طبقه متوسط، تصمیمساز است
طبقه متوسط شهری به این دلیل که در شهر است و در نقشهای مهم قرار دارد، به یقین از تمام اجزای طبقات روستایی اهمیت بیشتری در سیاست دارد.
متن پیشرو، بخش دوم از مقاله «افسانه هویت طبقاتی» است که پیش از این در سایت منتشر شده و از قسمت لینکهای پیوست قابل دسترسی است:
سرشت طبقه متوسط انقلابی
انقلاب اسلامی به چند دلیل در گسترش طبقه متوسط شهری نقش بسیار مهمی داشت. اول اینکه در نتیجه انقلاب اسلامی نظم پیشین که مبتنی بر فرهنگ و اندیشه محافظهکاری سلطنت بود، فرو ریخت و دیگر اینکه سیل مهاجرت از روستاها به شهرها تحت لوای فرهنگ جدید انقلابی، عدالتخواهانه و تعالیخواهانه گسترش یافت و سوم اینکه آموزش عالی نیز گسترش یافت. با وقوع انقلاب اسلامی بر جمعیت شهرنشین افزوده شد. این فرآیند در دو دهه نخست انقلاب با سرعت بیشتری همراه بود. افزایش جمعیت شهری که در فربهسازی طبقه متوسط شهری به طور مستقیمی نقش دارد و همچنین نتیجه باز تولید اقتصاد نفتی در سالهای پس از انقلاب بود. نباید انکار کرد که فرهنگ کمال جویی و تعالی خواهان انقلاب که در قالب پیشرفت و میل به دانش و دانشگاه تجلی مییافت، در هموار سازی تبدیل طبقات پایین به طبقات بالا نقش داشت. از سوی دیگر پس از انقلاب بسیاری از حامیان و مدافعان انقلاب که تا پیش از آن در طبقه پایین جامعه تقسیم میشدند، بهتدریج در بدنه بوروکراسی انقلاب و در نهادهای مختلفی که یا تازه تاسیس بودند و یا در شرف تغییرات انقلابی قرار داشتند، جذب شدند و با وقوع انقلاب اسلامی قشر دیگری بر طبقه متوسط شهری افزوده شدند. انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، تغییر نظام آموزشی در مراکز علمی که با جلب اعتماد اقشار مذهبی همراه بود، موجب شد که در سالهای بعد بسیاری از پذیرفته شدگان دانشگاهی از گروههای مذهبی باشند. ایجاد دانشگاههای خاصی که در پی تربیت دانش آموختگانی متناسب با ایدئولوژی انقلاب اسلامی بودند و نیز باز تحصیل مدیران انقلابی در این مراکز و حتی پیش رفتن آنها تا اخذ مدرک دکترا، همگی مزید بر علت شد که در دوران انقلاب نیز طبقه متوسط مدافع انقلاب اسلامی پدید آید.
در جمعبندی علل رشد طبقه متوسط شهری در دوران پهلوی به طور خلاصه باید به چهار علت اشاره کرد:
1.تاسیس و توسعه نظام آموزشی جدید از مدارس تا دانشگاه و نیز ارتباط فرهنگی ـ علمی با اروپا.
2. سرکوب خوانین و از بین بردن نظم سنتی نواحی و مناطق مختلف که با اصلاحات ارضی به مرحله نهایی خود رسید.
3. رسوب دلارهای نفتی در اقتصاد کشور و ایجاد ساختارهای شهری، صنعتی و اداری متناسب با خود.
4. توسعه تکنولوژی و صنعتی که زندگی شهری را رونق بخشید و به اشتغالات فراوان در شهر انجامید. این موضوع را حتی میتوان در تسهیل رفت و آمد روستائیان به شهرهای بزرگی چون تهران مورد ارزیابی قرار داد.
در جمعبندی تداوم رشد طبقه متوسط شهری در دوران پس از انقلاب نیز باید به پنج علت اشاره کرد:
1. توسعه مراکز علمی و دانشگاهی با انگیزهها و تفسیرهای دینی و گسترش این آموزشها در میان توده و طبقات پایین.
