موضوع : پژوهش | مقاله

تأثیر مزاح بر رذائل اخلاقی

مجله  بلاغ عظیم  شماره هشتم و نهم، تابستان و پاییز 1391 

نویسنده : حسن پور، حسین
چکیده
حسن و قبح مزاح، به صورت دائمی نیست و همانند نمک در غذا می باشد و باید به اندازه باشد. پس می توان مزاح را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم کرد:

1- مزاح ممدوح: آن است که در آن حد و مرز مزاح رعایت شده است. هدف از آن برای ادخال سرور و از بین بردن غم و اندوه از قلب مؤمنین می باشد و ائمه معصومین(ع) آن را از صفات و سرگرمی های مؤمنین خوانده اند.

2- مزاح مذموم: آن است که در آن، حد و مرز مزاح رعایت نشده است و به افراط و گناه کشانده شده است که این چنین مزاح هایی را ائمه معصومین(ع) نهی کرده اند و آنرا از نشانه های شخص احمق و نادان می خوانند و برای این نوع از مزاح آثار بدی شمرده شده که از جمله آنها می توان به خفّت نفس، میراندن دل و فراموشی آخرت اشاره کرد و این مزاح است که موجب پدید آمدن بسیاری از رذائل است.

مقدمه
امام باقر(ع): «إِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِی الجَماعَهِ بِلا رَفَثٍ». قطعاً خداوند شوخ طبعی در جماعت را به شرط آنکه گناه نکند دوست دارد( مجلسی،1037ق:60/73 ).

کمتر جامعه ای را می توان یافت که در آن مزاح وشوخ طبعی نباشد و همانا مزاح و شوخ طبعی، از خوش خلقی بوده و در روابط اجتماعی بسیار مفید می باشد.

البته باید توجه داشت از جمله آفات زبان(که مانند دیگر آفات باید به آن توجه نمود) مزاح وشوخ طبعی می باشد که اگر از حد و مرز اعتدال عبور کند، آثار نامطلوبی خواهد داشت.

در این تحقیق با رجوع به تفاسیر، روایات و کتب اخلاقی، مزاح را به دو قسم تقسیم کرده و اهداف هر کدام را به قدر وسع بررسی کرده ایم. در ادامه به بررسی این که آیا مزاح، در اصل، گناه بوده یا نه پرداخته؛ درآخر رابطه مزاح با رذائل اخلاقی را مورد بررسی قرار داده و به تأثیر مزاح بر رذائل اخلاقی پراخته ایم.

از جمله کتب اخلاقی که در این زمینه نگاشته شده، می توان به محجّه البیضا (فیض کاشانی)، جامع السّعادات (علامه ملّا مهدی نراقی)، نقطه ی آغاز در اخلاق عملی (آیت الله مهدوی کنی) و کتاب اخلاق در قرآن ( آیت الله العظمی مکارم شیرازی) اشاره کرد. در این تحقیق سعی شده با استفاده از این کتب و بررسی مطالب آن، نگاهی جزئی تر به این موضوع داشته باشیم.

مزاح
شوخ طبعی و مزاح از خوش خلقی می باشد و در روایات متعدّدی، پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) تشویق به مزاح کرده اند. البته باید توجه داشت افراط در مزاح، در شریعت مقدّس نهی شده است و از همین رو است که مزاح را میتوان به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم کرد.

مزاح ممدوح
آنچه از مجموع روایات اسلامی و کلمات بزرگان اخلاق استفاده می شود مزاح تا حدّی مطلوب است؛ زیرا پیشوایان دینی ما، شوخی را به طور مطلق نهی نکرده اند وحتی در شرایطی هم ستوده اند. لازم به ذکر است که گاهی حضرت رسول اکرم(ص) نیز شوخی می نمودند؛ چنانچه می فرمایند: «إنی أمزح و لا أقول الا حقاً» من مزاح می کنم ولی سخنی جز حق نمی گویم(محمدی ری شهری،1390: 1116/2 ).

