تحقق اهداف انقلاب و رسالت نسل سوم
مجله رواق اندیشه رواق اندیشه، شماره 28، فروردین 1383
نویسنده : مظاهری سیف، حمیدرضا
حمیدرضا مظاهری سیف[1]
چکیده:
در این مقاله به این پرسش، پاسخ داده شده که آیا این انقلاب به اهداف خود رسیده است؟ با توجه به اهداف و چالشهای فرا روی انقلاب باید گفت در حقیقت، ماهیت و هدف انقلاب تحول حیات طبیعی به حیات طیبه بود و اهداف آن برپایی عدالت به منظور رسیدن به غایت حیات انسان؛ یعنی معرفت حق. بنابراین، در حقیقت، انقلاب با براندازی حکومت پهلوی به پایان نرسیده و هدف نهایی اش مقابله با توطئه های استکبار جهانی می باشد.
اما از مهمترین چالشهای فرا روی انقلاب طرح استکبار برای آینده انقلاب است که از هیچ کوششی برای حذف اسلام از نظام سیاسی ایران فروگذار نمی کند. از این رو، احیای ارزشها و اهداف فراموش شده در دستور کار انقلاب قرار دارد و در صورتی که مردم ایران در این راه پایمردی ورزند به اهداف انقلاب خواهند رسید. برای تداوم انقلاب، رسالت نسل سوم کوشش در راستای تولید دانشی است که زندگی انسان را بر اساس مبانی معنوی طراحی کرده و پیش برد.
انقلاب اسلامی ایران ثمره حرکت آزادی خواهانه و اسلام گرایانه مردم مسلمان ایران بود که ابهت استکبار را شکست و نظر جهانیان را به خود جلب کرد. عظمت این انقلاب بزرگ، پرسش از آینده آن را اهمیت می بخشد؛ پرسش از آینده انقلاب بدین معنا است که آیا این انقلاب به اهداف خود رسید؟ اگر چنین است، این اهداف چه آثاری در پی خواهد داشت؟ و اگر کامیاب نبوده آیا در آینده توفیق خواهد یافت؟ و با توجه به وضع موجود، چه آینده ای در انتظار انقلاب اسلامی ایران است؟
با شناخت اهداف و آرمانها و همچنین تحلیل وضع موجود و چالشهای فرا روی اهداف انقلاب می توانیم پاسخ این پرسش را دریابیم. از این رو، روش شناسی این پژوهش بر دو پایه واقع بینی و آرمان گرایی تعریف می شود و با استفاده از نظریه «اراده وجود»[2] فرضیه مورد نظر اثبات می شود. این فرضیه عبارت است از لزوم نهضت تولید دانش از سوی نسل سوم در راستای تداوم انقلاب اسلامی.
اهداف انقلاب
انقلاب اسلامی ایران حرکتی بود که به دعوت عارفی فقیه آغاز شد و به رهبری او ادامه یافت و هدف آن تحول زندگی انسانها در همه ابعاد بود؛ در حقیقت، ماهیت انقلاب، گذر از حیات طبیعی به حیات طیبه بود.
حیات طبیعی آنگاه روی می نماید که انسان در دام توهم و توحش گرفتار آید و به سرگرمی با موهومات و بازی با موجودات فریفته شود؛ در این شرایط بی نهایت طلبی و ظرفیت نامحدود آدمی از هوسها برخاسته و اراده انسان به موهومات و موجودات معطوف می شود.
حیات طبیعی به دو صورت مکملی سلطه گرا و سلطه پذیرانه تحقق می یابد؛ زیرا در این شرایط بی نهایت طلبی عده کمی که در موضع قدرت قرار می گیرند، به تصاحب و تسلط بر همه چیز حتی انسانها تعلق می گیرد؛ این گروه برای حفظ حیات طبیعی سلطه گرایانه خود، مردم را در وضعیت حیات طبیعی سلطه پذیر قرار داده، با پندارپردازی از طریق ترویج شهوات، ترس، تردید، خرافات و عقاید باطل، حیات طبیعی را تداوم می بخشند.
