

پیروزی انقلاب اسلامی سرآغاز تحولات بنیادین در عرصه های گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... گردید. گستردگی و سرعت نهضت اسلامی در نوع خود و در مقایسه با سایر نهضت ها و تحولات سیاسی کم نظیر و در مواردی بی نظیر است. در این نهضت گروه ها و شخصیت های گوناگون تأثیرات محدود به ظرفیت های سیاسی و اجتماعی خود را بر جای گذاشته اند. البته هرقدر این ظرفیت ها به آرمان های دینی و اسلامی مردم نزدیک تر بوده، گروه ها و نخبگان جامعه از میزان تأثیرگذاری بیشتر و عمیق تری برخوردار گردیده اند. درواقع بی توجهی به آرمان های دینی و اسلامی مردم یکی از آسیب های جریان نخبگی در ایران به شمار می آید که نمودهای آن را از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز می توان مشاهده کرد. آنچه در ادامه مدنظر قرار گرفته نگاهی است گذرا به مسیر حرکت نخبگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

گام نخست؛ ملی گراها و تشکیل دولت موقت
امام خمینی(ره) در نخستین گام به تشکیل دولت موقت با محوریت نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان اقدام نمود. هرچند ایشان (مهندس بازرگان) و همفکرانشان بیش از آنکه به آرمان های دینی و اصول اسلامی در تشکیل دولت متمایل باشند به جبهه ی ملی و اندیشه های ملی گرایانه گرایش داشتند، ازآنجاکه اولاً بیشتر این افراد تحصیلات دانشگاهی داشتند و در زمان مبارزه تا حدود زیادی با نهضت اسلامی امام خمینی(ره) همراه بودند و ثانیاً گرایش های دینی البته در حوزه ی فردی داشتند؛ بنابراین امام خمینی(ره) اصل را بر اعتماد گذاشتند و این افراد را مأموربه تشکیل دولت موقت ، برگزاری رفراندوم «جمهوری اسلامی»، تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و همچنین انتخابات تأیید قانون اساسی کردند. با گذشت زمان و به دلیل نظر مخالف نهضت آزادی با تشکیل حکومت اسلامی، که نمود آن را می توان در مخالفتشان با قرار گرفتن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مشاهده کرد، این گروه از نهضت اسلامی امام(ره) فاصله گرفت و سرانجام با تسخیر لانه ی جاسوسی به دست دانشجویان پیرو امام خمینی اعضای آن استعفا کردند. نهضت آزادی از آن زمان تاکنون، در مقام اپوزیسیون نظام اسلامی، با آرمان های دینی مردم مخالفت کرده اند و به تشکیل نظام سکولار اعتقاد دارند. متأسفانه در نخستین گام، نهضت اسلامی در تشکیل دولت موقت و اعتماد به نخبگان، تجربه ای ناموفق داشته و کلیت جریان های ملی گرا نتوانستند همراه مردم و رهبری در مسیر تحقق آرمان های دینی و ملی حرکت کنند. از سویی حرکت قاطع و سریع نهضت اسلامی نمی توانست به دلیل همراهی کردن نخبگان ملی گرا توقف کند؛ بنابراین جای خای نیروهای متمایل به ملی گراها را نخبگان مذهبی، که بیشتر هم از قشر روحانیت و متمایل به روحانیت بودند، پر کردند.

