موضوع : پژوهش | مقاله

جهانی شدن و واگرایی در خاورمیانه


جهانیشدن فرایندی است که چونان اختاپوس، عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بشر امروز را در چنبره سلطه خود درآورده و استقلال دولت ـ ملتها را در جهان به چالش کشیده است. این پدیده به دلیل سیّالیت طبیعت آن و در حال «شدن» بودنش، همواره جلوه های نوینی را در دهکده جهانی از خود نشان داده و تفاسیر و پردازشهای زاینده‌ای را نمایانده است. فراوانی رویکردها به این پدیده و قلمرو هژمونیک آن، موجب سردرگمی پژوهشگران این عرصه شده و ورود و خروج منطقی و جهانگسترانه به آن را با دشواری مواجه ساخته است. بر این اساس، رسیدن به تعریفی واحد و تحدید دقیق قلمرو آن و مهمتر از همه، برونرفت از بافت شبکه‌ای جهانی شدن و اتخاذ شیوه‌ای واحد در برابر آن، امری مشکل مینماید. نشان دادن نمودهای واگرایانه جهانی شدن در خرده نظامهایی مانند «خاورمیانه» در سه عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ و معرفی راهکارهی مواجهه با آن که همواره در میان اندیشمندان مسلمان چالش برانگیز بوده، تلاشی است که در متن مقاله حاضر بری اثبات فرضیه اصلی صورت گرفته است.


جهانی شدن1 پدیدهی است که مرزهای دولت ـ ملّت را درنوردیده و با شتابی فزاینده، دهکده جهانی2 را با ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود مسخّر ساخته است. مؤلّفههی این فرایند یکسره غربی است و کره زمین را به سمت جهان وطنی آمریکایی سوق میدهد. به گفته رهبران سیاسی آمریکا، هر کسی که در جبهه آنها نباشد بر علیه ایشان بوده و محکوم به فناست. این ادعا پس از حادثه یازده سپتامبر 2001 و تهاجم نظامی گروه ائتلاف بری صلح و مبارزه با تروریسم جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا در افغانستان و پس از آن در عراق به طور عملی به نمایش گذاشته شد.
به دیگر سخن، جهانی شدن روند سلطهگرایی کشورهای شمال (جهان اول)، به ویژه ایالات متحده، بر کشورهای جنوب (جهان سوم) است. جهانی شدن علاوه بر کشورهای جهان سوم و خاورمیانه، مخالفان اروپایی بیشماری دارد.
منطقه خاورمیانه به لحاظ موقعیت جغرافیی سیاسی و جغرافیای راهبردی، همواره در اثر تاخت و تاز قدرتهای بیگانه، منطقهی بحرانزده و بیثبات بوده است. واگرایی و توسعهنایافتگی کشورهای خاورمیانه معلول دخالت دولتهی بزرگ جهان در سرنوشت آنهاست که در طول تاریخ، بری اعمال نیّات امپریالیستی خود، به شگردهی فریبندهی همچون نوسازی، اصلاحات و اسطوره فرانوین3 جهانی شدن متوسّل شدهاند.
موج هولناک جهانیشدن با ورود به کشورهای فاقد قدرت چانهزنی مناسب، آنها را به کشورهایی ضعیف، وابسته و بله قربانگوی قدرتهای جهانی، تبدیل میکند.
پرسشهی اساسی که در این باب مطرح میشوند عبارتند از اینکه اساساً تأثیرات جهانیشدن بر خاورمیانه چه بوده است؟ چه رابطه‌ای بین جهانیشدن و واگرایی و توسعهنایافتگی کشورهای خاورمیانه وجود دارد؟ آیا پیوستن به روند جهانی شدن همواره با کامیابی کشورها همراه بوده و خواهد بود؟
به طور خلاصه، میتوان گفت: جهانی شدن هرچند به طور محدود منجر به همگرایی شده، اما در نگاه کلان، موجب افزایش روند واگرایی در میان کشورهای خاورمیانه و وابستگی فزاینده به کشورهای پیشرفته صنعتی گردیده است.