2. ایجاد گسترش فرهنگ کمالجویی و تعالی خواهی یا به عبارت دیگر فرهنگ رشدخواهی و جاهطلبی در میان اقشار مختلف جامعه که محصول آرمانهایی چون عدالتخواهی و تساوی طلبی انقلابی بود.
3. تداوم اقتصاد نفتی.
4. تداوم سیاستهای جدید ارضی که بعضاً موجبات فروش آنها و مهاجرت به شهرها را فراهم ساخت.
5. گسترش رسانههای جمعی و نفوذ آنها در طبقات مختلف.
در دوران پیش از انقلاب، رسانههای جمعی به علتهای مختلفی از جمله ابتدایی بودن تکنولوژیکی، وابستگی به حکومت نامشروع پهلوی و نیز فرهنگ غیر دینیای که داشتند، نمیتوانستند در همه اقشار نفوذ پیدا کنند، اما بعد از انقلاب و اولا با تاسیس حکومت مردمی، رسانههای حکومتی مشروعیت گرفت و ثانیاً به دلیل دینی بودن حکومت و اعتماد به برنامههای آن، گرایش به رسانههای عمومی افزایش یافت و ثانیاً با پیشرفت فناوری در حوزه رسانه به تدریج و در طول چندین دهه نقش آن در زندگی روزمره جامعه به ویژه طبقات شهری افزایش یافت. نمونه مهم این رسانهها در دهه نخست انقلاب رادیو و و تلویزیون بود که مورد استقبال شدید طبقات و گروههایی قرار گرفت که تا پیش از آن به دلایل یاد شده مورد توجه نبود. از دهه 1370 نیز رسانههای جدیدتری بر رسانههای قبلی افزوده شد.
اهمیت رسانه و ارتباط آن با موضوع طبقات متوسط شهری از آنجاست که اساساً بیشتر تولید کنندگان برنامههای رسانههای غیر دولتی توسط صاحبان سرمایه و افراد طبقه بالا تاسیس میشوند، اما تولید محتوا در دستان طبقه متوسط قرار دارد. بنابراین، گسترش نفوذ رسانههای جمعی در هر جامعهای به معنای گسترش فرهنگ طبقه متوسط نیز تلقی میشود. در مجموع باید گفت مطابق این تحولات و سیاستها ابتدا جمعیت شهری رشد کرد و سپس در مراحل گوناگون از طبقه پایین جذب طبقه متوسط شد. در هر دو دوره پیش از انقلاب و بعد از آن جمعیت شهری و طبقه متوسط رشد کرد، اما در این دو دوره اهداف، شیوه جذب و ایدئولوژی متفاوت بود. و جمهوری اسلامی هر دو تمایل به ایجاد طبقه متوسطی داشتند که حامی آنها باشد. هر چند که انگیزهها فرق داشت و یکی برای توسعه بود و دیگری برای عدالت خواهی و مساوات و تعالی خواهی.
تصمیمسازی سیاسی طبقه متوسط
طبقه متوسط شهری در سیاست نقش موثرتری از طبقات دیگر دارد؛ بهخصوص اگر به لحاظ جمعیتی نیز میزان آنها قابل توجه باشد. طبقه متوسط شهری به این دلیل که در شهر است و در نقشهای مهم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارد، به یقین از تمام اجزای طبقات روستایی اهمیت بیشتری در سیاست دارد. گروههایی که در روستاها و شهرهای کوچک زندگی میکنند، بهدلیل دوری از مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی و نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز، نهایتاً حتی توانایی کوچکترین عرض اندامی را نخواهند داشت. آنها حتی از هویتسازی مشترک و بسیج نیرو نیز ناتوان هستند و به تنهایی توانایی چنین رفتارهای سیاسی و اجتماعی را نخواهند داشت. بهعنوان مثال اگر در مهمترین پدیدههای سیاسی 100 سال اخیر مانند مشروطه، نهضت نفت و انقلاب اسلامی بنگریم، همگی پدیدهها و جنبشهای شهری هستند که نیروهای اصلی آن جزء طبقات شهری به حساب میآیند.