در مقابل، حیات طیبه، یعنی زندگی پاک و پیراسته که بر اساس ایمان به خداوند قادر یکتا و عمل صالح استوار است،[3] رشته اوهام را می برد و پرده پندار سلطه پذیری را می درد و به استکبار و سلطه گری «نه» می گوید؛ زیرا تنها قدرت و حکومت خداوند را پذیرفته و در حدود شریعت، زندگی انسان را سامان می دهد.
انقلاب اسلامی قیام لله بود که امام قدس سره همواره می فرمودند:
«مهم انگیزه الهی است که همه چیز به خدا بر می گردد.»[4]
تمام تلاش امام برای کنار زدن حجابهای معرفت حق، تربیت و تزکیه جامعه بود تا با پیدایش ایمان و عمل صالح حیات طیبه تحقق یابد.
اگر نهضت امام خمینی و مردم ایران به سوی رفع ظلم و براندازی اساس استکبار و کفر پیش رفت، به این علت بود که پندارپردازی و سلطه گری مستکبران را نپذیرفت و حجابهای ایمان و موانع معرفت حق تعالی را کنار زد؛ وقتی انسان از راه خودشناسی به خداشناسی برسد[5] و از زیر سلطه هوسها و شیطان درون، بیرون آید، به منبع عزت و قداست نگریسته و پیوسته است[6] و به سلطه شیاطین بیرونی گردن نمی نهد و حسینی زیستن را بر می گزیند؛ زیرا سلوک حسینی آیین انسانیت و آزادگی است.
«اگر انسان پیدا شد، زیر بار زور نمی رود... انسان برای خدا کار می کند و برای خداست؛ زندگی اش برای خداست و مردنش برای خداست.»[7]
لازمه عرفان راستین و ایمان الهی که اساس حیات طیبه و غایت آفرینش انسان است، عدالت اجتماعی به تمام معناست. امام به مردم آموخت که اگر در پی عرفان و کمال هستید، باید با ستم و استکبار بستیزید و زنجیر استضعاف را فرو افکنید. همه انبیا برای رساندن انسان به معرفت، از راه تربیت و تزکیه آدمیان آمدند و با پیشوایان کفر مبارزه کردند؛ زیرا تزکیه انسان که موجودی اجتماعی است باید در دو ساحت فردی و اجتماعی صورت گیرد.
مستکبرانی که با انباشتن منابع مادی آخور خود را فربه می سازند و برای آنها مهم نیست مردمان در فقر و ضعف چه می کنند، بلکه تنها ثروت و قدرت را می بینند و می خواهند، برای رسیدن به کامیابی ظالمانه خود مردم را از عرفان حق تعالی و در نتیجه هویت انسانی خود بیگانه می سازند و در این ظلمات جهل آنها را به هوسها و هرج و مرجها و ترسها و انواع پندارها سرگرم می سازند.
پس هدف انقلاب اسلامی تحول حیات طبیعی به حیات طیبه بود؛ یعنی تحرک مردم از جهل و ستم پذیری به سوی عدل و عرفان که ارکان حیات طیبه هستند. بی تردید عدالت اجتماعی و اهداف سیاسی انقلاب در راستای یگانه خواسته اصیل انسان؛ یعنی عرفان حق بوده است. امام خمینی قدس سره می فرمودند:
«این نهضت یک تحولاتی آورده است که آن تحولات روحی ـ انسانی، در نظر من بسیار اهمیتش بیشتر از این پیروزی در مقابل شاه سابق و قدرتهای بزرگ است.»[8]
«سازندگی روحی مقدم بر همه سازندگی ها است؛ جهاد سازندگی از خود افراد باید شروع شود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنی جهاد کنند، که این جهاد منشأ جهادهایی است که بعد واقع می شود.»[9]
بنابراین، هدف انقلاب اسلامی حرکتی بود از حیات طبیعی به سوی حیات طیبه؛ زندگی پاکی که ساحت معنوی هستی و حیات انسان را به فروغ معرفت روشن ساخته و عرصه مادی زندگی را به زیور عدالت می آراید.