تبارشناسی موضوع
پیش از ورود به بحث، ذکر این نکته مهم است که بین دو مفهوم «جهانیشدن» و «جهانیسازی» تمایزی عمیق متصور است. هر دو مفهوم از دل واژه لاتین گلوبالیزیشن «Globalization» استخراج میشوند، با این تفاوت که «جهانیشدن» معنی لازم (گلوبالیزیشن به مثابه یک فرایند)، 4 و «جهانیسازی» معنی متعدّی این واژه (گلوبالیزیشن به مثابه یک طرح) 5 است. «جهانیشدن» به معنی فراگردی است که سیری طبیعی داشته و نشانگر حرکت کلی جهان است. مطابق این تعریف، بشر امروز به این جمعبندی رسیده که به تنهایی قادر به حل معضلات خویش نیست و وابستگی فزایندهی را به دیگر ملتها و فرهنگها در خود احساس میکند. او اساساً به درک بهتری از خود و هویّت جدیدش در مقایسه خود با دیگران میرسد. نیاز به حاکمیت جهانی واحد، که در آن ارزشهی مشترک انسانی لحاظ شده و عدالت و مساوات جایگزین تبعیض و شکاف بین جوامع گردد، انسانها را بر آن میدارد تا به طور طبیعی و فطری به این اندیشه برسند که در سایه جهانوطنی و تقسیم عادلانه منابع کمیاب بین همه انسانها، سعادت واقعی و فراگیر نصیب شهروندان کشورهای جهان خواهد شد.
«جهانیشدن» به معنی «جهان بری همه شهروندان جهانی، با رعایت عدالت در دسترسی به منابع» حول محور توحید جریانی مثبت بوده و انبیا و ادیان الهی جزو اولین بشارتدهندگان آن بودهاند. قرآن کریم با تأکید بر آموزههی راستین ادیان سابق، آینده خوشی را بری جهان و صالحان و فرودستان زمین ترسیم میکند: (وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) (قصص: 5)؛ و میخواهیم بر کسانی که در زمین، فرودست شدهاند منّت نهیم و آنان را پیشوا گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.
و در جی دیگر میفرماید: (وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ) (انبیاء: 105)؛ در زبور6 پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
اما «جهانیسازی» معنایی کاملا متفاوت دارد. نگاه طرحریزانه به گلوبالیزیشن بر خلاف جهانی شدن، حاکی از هدایت جهان به سمت منافع مشخص و رسیدن به اهدافی خاص است که سلطه مطلق بر منابع انسانی و طبیعی جهان را در پی دارد. طبق این معنا، جهانیسازی پدیده‌ای منفی است و صدمات ناگواری بر پیکره جهان، به ویژه کشورهای جهان سوم، فرود خواهد آورد.
پیشینه جهانیسازی ـ به مثابه شمشیر دو دم در دست جهانخواران ـ چندان زیاد نیست. امپریالیسم بریتانیا و در پی آن، آمریکا، بخصوص پس از جنگ جهانی دوم، از این حربه نهایت سوء استفاده را بری گسترش هیمنه خود کردهاند.
در سال 1891 سیسیل رودس (Cecil Rhodes) صاحب یک شرکت چندملّیتی انگلیسی به فکر بنیانگذاری یک سازمان سراسری جهانی به منظور حفظ امپراتوری بریتانیا افتاد. جملات ذیل ماهیت جهانخواری او و بریتانیا را نشان میدهند:
تقریباً سراسر جهان تقسیم شدهاست و آنچه از آن باقی مانده نیز در حال تقسیم، تسخیر یا مستعمره شدن است. به ستارگانی فکر کن که شب هنگام در بالی سر خود میبینیم؛ دنیاهای وسیعی که ما هرگز نمیتوانیم به آنها دست یابیم. من اگر میتوانستم، سیّارات را نیز به اموال خود ضمیمهمیکردم. مناغلبدراینباره فکر میکنم. 7
آمریکا به دنبال بریتانیا، اندیشه سلطه بر کل جهان را داشته و همواره به دنبال تحقق این آرمان بوده است؛ چنانکه ویلسون پس از جنگ جهانی اول، نظریه دولت فدرال را مطرح کرد و اظهار داشت: اگر بخواهیم صلح برقرار باشد، باید همه دنیا از یک حکومت پیروی کنند. مراد وی چیزی جز سرسپاری جهانیان به حکومت آمریکا و تمدّن غربی نبوده است. آمریکا پس از جنگ جهانی دوم نیز روند اعمال این ایده را پی گرفت. به عقیده روزولت، جامعه جهانی یک خانواده فاقد پدر و مادر است، اما به جی پدر و مادر، برادران بزرگتری دارد که مسئولیت آنان را انجام میدهند. بدینسان، نظریه «برادران بزرگ»8 مطرح شد که به موجب آن، آمریکا و قدرتهای بزرگ به عنوان برادران بزرگ حق مجازات برادران کوچکتر خاطی را دارند و برادران کوچک باید مطیع و فرمانبردار بزرگتر از خود باشند. 9 نظریه «حق وتو» نیز از همین باب به کشورهای فاتح جنگ داده شد؛ به این معنا که برادران کوچک هر وقت اقدامی انجام دادند که مورد رضایت برادران بزرگ نبود، میتوانند با وتوی آن اقدام، قدرت خود را هر چه بیشتر به رخ اعضی خانواده جهانی بکشند.
از سال 1970 دهکدهی در سوئیس به نام «داووس»، 10 مرکز تلاشهی اصلی پدیده جهانیشدن بوده که همه ساله در اواخر ژانویه و اوایل فوریه، اجلاس اصلی و عمومی جهانیسازی در این دهکده برگزار میشود و خطوط اصلی رهنمودهای جهانیسازی توسط بلندمرتبهترین رهبران اقتصادی، سیاسی و برجستهترین متخصصان علوم انسانی و تجربی جهان سرمایهداری مشخص میشود. امروزه همایشهی سالانه «داووس» به «اجلاس اقتصاد جهانی»11 تغییر نام یافته است و پس از یازده سپتامبر 2001، نشست سال 2002 از داووس به نیویورک منتقل شد. 12 این انتقال حکایت از به دست گرفتن رسمی و علنی رهبری طرح «جهانیسازی» از سوی ایالت متحده آمریکا دارد و به جهانیان اعلام میکند که تعبیر گلوبالیزیشن به معنی غربیسازی13 و به تعبیر دقیقتر، «آمریکاییسازی»14 است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر سده بیستم، روند جهانیسازی را سرعت بیشتری بخشید؛ چنانکه اریک هابز، تاریخدان مارکسیست، معتقد است: در پایان قرن بیستم، جهان به مرحلهی رسیده بود که باید تغییر میکرد. 15 بوش پدر اولین کسی بود که بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، طرح «نظم نوین جهانی» را ارائه داد. وی در تبیین خود از جهانیشدن، به مردم دنیا فهماند که آمریکاییان دنبال جهانی تکقطبی هستند که خود در رأس آن قرار داشته باشند و دیگران در بدنه یا قاعده این هرم تکقطبی قرار گیرند. 16
آمریکا از وقتی که به عنوان یک ابرقدرت وارد عرصه نظام بینالملل شده، خود را «انسان جدید»17 و دنیی پس از جنگ جهانی دوم را «دنیی جدید»18 خوانده و همیشه داعیه تسلط بر جهان را با شعارهی عالمفریب «آزادی» و «دموکراسی» داشته است. آلن دالس، رئیس سازمان «سیا» در زمان آیزنهاور، روی نقشه جهان از برلین تا کره خطی کشید و گفت: بالی این خط به تعبیر چرچیل، پشت پرده آهنین و پایین آن دنیی آزاد است. ما آمریکاییها از دنیی آزاد دفاع میکنیم. 19 فروپاشی شوروی و آزادی همه کشورها از پرده آهنین، آمریکا را وارد فاز عملیاتی جدیدی کرد تا سلطه فرهنگی ـ سیاسی خود، یعنی لیبرال ـ دموکراسی را در قالب «دفاع از آزادی در سرتاسر جهان آزاد»، به نمایش بگذارد.
جهانیشدن را میتوان به وضوح، در آثار اندیشمندان قرن 19 و 20 یافت؛ از آثار کارل مارکس و سن سیمون گرفته تا مطالعهکنندگان جغرافیی سیاسی همچون مک کیندر، که به چگونگی تلفیق جهان از طریق مدرنیته پی برده و نیمنگاهی بدان داشتهاند. اما واژه «جهانیشدن» تا دهه 1960 و اوایل دهه 1970 رواج آکادمیک و گسترده‌ای نیافت. 20

