اقسام کلی (معقولات اولیّه و ثانویّه)
مجله ژرفا شماره اول، سال اول، بهار 1391
نویسنده : امیرمیرزا همدانی، مجتبی بلوری
چکیده
در بیان چیستی علم، این طور مطرح می شود که علم، حالتی است که با پدیدآمدن آن در خود، می یابیم که چیزی بر وجود ما افزوده شده و چیزی به دست آورده ایم. خود علم نیز به دو بخشِ حضوری(بی واسطه ی صورت ذهنی) و حصولی(با واسطه ی صورت ذهنی) تقسیم می شود.
علوم حصولی شامل دو قسم تصوّرات(مفاهیم) و تصدیقات می باشد. در بحث تصورّات از علم منطق، مفاهیم به دو بخش کلّی و جزئی، تقسیم می شود. مفاهیم جزئی، مفاهیمی هستند که تنها دارای یک مصداق هستند و مفاهیم کلّی یا معقولات(چون به وسیله ی قوّه ی عقل درک می شوند)، دارای مصادیق متعدّد می باشند. مفاهیم کلّی اقسامی دارد که عبارتند از:
مفاهیم ماهوی(معقولات اولی)، 2- مفاهیم منطقی(معقولات ثانی منطقی)، 3- مفاهیم فلسفی(معقولات ثانی فلسفی)
خصوصیّات این مفاهیم به ترتیب عبارت است از:
1- عروض و اتصافشان، خارجی است؛ 2- عروض و اتصافشان، ذهنی است؛ 3- عروضشان ذهنی و اتصافشان خارجی است.
مفاهیم کلّی و جایگاه این مفاهیم
یکی از علومی که دارای اهمیّت بسیاری است و مقدّمه ای بر دیگر علوم، به ویژه علم فلسفه است، «منطق» می باشد و یکی از بخش های سه گانه ی آن، «منطق تصورّات» است که می توان گفت تصورّات(مفاهیم)، پایه ی دو بخش دیگر، یعنی تصدیق و استنتاج است.
میدان حرکت و گردشِ تصورّات، بر دو قسم آن(کلّی و جزئی) است و در میان این دو قسم، قسم اصلی و محور و ستون این بخش، ممیّز و فصل بین انسان و حیوان، یعنی همان مفاهیم کلّی است که انسان با درک این مفاهیم، از دیگر حیوانات متمایز می شود و تمامی پیشرفت های انسان، اعم از پیشرفت هایی که در علوم اسلامی و انسانی، ریاضیات، تجربی و... کرده است،
مدیون قوّه ی مدرکه ی کلّیات، یعنی همان «قوّه ی عقل»است که متأسفانه در کتب منطقی، مورد عنایت کافی واقع نشده اند و بررسی های بیشتر در این باب، در علمی به نام «معرفت شناسی» یا «اپیستمولوژی»، آمده است.
برای نیل به اهداف مذکور، باید با مفاهیمی چون علم و ماهیّت آن، اقسام علم و برخی دیگر از مطالب آشنا باشیم که در ادامه آورده خواهد شد.
این تحقیق بر آن است تا با جمع بین مطالب برخی از کتب منطقی و معرفت شناسی، معرّفی ساده و روانی از مفاهیم کلّی و اقسام آن داشته باشد تا افراد مشتاق برای فراگیری آن، به راحتی بتوانند این مضامین را بیاموزند.
چیستی علم
علم حالتی است که با پدیدآمدن آن در خود، می یابیم که چیزی بر وجود ما افزوده شده و چیزی به دست آورده ایم. هم چنین می یابیم که این حالت، با حالت های دیگر مثل ترس، اضطراب، محبت و...، متفاوت است. بنابراین علم را در درون خود می یابیم. [1]
علم حضوری و حصولی
نخستین تقسیم علم را، می توان به حضوری و حصولی دانست. در علم حضوری، قوّه یا ابزاری در حصول شناخت دخالت ندارد و عالم با ذات خود، واقعیّات معلوم را می یابد. به تعبیری دیگر، علم بدون واسطه ی صورت و مفهوم ذهنی را، «علم حضوری» می نامند.