عن یونس الشیبانی، قال: قال لی ابو عبد الله علیه السلام: «کیف مداعبه بعضکم بعضاً؟ قالت قلیلاً، قال فلا تفعلوا؟ فان المداعبه من حسن الخلق و انک لتدخل بها السرور علی اخیک و لقد کان رسول الله(ص) یداعب الرجل یرید ان یسره»(طباطبایی،1378: 48/1).

از یونس شیبانی روایت شده است که امام صادق(ع) به من فرمودند: «شوخی کردنتان با یکدیگر چه طور است؟ گفتم: کم است. فرمودند: چرا با هم مزاح نمی کنید؟

مزاح از خوش اخلاقی است، همانا با شوخی می توانی برادر دینی ات را مسرور نمایی؛ رسول خدا(ص) با مردم شوخی می کرد و منظورش مسرور ساختن آنها بود» شوخی ومزاح کردن، از جمله اموری است که اگر در آن گناه نباشد، خداوند آن را دوست دارد و حتی در روایات معصومین(ع) داریم که مزاح و شوخ طبع بودن از جمله صفات و سرگرمی های مؤمنین و نشانه جوانمردی و مروت می باشد.

امام باقر(ع) میفرمایند: «ان الله یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث» ( مجلسی،1037ق:60/73 ).قطعاً خداوند انسان شوخ طبع را به شرط آنکه گناه نکند دوست دارد.

پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: «المؤمن دعب لعب و المنافق قطب غضب»(حرانی،1389: 85 ). مؤمن شوخ طبع و مزاح است و منافق اخمو وخشم جو است.

امام باقر(ع) می فرمایند:«لهو المؤمن فی ثلاثه اشیاء: التمتع بالنساء و مفاکر الأخوان و الصلاه باللیل»(ابن بابویه،1389: 234/1). سرگرمی مؤمن سه چیز است: کامیابی با زنان، شوخی و مزاح با برادران و نماز شب.

حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند: «ستّ من المروءه: ثلاث منها فی الحضر و ثلاث منها فی السفر. .. واما التی فی السفر: فبذل الزاد و حُسن الخُلق و المزاح فی غیر المعاصی»(همان: 450/1). شش چیز از مروّت است: سه چیز در وطن و سه چیز در سفر... و امّا آن سه چیزی که در سفر است: بخشیدن توشه و حُسن خلق و مزاح کردن به غیر معصیت خدا.

مزاح مذموم
همانگونه که آورده شد، مزاح به طور مطلق نهی نشده است، بلکه مزاحی منهی می باشد که در کمّ وکیف آن رعایت اعتدال نشده است.چنانچه در باب نهی از افراط در مزاح، پیامبر خدا(ص) فرموده اند: «کثره المزاح یذهب بماء الوجه.»( محمدی ری شهری1390: 1118/2 ). شوخیِ زیاد، آبرو را می برد.

و حضرت امیر المؤمنین علی(ع) فرموده اند: «فی السفه و کثره المزاح الخرق.» ( تمیمی آمدی،1410: 6523 ).در کمی بردباری و بسیاری مزاح،حماقت و کم عقلی است و به گفته بعضی از بزرگان: «المزاح فی الکلام کالملح فی الطعام» مزاح در سخن مثل نمک در طعام است (که اگر از حد بگذرد شور شود و اگر کم شود بی نمک) و در باب کیفیتِ مزاح، مزاح هایی مذموم می باشد که درآن گناه و یا چیزی باشد که سبب دوری رحمت الهی می شود.

چنانچه امام باقر(ع) فرموده باشند: «ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث» (محمدی ری شهری،1390: 1116/2 ) قطعاً خداوند شوخ طبعی در جماعت را به شرط آن که گناه نکند دوست دارد و در برخی از روایات که بدون قید مزاح را نهی کرده اند به هر دوقسم بالا (یعنی هم به کم وهم کیف در مزاح مذموم ) اشاره دارند.

