موضوع : پژوهش | مقاله

شهید نواب صفوی(ره) فراتر از زمان

مجله  پلکان  شماره سوم، سال اول، زمستان 1390 

نویسنده : علی پور، مصطفی ، عسگری، ابراهیم
چکیده:
یکی از بزرگانی که مجاهدتهای فراوانی در نهضت اسلامی وپایه گذاری سنگ های این بنای انقلاب اسلامی نموده شهید نواب صفوی است.ایشان با مجاهدت خود در میدان علم و بالاتر ازآن در عرصه عمل،جرقه های نوینی در کاربردی نمودن اندیشه سیاسی اسلام و نیز نقطه عطفی در تاریخ معاصر سیاسی ایران رقم زد که بررسی تاریخی و تئوریک آن، چراغ راه آینده همگان خواهد بود.

بررسی تفکرات و آرمان های نواب صفوی و عملکرد شخصیت های تاثیر گذار آن دوره نظیر آیت ا... کاشانی و دکتر مصدق و دقت در مواجهه ی شهید نواب در برخورد با این شخصیت ها حائز نکاتی است که در این مقاله سعی شده به آن ها پرداخته شود.این نوشته سعی دارد نگاهی داشته باشد به برخوردها،حرکت ها و عکس العمل های این شهید عزت افرین که دربردارنده مفاهیم والای اسلامی بوده است.

مقدمه
به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی وبه پاسداشت خون شهیدانی که دراین راه خون خودرانثار کردند این مقاله را که نگاهی دارد به شعائر آرمانی شهید نواب صفوی و حس اسلام خواهی او که وی را از هیچ کاری در این راه وا نمی داشت بر آن شدیم نگاهی دیگر بار به زندگی،مطالبات و ایده های این اسلام شناس و اسلام خواه جوان و شجاع بیاندازیم.لذا پس ازگردآوری،تحقیق و تنظیم به رویت خوانندگان قرارداده و خود آنها رابه قضاوت در مورد تاریخ وا می داریم باشد که مرضی درگاه الهی قرار گیرد.

از تحصیل تا مبارزه
ایشان درسال 1302 ه. ش در خانواده ای روحانی در خانه محقری در خانی آباد درجنوبی ترین نقطه تهران تولد یافت مادر او علویه ای پاک دامن ومومنه ای از خاندانی اصیل وتربیت یافته بود. ایشان تحصیلات خود را در مدرسه صنعتی آلمانها در تهران ادامه داد که در همان سالهای نوجوانی با مشورت مادر ودائی خودش تصمیم به تحصیل در دروس دینی گرفت.

شهید نواب صفوی همچون انسانی که خود را در قفسی می دید دائماً در صدد فرار و پرواز بسوی قله های بلند جهان دانش وبینش وراه یافتن به سوی ماورای این طبیعت بود.

لذا به نجف اشرف که آن موقع مرکز بزرگ روحانیت تحت زعامت آیت ا... سید ابو الحسن اصفهانی بود عزیمت کرد.ایشان حدود چهار سال در نجف ماند واز دریای مواج معارف آسمانی درس های بسیاری آموخت.

علمای غیرتمند نجف که نگران اوضاع ایران بودند مرتب اخبار اسف باری از فساد های ناشی از اشغال اشغال گران وتبلیغات ضد اسلامی واز همه خطرناک تر تبلیغات احمد کسروی دریافت می کردند.

او(احمد کسروی) کسی بود که تصمیم گرفته بود مکتب شیعه راکه بزرگترین مانع اشاعه افکار پلید خود می پنداشت مورد هجوم سخنان کفرآمیز خود نماید وحتی نسبت به امام جعفر صادق علیه السلام شروع به هتاکی نموده ودر صدد بود با این دریدگی وبی شرمی آخرین میزان غیرت شیعیان را سنجیده وارزیابی کند.

در تمام محافل دینی خصوصاً درحوزه نجف شوروغوغائی بپاشد وناراحتی ها از جلسات ومباحث ومکاتبات فراتر نمی رفت وگویا شخصی که بتواند این غده سرطانی را ازبین ببرد وجود نداشت.

نواب صفوی داوطلب برای براندازی کسروی شده واز علماء بزرگ دراین رابطه استمداد واستفتاء نمود. لذا با در دست داشتن فتوای قتل چنین عامل فسادی و با یک دنیا شور وشوق به سرعت به تهران بازگشت وبرای اطمینان خاطر به جلسات تبلیغی کسروی مراجعه واطمینان پیدا کردکه دیگری جای هیچگونه تأمل نیست لذا ایشان به آیت ا... طالقانی مراجعه وبا دریافت مبلغ چهار صد تومان از ایشان طپانچه ای خریداری کرده تاکار اورا تمام کند.

واقعه مضروب شدن کسروی موج عظیمی در سرتاسر مملکت به راه انداخت وهمه خواستار آزادی نواب صفوی شدند. دولت نیز زیر فشار افکار عمومی بعد از مدتی کوتاهی او را آزاد کرد. این حادثه در سال 1324 اتفاق افتاد.

