موضوع : پژوهش | مقاله

از انقلاب حسینی تا انقلاب خمینی

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 15، اسفند 1381 

نویسنده : شیرودی، مرتضی
مرتضی شیرودی [1]

چکیده:
مفروض این نوشتار این است: «قیام امام حسین علیه السلام بر پیروزی انقلاب اسلامی تأثیر گذاشته است.» این مفروض بر اساس این کلام امام خمینی قدس سره «انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا... است.»[2] انتخاب شده است.

بنابراین، در این نوشتار، تلاشی برای اثبات تأثیر انقلاب اسلامی از قیام امام حسین علیه السلام صورت نمی گیرد؛ بلکه مقاله حاضر به دنبال نشان دادن ابعاد تأثیر عاشورا بر وقوع انقلاب اسلامی است. از این رو، سؤال اصلی این تحقیق عبارت است از:«ابعاد تأثیر انقلاب اسلامی از قیام امام حسین علیه السلام چیست؟»

مقدمه
در پاسخ به سؤال فوق، به بررسی تأثیر قیام امام حسین علیه السلام بر عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی؛ یعنی مکتب اسلام، رهبری امام خمینی قدس سره و حضور مردم می نشینیم. انتخاب این عوامل به آن دلیل است که اغلب نوشته ها و گفته های مربوط به انقلاب اسلامی، این سه عامل را علل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی می دانند. به عنوان مثال:

الف) «عامل اصلی که موجب بروز و پیروزی انقلاب اسلامی گردیده است، عامل اسلام زدایی شاه بوده است... مسلماً غیر از این عامل، عامل وحدت بخش و حرکت آفرین رهبری دینی و مرجعیت والا مقامی نظیر امام خمینی را نباید به باد فراموشی سپرد.»[3]

ب) «امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی - انقلابی را بدان باز گرداند.[بنابراین]... مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی محدثه انقلاب به حساب می آیند.»[4]

مکتب اسلام
ارائه چهره جدیدی از اسلام که از آن به اسلام حسینی علیه السلام یاد می شود، از مهم ترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی است. در حقیقت، اسلامی را که امام حسین علیه السلام و امام خمینی قدس سره به کار گرفتند، با اسلام عبدالله بن زبیر تفاوت داشت؛ زیرا اسلام عبدالله بن زبیر قادر به انقلاب کردن و جاودانه شدن نبوده اند. اما واقعاً، چه تفاوتی بین اسلام آنان وجود داشت. توجه به موارد زیر، بخشی از تفاوت های این دو را نشان می دهد.

امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم. زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن، بدعت قرار گرفته است.»[5]

«[امام خمینی قدس سره] در ظرف دو دهه توانستند چهره نوینی از اسلام بسازند، چهره ای مترقی، انقلابی، مبارز... این اسلام احیا شده، همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود... با چنین تصویری از... اسلام، [او] توانست میلیون ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.»[6]

اما اسلام حسینی علیه السلام و اسلام خمینی قدس سره، چه تفاوت هایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت. به برخی از این تفات ها بنگرید: تقیه: تقیه که ریشه در قرآن و سنت دارد، یک حکم قطعی برای همه زمان ها و مکان ها نیست. به همین دلیل، امام حسین علیه السلام و امام خمینی قدس سره تقیه را حرام و قیام خود علیه حکومت یزید و شاه را آغاز نموده و ادامه دادند.