امام صادق (ع) به ابو جعفر بن نعمان احول سفارش می کند: «یاابن نعمان، إن اردت ان یصفوک ود اخیک فلاتمازحنه.» ( حرانی،1389: 558 ).ای پسرِ نعمان اگر خواهی برادرت با تو خالصانه دوستی نماید به هیچ وجه با او شوخی مکن. حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند: «لا تمزح فیذهب بهاوک» ( میرزایی،1389: 375، ح2303 )، شوخی مکن، زیرا ارزش تو را از بین می برد و از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «سه چیز نشانه احمق است: 1-مزاح بسیار 2- سرگرمی های ناروا 3- تندی و خشونت» (جنتی،1382: 13). حال شاید این سؤال پیش بیاید آیا اصل در مزاح منهی بودن است؟ و آیا کلمه «لا تمزح» دلالت براین می کند که مزاح گناه است؟

آیا مزاح در اصل گناه است؟
محقّق گرانقدر مرحوم فیض کاشانی در کتاب «المحجه البیضا» بحث بسیار مشروحی پیرامون آفات زبان دارند که در آن بیست نمونه آفت برای زبان می شمارند که یکی از آنان، شوخی های رکیک و زشت است.

حضرت محمد مصطفی(ص) فرموده اند: «معصیت نه همان باشد که خمر خورند یا زنا کنند یا دزدی کنند؛ بلکه هرزه گفتن و خندیدن به قهقهه و مزاح کردن، همه معصیت های بزرگ اند و بر همه کس واجب باشد از آن باز ایستد و دیگران را باز دارد» (قضاعی،191:1361).

ولی در جای دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است: «ما من مؤمن الا فیه دعابه»(طباطبایی،1378: 49 )، مؤمنی نیست مگر این که در او مزاح باشد. و اگر بخواهیم این دو مطلب را جمع کنیم به فرمایش حضرت علّامه طباطبایی(ره) می رسیم که می فرمایند: «بعضی از افعال، حسن و قبحش دائمی نیست، بلکه به حسب اختلاف احوال و اوقات و مکانها و مجتمعات مختلف می شود، مانند: خنده و مزاح که نزد دوستان هم قطار خوب و نزد بزرگان بد است. در مجالس سرور و جشن ها خوب و در مجالس ماتم و عزا و مساجد زشت است.» (موسوی همدانی،1374: 11/5).

بررسی یک نظر
علّامه ملّا مهدی نراقی در کتاب جامع السّعادات درباره شوخی می فرمایند:« اصل آن مذموم و منهی است، ودلیلش یا خفّت نفس است که در این صورت از رذائل قوّه غضبیّه خواهد بود یا تمایل و کشش نفس به آن، یا شاد نمودن بعضی از اصحاب دنیا به طمع مالشان، که در این صورت نیز از رذائل قوّه شهویه خواهد بود» (نراقی،1390: 144/2).

در توجیه کلام ایشان باید گفت: اوّلاً حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) شوخ طبع بودند و از ایشان روایت است که می فرمایند: «إنی أمزح ولا اقول الا حقاً» ( محمدی ری شهری،220/2) و «المؤمن دعب لعب و المنافق قطب غضب» (حرانی،1389: 85 )،

مؤمن شوخ طبع و مزاح است و منافق اخمو و خشم جوست. با توجه به این مطلب به نظر می رسد که شوخ طبعی و مزاح در دین مبین اسلام، به طور مطلق نهی نشده است.

حضرت امام محمّد باقر(ع) فرمودند: «ان الله یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث» (مجلسی،1379: 60/73). قطعاً خداوند شوخ طبعی در جماعت را به شرط آنکه انسان گناه نکند دوست دارد.

ثانیاً، اینکه گفته شد: «تمایل و کشش نفس به آن یا شاد نمودن بعضی از اصحاب دنیا به طمع مالشان، که در این صورت نیز از رذائل قوّه شهویه خواهد بود.»