پندارپردازی سلطه گران
نیروی استکبار همواره برای حفظ سلطه گری خود و برپایی خیمه حیات طبیعی، انسانها را به بازی با اوهام هوسها سرگرم می کنند تا از خواست خداوند تبارک و تعالی غافل و منحرف شده و در خدا فراموشی به خود فراموشی برسند و برده و بنده مستکبران شوند.
معمولاً افزایش فشار و رنج و ناکامی حاصل از این پندارپردازیها و نیز گرایش فطری انسانها به معرفت و حقیقت و عدالت و سعادت، جهاد مصلحانه صالحان و رسالت رسولان حق را معنی دار کرده، به نتیجه می رساند. اما اموری که دست مایه پندارپردازی مستکبران و سلطه گران در حیات طبیعی قرار می گیرد عبارتند از:
1ـ اوهام نظام یافته و معقول نما به عنوان دانش از مهمترین پندارپردازیهای استکبار در عصر دانش است. علومی که در مراکز جیره خوار سرمایه داری و با حمایت سرمایه داران و اصحاب اراده قدرت تولید می شود و غایتی غیر از توجیه و مشروعیت دادن به سلطه گری آنان ندارد.[10] دانش این روزگار بیمار است بویژه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی. کسانی که از پس پندارهای پوچ اما فریبنده این علوم به حیات بشر می نگرند بویژه آنان که ناآگاهانه به امید یافتن دانه ای، در دام این اوهام افتاده اند باید چشمهای خود را بشویند و بگشایند و جور دیگری بنگرند و بیندیشند.
امروزه از سویی فلسفه سیاسی ـ اجتماعی لیبرال دموکراسی توجیه می شود و از سوی دیگر با طرح تئوریهای کثرت گرایانه در حوزه معرفت دینی، فلسفه و فقه سیاسی ـ اجتماعی اسلام را به تزلزل و زوال می کشند و این همه نیست مگر نیرنگ استکبار برای بازیابی سلطه از دست رفته. این امر سه راهبرد مقابله را می طلبد: روشنفکری متدینانه نخبگان علمی، هوشیاری و استقامت مردم و عملکرد عدالت جویانه مسؤولان.
2ـ از دیگر مواردی که در طول تاریخ حیات طبیعی بشر مورد پندارپردازی و سرگرمی و سلطه پذیری انسانها بوده است، ترویج ابتذال و تحریک شهوات و هوسباز کردن مردم است. چنین مردمان خام و خمودی، جرأت و جسارت جنبش و جهاد علیه سلطه گران و ستمگران را نخواهند داشت. در زمان محمدرضا شاه این راهبرد اجرا می شد. مستکبران و ایادی داخلی آنها از هیچ تلاشی برای رواج هوسبازی و بی بند و باری فروگذار نکردند:
«اینها می خواستند که هر قوه ای که احتمال بدهند در مقابل اجانب و اربابها می آیند و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند، فکر را از آنها بگیرند.
فکر را چگونه بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را می گیرد، انسان را از میان تهی می کند و مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود. مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود، این هم جوانها را مشغول به امور شهوانی می کرد، که بکلّی افکار را از دستشان می گرفت. این برنامه ای بود که روی یک حساب دقیق این کارها انجام می گرفت.»[11]
این حربه استکبار امروز هم در کار است و اگر شور و عطش عدالت خواهی و معرفت جویی از بین مردم بویژه جوانان رخت بربندد آینده ای بدتر از گذشته در انتظارمان خواهد بود.
3ـ یکی دیگر از حوزه های پندارپردازی اصحاب اراده قدرت، تنیدن تار اوهام و اعمال بی محتوا و بی معرفتی است که با نام دین ارائه می گردد و اندیشه و اراده مردم را در درک بی عدالتی و درگیری با آن ناتوان می سازد. وقتی علمای دربار مستکبران، مفسر دین شوند به محافظه کاری و توجیه وضع ناعادلانه حیات طبیعی می پردازند؛ آن دین حتی اگر اسلام باشد با این همه ابعاد عمیق و اصیل اجتماعی و عدالت خواهانه، باز هم اسلام سلطنتی و اسلام آمریکایی و اسلام استکباری خواهد بود.