دوران سیاسی آن زمان مواجه بود باپیوند مستحکم روس وانگلیس وآمریکا در مقابل هیتلر که منجر بر عقب نشینی متفقین از خاک ایران شد. تمام مناطق هیتلر زده بین جهان خواران بی مروت سهم بندی و تقسیم گردیدکه طبعاً ایران هم ازاین چشم داشت شوم مستثنی نبود.

لذا آمریکا رفته رفته تصمیم گرفت که دست انگلیس را از مناطق زیر نفوذ ومستعمرات او کوتاه کرده وقدرت خود را جایگزین کند. ایران که حدود بیست سال زیر چکمه های دیکتاتوری رضا شاه دست وپا زده بود ویقین داشت که هر چه می کشد از انگلیس وسیاست های مزدورانه اوست زمینه مناسبی شد تا بتوان دولت مردان ایرانی وملت ایران را با لبخند های شیطانی آمریکایی به سوی خود جلب نمود.

البته روشن است که دولت بریتانیای کبیر هم که حدود یک قرن است بر سرخوان پر نعمت ملت نجیب ایران به وسیله پادشاهان قاجار سور چرانی کرده است وقرار داد محکمی راجع به نفت ایران منعقد کرده است به این سادگی چشم طمع از گنجینه ای بنام «ایران» بر نمی دارد.

پس از روی کارآمدن ترومن رئیس جمهور آمریکا وعده همه گونه کمک به ملّت های عقب افتاده،آب در دهان شاه ایران وبسیاری از رجال ایران انداخت که مصادف بود با روی کار آمدن جبهه ملی (که دکتر مصدق معروفترین شخصیت آن بود) از طرف دیگر آیت ا...کاشانی نیزکه به همین ترتیب پرچم مخالفت با انگلیس را برداشته وخواهان یکپارچگی ملت برضد اجانب بود.

رهبر معظم انقلاب آیت ا... خامنه ای در بیانی فرمودندکه «قبل از پیروزی انقلاب اصلاً کسی فکرنمی کردکه می شود بر ضد حکومت پادشاهی قیام کرد و بتوان حکومت اسلامی تشکیل داد»

لذا در آن زمان اکثر علما مخالفت با شاه را درست نمی دانسته وحتی در بعضی موارد حرام می دانستند. در تلگرافهای ونامه هایی که بین شاه ومراجع رد و بدل می شد به خوبی جو حاکم برآن زمان روشن می شود که نظر علما در باره شعارهاچگونه بوده است.

نواب صفوی اعتقاد داشت وقتی بر مرحله یقین رسیدیم که بشریت را گمراه کرده اند وحق با اسلام است وباید جهان را نجات داد وبه راه راست واداشت ودیگر نباید سرخود را گرم کرد، لذا هرچه در توان داشت به کار برد تا رهبران نهضت را که در رأس آن دکتر مصدق وکاشانی بودند

متقاعد سازدکه شعار های ملی را به شعارهای اسلامی تبدیل نموده واین ملت به پا خواسته ویک پارچه را به سوی اسلام سوق دهند که در این صورت نه تنها نفت ایران ملّی می شود بلکه ایادی مرموز تمام بیگانگان از این مرز وبوم قطع خواهد شد. اما کسی گوش فرا نداد.

تحکیم موقعیت وجلب مراجع
در سال 1325 پرچم مرجعیت به دست آیت ا... بروجردی سپرده شدوایشان نیز در بیمارستان فیروز آبادی شهرری برای انجام عمل جراحی بستری شده بودند.

این قضیه بهترین فرصت را برای شاه ایجاد می نمود تا بتواند بوسیله جلب نظرایشان موقعیت خود را تحکیم بخشیده ودر ضمن یک عیادت متواضعانه با پشتوانه تبلیغاتی وعوام فریبانه چهره معصوم ومتدینی برای خود بوجود آورد وعملاً از کردار های ناپسند پدرش بیزاری جویداو بعد از عیادت از آیت ا... برو جردی مورد لطف آیت ا... واقع شد که بعد از آن تاریخ شاه جوان جان تازه ای گرفت ولقب شاهنشاه اسلام سپاه به خود داد.

تمام اقشار مردم ایران معتقد بودند که شاه مظهرملّیت است وبا هر ترتیب که شده باید او را برای همبستگی ملت ومملکت حفظ نمود.محمد رضا شاه که با چهرهای گشاده روی صحنه سلطنت ایران آمده بود بیشتر مورد توجه قرار گرفته بود و تنهاحزب توده که جانبدار سیاست روسیه در ایران بود باوجود شاه مخالف بود که آن حزب هم مورد تنفر همگان قرار داشت.

عمده مردم تصور داشتند که این شاه آن شاه نیست ومی تواند از این شاه نوجوان وخوش رو وعلاقمند به روحانیت یک پادشاه مسلمان ومفید درست کرد.

آیت ا...کاشانی هم در این مرحله از مبارزه، با مصدق وجبهه ملی هم صدا شد و همه باهم شعارضد انگلیس داده وخواستار ملی شدن صنعت نفت بودند. نواب صفوی یک جوان بیست وچند ساله بود و تمام حقائق نورانی اسلام را باتمام وجود درک کرده بود ودریافته بود که برای نجات بشریت یک راه وجود دارد وآن هم اطاعت بی چون وچرا ازفرامین اسلام است.