علم ما به خودمان و حالات و قوای نفسانیمان هم چون ترس و نیروی تفکر، از این دسته است. امّا در علم حصولی، ابزار و قوّه ی مخصوصی دخالت می کند و صورتی تهیّه می کند. در نتیجه معلوم، مورد شهود درک کننده قرار نمی گیرد، بلکه درک کننده، از راه مفهوم یا صورت ذهنی، معلوم را درک می کند. مانند علم به این مقاله، میز، درخت و.... [2]
تصور و تصدیق
نخستین بار فارابی علم حصولی را، به تصوّر و تصدیق تقسیم کرد. تصوّر در لغت به معنای «نقش پذیرفتن» و «صورت پذیرفتن» است و در اصطلاح عبارت است از «پدیده ی ذهنی ساده، بدون آن که ذهن درباره ی آن حکمی کرده باشد. مانند تصوّر لباس، ماشین، مثلث، درخت و.... به این صورت های ذهنی، «مفهوم» یا «معنا» نیز می گویند.»
تصدیق در لغت به معنای «راست شمردن» و «اعتراف کردن» است و در اصطلاح به علمی گفته می شود که مشتمل بر حکم و متضمّن إسناد امری به امر دیگر است. مانند: ظلم بد است، علی و حسین برادرند. [3]
جزئی و کلّی
تصوّرات در تقسیم بندی، به کلّی و جزئی تقسیم می شوند:
- «تصوّرجزئی» عبارتست از صورت ذهنی که نشان دهنده ی یک شی ء باشد. مانند: فردوسی، کعبه؛
- «تصوّر کلّی» عبارتست از مفهومی که نشان دهنده ی اشیاء یا اشخاص متعددی باشد. مانند: مفهوم انسان. [4]
باید توجّه داشت آن چه یک مفهوم را کلی می کند، صِرف امکان فرض تعدد مصادیق است و نه وجود بالفعل مصادیق. بنابراین، یک مفهوم کلّی ممکن است در خارج تنها یک مصداق داشته باشد. مانند: واجب الوجود و مولود کعبه و یا اصلاً مصداقی نداشته باشد. مانند: کوهی از طلا و شریک الباری. [5]
اقسام کلّی(معقولات اولیّه وثانویّه)
فلاسفه ی اسلامی، مفاهیم کلّی(معقولات) که در علوم عقلی از آ ن ها استفاده می شود را، بر سه قسم کرده اند:
مفاهیم ماهوی(معقولات اولی)؛
مفاهیم منطقی(معقولات ثانی منطقی)؛
مفاهیم فلسفی(معقولات ثانی فلسفی).
این تقسیم سه گانه که از ابتکارات فلاسفه ی اسلامی است، فوائد فراوانی دارد و عدم دقّت در بازشناسی و تمییز آن ها از یکدیگر، موجب خلط ها و مشکلات زیادی در بحث های فلسفی می شود و بسیاری از لغزش های فلاسفه ی غربی، در اثر خلط بین این مفاهیم حاصل شده که نمونه ی آن ها را در کلمات هگل و کانت می توان یافت. [6]
معقولات
زمانی که یکی از «حواس» انسان با واقعیتی تماس حاصل کند، اثری از آن را در سلسله ی اعصاب و مغز پدید می آورد که به آن «ادراک حسّی» گویند.
تصویری از «ادراک حسّی» در قسمتی از ذهن که به آن «خیال» گویند، پدید می آید که نفس با توجّه به آن، می تواند آن اثر را یادآوری کند. به این تصویر، «صورت خیالی» یا «ادراک خیالی» می گویند.