انتقادات حضرت امام رحمه الله از محدود کردن دین و محصور شدن متدینین در احکام عبادی و فردی و غفلت از احکام و ابعاد سیاسی و اجتماعی دین اسلام به همین جهت بوده است. ایشان به مورخان می فرمایند:
«شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپس گرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.»[12]
در نظر روشن بینان ابهامی نیست که از غائله تکثرگرایی دینی قرار است چنین اسلامی بیرون بیاید و صد البته باید مراقب بود که سردمداران قدرت در داخل کشور نیز به چنین اسلامی رو نیاورند؛ اسلام محافظه کاری که تنها خاصیت سیاسی و اجتماعی اش توجیه قدرت آنان باشد و از عدالت خواهی و معرفت و تهذیب تهی گردد. اگر بی عدالتی رواج یابد و مردم و روحانیت انقلابی در مقابل آن سکوت کنند، کسانی پیدا می شوند که اسلام استکباری را قرائت کرده و بی عدالتی را جامه حقانیت می پوشانند؛ چنان که رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای فرمودند: «محافظه کاری قتلگاه انقلاب است».[13]
4ـ همه فرعونهای تاریخ حیات طبیعی انسان ایجاد ترس وحشت را به عنوان حیاتی ترین حربه سلطه گری خود مورد استفاده قرار داده اند. امروز بویژه این راهبرد مورد توجه استکبار جهانی قرار گرفته است. تهدیدات آمریکا علیه ایران فقط و فقط برای به استضعاف کشیدن این ملت سرفراز است. و بنابر نظریه جنگ روانی برنارد لوین[14] به نظر نمی رسد در پس این تهدیدات پر سر و صدا جرأت حمله نظامی وجود داشته باشد.
نیروی استکبار
نیروی استکبار که ملت ایران را به استضعاف می کشید دربار و دولت ایران نبود، بلکه حکومت وابسته پهلوی خود، بخشی از پروژه استضعاف ملت ایران بود، اما به علت این که خود را به نیروی استکبار جهانی نزدیک کرده و از مردم فاصله می گرفت، در جبهه مستکبران و از اصحاب اراده قدرت به شمار رفت و با خشم و خروش انقلابی مردم مواجه شد.
بنابراین، اصل نیروی استکباری که مردم با آن سر ستیز و ناسازگاری داشتند، سلطه فراگیر شیطان بزرگ و استکبار جهانی آمریکا بود؛ بدین جهت، حضرت امام قدس سره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران را انقلاب دوم نامیده و در محرم 1358 در مورد آمریکا فرمودند:
«این ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد، از جمله فرقها این است که ما در ماه محرم سابق با دستگاه ستمکار پهلوی مواجه بودیم، چون دستگاه شاخه ای از فساد ام الفساد بود و در این ماه، در این ماه محرم مواجه هستیم با ام الفساد...»[15]
بنابراین، در حقیقت، انقلاب اسلامی با براندازی حکومت پهلوی به پایان نرسیده، بلکه بیداری مستضعفان جهان و براندازی استکبار جهانی که در حکومت آمریکا تبلور یافته، به منظور رساندن همه انسانها به معرفت الهی علت غایی و هدف نهایی انقلاب اسلامی است، که مساوی با قیام حضرت قائم آل محمد(عج) می باشد.
افزون بر این، هدف نهایی که هنوز حاصل نشده است، منافع و نیروی وسیع استکبار جهانی هنوز در کار است تا همین مقدار از کامیابی انقلاب را نیز تباه سازد و این قوم وارسته را بار دیگر به استضعاف درآورد؛ راهبرد اساسی آمریکا در این ماجرا ایجاد نظام دروغین لیبرال ـ دموکراسی به سبک سیاسی غرب در ایران است.
برنامه آینده استکبار جهانی
از مهمترین مسائلی که در تحلیل و تحقیق آینده انقلاب شایان توجه است، طرح استکبار برای آینده می باشد، که با ملاحظه منافع خود و تجربه ای که از کارکرد انحرافی منورالفکری در انقلاب مشروطه داشت، از این جریان فکری و سیاسی، حمایتی همه جانبه به عمل آورده و می آورد و از هیچ کوششی برای حذف اسلام از نظام سیاسی ایران فروگذار نمی کند و حربه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی را به کار می گیرد تا اسلام را در عرصه سیاسی و اجتماعی ناتوان و ناکارامد نشان دهد و امیدوار است تا حکومتی وابسته را جایگزین الگوی سیاسی اسلام سازد.