آرمان نواب صفوی و فدائیان اسلام اجرای احکام و حدود شریعت اسلامی در مملکت بود و برخی می گویند وی با گرفتن این قول از ملی گرا ها که بعد از پیروزی احکام اسلامی را پیاده می کنند به حمایت از آن ها پرداخت. حمایتی که آیت الله کاشانی تاثیر ویژه ای در شکل گیری آن داشت.

رژیم شاه برای اینکه اقلیت وارد مجلس نشوند، توسط هژیر به تقلب در انتخابات دست زد و به بهانه ترور شاه و دست داشتن آیت الله کاشانی در این ترور، آیت الله را بازداشت و به لبنان تبعید کرد.

در همین زمان شاهد فعالیت های گسترده ای از جانب فدائیان اسلام هستیم که سعی کردند تا با قتل هژیر مانع را از سر راه بردارند. با ترور هژیر و کاندیدا شدن آیت الله کاشانی و مصدق گروه اقلیت به مجلس راه یافتند.

با وجود اینکه نواب صفوی میانه خوبی با ملی گرا ها نداشت ولی با توجه به رهبری آیت الله کاشانی و به منظور حفظ وحدت مبارزات اسلامی و ملی از همگامی و همراهی دریغ نورزید.

چنان که نواب صفوی می گوید: «... به آیت الله کاشانی در لبنان نوشتم این نمایندگانی که به مجلس می روند چهره مذهبی ندارند، چگونه موافقید ما به خاطر این ها فعالیت کنیم.

آیت الله کاشانی در جواب نوشتند: این ها وکلایی هستند که برای ملی شدن نفت به مجلس می روند و این مسوولیت را می توانند انجام بدهند، پشت سر این ها نماز نخواهیم خواند.»

از آنجا که نواب صفوی به آیت الله کاشانی اعتماد داشت و او را فردی ضد استبداد و ضد استثمار می شناخت هنگامی که کاشانی از لبنان در نامه ای از نواب می خواهد که برای حضور نیرو های ملی گرا ها تلاش کند، نواب هم کمال همکاری و همراهی را علی رغم شک به افراد انتخاب شده تا رسیدن به مقصود و راه یابی آنان به مجلس ادامه می دهد.

هدف نواب در همراهی به آیت الله کاشانی فراهم کردن بستر و زمینه مناسب جهت ورود افراد مذهبی در عرصه سیاست بود چنان که مهدی عراقی می گوید: آیت الله کاشانی در جواب مرحوم نواب می گوید:

ما الان رجال دینی که در فن سیاست ورزیده باشند، نداریم چه بهتر اینکه این کار را ما مرحله ای بکنیم و بتوانیم در یک مرحله از رجال سیاسی که در فن سیاست ورزیده هستند و نسبتاً هم جنبه ملی دارند، استفاده بکنیم، تا در طی این دوران بتوانیم انسان هایی که متدین هستند یا سمت مذهبی دارند، تربیتشان بکنیم برای انتخابات؛ با این استدلال یک مقدار مرحوم نواب قبول می کند که در انتخابات شرکت کند.

به گمان توافقی میان آیت الله کاشانی، مصدق و نواب صفوی در حذف رزم آرا صورت گرفت و در این راستا به فدائیان اسلام اطمینان داده شد که زمینه تحقق خواسته هایشان یعنی برقراری حکومت اسلامی و ترویج فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ غربی، فراهم خواهد شود اما این «توافق» در عرصه عمل به فراموشی سپرده شد.

مهدی عراقی در این زمینه اشاره می کند که در جریان ملی شدن صنعت نفت و در اوج نهضت، هنگامی که رزم آرا به عنوان نخست وزیر مانع ملی شدن صنعت نفت شد، جلساتی میان ملی گرا ها به رهبری مصدق، نواب و آیت الله کاشانی برگزار می شود که نواب شرط شرکت در عمل و کشتن رزم آرا را، تشکیل حکومت اسلامی و گسترش فرهنگ اسلامی در جامعه ذکر می کند و می گوید:

«آقا جون فرض رزم آرا رفت، فردا و یک مرتبه مسئله ای پیش نیاید که حالا این بگذار باشد برای بعد. مسئله فرهنگ، رأس همه این هاست. بعد از مسئله نفت، فرهنگ را باید خیلی در آن وقت بکنید... چون این فرهنگ، یک فرهنگ اصیلی نیست، فرهنگ استعماری است، از اینجا حداقل باید شروع بکنیم.»

عاملی که باعث شد نواب صفوی قاطعانه در صحنه سیاسی وارد شود و به از بین بردن مخالفین نهضت اقدام کند، تحقق اسلام بود، بنابراین دلخوری وی از کاشانی و ملی گرا ها بعد از پشت گوش انداختن توافقات قبلی آنچنان دور از ذهن نبود.

نواب می گوید: «افراد جبهه ملی در منزل آقایی به من گفتند که خار راه ما رزم آرا است و شما رزم آرا را از بین ببرید، ما حکومت اسلامی را برقرار می کنیم. اما بعد از پیروزی آن را به وقت دیگری موکول کردند.»