«روز هشتم ذی الحجه 61 هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره، تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه را داشت. عمرو بن سعد ایشان را از این کار خطرناک منع کرد و پرسید: ای حسین از خدا تقیه نمی کنی؟ از جماعت بیرون می آیی و بین امت تفرقه می اندازی؟ امام علیه السلامدر پاسخ، این آیه را قرائت فرمود:(لی عَمَلی وَ لَکم عَمَلُکمْ أنتُم بریئونَ مِمّا اَعمَلُ وَ اَنَا بَری مِمّا تَعْمَلُون؛ عمل من برای من، و عمل شما برای خودتان، شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم).»[7]

امام خمینی قدس سره نیز پس از حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در1342 در تلگرافی به آیات عظام تهران نوشت:

«اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. شاه دوستی؛ یعنی غارت گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستی؛ یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی؛ یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ.)»[8]

بدعت زدایی: اسلام امام، قیام کربلا و اسلام امام، قیام پانزده خرداد، با بدعت گزاری دینی به مخالفت برخاسته اند. امام حسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم همانا سنت مرده و بدعت زنده شده است.»[9] امام خمینی قدس سرهنیز در این باره فرمود: «ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می خواهد و دعا کنید، من نیز یکی از قربانی های آن گردم.»[10]

شهادت خواهی: اسلام حسینی علیه السلام و اسلام خمینی قدس سره، بر عنصر شهادت طلبی استوارند. در یکی از نیایش های امام حسین علیه السلام در روز عاشورا چنین می خوانیم: «خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.»[11] امام قدس سره نیز به تاثیر از قیام عاشورا گفت «مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند.»[12]

عدالت طلبی: حرکت امام حسین علیه السلام و قیام امام خمینی قدس سره بر پایه عدالت قرار داشتند. در زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام می خوانیم: «شهادت می دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به این دعوت کردی.»[13] و مسلم نیز پس از دستگیری، خطاب به ابن زیاد فرمود: «ما آمده ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.»[14] امام خمینی قدس سره در سخنی مشابه این سخنان اظهار می دارد: «مگر خون ما رنگین تر از خون سیدالشهدا است. ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا این که جان می دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع سلطان جایری که می گفت مسلمانم. مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود.»[15]

رهبری امام خمینی قدس سره
امام حسین علیه السلام بارها به مقایسه یزید با خود و معاویه با علی علیه السلام پرداخت و از این مسأله برای برانگیختن مردم به قیام علیه یزید سود جست. در تایید این سخن، می توان به فرازی از کلام امام حسین علیه السلام استناد کرد: «به خدا قسم، من به خلافت شایسته ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.»[16]

امام خمینی قدس سره نیز با تأسی از قیام عاشورا، به مقایسه محمدرضا پهلوی با یزید بن معاویه پرداخت. البته، شباهت های فراوان موجود بین آن دو، مقایسه فرزند رضاخان و فرزند معاویة بن ابوسفیان را هم آسان تر و هم برای مردم قابل درک تر می ساخت. به نمونه ای از این شباهت ها توجه کنید:

یزید در سه سال پادشاهی خود، سه جنایت بزرگ را مرتکب شد. در سال 61 هجری، امام حسین علیه السلام و یارانش را به شهادت رساند. در سال 62 هجری، به مدینه حمله کرد و به مدت سه روز، مردم شهر را کشت، اموال آن ها را به غارت برد و زنان آنان را غاصبانه به ملک خود و سربازانش درآورد. در سال 64 هجری، به بهانه سرکوب عبدالله بن زبیر که در خانه خدا پناه گرفته بود، به مکه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست.[17]

از خیانت های بزرگ شاه، جشن تاج گذاری وی در 1346 بود. بخشی از هزینه های این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد، 368 حبه مروارید به وزن دو کیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین. تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی 14 میلیون دلار ساخته شده بود. پیراهن همسر شاه مزین به 40 هزار الماس، وان حمام وی بلورین و به ارزش 75 هزار دلار و هزینه درشکه مخصوص او 150 هزار دلار بود.[18]

بی شک مقایسه یزیدبن معاویه با محمدرضا شاه در شرکت و حضور مردم در براندازی رژیم پهلوی نقش ویژه داشته است. این واقعیت را می توان در سند زیر از مجموعه اسناد منتشر شده سفارت آمریکا(=لانه جاسوسی) تحت عنوان نخبگان و توزیع قدرت در ایران یافت:

«روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب می آیند... در وعظ ها، نشریات و مراسم مذهبی، شاه را مورد انتقاد قرار می دهند. در یکی از بحث های مرسوم احساسی، شاه را با یزید که مسؤول قتل امام حسین علیه السلام در قرن هفتم بود، مقایسه می نمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هرساله در صدها نقطه از کشور با برپایی نمایش های دراماتیک نحوه قتل امام حسین علیه السلام و خانواده اش را در اذهان زنده می کنند.»[19]

چرا چنین مقایسه ای به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مدد رساند؟ به آن دلیل که حاصل این مقایسه آن بود که در یک سو امام خمینی قدس سره را به جای امام حسین علیه السلام و محمدرضا پهلوی را به جای یزیدبن معاویه می دیدند. از این رو، همان طوری که قیام امام حسین علیه السلام بر ضد یزید واجب بود، قیام بر ضد یزید زمان نیز واجب بود. به راستی هم قضاوت مردم در باره این شباهت ها(= مقایسه شباهت بین این دو) درست بود. زیرا، بین امام خمینی قدس سرهو امام حسین علیه السلام نیز همانند محمدرضا پهلوی و یزید بن معاویه شباهت های زیادی وجود داشت. به دو نمونه از این شباهت ها اشاره می کنیم:

1- قیام فی سبیل الله: امام حسین علیه السلام در پاسخ به سخنان ضحاک بن عبدالله مشرقی که می گفت کوفیان آماده جنگ با تو هستند. فرمود: «حَسبِی اللّهُ وَ نِعْمَ الوَکیل؛یعنی: خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهی است.»[20] مقام معظم رهبری در این مورد، درباره امام خمینی قدس سره فرمود: «بزرگ ترین ستایش برای رهبر عزیز، همین است که او را عبدالله؛ یعنی بنده خدا و تسلیم اراده پرورگار یاد کنیم.»[21]

2- تکلیف گرایی: هنگامی که دو نفر از سوی حاکم مکه برای امام حسین علیه السلام امان نامه آوردند، تا به این وسیله مانع از ادامه سفر امام علیه السلام به عراق شوند، امام علیه السلام فرمود: «در خواب، پیامبر خدا را دیدم، به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد، یا به سودم.»[22] مشابه چنین برخوردی را در مورد قطعنامه 598 از امام خمینی قدس سرهشاهد بوده ایم. ایشان در این باره فرمود: «شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب [این] امر شد [قبولی قطعنامه] تکلیف الهی ام بود.»[23]

نقش تعیین کننده مردم
نقش مردم در دو قیام حسینی علیه السلام و خمینی قدس سره غیر قابل انکار است. بر اساس یک نظریه، اگر دعوت هجده هزار نفری کوفیان نبود، امام حسین علیه السلام به سوی کوفه حرکت نمی کرد. مثال های زیادی در تأیید این مسأله وجود دارد. از جمله:

1- امام علیه السلام پس از برخورد با سپاه حُر که راه را بر او بستند، فرمود: «من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه ها و فرستاده هایتان رسید که نزد ما بیا که ما پیشوایی نداریم... اگر بر سر پیمان و سخن خویشید، که آمده ام، و اگر خوش ندارید و نمی خواهید، بر می گردم.»[24]

2- در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می کند:

«اِنَّ اَهْلَ الکوفَةِ کتَبوُا اِلَی یسألوننی اَن اُقدِمَ عَلَیهِم، لِما اَرْجوُا مِن اِحیاءِ مَعالِمِ الْحَقّ وَ اِماتة البِدَع.»[25]

یعنی: کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم معالم و نشانه های حق زنده گردد و بدعت ها بمیرد.