امروزه متأسفانه شاهد هستیم که بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه در تأمین و تحقق این مطلوب استکبار جهانی کوشش علمی و تئوریک انجام می دهند و برخی دیگر با غیر اسلامی عمل کردن و بی عدالتی، عملاً مؤیدات موهومی را در این جهت پدید می آورند.
اگر مردم هر چه بیشتر به معرفت جویی و عدالت طلبی روی آورند و جان و جامعه خویش را از جهل و جور پاک سازند، هیچ قدرت استکباری بدون داشتن پایگاه در درون این جامعه منتظر، به آن تعرض نخواهد کرد و در صورتی که مردم، راه معرفت جویی و عدالت خواهی را حسین وار علیه السلام نپویند، در تندباد تهدیدهای استکبار، ساده لوحان بی جرأت سردمدار سلطه پذیری خواهند شد و وضعی به مراتب بدتر از گذشته را در پیش خواهیم داشت. بنابراین، تداوم و تعالی انقلاب به توده های ملت که همان مستضعفان رسته از بند و مغضوب ابر قدرتها هستند وابسته است. چنان که حضرت امام فرمودند:
«پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابر قدرتها است.»[16]
مجاهدان
حضرت امام قدس سره با تکیه بر گرایشهای عمیق فطری مردم، هوشمندی سیاسی در استفاده از فرصتها، اخلاص، خداخواهی و هدایت مردم به سبیل اللّه در بسیج ملت مستضعف ایران توفیق یافت و با امدادهای غیبی، مردم را به مقام مجاهدان جویای حیات طیبه رساند و خط سوم مجاهدان را میان مستکبران و مستضعفان کشید. راز تحول حیات طبیعی به حیات طیبه تحول طبقه مستضعف به مجاهد است مستضعفان کسانی هستند که در ناتوانی و نادانی سلطه مستکبران را می پذیرند و مجاهدان با توجه به خداوند و هویت انسانی خویش و توکل بر قادر متعال برای براندازی استکبار می کوشند.
در فرایند بسیج مردم و انقلاب اسلامی که با هدف عدالت و معرفت انجام شد، عده ای این اهداف و ارزشها را به طور کامل درک کردند، بعضی دیگر فقط رسیدن به عدالت را فهمیدند و گروهی نیز چون مخالفت با شاه و مشارکت در مبارزه انقلابی تبدیل به یک هنجار عمومی شده بود، در سیل خروشان انقلاب جوشیدند.
پس از انقلاب تا پایان جنگ تقریبا همین ارزشها ـ هر چند که برای همه به طور کامل درونی نشده بود ـ به عنوان شاخصهای انسجام ملی به علت وجود دشمن مشترک خارجی، حفظ شد، اما پس از آن، برخی دچار غفلت و انحراف شدند و به بازی با دنیا سرگرم گردیدند.
در حقیقت معرفت که باید تربیت و شاکله درونی مردم را رقم می زد و عدالت که باید قطب نمای دولت و مسؤولان می شد و حیات اجتماعی مردم را مهندسی می نمود، به گونه ای شایسته و فراگیر تحقق نیافت.
امروز مسؤولیت مهمی بر گرده مردم و رهبری سنگینی می کند و این مسؤولیت و بار سنگین اگر نگوییم بازگشت به ارزشها و ارکان انقلاب است، دست کم برجسته کردن آنها است؛ یعنی، عدالت و معرفت، که اگر یکی از این دو نباشد، دیگری هم نخواهد بود. مقام معظم رهبری فرموده اند:
«اگر مردم احساس کنند که بخشی از مسؤولان نظام به مسابقه رفاه طلبی و جمع آوری ثروت مشغولند، ایمان و اطمینان آنان به نظام اسلامی که پشتوانه اصلی حکومت محسوب می شود، ضربه می بیند.»[17]
به عقیده ایشان منفورترین فسادها فساد مسؤولان در ایجاد عدالت اجتماعی است.