تعاریف «جهانی شدن»
به دلیل آنکه جهانیشدن در مرحله «شدن» قرار دارد و با گستردگی و شتاب وصفناپذیری پیش میرود، ارائه تعریفی جامع و مانع از آن بسیار دشوار به نظر میرسد. در اینجا، تعاریفی که هر کدام به بعدی از این پدیده چند وجهی اشاره دارند، به اختصار ذکر میشوند:
1. جهانیسازی تحمیل سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایالت متحده آمریکا بر جهان، بخصوص شرق و جهان سوم، و بالاخص جهان اسلام است. آمریکا به خاطر برتری علمی و فناورانه و قدرت نظامی و امکانات اقتصادی، خود را ارباب جهان میداند. جهانیسازی تعامل ارباب و رعیّت و مستکبر و مستضعف است. 21
2. گیدنز جهانیشدن را اینگونه تعریف میکند: تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان که مکانهی دور از هم را چنان به هم مرتبط میسازد که رخدادهای هر محل، زاده حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع میپیوندند. 22
3. مانوئل کاستلز با اشاره به عصر اطلاعات، جهانی شدن را ظهور نوعی جامعه شبکهی میداند که در ادامه حرکت سرمایهداری، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را دربر میگیرد. 23
4. مک گرو از افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولتها دامن میگسترند و نظام جدید جهانی را میسازند، 24 به «جهانیشدن» تعبیر میکند.
5. مایکل تایرز بر این باور است که جهانگرایی به گونهی که از آن بحث میشود، به رشد انفجارآمیز 20 تا 25 سال گذشته شرکتهای چندملّیتی غولآسا و ذخایر انبوه سرمایهی اشاره دارد که از مرزهای ملّی گذر کرده و در همه جا رخنه نموده است. این جهانیشدن خود به طور عمده، پیامد یک انفجار فناورانه است که همزمان در رایانهی کردن کارها، ارتباطات راه دور و حمل و نقل سریع مشاهده میشود. 25
6. هری آرتورز در مقاله خود تحت عنوان «جهانیشدن و پیامدهای آن» با اذعان به اینکه مهمترین دلمشغولی جهانیشدن، پول، سرمایه و قدرت است، یک تعریف اقتصادی از آن ارائه میدهد: عالمان اقتصاد سیاسی، جهانیشدن را نوعی نظم اقتصادی میدانند که در آن جریان سرمایه، تولید، تجارت و اطلاعات بدون کمترین الزام و فشاری از ناحیه مرزهای جغرافیایی و حاکمیت دولتها، به سوی اهداف خود در حال حرکتند. در این فرایند، تلفیق مواد خام و نیروی کار ارزان کشورهای جهان سوم با سرمایهگذاری، فناوری و مهارتهای مدیریتی کشورهای صنعتی، موجب به حرکت درآمدن چرخهی تولید و گشوده شدن بازارهی مصرف جهانی شده است. 26
شاید بتوان در تعریف «جهانیشدن» به این جمعبندی رسید که «جهانیشدن» عبارت است از: فرایند فشردگی فزاینده زمان و فضا که به واسطه آن مردم دنیا کم و بیش و به صورتی نسبتاً آگاهانه در جامعه جهانی ادغام میشوند. به بیان دیگر، جهانی شدن معطوف به فرایندی است که در آن فرد و جامعه در گستره‌ای جهانی، با یکدیگر پیوند میخورند. 27 به تعبیر دیگر، جهانیسازی به معنی وابستگی متقابل ملتها در سطح جهانی، 28 رشد نظام جهانی29 و انباشت در مقیاس جهانی30 است که در عامترین معنایش، به جریان بینالمللی کالا، سرمایه، تولید و فناوری اشاره دارد. از نظر بسیاری از حامیان نظریه «جهانیسازی»، دامنه و عمق این جریانات یک نظم نوین جهانی31 را ایجاد کرده که نهادها و اشکال قدرت خاص خود داشته و جایگزین ساختارهی مرتبط با دولت ـ ملت گردیده است. 32 این همان «نظم نوین جهانی» است که به زعم کلینتون، فراتر از اقتصاد است و بیشتر شامل صدورلیبرال ـ دموکراسیبهتمامجهانمیشود:
هدف ما باید این باشد که جهان را با محوریت آزادی، دموکراسی و صلح گرد هم آوریم و با کسانی که قصد خدشهدار کردن این روند را دارند، مبارزه کنیم. ولی ما بری شکل دادن به قرن بیست و یکم با مشکلات زیادی روبه‌رو هستیم. 33
شکل قرن 21، که کلینتون از آن حرف میزند، همان سلطه لیبرال ـ دموکراسی غربی و آمریکایی است و کسانی که بخواهند در مقابل این جهانیسازی مقاومت کنند، پس از دریافت برچسبهای سیاسی گوناگون همچون تروریسم، بنیادگرا و ناقض حقوق بشر، به شدت درهم کوبیده خواهند شد.