با روی کار آمدن دکتر مصدق اختلافات به سرعت خود را نشان می داد. نواب مرتب بر اجراء قوانین اسلامی تأکید داشت ولی دکتر مصدق مسأله نفت را مسأله اصلی کشور می دانست.

سرانجام اختلافات منجر به زندانی شدن نواب شد. اسارتی که بیست ماه به طول انجامید، دامنه اختلافات را گسترده تر کرد و منجر به رنجش فدائیان اسلام از آیت الله کاشانی نیز شد.

هنگام زندانی شدن نواب، عبدالحسین واحدی مرد شماره ۲ فدائیان اسلام عامل دستگیری رهبر فدائیان اسلام را دکتر حسین فاطمی می دانست لذا محمدمهدی عبدخدایی که آن زمان نوجوانی ۱۵ ساله بود، دکتر فاطمی را بر سر مزار محمود مسعود ترور کرد ولی فاطمی جان سالم بدر برد و عبدخدایی دستگیر شد.

اختلافات ایجاد شده بین فدائیان اسلام که با قتل هژیر و رزم آرا زمینه ملی شدن صنعت نفت را فراهم کرده بودند و آیت الله کاشانی که با حمایت سیاسی و معنوی خود از جبهه ملی در مجلس پشتیبانی می کرد و اعضای جبهه ملی که از تریبون مجلس مدام بحث ملی شدن صنعت نفت را مطرح می کردند

از نقاط عبرت آموز تاریخ معاصر ایران است، چرا که این اختلاف بالاخره منجر به موفقیت کودتای ۲۸ مرداد، سقوط دکتر مصدق، تبعید آیت الله کاشانی و شهادت نواب و اعضاء برجسته فدائیان اسلام شد و در نهایت؛ نفت نه تنها حقیقتا ملی نشد بلکه امتیاز آن بدست شرکت های کنسرسیوم افتاد.

بر مبنای چنین قول و قرارهایی است که فدائیان اسلام برای برقراری حکومت اسلامی و بسترسازی جامعه اسلامی زمینه از بین بردن رزم آرا را فراهم می کنند و حکم قتل را هم آیت الله کاشانی صادر می کند.

در هنگام دستگیری و محاکمه، آیت الله کاشانی از این عمل دفاع کرده و می گوید: «چون مجتهد جامع الشرایط می باید و رزم آرا را مهدورالدم دانسته فتوای قتل را صادر کردم.»

شهید نواب صفوی عقیده داشت که باید اخلاق اسلامی ومسائل معنوی و انسانی را در نهضت خود در درجه اول اهمیت قرار داد. یکی از نکات بسیار جالب توجه در مبارزات شهید نواب صفوی این است که ایشان به یاران خود که برای اعدام انقلابی انتخاب می شدند می فرمود که پس از انجام وظیفه خود اسلحه خود را به زمین انداخته و الله اکبر بگوید وخود را تسلیم نماید.

این حرکت یاران نواب را می توان به چند دلیل تشریح کرد مسلماً رهبری که تمام وجودش داد خواهی از مظلومان ودفاع از حریم اسلام باشد حتی به نثار خون خود ویارانش حاضرنیست که به خاطر اعدام انقلابی شخصیتی فاسد وفرار عامل آن باعث اذیت شدن عده ای از مردم وبازجویی های پی درپی ودستگیری عده ای بیگناه بیانجامد.

نواب صفوی می خواست مخالفت خود را علناً با رژیم شاه وخیانتهای او بازگو کند وحقانیت خود را به همگان نشان دهد وبه آنها بفهماند که دراین راه از فداکردن خون خود ویارانش هیچ باکی ندارد وهدف اوجز تسلیم شدن یارانش اعدام های انقلابی و شعار الله اکبر سر دادن آنها مسیر نمی شد.

در اعلامیه ای که به مناسب شهادت امامی یکی ازیاران نواب صفوی در اعدام انقلابی منتشر شد نواب صفوی می گوید: امامی عزیز اگروظایف دیگر نبودما هم مانند تو به تلاوت کلام زیبای خدا بر فرازچوبه دار به صدا در می آمدیم ومثل تو آخرین نفس خود را با کلمه دلنشین زنده باد اسلام از گلوگاه خود خارج می ساختیم وباتقدیم سروجان وبا ریختن قطرات خونمان بر پای هدفمان،حقیقت واسلام بر تر از همه چیز وهیچ چیز برتر از اسلام نیست را تثبیت می کردیم.

برنامه حکومت اسلامی بقلم نواب صفوی بصورت فشرده در 185 صفحه چاپ ومنتشر شد که در قسمتی از این بیانات می گوید: ایران مملکت اسلامی است بایستی احکام اسلام اجراء شود واگر در مملکت اسلامی ایران تربیت اسلامی می بود ایران بهشت جهان بود.

در فصل دیگر این کتاب می گوید: آتش شهوت از بدنهای عریان زنان بی عفت شعله کشیده خانمان بشر را می سوزاند. شب وروز زنان ومردان در کوچه و بازار واداره ومدرسه وسائر اماکن عمومی با هم روبه روشده وشب و روز حس شهوت عمومی بدون حساب مشغول فعالیت وهیجان است.