در این پدیدهها گرچه طبقات پایین شهری را نمیتوان نادیده گرفت، اما نقش آنها نهایتاً در حد سیاهی لشکر و کارکرد تودهای است. اصل تشکیلات و رهبری و ایدئولوژی و فعالیت حرفهای با نیروهایی است که جزء طبقه متوسط شهری محسوب میشوند. این برای دوران قبل از حکومت و در مرحله جنبش است، اما در دوران پس از انقلاب و در دوران حکومت نیز چنین است. یعنی زمانی که مناصب و موقعیتها تقسیم میشود، عموم طبقات روستایی از آن کمبهره هستند. مگر آنکه در شرایط جدید شیفت طبقاتی مناسب کنند و در یک بازه زمانی از فرصت به دست آمده کم بهره ببرند. کما اینکه در انقلاب اسلامی برای گروهی از افراد این اتفاق رخ داد و آنها توانستند از روستا یا شهرههای کوچک به تهران و شهرهای مهم بیایند و در کسب برخی موقعیتها موفق عمل کنند.
در این باره نمیتوان نقش حوزه و دانشگاهها را نادیده گرفت. در حقیقت در دنیای امروز تحصیل وکسب تحصیلات عالی اعم از حوزوی و دانشگاهی از سهلترین طرق شیفت طبقاتی است. دانشگاه و حوزه از معدود مسیرها و مفرهاییست که برای طبقات پایین باقی مانده است تا از این طریق میل تعالی خواهی و پیشرفت و کمال جویی خود در اجتماع را پاسخ دهند. هر چند که ورزش و هنر نیز این خاصیت را دارند و میتوانند از فردی متعلق به طبقات پایین روستایی، انسانی وابسته به طبقه متوسط بالای شهری بسازند، اما منطقیترین و عقلاییترین مسیر همان است. بگذاریم از آنکه امروز هنر و ورزش نیز از جمله رشتههای دانشگاهی محسوب میشوند. به هر طریق مشمولین افرادی که از این طرق وارد طبقه متوسط شهری شدهاند، به میزان دانشگاه، ناچیز است. نکته بسیار مهم درباره دانشگاه در عصر جدید این است که هدف این مراکز آموزش علم نیست. در حقیقت برخلاف باور عمومی رایج، دانشگاه در جهان امروز وظیفه خویش را آموختن علم و دانش نمیداند، بلکه هدف تربیت متخصصان و کارشناسانی برای گرداندن چرخ این ماشین است. علم بما هو علم برای این نهادهای آموزشی فی نفسه مهم نیست، بلکه دانشگاه نقش دیگری دارد که همان تربیت نسل جدید متحصص برای بازتولید عمر این ماشین است.
تفاوت طبقه متوسط به طبقه بالا در عالم سیاست این است که طبقه متوسط را در نهایت باید جزء تصمیمسازان دانست، در حالی که تصمیمگیر از حقوق و امتیازات طبقه بالا است. طبقه متوسطی که به طور مستقیم در سیاست حضور دارد، بیشتر قالب کارشناس و کارمند و در بهترین حالت جزء دیوان سالاران برجسته است، در حالی که طبقه بالای سیاسی همان الیگارشی است که تصمیمگیری به طور انحصاری در اختیار آنان قرار دارد. وظیفه طبقه متوسط سیاسی حمایت، دفاع و یاری صاحبان قدرت است. در ایران نه میتوان از هویت طبقاتی سخن گفت و نه از ایدئولوژی طبقاتی. در هر طبقه تضاد ایدئولوژیک و منافع وجود ندارد. مثلاً افرادی که تلاش دارند شورش اشرافیت سال 1388 را به طبقه متوسط نسبت دهند، نگاه واقع بینانهای ارائه نمیدهند. مگر در سال 1388 جبهه مقابل از پایگاه طبقاتی شهری و طبقه متوسط بیبهره بود؟ قطعاً چنین نبود. درحقیقت هر دو جبهه در آن مقطع در این طبقه نفوذ داشتند. هر چند که به نظر میرسد جبهه سبز در برخی طیفهای این طبقه موفقتر عمل کرد و در شهر تهران که بیشترین جمعیت این طبقه را در خود جای داده است، مخاطبان بیشتری به دست آورد. با این حال تحلیل طبقاتی داشتن از این پدیدهها و اساساً پدیدههای سیاسی در ایران صائب نخواهد بود، زیرا هویت و ایدئولوژی طبقاتی در جامعه ایران وجود ندارد و هر طبقه متشکل از هویتهای گوناگون با ایدئولوژیهای مختلف و طیفبندیهایی است که در جای خود محل مطالعه است.