3- باز امام علیه السلام در این باره می فرماید:«مردم! شما به من نامه ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید. اینک که من به سرزمین شما آمده ام، اگر به عهد خود وفا کنید، مرا تنها نگذارید، به هدایت حقیقی می رسید.»[26]

بنابراین امام علیه السلام، به دعوت کوفیان به آن دیار رفت، ولی آنان خیانت ورزیدند، در مقابل، امام حسین علیه السلام فرمود:«ای مردم! مرگ بر شما! مگر شما نبودید که به من نامه نوشتید و استغاثه کردید و مرا به یاری خویشتن خواندید؟! ولی اکنون که به استغاثه شما پاسخ داده و به فریاد شما رسیده ام، شمشیرهای خود را از نیام به روی من کشیده اید و شعله آتش را متوجه ما ساخته اید... چه شد که بعد از آن همه وعده ها و دعوت ها، صفحه زندگیتان ورق خورد و بر ضد دوستان خود گرد آمدید و به نفع دشمنان تان برای منکوب کردن دوستان خود آستین بالا زده اید و دشمنان شما نه عدالت گستری کردند که شیفته عدالت آن ها شوید و نه امید آینده ای بهتر برای شما باقی گذاشتند، تا بهانه دل بستگی شما باشد. شما به خاطر اندکی از مال حرام دنیا که بنی امیه به شما دادند و برای این که به زندگی پست و ناچیزی برسید، به سوی من حمله می کنید. بدون آن که کوچک ترین گناهی داشته باشم.»[27]

ولی پس از حادثه کربلا و عاشورا،موجی از بیداری در جامعه مسلمانان پدید آمد و در پی آن مردم دریافتند که حق با اهل بیت پیامبر بود، و کشندگان آن حضرت، نه تنها به اصول اسلامی پایبند نیستند، بلکه سفاک و مستبدند. از آن که فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله را یاری نکرده بودند، پشیمان بودند و به تدریج دست به اعتراض زدند از جمله:

اعتراض عبدالله بن عمر به یزید؛ برگزاری پنج سال عزای مداوم در مدینه؛ قیام عبدالله بن حنظله در مکه؛ اعتراض در بصره و قیام در کوفه؛ پدید آمدن نهضت توابین؛ قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی؛ انقلاب مطرف بن مغیره و انقلاب عبدالرحمن بن اشعث.[28]

تشابه فراوانی بین مشارکت سیاسی - اجتماعی مردم کوفه و ایران در دو حادثه انقلاب حسینی علیه السلام و انقلاب خمینی قدس سرهوجود دارد. مانند:

1- پس از دستگیری امام قدس سره در 13 خرداد 1342، مردم دست به اعتراض زدند، و حادثه 15 خرداد 1342 را آفریدند.

2- در یک دوره چهارده ساله پس از آن، مردم چندان حضور فعال در صحنه ندارند. بنابراین، نهضت امام خمینی قدس سرهبه ثمر نمی نشیند.

3- پس از آن، مردم ایران به میدان آمدند، و انقلاب حسینی علیه السلامرا نشر داده و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند.

از این رو، نمونه های بسیاری از الگوگیری مردم ایران از عاشورای حسینی علیه السلام در روند پیروزی انقلاب اسلامی به چشم می خورد. از جمله:

الف) «تظاهرات 250 تا 400 هزار نفری با توجه به جمعیت 5/1 میلیونی تهران در روز عاشورای 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. تهران از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام قدس سره (مسجد شاه) ختم شد.»[29]

ب) «سخنرانی معروف امام قدس سره در عصر عاشورای 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. در مدرسه فیضیه آغاز شد که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام قدس سرهگردید، و در اعتراض به آن، حرکت های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت.»[30]

ج) «راهپیمایی عاشورای دوازدهم محرم 1384 ق. / 1343 ش. از مسجد امام قدس سره(شاه سابق)، آغاز گردید. این راهپیمایی برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام قدس سره، آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.»[31]

د) «حدود چهار میلیون نفر در تهران در عاشورای 1399 ق. / 1357 ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سر دادند. پس از آن ها ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه متقاعد گردید یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست وزیر برگزیند و خود ایران را ترک کند.»[32]