شهید نواب صفوی در مورد اصل امر به معروف ونهی از منکر اینگونه ادامه می دهد که دائره ای تحت نظر علما پاک ومطلع برای تبلیغات وامر به معروف ونهی از منکر عمومی تشکیل داده از رادیو های موجود وجرائد ومجلات مستقلی در این راه استفاده کنند.

ایشان درمورد همه مسائل از جمله دانشگاه، وزارت فرهنگ، دادگستری، اجراء قانون، مساکنین وسالخوردگان در امر اجرائی دیگر یک حکومت نظرات خود را بیان می کند واین نشان از فکر بلند و تشکیل از یک حکومت اسلامی واجرای قوانین اسلامی واجرای قوانین بر طبق شریعت جعفری را می دهد واینکه هدف او چقدر بزرگ وجلو تر از زمان روزگار خود بود. اندیشه او سالهای آینده را ترسیم می کرد واو می خواست با شعار صد در صد اسلامی ظلم واستبداد را از ریشه بخشکاند وحکومت عدل را بر قرار سازد.

در تاریخ 14 /03 /1330 یعنی درست یکماه پس از احراز پست نخست وزیری مصدق، نواب صفوی دستگیر شد. چرا که نواب صفوی برای اجراء احکام اسلام وحسن استفاده از حکومتی که پشتیبانی مردمی دارد پیگیر بود ومصدق اعتنائی به نظرات نواب صفوی نمی داد.

نواب صفوی هنگامیکه از مصدق مأیوس شد و در حالی که آیت ا... کاشانی هم باشعار های اسلامی (به دلایلی)مخالف بود-نظر ایشان این بود که در موقعیت کنونی دادن اینگونه شعار به صلاح نیست- نامه شدید اللحنی به مصدق نوشت واز او خواست که کنار رفته وبیش از این چهره کریه خود را به ملت مسلمان ایران نشان ندهد متن نامه بدین شرح است:

هوالعزیز

8 شوال المکرم 372 ه. ق -30خرداد ماه 1332 ه. ش
آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر! پس از سلام شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید چنانچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجات بخش شما و مملکت، اجرا برنامه مقدس پیغمبر اکرم (ص) می باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده اجرا احکام مقدس اسلام باشید، قول می دهم که شما و مملکت را با یاری خدای توانا و به برکت اجرا احکام و تعالیم عالیه اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.

تهران- به یاری خدای توانا سیدمجتبی نواب صفوی.

مصدق هم این نامه را تلقی به تهدید نموده ودفتر نخست وزیری خود را به خانه خود انتقال داد به بهانه ای واهی -که چندین سال قبل در شهرستان ساریکه شهید نواب براثر نطق شدیدی که در میان جمعیت نموده مردم مسلمان به هیجان آمده وبه خیابانها ریخته وشیشه های مشروب رادر بعضی مغازه های مشروب فروشی شکستند ومشروب فروشی ها شکایت کرده اند وحالا نواب باید کیفر آنهارا بدهد -لذا حکم دستگیری ایشان توسط دولت آزادی خواه و مردمی مصدق داده شد. ایشان را حدود 20 ماه در زندان قصر بدون محاکمه زندانی کردند.

نواب صفوی در مصاحبه ای که بعد از آزادی در محله سر چشمه تهران درمنزل یکی از دوستانش از ایشان گرفته شد جملاتی بیان کرد که ذکر مواردی از آن خالی از نکته نیست:

خبرنگار: آیا با آزادی شما جلسات شبانه فدائیان اسلام مجدداً تشکیل خواهد شد وممکن است بگوئید دراین جلسات بر نامه شما چیست؟

نواب صفوی:این جلسات تابحال هم تعطیل نبوده ومرتب تشکیل می شده وبرنامه ها هم طبق اصول عمیق امر به معروف ونهی از منکر می باشد ما در این جلسات برادران دینی را به أمور دینی واقف ساخته وطبق دستور اسلام آنهارا تربیت می کنیم.

خبرنگار: آیا به عقیده شما ترور عده ای برای پیشرفت قوانین اسلامی لازم است؟

نواب صفوی: کلمه ترور اصولاً در جایی استعمال می شود که مناسب با جهاد وفدا کاری نیست در صورتی که فرزندان اسلام که بی محابا در راه خدا علناً جان بازی می کنند جهاد دفاعی است.

دولت آمریکایی مصدق
مصدق عقیده داشت که می تواند تحت عنوان سیاست موازنه منفی انگلیس را از روس ترسانده وبا استعداداز آمریکا ی تازه وارد مشکلات خود را بر طرف کند غافل از اینکه رفته رفته دارد ملّت و مملکت رابا دست خود وارد دامی می کند که از پیش برای اوگسترده شده است وشاه نیز قرارو مدار آن راقبلاً گذاشته بود و این همان دامی است که آمریکای جهان خوار تحت عنوان نجات ایران ازخطر کمونیسم برای کشور افکنده بود.

مصدق که دیگر پناهگاهی جز آمریکا برای خود تصور نمی کرد ودر طول مبارزات خود اتکائی به دین نداشت ودچار گرفتاریهای شدیدی شده بود- از جمله نتوانستن فروش نفت ملّی شده، وضع نامطلوب معیشت مردم و کم شدن ذخیره ارزی کشور و. ..- با آمریکا وارد گفتگو شد تا بتواند مشکلات پیش روی خود را حل کند.