بنی صدر؛ نخستین تجربه ی ناموفق
در مرحله ی بعدی نهضت اسلامی، ابوالحسن بنی صدر، هم زمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، با تظاهر به نزدیکی به اندیشه های امام خمینی(ره) به ساختمان ریاست جمهوری پا گذاشت و در مقام نخستین رئیس جمهوری، زمام امور اجرایی را در دست گرفت. با وجود وجهه ای دینی که با کمک تبلیغات و حمایت بعضی از گروه های مذهبی، از ایشان در اذهان عمومی شکل گرفته بود، کار به دو دستگی و اختلاف میان گروه حامیان دولت و گروه مخالفان دولت بنی صدر کشید. با گذشت زمان جریان های مذهبی حامی دولت با مشاهده ی دوری بنی صدر از آرمان های دینی و اندیشه ی امام خمینی(ره)، از ایشان دوری کردند و رفته رفته جریان های سیاسی و به دنبال آن نخبگان سیاسی وارد مرزبندی های جدیدی گردیدند. هرچند بسیاری از نخبگان با بصیرت و شناختی که از شخصیت بنی صدر داشتند از نخست هم با ایشان مخالف بودند، امّا وی به کمک بصیرت ضعیف برخی از نیروهای انقلابی و مذهبی توانست اعتماد بیشتر مردم را جلب کند.حضرت امام(ه)، که نخست قصد مداخله ی مستقیم در امور اجرایی را نداشت، با توجه به شدت روزافزون اختلاف های میان حامیان دولت، با محوریت مجاهدین خلق (منافقین)، و مخالفان دولت، با محوریت حزب جمهوری اسلامی، رفته رفته آشکارا به انحراف دولت از آرمان های مذهبی و ملی اشاره نمود، تا جایی که از عملکرد رئیس جمهوری وقت در غائله ی 14 اسفند نکوهش کرد و خواستار معرفی و مجازات خاطیان این غائله شد. سازمان مجاهدین خلق، که به رغم داشتن توانمندی های تشکیلاتی، فاقد ایدئولوژی دینی بوده و گرایش های مارکسیستی داشت، با حمایت از بنی صدر، وی را در مسیر بی بازگشت مقابله با آرمان های دینی مردم و خودکامگی پیش برد. این گونه بود که به رغم تذکرات امام(ه)، بنی صدر و نخبگان حامی دولت به سمت مقابله و درگیری مسلحانه با سایر گروه های مذهبی، به ویژه نیروهای کمیته ی انقلاب و سپاه پاسداران حرکت کردند و سازمان مجاهدین خلق، که در آغاز تأسیس، از وجود نیروهای مؤمن و انقلابی همچون شهید شریف واقفی بهره مند بود، مملو از افرادی خودفروخته و تروریست گردید که با مشاهده ی ظاهر مذهبی مردم، به ترورشان اقدام می کردند و سرانجام نیز با پیوند با رژیم صدام، دستشان را به خون صدها هزار مردم بی گناه آلوده نمودند.

شهید رجایی؛ تشکیل دولت اسلامی
در مرحله ی بعد با برگزاری انتخابات دوم ریاست جمهوری، محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شد و همراه محمد جواد باهنر، نخست وزیر ایشان، به تشکیل دولت اقدام کرد. در این دولت امور مملکت به دست گروه جدیدی از نخبگان سیاسی افتاد که بیشتر گرایش های مذهبی و دینی قوی داشتند. شاید بیشترین عامل مؤثر در حضور این گروه شهادت بسیاری از نخبگان در اقدام تروریستی هفت تیر بود که دولت شهید رجایی را تا حدودی به استفاده از نیروهای نسبتاً جوان مجبور کرد. البته تا آن زمان مرزبندی خاصی در میان طیف های درون دولت وجود نداشت و همگی خود را پیرو خط امام می دانستند. منافقان (سازمان مجاهدین خلق)، که بعد از عزل و فرار بنی صدر و پناهنده شدن به فرانسه درصدد ضربه زدن به هر شکل ممکن به نظام اسلامی بودند، با نفوذ در دولت شهید رجایی به وسیله ی مسعود کشمیری و موفقیت وی در جلب اعتماد دولت و رسیدن به مقام دبیری شورای امنیت کشور، با انفجار بمب در جلسه ی شورای امنیت کشور به شهادت این دو نیروی نخبه ی انقلاب اقدام نمودند. نکته ی درخور تأمل در حادثه ی انفجار دفتر نخست وزیری، عملکرد جمعی از دوستان وی، ازجمله خسرو تهرانی، محسن سازگارا، بهزاد نبوی و سعید حجاریان است که وی را شهید معرفی کردند و او نیز از این فرصت نهایت استفاده را نمود و از کشور فرار کرد.
گروه جدید نخبگان حاضر در عرصه ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... بیشتر دارای تفکرات مذهبی ونزدیک به حضرت امام(ره) بودند، اما با گذشت زمان با توجه به سیاست های مدنظر دولت در اجرای امور اقتصادی، سیاسی و ... ، مرزبندی های جدیدی در فضای نخبگان جامعه ایجاد شد. به ویژه پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر و انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای برای مقام ریاست جمهوری کشور و تشکیل دولت به دست میرحسین موسوی، گروهی از نخبگان، که هنگام بمب گذاری برای دولت دوم، تحرکات مشکوکی انجام داده بودند، در جایگاه های حساس دولت موسوی به فعالیت در دولت وی مشغول گردیدند. هشت سال دفاع مقدس، آتش بس با عراق، انتخاب قائم مقام رهبری و سرانجام خلع وی از جمله رویدادهای مهم تاریخ سیاسی، اجتماعی دوران یادشده است که طی آن نخبگان جامعه، با مرزبندی تفکرات خود به دو گروه طرفدار اقتصاد آزاد (راست) و طرفدار اقتصاد دولتی (چپ)، به فعالیت در عرصه ی اجتماع ادامه دادند. شایان ذکر است که دو گروه راست و چپ در دهه ی 1360 از نظر اعتقادات سیاسی تقریباً مشترک بودند، البته طیف چپ خود را به امام خمینی نزدیک تر می پنداشت و نخبگان گروه راست را به دوری از تفکرات امام(ره) متهم می کرد. از جمله تشکل های مهم گروه چپ در دهه ی 1360 می توان به مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اشاره کرد که از چهره های مشهور آن مهدی کروبی، محتشمی پور (مجمع روحانیون) و بهزاد نبوی، تاج زاده و آرمین (سازمان مجاهدین انقلاب) بودند. از چهره های معروف گروه راست هم می توان به مهدوی کنی (جامعه روحانیت مبارز)، سید مرتضی نبوی (جامعه اسلامی مهندسین) و عسگر اولادی (مؤتلفه) اشاره کرد؛ البته در ادامه به تغییر بنیادین دیدگاه گروه چپ نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و ... اشاره خواهد شد. هم زمان با مطرح شدن نخبگان جوان و انقلابی در دهه ی 1360، گروه تحصیل کرده ای که بعضی از آنها دارای سوابق انقلابی بودند در عرصه ی محیط دانشگاهی و مطبوعاتی حضور یافتند که از میان آنها می توان به دکتر حداد عادل،دکتر جواد لاریجانی، عبدالکریم سروش و ... اشاره کرد. هرچنداین نخبگان می کوشیدند فرمان های امام خمینی درباره ی اسلامی شدن دانشگاه ها را اجرا کنند. اگرچه در این راه موفقیت های نسبی نیز داشته اند،امّا تغییرات بنیادین مورد نظر امام در دانشگاه جامه ی عمل به خود نپوشاند.