بعد از به وجودآمدن چند صورت خیالی مشابه با ادراک خیالی موجود، تصویر دیگری که با آن ها عینیت دارد، در عقل پدید می آید. این تصویر، ویژگی های فردی آن صورت خیالی را ندارد. امّا ویژگی های مشترک آن ها را دربردارد. به این تصویر، «ادراک عقلی» یا «معقول» گویند. [7]
مفاهیم ماهوی(معقولات اولی)
ابتدا واقعیّتی خارجی در حوزه ی حس قرار می گیرد و سپس قوّه ی خیال، تصویری جزئی از این واقعیّت می گیرد و درنهایت این تصاویر جزئی، به نحو کلّی در قوّه ی عقل منعکس می شوند و درنتیجه، مفهوم کلّی آن واقعیّت در ذهن به وجود می آید. معقولاتی که به این طریق در ذهن به وجود می آیند را، «مفاهیم ماهوی» گویند. مانند: انسان، ماهی، گلابی و....
روند «ادراک حسی» «ادراک خیالی» «معقول اولی»، در بیشتر مفاهیم ماهوی و نه در همه ی آن ها جاری است. زیرا دسته ای از مفاهیم ماهوی، صور جزئی دارند.
ولی صور جزئی محسوس ندارند. این دسته را که «مفاهیم شهودی» می نامند، مفاهیمی هستند که از یافته های علوم حضوری حکایت می کنند. مانند: ترس، محبّت و.... بنابراین جریان شکل گیری این مفاهیم بدین شرح است:
«علوم حضوری» «ادراک خیالی» «معقول اول»[8]
مفاهیم منطقی(معقولات ثانی منطقی)
مفاهیمی هستند که برصورت های ذهنی حمل شده و عروض و اتصافشان ذهنی است و همیشه به صورت صفات و احکام موجودات ذهنی می باشند. مانند: مفهوم کلی و مفهوم جزئی[9]
مفاهیم فلسفی (معقولات ثانی فلسفی)
مفاهیمی هستند که عروضشان ذهنی و اتصافشان خارجی است و انتزاع آن ها، به مقایسه و تحلیلهای عقلی نیازمند است و همیشه به صورت صفات و احکام موجودات خارجی هستند.
هنگامی که بر موجودات حمل می گردند، از شیوه های وجود آن ها(نه از حدود ماهوی آن ها) حکایت می کنند. به تعبیر دیگر، مفاهیم فلسفی «ما بازاء عینی» ندارند، یعنی در إزاء آن ها، مفاهیم و تصورات جزئی وجود ندارد. مانند: مفهوم علت و معلول. [10]
این دسته از معقولات، از آن جهت که بر اشیای خارجی حمل می شوند و به اصطلاح، اتصافشان خارجی است، شبیه مفاهیم ماهوی (معقولات اولی ) هستند و از آن جهت که حکایت از ماهیّت خاصی نمی کنند و به اصطلاح عروضشان ذهنی است، شبیه مفاهیم منطقی هستند و از این رو، این مفاهیم گاهی با این دسته و گاهی با آن دسته اشتباه می شوند. [11]
تفاوت معقولات اولی و ثانیّه (فلسفی و منطقی)
مفاهیم ماهوی، قالب های مفهومی اند که از ماهیّت و چیستی اشیاء حکایت می کنند و حدود وجود آن ها را مشخّص می کنند. امّا معقولات ثانیه، بیان کننده نحوه ی هستی اشیاء هستند. [12]
مفاهیم ماهوی، مفاهیمی هستند که می توان برای آن ها در خیال صورت جزئی پیدا کرد و رابطه ی آن ها با واقعیّات خارجی، رابطهی «عینیّت» و «این همانی» است. [13]امّا معقولات ثانیه هیچ کدام مسبوق به صور جزئی نیستند و با واقعیّات خارجی، رابطه ی عینیّت و این همانی ندارند. [14]
مفاهیم ماهوی، ما بازاء عینی جداگانه دارد. توضیح آن که به تعداد معقولات اولی، واقعیّت خارجی دارد و نمی توان دو معقول اول پیدا کرد که با یک وجود موجود باشند. [15]اگر دو مفهوم درخت و سبز بودن را، دو معقول اول دانستیم، به این معنا که درخت برای خود وجودی دارد و سبز بودن هم وجود دیگری، پس بازاء هر یک از معقولات اولی، واقعیّتی داریم.