تحلیل فدائیان اسلام
فدائیان اسلام ودر رأس آنها شهید نواب صفوی همچنان معتقد بودند که ایران برای حفظ کیان وسعادت خود باید مستقل باشد. وباید به هر قیمتی که شده روی پای خود بایستیم وصبر کنیم.

درتاریخ 9 /12 /1331 که مصادف باکودتای زاهدی بر ضد مصدق بود شاه تصمیم گرفت که از ایران برود تا اینکه آیت ا... کاشانی نامه ای به شاه به این مضموم نوشت:

به عرض اعلی حضرت همایون شاهنشاهی می رساند همانطوریکه ضمن نامه رسمی هیئت مجلس شورای اسلامی نظر خود را دائر بر عدم صلاح مسافرت اعلی حضرت همایونی بعرض رساندیم اینک بدینوسیله بار دیگر نظر خود را تایید می نمایم.

متن پیام آیت ا... بروجردی
«با اظهار تأسف از واقعه اخیر چون اطمینان دارم که اعلی حضرت همایونی و جناب آقای نخست وزیر کمال علاقه با استقلال و عظمت کشور ایران دارند امید و انتظار دارم که کما فی السابق اتحاد و اتفاق را حفظ نموده که عناصر منحرف واخلالگر فرصتی بدست نیاورده که با نتیجه موجبات اغتشاش و بی نظمی فراهم گردد»

بالاخره زمانی که آمریکا دولت مصدق را به نفع منافع خود نمی دید تصمیم گرفت که حمایت خود را از او برداشته وشاه هم دنبال فرصتی برای سر نگونی مصدق بود ومصدق هم که متوجه این اوضاع شد در ضمن یک مصاحبه ای لحن خود را نرم کرده وگفت دولت، خدمتگذار ملّت است سلطنت یک مقام عالی وتشریفاتی است که باید مورد احترام ما ملّت باشد ودولت وسلطنت هر دو موظفندکه مجری اراده ملّت باشند.

در تاریخ 10 /04 /1332مصدق باهمان اکثریت بی رمقی که در مجلس داشت کاشانی را از ریاست مجلس انداخته ودکتر عبدا... معظمی را مورد اعتماد خودش را جایگزین او ساخت.

بعد از چند روز این اکثریت از نمایندگی مجلس استعفا دادند ومصدق هم برای انحلال مجلس تصمیم به رفراندوم عمومی گرفت که علاوه برتحریم آیت ا... کاشانی باانجام این کار، بالاخره رفراندوم بر گزار شد وبا رأی بالای مجلس دوره هفدهم منحل گشت. بعداز انحلال مجلس ابهام بیشتری بر اوضاع سیاسی ایران حاکم شد.

پس از کودتای 28مردادهیچکس قدرت یا جرأت اظهار وجودی در مقابل شاه ندارد نواب صفوی بعداز فرستادن نامه فشرده وتهدید آمیزی برای سر لشکر زاهدی وبرحذر داشتن او ازضدیت با اسلام و مسلمین در روز سه شنبه 03 /06 /1332 پنج روز بعد از کودتا که شاه از پناهگاه همیشگی خود اروپا باز گشته بود دسته دسته رجال به در بار رفته وبازگشت او را تبریک می گفتند که نواب صفوی اعلامیه ای انتشار داد که قسمتی از آن به شرح ذیل می باشد:

شاه ونخست وزیر وهیئت حاکمه تا در برابر حقائق قرآن عملاًتسلیم نگردیده احکام حیات بخش اسلام را اجرا نکنند قانونی نبوده و رسمیت ندارد.

فرمان خدا بالا تر از هر فرمانی بوده اطاعتش واجب تر از هر کسی است وهر کسی عملاً با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است من بهمین دلیل با دولت مصدق بشدت مخالف بودم. نقل از کیهان 03 /06 /1332پس از باز گشت نواب از مصر و اردن امام جمعه تهران دکتر سید حسن امامی از نواب وقت ملاقات خواسته بود.

وی انگیزه دیدار خود را چنین می گوید: که او از جانب شاه به دیدار نواب صفوی آمده وپیغام آورده است که اعلی حضرت برای تجلیل از مقام فضل وکمال آقای نواب صفوی نیابت تولیت آستان قدس رضوی را با ایشان تفویض می کنند واختیار می دهند که آقای نواب صفوی در آمد آنجا را با نظر خود بمصارف شرعیه برسانند و او از حمایت کامل اعلی حضرت بر خوردار باشد مشروط بر اینکه در کار سیاست مملکت هیچ مداخله ای نداشته باشد.

شهید نواب در مقابل چنین در خواستی به خشم در آمده ومی گوید: پسر عمو اینکه بشما می گویم مکلف هستید که عیناً به این توله سگ پهلوی برسانید به او بگوئید که تو می خواهی مرا با دادن پست ومقام و پول فریب بدهی وخودت آزادانه هر کاری که می خواهی با دین خدا و مملکت اسلام انجام دهی این محال است من یا تورا می کشم و به جهنم می فرستمت وخود به بهشت می روم ویا تو مرا می کشی وبااین جنایتت باز هم بجهنم رفته ومن به بهشت ودر آغوش اجدادم می روم ولی در هر حال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم توهر کار که می خواهی انجام دهی.