دهه ی 1370؛ ظهورنخبگان تکنوکرات مذهبی
با رحلت امام خمینی(ره) در سال 1368 و پایان یافتن دفاع مقدس و آغاز ولایت حضرت آیت الله خامنه ای، دگرگونی های پیچیده ای در عرصه ی مرزبندی های سیاسی و جریان های نخبگی روی داد. نخبگان گروه چپ، با گذشت زمان از ولایت فقیه دوری کردند و به سمت لیبرالیسم فرهنگی متمایل شدند، هرچند از نظر اندیشه ی اقتصادی همچنان به اقتصاد بسته ی دولتی معتقد بودند. در نخبگان گروه راست نیز انشقاقی ناشی از اعمال قدرت دولت پنجم به ریاست آقای هاشمی رفسجانی و ظهور کارگزاران سازندگی روی داد. اعتقاد جریان کارگزاران به توسعه ی اقتصادی براساس لیبرالیسم فرهنگی و اصالت سرمایه سبب بروز عوارضی همچون اشرافی گری و مصرف گرایی گردید. نخبگان سازندگی بیش از آنکه به تفکرات دانشگاهی و نخبگان خود متکی باشند، مجری تفکرات آقای هاشمی در عرصه ی اجرایی بودند؛ بنابراین با پایان یافتن عمر دولت ششم و ریاست جمهوری آقای هاشمی تا حدودی از صحنه ی سیاست اجرایی کشور کنار گذاشته شدند.

اصلاح طلبان؛تعارض با آرمانها
آغاز دولت هفتم مصادف بود با تحولاتی در عرصه ی سیاسی. در این دوره، که از خرداد سال 1376 با محوریت کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز، و سازمان مجاهدین انقلاب آغاز گردید، گروه بزرگی از نخبگان با شعار اصلاحات، قدرت را در دست گرفتند و به اعمال تفکرات جدیدشان در عرصه ی جامعه اقدام نمودند. درواقع نخبگان جریان تازه تأسیس دوم خرداد، با دگردیسی و تغییر تابلو و آرم های سابق دهه ی 1360 کوشیدند چهره ای متفاوت از جریان چپ دهه ی 1360 و اوایل دهه ی 1370 ازخود به نمایش بگزارند. در عرصه ی دین، این نخبگان، برخلاف تفکرات گذشته، به دین حداقلی معتقد بودند و اعتقاد چندانی به حضور دین در عرصه ی سیاست نداشتند. در عرصه ی فرهنگ آنها به پلورالیسم (تکثر) فرهنگ ها و لزوم تأثیرپذیری از سایر فرهنگ ها معتقد بودند و متأسفانه نه تنها اقدامی اساسی برای تحکیم پایه های فرهنگ ایرانی اسلامی انجام ندادند، بلکه زمینه ی تخریب این پایه ها و تهاجم فرهنگی را فراهم کردند. نخبگان این جریان در دولت هشتم (دوره ی دوم انتخاب آقای خاتمی) عرصه را به منظور گسترش دامنه ی تفکراتشان هموارتر دیدند و به تشکیل حزبی به نام مشارکت و انسجام بیشتر نخبگان سیاسی جریان دوم خرداد (شورای هماهنگی جبهه ی دوم خرداد) اقدام کردند. نخبگانی که اغلب از مسئولان میانی دولت موسوی و هاشمی رفسنجانی بودند، دولت آقای خاتمی را تشکیل دادند و کوشیدند گفتمان غالب فضای مطبوعات و دانشگاه را به سمت تفکرات سکولار سوق دهند نتیجه ی این سیاست ها و بی توجهی نخبگان دوم خرداد به خواسته های اساسی مردم سبب روی گردانی تدریجی آنها از این جریان شد؛ آغاز افول جریان یادشده از انتخابات شورای شهر دوم کلید خورد؛ جایی که منتخبان جریان دوم خرداد نتوانسته بودند در دوره ی اول خدمت شایسته ای برای مردم انجام دهند و زمینه ی انحلال این شورا را فراهم کردند.