ولی معقولات ثانیه ما بازاء ندارند. یعنی از خود وجودی در عرض وجود سایر اشیاء ندارند و چنین نیست که نفس، آن ها را یافته و صورت جزئی و سپس صورت کلی آن ها را در ذهن پدید آورده است.
بلکه واقعیّات این معقولات، عین واقیعیّت ذهنی یا خارجی سایر اشیاء است. در توضیح بیشتر باید گفت: «معقولات ثانیه، همیشه به صورت صفات و احکام سایر اشیاء هستند.» [16]
ذهن در پیدایش معقولات اولی، منفعل عمل می کند. به عبارت دیگر، معقولات اولی معمولاً صور واقعیّات خارجی هستند و هنگامی که نفس ما آن واقعیّات را با حواس یا بدون حواس بیابد، در ذهن به وجود می آیند.
به عبارت دیگر، ذهن تا حدودی شبیه به دوربین عکّاسی عمل می کند. اگر دریچه ی دوربین بسته باشد، فیلم داخل آن خود به خود هیچ نقشی را به وجود نمی آورد و آن گاه روی فیلم، تصویر به وجود می آید که شی ء مقابل دریچه ی دوربین قرار گیرد. به دیگر سخن، کثرت معقولات اولی، معلول کثرت مدرکات است. [17]
امّا در معقولات ثانیّه فعّال است و نتیجتاً کثرت آن ها، تابع کثرت مدرکات نیست. چه بسا نفس با یافتن یک واقعیت، چندین معقول ثانی در خود به وجود آورد.[18]
منابع
1- عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)، قم: مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه)، 1388؛
2- پناهی آزاد، حسن، شناخت، جهان بینی، ایدئولوژی، تهران: کانون اندیشه ی جوان، 1389؛
3- حسین زاده، محمّد، معرفت شناسی، قم: مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه)، 1385؛
4- حیدری، داود، منطق استدلال-منطق حملی، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1389
امیرمیرزا همدانی، مجتبی بلوری
پی نوشت ها:
[1] حسن پناهی آزاد، شناخت، جهان بینی، ایدئولوژی، ص 14.
[2] رک: عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص234؛ حسن پناهی آزاد، شناخت، جهان بینی، ایدئولوژی، ص 16.
[3] داود حیدری، منطق استدلال-منطق حملی، ص54.
[4] رک: عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص245.
[5] داود حیدری، منطق استدلال-منطق حملی، ص119.
[6] محمد حسین زاده، معرفت شناسی، ص73 و 74.
[7] محمد حسین زاده، معرفت شناسی، ص74 و 75.
[8] رک: محمد حسین زاده، معرفت شناسی ص 78؛ داود حیدری، منطق استدلال-منطق حملی، ص 125؛ عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص 261.
[9] رک: محمد حسین زاده، معرفت شناسی ص 78؛ داود حیدری، منطق استدلال-منطق حملی، ص 125؛ عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص 263.
[10] عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص 262.
[11] داود حیدری، منطق استدلال-منطق حملی، ص 125؛ عسکری سلیمانی امیری، منطق و شناخت شناسی از نظر حضرت آیه الله مصباح یزدی، ص 263.
[12] محمد حسین زاده، معرفت شناسی، ص 78.
[13] همان، ص 76.
[14] همان، ص 78.
[15] همان، ص77.
[16] همان، ص 78.
[17] همان، ص 76 و 77.
[18] همان، ص 79.
نظر شما