به نظر می رسد که لزوماً هدف از شوخی، شاد نمودن اهل دنیا به طمع مالِشان نیست، بلکه همانگونه که آورده شد حضرت رسول اکرم(ص) از مزاح برای یک هدف انسانی مطلوب بهره می گرفت و دل های غمگین را پر از سرور می کرد.

البته علّامه نراقی در ادامه آورده اند: « آنها، البته کم بودند. آنها می توانستند به گونه ای مزاح کنند که از حق خارج نشوند، اما غیر آنها هرگاه که راه مزاح را در پیش می گیرند؛

چه بسا که به افراط و باطل می افتند پس اولی برای امثال ما ترک آن است، به صورت مطلق»به نظر می رسد اینکه بخواهیم شوخ طبعی را منحصر به أئمه معصومین(ع) کنیم، شاید سزا نباشد؛ زیرا أئمه معصومین(ع) مردم را نیز ترغیب به این کار می کردند.

مزاح های مذموم
همانگونه که علّامه طباطبایی فرمودند: حُسن وقبحِ مزاح، دائمی نیست، بلکه در هرجا حکمی دارد.حال باید آسیب شناسی کنیم که کدام مزاح مذموم است؟

و آیا میتوان یک قانون کلی برای حد و مرز مزاح وضع کرد یا نه؟ امام علی(ع) می فرمایند: «چهار چیز است که خدای تعالی آن را نپسندد و سخت دشمن دارد. اوّل بازی کردن در نماز؛ دوم هرزه گفتن در حال روزه؛ سوم- مزاح کردن در حال قرآن خواندن؛ چهارم خندیدن در گورستان» ( قضاعی،1361: 81 ).

از نکته های مهمّی که باید در شوخ طبعی ومزاح دانست این است که شوخ طبعی و مزاح افراطی در روایات بسیار مذموم بوده و هرگاه در روایات شوخی را نهی کرده اند، شاید بتوان گفت: یکی از موارد آن شوخی زیاد ونسنجیده می باشد که در برخی از روایات به صراحت به این مطلب اشاره شده است. پیامبر خدا(ص) فرموده اند: «کثره المزاح یذهب بماء الوجه» (محمدی ری شهری،1390: 1118/2 ).

شوخی زیاد آبرو را میبرد. و حضرت امیر المؤمنین علی(ع) فرموده اند: «فی السفه و کثره المزاح الخرق» ( تمیمی آمدی،1410: ح6523 ).در کمی بردباری و بسیاری مزاح، حماقت و کم عقلی است.و حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمایند: « مزاح هر چند هیچ خلافی در آن نباشد، اگر زیاد شود، غالباً آثار منفی دارد و به گفته بعضی از بزرگان « المزاح فی الکلام کالملح فی الطعام» مزاح در سخن مثل نمک در طعام است (که اگر از حد بگذرد شور شود و اگر کم شود بی نمک) (مکارم شیرازی،1389: 173/3 ).

یکی از مواردی که در شوخی، بعضی از مردم به آن توجّه نمی کنند دروغ به شوخی می باشدکه در دین اسلام از آن نهی شده است؛ چنانچه حضرت محمّد مصطفی(ص) فرمودند: «دروغ گویی معصیت باشد، اگر چه بر سبیل مزاح باشد» (قضاعی،1361: 237 ).

الاصبغ بن نباته قال سمعت علیاً (ع)یقول: «سته لا ینبغی ان سلم علیهم: الیهود و النصاری و... و المتضحکون بسب الامهات والشعرا» (ابن بابویه،1389: 459/1 )، شش دسته اند که سزاوار نیست به آنان سلام کرد:

یهودی و مسیحی و.... شوخی کنندگان با ناسزاگویان به مادران و شاعران (بیهوده گویان). حال با توجه به احادیث بالا می توان نتیجه گیری کرد که مزاحی مذموم است که یا در آن افراط شود و حد و مرز آن رعایت نشود یا اینکه در آن گناهی صورت بگیرد یا اینکه فعلی یا گفتاری باشد که از رسیدن رحمت خدا به انسان جلوگیری کند.