ه) «مردم برای نشان دادن همبستگی خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله اکبر و درود بر خمینی توسط چند میلیون زن، مرد و کودک دنیا را به تعجب و حیرت وا داشت.»[33]

ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامی را در گزارشات ساواک هم می بینیم. به عنوان مثال، کمیته مشترک ضد خراب کاری در گزارشی به ریاست پلیس تهران می نویسد:

«از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد که اقدامات آن ها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسؤولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آن ها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. علی هذا نظر به این که توافق هایی که با واقفین و هیأت مؤسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود.»[34]

در دستورالعمل نحوه تشکیل مجالس عزاداری در ماه های محرم و صفر ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه (رکن 2) در 7/9/1357 آمده است:

الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه ای نکاتی را که مردم بایستی در ایام عزاداری ماه های محرم و صفر رعایت نمایند وسیله دستگاه های ارتباط جمعی ابلاغ می گردد.

ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می باشد، اجرای دستورات درباره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می باشد.

پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه ها در تهران و شهرستان ها محدود گردد، به طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود.»[35]

پایان کلام
مباحث گذشته نشان از تأثیر انقلاب امام حسین علیه السلام بر عوامل پیروزی انقلاب اسلامی دارد. اما چگونه می توان از نهضت حسینی علیه السلام بر ادامه نهضت خمینی قدس سرهاستفاده کرد؟ قبل از پاسخ گفتن به این سؤال، باید به پرسش دیگری پاسخ داد، و آن این که، آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ پاسخ امام خمینی قدس سره را در این باره ببینید:

«اگر ما بخواهیم مملکتمان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز [قضیه سیدالشهداء] را حفظ کنیم...[36] اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها [عزاداری و...] را حفظ کنید...[37] عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»[38]

بنابراین، تنها راه حفظ انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسی و توسل به مؤلفه های عاشورایی زیر، همان گونه که عامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده اند، بر همه نگرانی هایی که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامی وجود دارد، پایان می دهد. زیرا، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی انقلاب اسلامی است. بنابراین، با توجه به نکات زیر لازم است:

1- کار برای خدا: امام حسین علیه السلام فرمود: «اِلهی رِضاً بِرِضاک وَ تَسلیماً لأَمْرِک.»[39]

یعنی: خدایا، با تمام سختی ها و مصیبت ها به خشنودی تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم.

2- نترسیدن از دشمن: امام حسین علیه السلام فرمود: «أَلا اِنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاْسْرَةِ عَلی قِلَّةِ العَدَدِ وَ حذْلانِ النّاصِرِ.»[40]

یعنی: آگاه باشید که من با همین گروه اندکی که به من پیوسته اند و با این که یاران به من پشت کرده اند، آماده جهاد هستم.

3- تحمل در مصائب: امام حسین علیه السلام فرمود: «یا أُخَیة، اِتَّق اللّهُ وَ تَعزّی بعَزاء اللّهِ وَ اعْلَمی اَنَّ اَهْلَ الاْرضِ یموُتوُنَ وَ اَهْلَ السَّماءِ لا یبقوُنَ.»[41]

یعنی: خواهرم، [زینب علیهاالسلام] صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه می میرند.

4- پذیرش ولایت: امام حسین علیه السلام فرمود: «فَاِنِّی لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَولی وَ لا خَیراً مِنْ اَصْحابی وَلا اَهْلَ بَیتٍ اَبَرَّ وَ لا اَوْصَلَ مِنْ اَهْلِ بَیتی.»[42]

یعنی: من اصحابی والاتر و بهتر از اصحاب خودم نمی شناسم و خاندان نیکوکارتر و بهتر از خاندانم سراغ ندارم.

5- عزت خواهی: امام حسین علیه السلام فرمود: «هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ.»[43]

یعنی: هیهات که ما زیر بار ذلت برویم.