مصاحبه یک خبر نگار پاکستانی با شهید نواب صفوی
روز نامه نگار پاکستانی می نویسد: نواب مخالف سر سخت هیئت حاکمه درایران بود. او به من گفت: مایقین داریم کشته خواهیم شد اگر امروز نباشد فردا خواهد بود ولی خون ما اسلام را آبیاری خواهد کرد نهضت اسلامی امروز احتیاج مبرمی به قطرات خون و اجساد این فدائیان دارد.

قسمتی از وصیّت نامه شهید نواب
آه براه خواستم که دنیا را در برابر حقائق اسلام تسلیم نموده اسلام ومسلمین جهان را از چنگال جهل و شهوت وظلم نجات داده احکام منور اسلام را اجرا نموده حیات نوینی با نشر اشعه معارف اسلام برپیکر مردگان بشر امروز بیاری او ببخشم وحقیقت جات انسانیت را جلوه گر سازم واگر هزار سال هم براین سئوال پرچم فداکاری راه خدا ومحمد وآل محمد را بیاری ذات اقدسش بدوش ناتوان خویش می کشیدم عاقبت مرگ بوده باید همه اینها مقدمه تحصیل رضای خدا بوده باشد تا برای قلب شفا ونوری وبرای آخرت سر افرازی وسودی داشته باشد والا هیچ نیت المومن خیر من عمله.

سیدمجتبی نواب صفوی با انتشار کتابی تحت عنوان جامعه و حکومت اسلامی یا اعلامیه فداییان اسلام، به تبیین دیدگاه ها و برنامه های پیشنهادی حکومت اسلامی همت گماشت.

او در این کتاب ضمن بررسی مفاسد موجود در جامعه به نمایاندن راه های اصلاح عموم طبقات اجتماعی پرداخت. نواب افزون بر تقاضای اصلاحات در سطح روحانیت و مرجعیت، خواستار دگرگونی در وزارت خانه های فرهنگ، دادگستری، کشور، دارایی و دستگاه های دولتی آن زمان شد و آن گاه از چگونگی مجلس شورا و کیفیت انتخابات صحیح مجلس اسلامی بحث کرد.

در اداره کشور، نواب صفوی به قوه قضائیه اهمیت زیادی داده و معتقد بود امنیت برای افراد در جامعه، تنها در سایه قوه قضائیه به وجود می آید؛ ضمن آنکه قوه قضائیه، باید از استنباط، فقاهت و اجتهاد تهی نباشد.

برخی از برنامه های اصلاحی نواب برای حکومت چنین بود

1- مهم ترین اصلاح باید از وزارت فرهنگ (دبستان، دبیرستان و دانشگاه) آغاز شود. علت اینکه آموزش در ایران بوعلی، زکریا و صنعتگر تربیت نمی کند، به دلیل حاکمیت رجال جنایت پیشه بر آن است. لذا باید کادر آموزش و پرورش عالی، از عالمان و متخصصان مسلمان باشد.

2- نظام مالیاتی باید بر مبنای احکام اسلام و از طریق تبلیغ صورت گیرد نه نظام ظالمانه و زور.

3- اصلاح وزارت دادگستری در دو جهت باید صورت پذیرد:

الف) انقلاب در قوانین، یعنی تبدیل کلیه قوانین به قوانین مدنی، حقوقی و جزایی اسلام.

ب) تربیت فقها برای قضاوت.

4- اصلاح قانون انتخابات، به طوری که اصل انتخابات آزاد باشد و نمایندگانی از مسلمان های پاک انتخاب شوند. کلیه قوانین خلاف اسلام لغو و دوباره قانون نظارت علمای طراز اول اجرا شود.

و اکنون می بینیم با شکل گیری انقلاب اسلامی، بسیاری از ایده های آن شهید بزرگ به بار نشسته است.

تاریخ دستگیری 1 /09 /1334 وروز شهادت 27 /10 /1334 بود که متأسفانه بجز تعداد معدودی از علما از ایشان حمایت نکردند واز نقشه شوم شاه برای جدایی دین از سیاست ومملکت داری مطلع شدند.

نواب در منظر علما
آیت الله العظمی سیدصدرالدین صدر
در سال 1951 میلادی هنگامی که نواب را برای شرکت در مؤتمر اسلامی در مصر دعوت می کنند، مرحوم نواب تصمیم می گیرد به نیابت از خود، فردی را اعزام کند، اما مرحوم آیت الله صدر به او می گویند:

"من به عنوان مجتهد دستور می دهم که شما خودتان بروید و در مؤتمر شرکت کنید. " مرحوم نواب به این امر گردن می نهد و به مصر می رود و در دانشگاه الازهر علیه انگلیس و مطامع او در منطقه، نطق آتشینی ایراد می کند، به شکلی که غوغایی برپا می شود و مقامات مصر به شدت نگران می شوند و محترمانه از او می خواهند که آن کشور را ترک کند.