«بزرگترین فسادها، فساد یک مسؤول است که به وظیفه خودش عمل نمی کند و قوم و خویش بازی و گروه بازی و حزب بازی و امتیازدهی بیجا و بی مورد و امثال اینها می کند؛ نتیجه اش چیست؟ کوه های ثروت بادآورده در کنار دره های محرومیت است؛ فساد این است که یک نفر در کسوت خدمت خیانت کند.»[18]
ایشان نیز همانند امام رحمه الله که در وصیت به ملت، اصلاح امور را به آنان وا نهادند، با تکیه بر نیروی مردم، در جمع مسؤولین بیان داشتند:
«روزی که قوای سه گانه نتوانند یا نخواهند مشکلات بزرگ را حل کنند آن وقت اگر رهبری احساس نیاز کند، نیروی مردم را برای مواجهه با مشکلات وارد میدان می کند.»[19]
رهبری در دهه فجر سال 1381 فرمودند:
«انقلاب اسلامی پویاست و تمام نشده، بلکه ادامه دارد.»
این بیان دقیقا به معنای لزوم پی گیری اهداف انقلاب از سوی نسل جدید یا نسل سوم است. آنها باید رادمردانه و شکست ناپذیرانه برای رفع جهل و جور بکشند و در جریان ریزش بعضی از نیروهای قدیمی بر تنه انقلاب برویند.
در این جا پرسشی مطرح است که با این مفاسد رو به رشد داخل کشور و بسیار بیش از آن، مفاسد جهانی به چه امید و انگیزه ای می توان به جهاد مصلحانه قیام کرد؟ آیا باز به وضعی نامطلوبتر نخواهیم رسید؟
آیین انتظار
چنان که معلوم شد هدف این انقلاب تا از بین رفتن استکبار جهانی ادامه داشته و باید دنبال شود؛ پرواضح است که این کار تنها از عهده یک کشوری همچون ایران بر نمی آید، بلکه بسیج همه مستضعفان جهان لازم است؛ چنان که امام قدس سره فرمودند:
«... باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است؛ چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست؛ باید هسته های مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد؛ شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می توان اسلام را فاتح نمود؛ شما باید بدانید کارتان به پایان نرسیده است.»[20]
حضرت امام قدس سره در مواردی دیگر، همه مستضعفان جهان را فرا می خواند و اساسا یکی از پایه های اندیشه سیاسی ایشان بسیج جهانی مستضعفان بود. امروز شاهد هستیم که الگوی آرمان انقلاب اسلامی در لبنان پیروزی آفرید؛ در فلسطین، بوسنی و سایر سرزمینها روح مبارزه و مقاومت را دمید و جسارت فریاد زدن بر جور و ستم را به انسانها در کشورهای مختلف داد. بنابراین، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب آماده گر بود، انقلابی که جهان را متوجه نوعی دیگر از حکومت و نظام سیاسی کرد؛ یعنی نظام ولایی که وعده آن در ظهور حضرت حجت(عج) به طور کامل تحقق خواهد یافت.
مردم ایران نه تنها برای رسیدن به نهایت و کمال هدف انقلاب خویش باید آیین انتظار را فرا گیرند و پیشه سازند، بلکه برای تحقق همین مقدار از مطلوب در داخل کشور خود نیز محتاج فرجند؛ زیرا ابعادی از اسلام که در طول قرنها عمل نشده است، برای کسی به طور کامل و دقیق قابل کشف و اجرا نیست. همچنین در جهان فاسدی که استکبار جهانی با این همه امکانات گردن کشی می کند و بسیاری از دولتها و ملتها در برابرش گردن فرو می نهند، چگونه می توان مملکتی را از مفاسد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر حذر داشت؟ امروز همه جهان مضطر است و چاره ای نیست جز این که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
انقلاب اسلامی ایران گامی بود به سوی ادراک ناکامی، رنج دوران، توجه و تضرع به ساحت قدس تا ظلمت فروبستگی باب اللّه فرجام یابد و فروغ وجه اللّه عالم و آدم را از اسما و انوار الهی سرشار سازد و جهان پر از عدل و عرفان شود، چنان که از جهل و عصیان پر شده است. با این امید است که می توان حرکت کرد و انقلاب اسلامی را تداوم بخشید.