فرجام سخن این که:

«ما که از نقطه قیام آفرین عاشورا آغاز کرده ایم، باید به همان نقطه باز گردیم: عدالت، این انقلاب خود را حامل پیام عاشورا می خواند، پس اکنون که قدرت را در دست گرفته است، باید عامل به آن پیام باشد. حامل پیام بود (برای بسیج کردن شورانگیز مردم)...و برای اجرای عدالت، و قیام به قسط (لیقوم الناس بالقسط). اکنون باید عامل به پیام باشد (برای حاضر نگاهداشتن تعهدآمیز مردم)...برای اجرای عدالت و قیام به قسط.»[44]

پی نوشت ها:

[1] عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی و مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.

[2] امام خمینی رحمه الله، صحیفه نور، 22 جلدی، ج 18، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368، ص 22.

[3] مجید کاشانی، جامعه شناسی انقلاب، دانشگاه پیام نور، تهران، 1376، ص 248.

[4] جمیله کدیور، نقش عاشورا در شکل گیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران، چکیده مقالات کنگره بین المللی امام خمینی رحمه الله و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله،، تهران، 1374، ص 189.

[5] محسن نصری، رویکرد جامعه شناختی به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی رحمه الله و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله،تهران، 1376، ص 650.

[6] صادق زیبا کلام، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، روزنه، تهران، 1372، ص 89.

[7] رضا موسوی، اسوه تقیه و مقتدای متقین، مجموعه مقالات...، همان، ص 599.

[8] علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، معارف، تهران، 1379، ص 222.

[9] حیاة الامام الحسین بن علی، ج 2، ص 322، به نقل از: جواد محدثی، پیام های عاشورا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، قم، 1377، ص 44.

[10] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 21، ص 41.

[11] معالی السبطین، ج 2، ص 18، به نقل از: جواد محدثی، پیشین، ص 115.

[12] امام خمینی، پیشین، ج 14، ص 266.

[13] مفاتیح الجنان به نقل از: محدثی، پیشین، ص 182

[14] شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 39، به نقل از: همان.

[15] امام خمینی، پیشین، ج 2، ص 218.

[16] موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 268، به نقل از: جواد محدثی، پیشین، ص 41.

[17] علی مؤمن، فرهنگ حسینی و فرهنگ یزیدی، چکیده مقالات...، ص 166.

[18] عباس علی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، نشر کتاب سیاسی، تهران، 1369، ص 475.

[19] علیرضا زهیری، پیشین، ص 292.

[20] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 1، ص 72.

[21] مجله حوزه، شماره 49، ص 160.

[22] تاریخ طبری، ج 4، ص 292، به نقل از: جواد محدثی، پیشین، ص 75.

[23] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 8، ص 12.

[24] تاریخ طبری، ج 4، ص 303، به نقل از: محدثی، پیشین، ص 77.

[25] دینوری، الاخبار الطوال، ص 246، به نقل از: همان، ص 222.

[26] محمد مهدی شمس الدین، ارزیابی انقلاب امام حسین ع، ترجمه مهدی پیشوایی، الست فردا، تهران، 1380، ص 172.

[27] همان، ص 175.

[28] ر.ک.:ابوالفضل اردکانی، پیامدهای عاشورا، منبع، قم، 1380.

[29] جواد منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1379، ص 180.

[30] همان، ص 182.

[31] همان، ص 195.

[32] همان، ص 330.

[33] همان، ص 339.

[34] علیرضازهیری، پیشین، ص 333.

[35] همان، ص 366.

[36] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 10، ص 216.

[37] همان، ج 15، ص 204.

[38] همان، ص 205.

[39] شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص 244، به نقل از: سید حسین اسحاقی، جام عبرت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1380، ص146.

[40] ابن طاووس، اللهوف، ص 57، به نقل از: همان، ص 145.

[41] شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 97، به نقل از: همان، ص 147.

[42] تاریخ طبری، ج 3، ص 315، به نقل از: همان، ص 153.

[43] همان، ص 326، به نقل از: همان، ص 155.

[44] محمد رضا حکیمی، قیام جاودانه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373، ص 117.

نظر شما