آیندهپژوهی طبقه متوسط در ایران
گرچه طبقه متوسط دارای ایدئولوژی واحد نیست و هویت مشخصی ندارد، اما این پرسش وجود دارد که آیا در آینده ممکن است زنجیرهای از امور مشترک به هم بپیوندند و هویت واحدی را به آن ببخشند؟ یا اساساً چه مشترکاتی میان طبقه متوسط با تمام تنوع ایدئولوژیهای موجود در آن وجود دارد؟ آیا داشتن شغلهای مشابه، تحصیلات یکسان، درآمدهای نزدیک به هم و اشتراکاتی از این جهت میتواند در آینده به وحدت ایدئولوژیک در افراد این طبقه بیانجامد؟ طبقهای که هماکنون مانند دیگر بخشهای جامعه از چندین شکاف اسلامگرایی ـ غربگرایی (سکولاریسم) برخوردار است. هویت طبقاتی از افسانههای مارکسیستی است و بعید به نظر میرسد که بتوان باور کرد روزی هویت طبقاتی واحدی بر اساس ایدئولوژی واحدی شکل بگیرد. تا زمانی که جامعه بوده، تضاد منافع و شکافهای اجتماعی نیز بوده و در آینده هم خواهد بود؛ تضاد و شکاف، طبقه نمیشناسد و فراطبقاتی است. بنابراین، این شیوه هویت طبقاتی ایدهآلیستی به نظر میرسد، اما به هر جهت نمیتوان انکار کرد که درهمتنیدگی طبقه متوسط و داشتن محیط مشترک و مشترکات دیگری که به برخی از آنها اشاره شد، همگی در ایجاد نقاط مشترکی در سبک زندگی و سلایق دیگر تاثیرگذار هستند. به عنوان مثال مشاهده میشود نوعی از کالاهای فرهنگی مانند موسیقی پاپ که در دهه 1350 تنها توسط قشر معدودی از شهرنشینان مصرف میشد، در چند دهه بعد توسط جمعیت بسیار بیشتری مورد استقبال قرار گرفت که علت آن همان رشد طبقه متوسط شهری است که فرهنگ متناسب با خود را دارد.
این را نیز نباید فراموش کرد که ممکن است میان اسلامگرایی طبقه متوسط با اسلامگرایی طبقات دیگر تفاوتهایی وجود داشته باشد و این موضوع خود را در قالب تفسیرهای عصری از اسلام نشان دهد. نباید تصور کرد که اسلامگرایی لزوماً یک تفسیر دارد که آن هم ضرورتاً با تجدد و تمدن جدید ناسازگار است. هر چه طبقه متوسط شهری در جامعه ایران فربهتر میشود، ضرورت تفسیرهای جدیدتر از جمهوری اسلامی و ایدئولوژی آن جهت حل چالشهای احتمالی پیشرو بیشتر میشود. طبقه متوسط شهری هر نوع تفسیری از اسلام و اسلامگرایی را نمیپندد. بنابراین، یکی از مسالههای مهم جمهوری اسلامی در حوزه امنیت اجتماعی ـ سیاسی، نحوه مواجهه با طبقه متوسطی است که خود به رشد آن انجامید. روشن است که نه طبقه متوسط تغییرپذیر است و نه حکومت میتواند به شکاف احتمالی میان خود و آن بیتفاوت باشد. نتیجه چنین مقدماتی تفسیرهای همسویی است که نشانگر اصلاح ایدئولوژی سیاسی در حکومت است.
منبع: ماهنامه عصر اندیشه شماره 13
نویسنده : حمیدرضا اسماعیلی
نظر شما