مزاح چگونه با رذائل اخلاقی رابطه دارد؟
مزاح با بعضی از رذائل اخلاقی رابطه مستقیم دارد. همانگونه که آورده شد افراط در مزاح مذموم است و دلیلش حماقت وکم عقلی است که از رذائل قوّه عقلیه «یا خفت نفس است و یا (مقدمه سازِ کینه و دشمنی خواهد بود) که در این صورت از رذائل قوّه غضبیّه خواهد بود» ( نراقی،1390: 143/2 )،

باتمایل و کشش نفس به آن، یا باعث شهوت جنسی می شود که در این صورت از رذائل قوّه شهویّه می باشد یا «دشنام و فحش است که انگیزه اش در بعضی افراد حبّ مال است که از رذائل قوّه شهویه به شمار می رود، با این تفاوت که فاعلِ مباشر در این امرها، قوّه غضب است و هیجان و التهابِ آن، هرچند این مداخله با قوّه شهویّه حاصل آمده است ( همان: 425/1).

حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:«من کثر مزاحه أستجهل» (تمیمی آمدی،1410: 584)، هر که مزاحش فراوان باشد نادانش شمرند.« من کثر مزاحه استحمق» (همان:588)، هرکه مزاحش زیاد باشد ابله خوانده شود.

نکته ای که می توان در اینجا به آن اشاره کرد این است که: در مقابل جهل، عقل می باشد و در تعریف عقل، امام موسی کاظم(ع) می فرمایند: «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان.» ( کلینی،1377: 11/1 ).

عقل آن چیزی است که به وسیله آن، خدا پرستش شود و بهشت به دست آید. طبق این حدیث می توان نتیجه گرفت که با جهل نمی توان خدا را پرستید و همچنین شخص جاهل از بهشت محروم می ماند.

پس به طریق اوّلی میتوان نتیجه گرفت که شخصی که بسیار شوخی می کند، نمی تواند خدا را بپرستد و از بهشت نیز محروم می ماند و دلیلش نیز این است که این نوع از شوخ طبعی و مزاح سبب خفّت نفس و منشأ فتنه و غضب می باشد و گاه سبب آزار و اذیّت دیگران شود.

حضرت امام موسی کاظم(ع) به یکی از فرزندانشان می فرمایند: «ایّاک والمزاح فانّه یذهب بنور ایمانک و یستخفّ بمروءتک.» ( همان: 488/4 ). از مزاح بپرهیز که نور ایمان تو را ببرد و مردانگی ات را سبک کند.

به نظر می رسد هنگامی نور ایمان از قلب انسان خارج می شود که جای آن چیز دیگری که سنخیتی با آن ندارد، قرار بگیرد که در نتیجه سبب دوری از پروردگار خود شده و از آنجا که اراده وی نیز کم شده است، بازگشتن به آن حالت برای او سخت می با شد.

همچنین، امام حسن مجتبی(ع) فرموده اند: «مزاح وشوخی هیبت و شخصیت را از بین می برد؛ چقدر شخصیت آن کس که خاموش است، زیاد است. (مجلسی،1379: 106/1) و در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «ایّاکم والمزاح فانّه یجر السّخیمه و یورث الضّغینه و هو السّبّ الاصغر» (حرانی،1389: 693 )،

از مزاح پرهیز کنید که دشمنی آورد و کینه به دنبال دارد و مزاح دشنام کوچک است. در فرمایش کوتاهی از امام حسن عسگری(ع) داریم: «لا تمازح فیجترء علیک» ( همان: 881 /1 )، مزاح مکن تا بر تو گستاخ نشوند و حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: «دع المزاح فانه لقاح الضیغنه» (تمیمی،1410: 818)،

واگذار مزاح را، به درستی که آن آبِستنیِ کینه است و در جایی دیگر فرمودند:«لکل شیء بذر وبذر العداوه المزاح» (همان: 543) از برای هر چیزی بذری است و بذر دشمنی مزاح است. «من کثر مزاحه لم یخل من حاقد علیه و مستخف به» (همان: 648 )، هر که مزاحش بسیار باشد از کینه ورز و سَبُک کننده خالی نمی باشد.