رسالت نسل سوم
آنچه موجب دوری حرکت نظام جمهوری اسلامی از تحقق کامل اهداف انقلاب شد، دانش است. علومی که امروز در جهان رواج دارد و نظریاتی که در مراکز تحقیقاتی و دانشگاه های معتبر دنیا تولید می شود اغلب در راستای اهداف و بر پایه ارزشهای نظام سرمایه داری و سلطه استکبار جهانی است. وابستگی مادی این مراکز به کمپانیها و کارتلهای اقتصادی، موضوع پژوهشهای جالبی قرار گرفته و کارکرد پندارپردازی نظریات علوم گوناگون را در جهت استضعاف طبقه سلطه پذیر حیات طبیعی نشان می دهد.
پس از انقلاب برای اداره نظام اسلامی همین نظریات دست مایه طراحان نظام قرار گرفت. نظریه های توسعه ای که در دوران سازندگی اجرا شد ـ و برای نمونه انباشت سرمایه را مؤثر توسعه معرفی می کرد ـ موجب رشد سرمایه داران و شدت اختلاف طبقاتی و منشأ بی عدالتیهای بسیاری گردید. هر چند آثار توسعه امکانات مادی و اقتصادی آن را تا حدودی می توان مثبت ارزیابی کرد اما به طور کلی آنچه اتفاق افتاد چندان مطابق آرمانها و ارزشها و اهداف انقلاب نبود.
فقدان طرحی برای شهرسازی، زمینه های تجمل گرایی و کمرنگ شدن روحیه معنوی در شهرهای بزرگ را پدید آورد. در دوران اصلاحات نیز نظریات غربی که برآمده از نظام سرمایه داری بود در جهت توسعه سیاسی مورد توجه قرار گرفت. نظریه عقل ارتباطی یورگن هابرماس که پاسخی به چالشهای نظام مدرنیته ناتمام غربی است محور حرکت مدیران جامعه گردید و نظام اسلامی را بیش از پیش در دست یابی به اهداف متعالی خود ناکام گذاشت.
بنابراین، راهی که ما را به تحقق اهداف انقلاب می رساند نظریه پردازی و تولید دانش بر پایه مفاهیم ارزشی و در راستای اهداف متعالی انقلاب اسلامی است. مفهوم عدالت و عرفان باید در کانون نظریه های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی و سیاسی قرار گیرد. علوم فنی و صنعت در پرتو تحول علوم انسانی، پایگاه و کارکردهای اجتماعی دیگری خواهد یافت و به طور کلی علوم را باید در جهتی پیش برد که امکانات لازم برای حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) را فراهم آورند و نظام جمهوری اسلامی آزمونگاه این نظریات شود. دانش نرم افزاری است که از ارزشهای فرهنگی برآمده و امکانات مادی تمدن را به منزله سخت افزار سامان و جهت می دهد. اگر از علوم سرمایه داری استفاده کنیم ارزشهای آنها را وام گرفته، مدنیت و تمدنی همانند آنها خواهیم یافت. اما، نهضت نرم افزاری و تولید دانش بر اساس ارزشهای اسلامی که انقلاب اسلامی ایران احیاگر آنها بود، راهی به سوی تحقق جامعه مدنی معنوی[21] و برپایی تمدن اسلامی که همان حیات طیبه است می گشاید.
نسل اول، انقلاب را آغاز کرد و به نتیجه رساند. نسل دوم در پیروزی انقلاب و دفاع و تثبیت آن کوشید و امروز پرچم انقلاب اسلامی به دست نسل سوم است، نسلی که با شور و شعور فزاینده باید آسیبها و آفتهای این میراث گرانبها را بشناسد و در تحقق اهداف الهی ـ انسانی آن بکوشد و در روزگاری که بحرانهای آخرالزمان همه جهان را فرا گرفته، راهی دیگر به سوی نجات و صلاح به جهانیان بنماید تا همان طور که امام خمینی آرزو داشتند الگویی از اسلام را هر چند ناقص باشد به عالم نشان بدهیم.[22] به امید این که این امانت را به سلامت به دست مصلح عدالت گستری که باب معرفت الله است، برسانیم.