ابعاد جهانی شدن
علیرغم تصور برخی از اندیشمندان که جهانیشدن را تنها در اقتصاد خلاصه میکنند، به نظر میرسد که این پدیده هزار رنگ، چند وجهی است و جلوههی گوناگونی دارد. هرچند جهانی شدن در آغازین گامهی خود، در عرصه اقتصاد مشاهده گردید، ولی به تدریج، پی در مباحثی همچون قاچاق مواد مخدّر و تروریسم گذاشت و در نهایت، همه شئون زندگی انسان را بدون ملاحظه حدّ و مرزهای ملّی درنوردید. 34 به تعبیر دیگر، جهانیشدن اختاپوسی است35 که اقتصاد، سیاست، فکر، دین، اخلاق و فرهنگ را دربر میگیرد.

جهانی شدن اقتصاد
نظریهپردازان پرشماری وجه غالب جهانیشدن را «اقتصاد» میدانند. از لحاظ تاریخی نیز وجهه جهانی شدن متعلّق به اقتصاد است. حتی برخی مورّخان پیشینه آن را به سده شانزدهم بازمیگردانند. جهانی شدن اقتصاد، قدرت کنترل دولتها را بر نقل و انتقالات مالی و فناوری کاهش داده و به تعامل ملتها میافزاید. همچنین رقابت سرمایه را از محدودههی جغرافیایی خاص خارج کرده و در سطح جهانی، فراگیر میکند. 36 پر واضح است که فعالیت اقتصادی به صورت بینالمللی، پدیده جدیدی نیست، اما رشد همگرایی و یکپارچگی بینالمللی، از لحاظ کیفی، با گسترش اولیه تجارت بینالمللی کاملا متفاوت است؛ چراکه ویژگی آن تشدید پیوندهای اقتصادی غالباً در سطح کارکردی در وری مرزهای ملّی است. 37
جهانیشدن اقتصاد در آستانه قرن بیست و یکم چهره دیگری به خود گرفته است و کشورهای صاحب سرمایه با بهرهگیری از پیشرفتهترین فناوریها و ادغام شرکتهای چندملّیتی و هضم اقتصادهای محلّی و منطقه‌ای، حیطه فرمانرواییشان را بر بازار مصرف و کالا، گسترش دادند تا یکی از مهمترین مأموریتها و کارکردهای جهانیسازی، که پیچیدن نسخه‌ای واحد بری تمام دنیا باشد، تحقق یابد. 38
آقی فیدل کاسترو در جلسه افتتاحیه اجلاس جنوب، که در 24 فروردین 1379 در «هاوانا» تشکیل شد، به وضوح ماهیت جهانیشدن را «برخوردار کردن اقلّیت و تهیدست نمودن اکثریت مردم جهان» دانست:
اقلّیت بسیار کوچکی در کابینه‌‌ای لوکس و مجهّز به تلفنهای همراه و اینترنت، و اکثریتی عظیم در شرایطی سفر میکنند که یادآور تجارت هولناک بردگان مابین آفریقا و آمریکا در تاریخ گذشته مستعمراتی ماست؛ یعنی 85 درصد سرنشینان این کشتی که در انبار کثیف کشتی جا داده شده‌اند، از گرسنگی، امراض مختلف و درماندگی رنج میبرند. آنچه که جهانی شده است، توسعه نیست، بلکه فقر است؛ اقدام به حاکمیت ملّی کشورهای در حال توسعه نیست، بلکه نقض آن است؛ تقویت همبستگی مابین مردمان ما نیست، بلکه تحکیم قانون اعمال زور و تقویت رقابت نابرابر موجود در عرصه بازار است. 39
جهانیشدن موجب بروز شکاف طبقاتی بین شمال و جنوب شده و 80 درصد جهان را در کام 20 درصد ساکنان آن شیرین کرده است و 80 درصد بقیه دندان به دندان میسایند و هر روز امیدشان به زندگی کم میشود و در انتظار مرگ عمرشان را سپری میکنند. این همان پدیده‌ای است که نه تنها واجد کمال نیست، 40 بلکه بشر امروز را هر چه بیشتر به سوی پرتگاههای ضلالت و گمراهی میکشاند.
کاسترو در همان سخنرانی، به توسعه انسانی در جهان اشاره میکند که حاکی از برتری نژاد سفید بر سایر نژادها و پستی تمامی رنگینپوستان، به ویژه سرخ و سیاه، است:
درآمد سرانه در بیشتر از 100 کشور کمتر از 15 سال پیش است و در حال حاضر، امرار معاش 6/1 میلیارد نفر از مردم جهان بدتر از آغاز دهه 1980 است. بیش از 820 میلیون نفر سوء تغذیه دارند که 790 میلیون نفر آنها در جهان سوم زندگی میکنند. برآورد میشود که 507 میلیون نفر از مردمی که در جهان جنوب زندگی میکنند، چهل سالگی خود را نخواهند دید. در آن تعداد از کشورهای جهان سوم که در این اجلاس نماینده دارند، از هر 5 کودک، 2 نفر از بیماری کندی رشد رنج میبرند و یک کودک از 3 کودک کمبود وزن دارند، و هر روز 30 هزار نفر از کسانی که میتوان آنها را از مرگ نجات داد، جان میدهند. 2 میلیون نفر از دختران اجباراً به فحشا کشانده میشوند. 130 میلیون کودک به تحصیلات ابتدایی دسترسی ندارند و 250 میلیون نفر زیر 15 سال، بری امرار معاش مجبور به کار کردن هستند. 41
جهانیشدن اقتصاد، اقتصادهای محلّی کشورهای جنوب را، که قدرت چانه‌زنی و رویارویی با ابرشرکتهای فراملّی را ندارند، نابود کرده و آنها را صرفاً به صورت مصرفکننده‌ای مطیع بری کالاهای وارداتی نظام سرمایهداری غربی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا، تبدیل نموده است. آنتونی گیدنز هم به این بعد منفی جهانی شدن اشاره دارد:
جهانیشدن پیامدهای منفی بسیاری را بهبار میآورد که از آن جمله، نابرابری اقتصادی است، و علت این نابرابری اقتصادی وجود دو اقتصاد محلّی و جهانی در کنار یکدیگر است. 42