نتیجه
در روایات اسلامی و همچنین فرمایشات بزرگان، بحث های فراوانی پیرامون شوخ طبعی و مزاح صورت گرفته است که از جمع بندی آن به این نکات خواهیم رسید که مزاح تا آن وقتی که در حد اعتدال است وبه گناه کشیده نشده است، نه تنها مذموم نیست بلکه از خوش خلقی نیز به شمار رفته و ائمه معصومین(ع) به آن سفارش نموده اند و حتی از صفات و سرگرمی های مؤمن آن را می شمارند.

هدف از این شوخی ادخال سرور واز بین بردن غم و اندوه از قلوب مؤمنین می باشد. امّا آن زمانی که به افراط و گناه کشیده شود از آفات زبان به شمار می رود، و ائمه معصومین(ع) نیز آن را نهی کرده و مذموم می شمارند وحتی این عمل را نشانه کم عقلی وحماقت می خواندند.

منافقان از شوخی برای اهداف شومشان استفاده می کردند. جدّی ترین مطالب را، در لباس مزاح و شوخی های ساده مطرح می کنند. اگر به هدفشان رسیدند چه بهتر! و الّا با عنوان کردن شوخی و مزاح، از چنگال مجازات فرار می کنند.

کتابنامه
* قرآن کریم

1. ابن بابویه، محمد بن علی، (1389)، الخصال، تهران: انتشارات ارمغان طوبی، چ5، ج1.

2. امام خمینی، روح الله، (1390)، شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی (ره)،چ53، ج 1.

3. بروجردی، سید محمد ابراهیم، (1366)، تفسیر جامع، تهران: انتشارات صدر، چ6، ج 4.

4. تیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، (1410ق)، غرر الحکم و درر الکلم، قم: دارالکتاب اسلامیه، چ2،ج 2.

5. جنتی، احمد، (1382)، نصایح، قم: الهادی، چ24، ج 1.

6. حرانی، ابو محمد، (1389)، تحف العقول، مترجم حسن زاده، صادق، انتشارات آل علی (ع)، چ12، ج 1.

7. علامه طباطبایی، محمد حسین، (1378)، سنن النبی (ص)، مترجم فقهی، محمد هادی، تهران: کتاب فروشی اسلامیه، چ7، ج1.

8. علامه مجلسی، محمد تقی،(1379)، بحار الأنوار الدرر اخبار الأئمه الأطهار، تهران: اسلامیه، ج73.

9. علامه نراقی، ملا مهدی، (1390)، جامع السعادات، قم: انتشارات قائم آل محمد (عج)، چ3، ج 1و2.

10. فیض کاشانی، محسن، (1385)، المحجه البیضا، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چ2، ج 5.

11. قضاعی، قاضی، (1361)، شهاب الأخبار، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ1، ج 1.

12. کلینی، محمد بن یعقوب، (1377)، اصول کافی، تهران: انتشارات گلگشت، چ2،ج 1 و4.

13. محمدی ری شهری، محمد، (1390)، منتخب میزان الحکمه، قم: چاپخانه دارالحدیث، چ10، ج 2.

14. مکارم شیرازی، ناصر، (1374)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ1، ج8.

15. موسوی همدانی، سید محمد باقر، (1374)، ترجمه تفسیر المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، چ5، ج 5.

16. میرزایی، علی اکبر، (1389 )، نهج الفصاحه، قم: توحید، چ1.

حسین حسن پور

نظر شما