در سال 1333، محمدمهدی عبدخدایی، همراه با شهید خلیل طهماسبی و سیدمحمد واحدی در قم به دیدار آیت الله صدر می روند. آیت الله صدر دچار بیماری حاد قلبی بودند و پزشکان معالج ایشان، حتی ایستاده نماز خواندن را نیز برای وی ممنوع کرده بودند.

اتاق محل اقامت ایشان هم در طبقه دوم ساختمان قرار داشت و لذا نمی توانستند برای دیدار کسی به طبقه پایین بیایند، با این همه برای دیدن این سه تن می آیند و می گویند: "چون شما را سرباز امام عصر (عج) می دانم، این ناراحتی را بر خود هموار کردم تا به دیدارتان نائل شوم.

" مرحوم خلیل طهماسبی می گوید: "حضرت آیت الله! من مقلد شما هستم، استدعا دارم از نظر شرعی، تکلیف مرا معلوم کنید. " آیت الله صدر در پاسخ می فرمایند: "من تاکنون هر راهی را که نواب رفته تأیید کرده ام و هم اکنون هم تأیید می کنم. راه شما درست است. همین راه را ادامه دهید. "

رحلت آیت الله صدر، پایگاه بزرگی را از فدائیان اسلام که عمدتاً مقلد ایشان بودند، گرفت

آیت الله العظمی سیدشهاب الدین مرعشی نجفی
در آبان سال 1332، هنگامی که محمدمهدی عبدخدایی همراه با مرحوم نواب، عبدالحسین واحدی و خلیل طهماسبی به قم می روند، آیت الله مرعشی که در آن زمان از مدرسین شاخص حوزه علمیه قم و امام جماعت صحن مطهر، در دیداری که با آنان داشتند، گفتند: "چنانچه حکومت اسلامی را تشکیل دهید، من وزیر فرهنگ آن حکومت خواهم بود.

" شایان ذکر است که آیت الله مرعشی نجفی از حامیان عمده مالی مرحوم نواب در میان علمای قم بود و مکاتبات زیادی میان ایشان و شهیدان نواب و واحدی در ارتباط با ارسال کمک های مالی وجود دارد.

آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امینی نجفی
علامه امینی در خیابان خیام، گذرقلی، منزلی داشتند که تابستان ها برای غلط گیری کتاب الغدیر که در ایران چاپ می شد، به آنجا می آمدند. ایشان در ملاقاتی که در زندان قصر با شهید نواب داشتند به او می گویند که محمدمهدی عبدخدایی، سیدمحمد واحدی و خلیل طهماسبی به هزینه ایشان به نجف بروند و تحصیل کنند

زیرا به اعتقاد ایشان آنها می توانند مرجع شوند. شهید نواب در پاسخ می گوید: که اسلام و حوزه علمیه، متفکر و نظریه پرداز، فراوان دارند اما سرباز ندارند و آنها تصمیم گرفته اند سرباز اسلام باشند. علامه امینی این سخن را بسیار می پسندند.

آیت الله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری
پس از جنگ دوم جهانی که انگلیس و اسرائیل، فلسطین را اشغال کردند، فدائیان برای کمک به آنها، دفتری را افتتاح و کمک های مالی را گردآوری کردند. مرحوم خوانساری به شدت از این کار حمایت کردند و در مقابل اعتراض کسانی که چنین برخوردهایی را نامناسب تشخیص می دادند، به آنها گفتند که اگر کمک نمی کنند، دست کم کارشکنی هم نکنند و بگذارند کسانی که به وظایف دینی خود آشنا هستند و شجاعت انجام اقدامی عملی را دارند قدم پیش بگذارند.

آیت الله خوانساری، خود فردی مجاهد بودند و با انگلیسی ها سابقه مبارزه داشتند. ایشان پیوسته از نواب و عملکرد فدائیان اسلام حمایت می کردند. حتی یک بار در شب تولد حضرت سیدالشهدا (ع)، هنگامی که مرحوم عبدالحسین واحدی به منبر رفت، آیت الله خوانساری یک ساعت پای منبر او نشستند و سپس او را مورد تشویق و تفقد قرار دادند.

نتیجه
با نگاهی دوباره به زندگی و فعالیت های شهید نواب صفوی و سلوک سیاسی ایشان می توان چند نکته مهم را در عملکردهای ایشان به وضوح دید؛ایمان و اعتقاد راسخ به برنامه های اسلام، غیر خدا را هیچ انگاشتن و بصیرت مقتضی با زمان معاصر خود آن شهید بزرگوار که مهمترین عوامل به ثمر نشستن خون آن بزرگوار است.زندگی ایشان الگوی خوبی برای طلاب (بویژه در حضور سیاسی) می باشد که جا دارد نگاه های بیشتری را متمرکز این نکته نمود.

منابع
1. سید مجتبی نواب صفوی،اندیشه ها،مبارزات و شهادت او-منشور برادری-1360

2. فرزانه نیکو برش راد،دولت مصدق و فدائیان اسلام،۱۳۸۸

3. راهنمای حقوق برادری،نواب صفوی،1329ق

4. روزنامه کیهان

مصطفی علی پور، ابراهیم عسگری

نظر شما