جهانی‌شدن سیاست
جهانیشدن از لحاظ سیاسی، رهایی امر اجتماعی از سیطره دولت است و اینکه زمام امور در عرصه‌های اطلاعاتی، محیطهای زیستی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به سازمانها و شرکتهای فراملّی واگذار گردد. الگوی سیاسی را، که جهانیشدن بری جامعه جهانی پیشنهاد میکند، دموکراسی از نوع غربی و آمریکایی است که ریشه در لیبرالیسم سیاسی و مدرنیته دارد. 43 پس از جنگ جهانی دوم، نظریههایی متعددی مطرح شدند که ناظر به سیاستی جهانی بودند. از جمله آنها، نظریه «پایان ایدئولوژی» دانیل بل (1966) بود که موفقیت بازسازی پس از جنگ و پیدایش جامعه‌های پساصنعتی را پایان ایدئولوژیهای نازیسم، فاشیسم و چپ میداند؛ همچنین نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما (1989) که سرمایهداری و سیاست لیبرال کثرتگرا و غلبه آن بر دیالکتیک تاریخ را پایان تاریخ قلمداد کرده و استدلال نموده است:
فرایندی بنیادی در جریان است که الگوی مشترک تطوّرگرایانه‌ای را بر همه جوامع بشری تحمیل میکند؛ به طور خلاصه، چیزی شبیه تاریخ عمومی بشر در مسیر لیبرال ـ دموکراسی. 44
این نوع نگاهها به جهان، با نگاهی بدبینانه و هابزی به قدرت و وضع بشریت، که به نوعی میتوان آن را «پایان مدنیت» نامید، جایگزین گردید. افرادی همچون ساموئل هانتینگتون در نظریه «برخورد تمدّنها» (1993) و رابرت کپلن در «ظهور هرج و مرج» (194) طرحی سرشار از جنگ و خشونت را بری آینده بشریت ترسیم کردند و با تکیه بر رئالیسم بینالملل، تمدن غالب را لیبرال ـ دموکراسی آمریکایی تلقّی کردند.
رهیافت بدبینانه و ستیزهجوی هانتینگتون چراغ راهنما و منشأ عمل سیاسی ایالات متحده شد و به انزوا کشیدن نظامهای مخالف سرمایهداری و بازار آزاد را سرلوحه خویش قرار داد. عملی کردن این ایده پیش از فروپاشی شوروی، از طریق محاصره نظامی و اقتصادی اردوگاه شرق میسّر میگردید. در نهایت، در سال 1989 با فروپاشی شوروی و سقوط دیوار برلین، رقیب اصلی لیبرال ـ دموکراسی از بین رفت و آمریکا سرخوش از این پیروزی، رجز «هل من مبارز» سرداد. نبود مانع در برابر قطار سریعالسیر جهانیسازی، بری آمریکا این امکان را فراهم ساخت تا با گسترش «ناتو» به شرق اروپا و اقمار شوروی سابق و تغییر رژیمهی ناتوان در کشورهای جهان سوم، زمینه تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و گشودن بازارهی کشورهای مزبور به سوی غرب را فراهم آورد.
تغییر رژیمهای استبدادی و تمامیتخواه کشورهای جهان، به ویژه کشورهای خاورمیانه، یکی از طرحهایی است که آمریکا به شدت آن را دنبال میکند. به تعبیر هانتنیگتون، بین سالهی 1974 تا 1990 نظامهای حکومتی بیش از 30 کشور در جنوب و شرق اروپا، آمریکی لاتین و شرق آسیا، از نظامهای اقتدارگرا به نظامهای دموکراتیک تغییر یافتهاند. 45
به دلیل آنکه سردمداران آمریکا، نظام لیبرال ـ دموکراسی را ایدهآلترین نوع حکومت میدانند، صدور آن را نیز به تمام دنیا، از وظایف انسانی خویش برمیشمارند. توجیه آمریکا از حمله به عراق و افغانستان، در ظاهر رهاسازی دو کشور از یوغ استبداد و رساندن آنان به ساحل آزادی و مردمسالاری بود.
حکومت لیبرال ـ دموکراسی، که آمریکا مدّعی آن است، دو ویژگی اساسی دارد: انتخاب آزاد و طبیعت سکولار؛ جدی از آرمانگرایی و آرمانخواهی که میتواند اسلام یا هر دین دیگر و یا یک آرمانگرایی مثل مارکسیسم باشد. 46
در نگاه خوشبینانه، میتوان جهانیشدن سیاست را به رشد سازمانهای بینالمللی و فراملّی ـ از سازمان ملل و دفترهی نمایندگیهی تخصصی آن گرفته تا گروههی فشار و جنبشهی اجتماعی بینالمللی ـ تعبیر کرد که شکل و پویایی دولت و جامعه مدنی را تغییر دادهاند. دولت به عرصه تکه تکه سیاستگذاری تبدیل شده است؛ عرصهی که هم شبکه‌های فراملّی آن را دربر گرفته و هم کارگزاریهی داخلی. 47