اصول گرایی؛ احیای آرمان های امام
درانتخابات شورای شهر دوم، جریان نوظهوری به نام اصول گرایان تشکیل گردید. جریان یاد شده فعالان سیاسی، اجتماعی جریان راست سابق را دربرمی گرفت که با انجام دادن اصلاحات در بعضی از اعتقادات و پالایش بدنه ی خود طی هشت سال دولت آقای خاتمی و با توجه به نصایح رهبر معظم انقلاب با محوریت جامعه روحانیت مبارز، جامعه اسلامی مهندسین، حزب مؤتلفه اسلامی و سایر تشکل هاسیاسی و همچنین تشکل های دانشجویی فعال همچون جامعه اسلامی، انجمن اسلامی مستقل و ... به طور جدی وارد عرصه ی سیاسی کشور شدند. شعارهای مهم این جریان بازگشت به آرمان های انقلاب و امام، اجتناب کامل از مکاتب بشرساخته و غیرتوحیدی، توجه به اقتصاد آزاد، اجرای فرامین رهبر معظم انقلاب و ایستادگی بر حقوق ملی به ویژه انرژی هسته ای است. نخبگان اصول گرا، با تغییر تدریجی فضای گفتمان جامعه به سمت شعارهای اصیل انقلاب، توانستند در مجلس های هفتم و هشتم و دولت های نهم و دهم رأی مردم را به دست آوردند. هرچند پس از گذشت چند سال از ظهور این جریان، اختلاف هایی در چگونگی اجرای سیاست ها و برنامه های اجرایی در میان اعضای آن پدید آمده است،لکن بیشتر اصول گرایان به قانون اساسی و ولایت فقیه پایبند، و به خدمت رسانی به مردم معتقدند.

آسیب شناسی جریان های نخبگی
با نگاهی گذرا به جریان های سیاسی نخبگی از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، می توان ریزش لایه های گوناگون نخبگان از نهضت اسلامی و همچنین رویش نخبگانی پایبند به اصول و اعتقادات نظام اسلامی رامشاهده و آسیب های این جریان را شناسایی کرد .از جمله مهم ترین این آسیب ها عمل زدگی و درگیر مسائل جناحی و سیاسی شدن است. آسیب مهم دیگر عدم توجه عمیق به باورهای دینی مردم در میان نخبگان است؛ ازآنجاکه بیشتر ملت ایران پایبند و معتقد به دین اسلام اند و نظام و فرهنگ عمومی جامعه بر پایه ی اصول دین اسلام استوار شده است، تأثیرگذاری و ماندگاری نخبگان در فضای سیاسی و فرهنگی به همراهی آنها با آرمان های مذهبی مردم وابسته است. از نکته های مهم و مؤثر دیگر در زمینه ی آسیب های نخبگان، ارتباط نداشتن آنها با متن جامعه و مردم و در نتیجه آگاهی نداشتن از نیازها و خواسته های آحاد مردم است. متأسفانه بعضی از نخبگان خود را در حصار اطرافیان محبوس کرده اند و می کوشند اخبار متن جامعه را از فیلتر نزدیکان به دست آورند که این عامل مهم تأثیر بسزایی در تصمیم گیری ها و خط مشی های نخبگان در عرصه های گوناگون اجتماع دارد. درپایان لازم به ذکر است که نخبگان ایران برای تحول آفرینی و تبدیل شدن به عاملی مؤثر در عرصه های گوناگون جامعه باید در پی برطرف کردن آسیب های یادشده برآیند؛ زیرا حرکت سریع نهضت اسلامی مجالی برای توقف ندارد واین وظیفه ی نخبگان جامعه است که با نهضت اسلامی همراه گردند.

 

 

منبع:  سایت باشگاه اندیشه ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
نویسنده : سید محمد بصام

 

نظر شما