حاصل سخن
در فراز و فرودهای بعد از انقلاب ارکان حیات طیبه، یعنی عدالت و معرفت مغفول افتاده و امروز بازگشت به آن ارزشها و تداوم پویندگی انقلاب بسیار ضروری شده است. در این راستا نسل سوم با نیروی بالای فکری، معنوی و اجتماعی مهمترین نقش را بر عهده دارد. احیای ارزشها و اهداف فراموش شده در دستور کار رهبری انقلاب قرار دارد؛ ایشان که خود را آرزومند شهادت در این راه می دانند، چنان که بارها اشاره نموده اند، بر مفاسد موجود قیامی مصلحانه خواهند کرد، اما مردم مخیرند که راه استضعاف را پویند و یا به سلک آزادگان درآیند؛ در صورت اول وضعیت آینده انقلاب بسیار بدتر از گذشته خواهد شد؛ زیرا استکبار جهانی برای جلوگیری از تکرار انقلاب، ما را در بدترین وضعیت قرار خواهد داد، در این صورت آنچه رهبری درباره آمادگی خود برای شهادت و کربلایی شدن فرمودند تحقق خواهد یافت؛ ولی در صورتی که مردم عاشورایی ایران در جهاد مصلحانه پایمردی ورزند به طور کامل به اهداف انقلاب خواهند رسید؛ یعنی، حیات طیبه جهانی که با ظهور او تحقق خواهد یافت؛ آن آشنای غریبی که عالم در غیبتش به سوگ سیاهی نشسته است و آیین راستین انتظار او نیست مگر سلوک حسینی.
پی نوشت ها:
[1] محقق و نویسنده.
[2] نظریه اراده وجود در سدد است تا مبانی عرفانی را وارد حوزه علوم انسانی نماید. این نظریه که از سوی نگارنده طرح شده است مبنای پژوهشهایی بوده و بویژه در تولید نظریه ای درباره انقلاب اسلامی کارامدی خود را نشان داده است. برای اطلاع بیشتر ر.ک.: حمیدرضا مظاهری، از عرفان تا سیاست در آیین و اندیشه امام خمینی، مجموعه مقالات کنگره اندیشه های عرفانی و اخلاقی امام خمینی قدس سره، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، چاپ اول، 1382،ج 10.
[3] نحل / 97: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً...»
2ـ امام خمینی رحمه الله، صحیفه نور، ج 19، ص 253.
[4] امام علی علیه السلام: «من عرف نفسه عرف ربّه.»؛ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، نشر دار الحدیث، چاپ اول، 1416 ق.، ج 3، حدیث 12223.
[5] در مناجات شعبانیه که بسیار مورد توجه و سفارش امام بود می خوانیم: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک.»
[6] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 8، ص 198.
[7] «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ»؛ حشر / 19.
[8] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 9، ص 19.
[9] همان، ج 11، ص 80.
[10] ادوارد برمن، کنترل فرهنگ.
[11] امام خمینی رحمه الله، صحیفه امام، ج 7، ص 270.
[12] همان، ج 21، ص 239.
[13] سخنرانی رهبری در دانشگاه امیرکبیر.
[14] جان کولمن، کمیته 300 کانون توطئه جهانی، ترجمه یحیی شمس، انتشارات علم، چاپ چهارم، 1377، ص 46.
[15] امام خمینی رحمه الله، پیشین، ج 10، ص 211.
[16] همان، ج 21، ص 239.
[17] سخنرانی رهبری در جمع مسؤولان، 20/8/81.
[18] سخنان رهبری در دیدار با دانشجویان، 24/11/79.
[19] سخنان رهبری در جمع مسؤولان، 20/8/81.
[20] امام خمینی قدس سره، پیشین، ص 53.
[21] حمیدرضا مظاهری سیف، تحقق جامعه مدنی، انتشارات جوانان موفق، چاپ اول، 1379.
[22] امام خمینی، صحیفه امام، ج 18، ص 157.
نظر شما