جهانی‌شدن فرهنگ
جهانیشدن فرهنگ به همگون شدن فرهنگها در قالب یک فرهنگ فراگیر اطلاق میشود که با اعمال سلطه، دیگر فرهنگها را به چالش کشیده، آنها را تابع خویش میسازد. روشن است که در صحنه رقابت و مبارزه بری کسب عنوان قهرمانی، طرف پیروز همواره آن طرفی است که صاحب قدرتی افزون بر رقیب است و آن را عملا به رخ حریف کشیده. در کشاکش رقابت بری کسب عنوان اربابی بری دهکده جهانی، به دلیل آنکه آمریکا بری خود دستی بالی دست نمیبیند، طبیعتاً فرهنگی را بر جهان غالب خواهد کرد که تابع خواست او باشد. امروزه فرهنگ «سرمایهداری» و «لیبرال ـ دموکراسی» اتوپیی آمریکا بری تسخیر کل جهان است؛ پدیدهی که همان «امپراتوری فرهنگی است و عبارت از اراده معطوف به همگونسازی فرهنگی جهان یا به تعبیر دیگر، غربی کردن جهان با استفاده از ابزار اقتصادی و سیاسی است. »48 به دیگر سخن، امپریالیسم فرهنگی چیزی جز صدور کالاها، ارزشها و اولویتهی شیوه زندگی غربی نیست. آنچه در عرصههی جهانی فرهنگ رایج و مسلّط میشود، تصورات و مصنوعات و هویّتهای تجدّدغربی است که صنایع فرهنگی غرب عرضه میکنند.
رسانه ها ابزارهای خوبی بری بسط امپریالیسم فرهنگی در دنیا هستند. اشکال جدید وسایل ارتباطی، که از مرزها فراتر میروند، مردم و سازمانها را به یکدیگر پیوند میدهند. رسانه های تصویری در سراسر جهان، روزانه اخبار مشابه پخش میکنند. جوانان در گوشه و کنار جهان، تلقیات و آرزوهای همانندی دارند و هر روز تعصّبات قومی و مذهبی کمرنگ میشوند. فرهنگ مسلّط، فرهنگ تکثّرگرا و طرفدار تساهل و تسامح است که تنها کام دل گرفتن از لذایذ دنیوی و مواهب مادی را تبلیغ میکند. 49
بر اساس نظریه «تعیین دستور کار»، رسانه ها معمولا بر موضوعات خاصی تمرکز میکنند و سایر موضوعات را نادیده میگیرند و به ملاحظاتی که مردم در تصمیمات اجتماعی و سیاسی خود مدّنظر دارند، شکل میدهند. بر اساس این نظریه، به مردم نمیگویند «بیندیشید»، بلکه به آنها میگویند: درباره چه چیزی بیندیشید. 50 آرتور برگر با اشاره به جهانیسازی فرهنگی آمریکا، ماهیت امپریالیستی و سکولار آن را به وضوح بیان میکند:
فرهنگ ایالت متحده، فرهنگ های شکننده جهان سوم را درهم میشکند و باورها، ارزشها و در مواردی فرهنگ مردمپسند آمریکا و اروپی غربی را اشاعه میدهد. بنابراین، ما آمریکاییها باورهی ایدئولوژیک خود را به شکلی پنهانی اشاعه میدهیم و در عین حال، فرهنگ هایی را که گفته میشود شکننده هستند، نابود میکنیم و این نهایتاً به نوعی یکنواختی منجر میشود و زندگی در همه نقاط کره زمین به نوعی شبیه به مرکز خرید همگن و جهانشمول انعطافپذیر خواهد شد. 51
امروزه جهانیشدن مولّد جرایم جدید و گسترش جرم و جنایت با استفاده از ابزارهای نوین شده است. بخش اعظم دنیی امروز در تسخیر امواج رادیویی، تلویزیونی، اینترنت و وسایل ارتباط جمعی قرار گرفته است. بنابراین، به همان مقدار که راههای گسترش و شیوع جرایم بیشتر شده، به همان مقدار مبارزه با گروههای مافیایی و تروریستی دشوارتر شده است. 52

خاورمیانه
خاورمیانه را میتوان به لحاظ جغرافیی سیاسی، یک خرده نظام بینالمللی به شمار آورد و آن را به صورت یک کل مورد مطالعه قرار داد. بنابراین، میتوان هویتی متمایز بری آن قایل شد. ظاهراً نخستین بار دریاسالار آمریکایی، آلفرد ماهان، در سال 1902 میلادی این واژه را به کار برد. در تعبیرات جدید، خاورمیانه از افغانستان تا شمال آفریقا، از یمن تا ترکیه، از مدیترانه تا شاخ آفریقا امتداد پیدا میکند. 56 خاورمیانه علاوه بر امتیازاتی در زمینه اقتصادی، از لحاظ فرهنگی نیز در تاریخ تمدّن جهان، نقش اساسی دارد. آقی توین بی در کتاب خود، بررسی تاریخ، به این نقش مهم اشاره میکند:
از مجموع 21 تمدّن، که جهان ما شاهد آن بوده است، 12 تمدّن به همین منطقه خاورمیانه تعلّق دارند. تمدّن اسلامی، که میتوان آن را درخشانترین مدنیتهی این منطقه فرض کرد، دو تمدّن ایران باستان و امپراتوری روم را تحتالشعاع خود قرار داد. 57
خاورمیانه به علت واقع شدن بین سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا (حلقه ارتباط ملل جهان)، دربر داشتن رودها، دریاچهها و تنگه‌های راهبردی مهمی همچون بسفر، داردانل، آبراهه سوئز و تنگه هرمز در این منطقه و
اشتمال بر یک چهارم تولیدات نفتی جهان و بیش از 60 درصد ذخایر شناخته شده، موقعیتی جغرافیایی ـ راهبردی و جغرافیایی ـ سیاسی پیدا کرده است. 58اطراف خلیج فارس بری یک دوره 50 ساله، داری نفت و گاز است که هر بشکهی بیش از یک تا دو دلار بیشتر هزینه استخراج ندارد. اما هر بشکه نفت تصفیه شده در اروپا 100 دلار است که تنها قریب 20 دلار آن به کشورهای تولیدکننده نفت تعلّق میگیرد، در حالی که یک بشکه آب تصفیه شده در اروپی پرآب، 200 دلار است. 59
بری اینکه نقش جهانی شدن را در واگرایی کشورهای خاورمیانه بیشتر روشن سازیم، لازم است عوامل همگرایی منطقه‌ای را علیرغم در نظر گرفتن طرح «جهانیسازی» مورد بحث قرار دهیم و سپس به این جمعبندی برسیم که چگونه در خلال این طرح، روند همگرایی جی خود را به واگرایی و عقبماندگی از قافله تمدّن و پیشرفت میدهد.
عوامل متنوّع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حسّی همگن در برابر دشمن مشترک در هر چه نزدیکتر شدن کشورهای این منطقه به یکدیگر مؤثر هستند که در ذیل، به اختصار بیان میشوند:

همگرایی اقتصادی
اگر به قرن شانزدهم نظری بیفکنیم، یک ساختار منحصر به فرد تجاری و حمل و نقل را شاهد خواهیم بود که دنیی عربی ـ اسلامی را به هم متصل کرده است.
در طول هزار سال، اعراب یک ساختار قوی و مؤثر تجاری فراملّی را توسعه دادند که اوج آن در طول دو قرن هشتم و شانزدهم بود. 60
نظام گسترده کاروانهی شتر، که به مثابه حلقه اتصال شهرها و قبایل عمل میکرد، منجر به نوعی همگرایی و ارتباطات ملل مسلمان و عرب میگردید. نمود بارز این شبکه در سفر حج به چشم میخورد؛ جایی که بر حسب سنّت، هر زائری کشورش را با کالایی ترک میکرد تا در مسیر شهر مقدّس مکّه به داد و ستد نیز بپردازد.
یکی دیگر از عوامل همگرایی اقتصادی، تکمحصولی بودن و وابستگی این کشورها به نفت است. امروزه کشورهای خاورمیانه عمدتاً مضرات «رانتیریسم» را متوجه شده و در تلاشند تا وابستگی خود را به این سرمایه ملّی کاهش دهند. از اینرو، ایجاد بازار تولید و مصرف منطقهی، که کاهش هزینه حمل و نقل و افزایش سود طرفین معامله را در پی دارد، 61 فکر میکنند و به نظر میرسد تجارتهی منطقهی و تقویت بنیه اقتصادهای بومی به همگرایی هرچه بیشتر منجر شود.

همگرایی سیاسی
امروزه از دیدگاه اقتصاد سیاسی، سیاست هرگز از اقتصاد جدا نمیشود. وجود ذخایر عظیم نفتی در حوزه خاورمیانه، سیاستی نفتی و سوددهی را به بار آورده که با تغییر قیمت نفت، در حال نوسان میباشد. کشورهای صادرکننده عمده نفت در خاورمیانه به دنبال اتخاذ سیاستهی مشترک بری ایجاد امنیت خلیج فارس و ثبات منطقه، بری صدور بدون دغدغه نفت به سراسر جهان هستند.
وجود دشمن مشترک بری کشورهای مسلمان خاورمیانه یعنی رژیم نژادپرست اسرائیل و حسّ مشترک در برابر او و عزم عمومی بری حذف قدرت نامشروع آن از صحنه بینالمللی، به مثابه حلقهی نامرئی درآمده که جهان اسلام را به هم پیوند میدهد. از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا نیز به دلیل حمایت آشکار از اقدامات تروریستی اسرائیل علیه فلسطینیان، به ویژه پس از حملات 11 سپتامبر و اشغال افغانستان و در پی آن، تهاجم به عراق، نفرت فزایندهی در بین مسلمانان منطقه پیدا کرده است. حتی برچسب «محور شرارت»62آمریکا، به همپیمانان منطقهی خود همچون عربستان نیز تعمیم یافت و موجب رنجش این همپیمان قدیمی گردید. بدینروی، همبستگی نظامی و اتخاذ سیاستهی یگانه در قبال مداخلهگریهی آمریکا و اسرائیل، حربه تفرقهافکنی و سوء استفاده از سیاستهی چندگانه دشمن را خنثا میکند. 63

همگرایی فرهنگی
مذهب، زبان، خون و نژاد، و خاک همه از امور دوپهلو هستند که هر یک میتوانند عامل مؤثر همگرایی در منطقه باشند. 64
با توجه به مشترکات مذهبی و نژادی کشورهای خاورمیانه، که در بیشتر کشورهای منطقه عرب موجود است و اسلام مذهب رسمی غالب آنها را شکل میدهد، جهان اسلام بیش از همه مناطق دنیا میتواند به همگرایی برسد. خوراک و پوشاک ملهم از شریعت اسلامی نیز از وجوه مشترک این منطقه به شمار میآید.
هنر و معماری، که جلوه آن در کاشیکاریهی مزیّن به آیات قرآنی، اجتناب از به تصویر کشیدن انسان و موجودات جاندار و در مقابل، استفاده از تزیینات اسلیمی و اسلامی، در تمام نقاط کشورهای اسلامی به چشم میخورد. مساجد همواره زیباترین و محترمترین بناها در میان ساختمانهی شهرها و روستاهی کشورهای اسلامی بودهاند. کاربرد خطوط منحنی و محرابگونه در معماری اسلامی، القاکننده حرکت از کثرت به وحدت (نقطه اوج و تلاقی خطوط در محرابها و رواقها) است. در نهایت، معماری اسلامی با حالت تجریدی و آسمانی خود، انسان را از ناسوت به لاهوت پرواز میدهد و این همان چیزی است که آن را «همگرایی هنری» مینامیم. در یک نگاه کلان میتوان اسلام را مهمترین عامل فرهنگی در جهت همگرایی به شمار آورد؛ چراکه اسلام بر امّت اسلامی تأکید میکند. تقسیم جهان اسلام به مرزهای ساختگی و تحمیلی استعمار، و به ملیتها و ناسیونالیسم، عامل از هم گسیختگی و تفرقه هر چه بیشتر جهان اسلام میشود.

جهانیشدن عامل واگرایی در خاورمیانه
امروزه شاهد روند واگرایی در خاورمیانه هستیم. جهانیشدن عامل مهمی در این جریان واپسگرا به شمار میرود.
هر یک از این جوامع به شیوه خاص خود و به صور و درجات مختلف، به روند جهانی شده میپیوندند. این اختلاف فاز میتواند در بلندمدت، باعث افزایش فاصله کشورهای خاورمیانه از یکدیگر، کاهش ارتباط برخی از آنها با کشورهای همسایه و الحاق آنها به روندهی یکپارچهسازی در خارج از خاورمیانه شود. دو نمونه آن، نحوه ارتباط کشورهای شمال آفریقا و ترکیه با اتحادیه اروپایی است. 65
ترکیه با دور شدن از فرهنگ اسلامی خود و پی گرفتن روند سکولار و لائیک، به سمت برهم زدن نظم در خرده نظام خاورمیانه پیش میرود؛ چراکه تغییر در هر جزء از اجزی یک کل، موجب از بین رفتن موازنه آن کل میشود.
نکته دیگری که بر اثر سلطه فناوری غرب بر این منطقه ایجاد شده، «مسابقه تسلیحاتی» است، به گونهی که برخی از دولتهی خاورمیانه از عمدهترین خریداران سلاح در جهان محسوب میشوند. بری مثال، در سال 1995 عربستان با پرداخت 1/8 میلیارد دلار، مصر با پرداخت 9/1 میلیارد دلار و کویت با پرداخت یک میلیارد دلار در صدر فهرست این خریداران قرار داشتند. 66
بنیان ناسیونالیسم هم به دلیل آنکه زاده استعمار پیر انگلیس و حمایت شده از سوی امپریالیسم آمریکا بود، رقابت و کشمکش عربی را نه تنها کاهش نداد، بلکه روز به روز بر شدت آن افزود.
رقابتهای بین عربی مسابقه بر سر رهبری جهان عرب، تفسیر از «عربیت» و همچنین بر سر قلمرو آب و ایدئولوژی در کنار مسائل قبیله‌ای و جانشینی سلطنتی را دربر میگیرد. 67
اینها خود عمل واگرایی در عصر جهانیشدن در منطقه هستند. به طور کلی، دو دیگاه متفاوت در بین روشنفکران عرب نسبت به جهانیشدن وجود دارد:
اقلّیتی از آنان مزایی پدیده‌های جهانی را ملاحظه میکنند و بر سودمندیهای وابستگی متقابل فزاینده تأکید میکنند؛ اما اکثریت با آن تحلیلگران و ناظرانی است که جهانیشدن را با سوء ظن و تردید مینگرند. 68
روشنفکران مخالف جهانیشدن خطر این طرح را در سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاطرنشان میکنند.

واگرایی سیاسی
جهانیشدن به لحاظ سیاسی، گرایش دارد تا نقش دولت را به خاطر نیروهی مهاجم بازار، به حاشیه براند و علاوه بر آن، کشورها را بار دیگر از لحاظ ایدئولوژیک دستمایه قرار دهد. 69 تولید نظریه خوشبینانه «پایان تاریخ»70 فرانسیس فوکویاما (1989)، که پس از فروپاشی جبهه کمونیسم ارائه گردید، نوع طبیعی و مسالمتآمیز سلطه بیچون و چری لیبرال ـ دموکراسی آمریکا را نوید داد و به تعبیر دیگر، جهانیسازی طبیعی را به نمایش گذاشت. وی در کتاب خود تحت عنوان پایان تاریخ و انسان واپسین چنین استدلال مینماید:
طی چند سال اخیر، اجماعی قابل ملاحظه در سرتاسر جهان راجع به مشروعیت لیبرال ـ دموکراسی به مثابه یک نظام حکومت به وجود آمده است؛ نظامی که رقبی از نوع پادشاهی، فاشیسم و اخیراً کمونیسم را از صحنه خارج کرده است. لیبرال ـ دموکراسی میتواند «پایان تاریخ» را رقم زند. 71
پیروزی لیبرال ـ دموکراسی بر جهان همان جهانیسازی سیاسی و آمریکایی است که فوکویاما به آن اشاره میکند و این همان چیزی است که در اثر مرعوب شدن برخی از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی خاورمیانه در برابر مار خوش خط و خال مردمسالاری غربی، عامل از همگسیختگی منطقه میشود. تغییر رژیمهی کشورهای خاورمیانه به سمت رژیمهی دموکرات، تحمیل ارادی لیبرال ـ دموکراسی بر گرده جهانیان است که در نظریه بدبینانه «برخورد تمدّنها»ی72 ساموئل هانتینگتون (1993) تبلور یافت. هانتینگتون با اشاره به نبرد آینده تمدّن غرب با اسلام، چراغ راهنمی خوبی بری عمل سیاسی رهبران ایالات متحده گردید. آمریکا در باب تحقق آمال توسعهطلبانه خود و تعمیم آن به همه جهان، حوادث 11 سپتامبر 2001 را بهترین فرصت بری اعمال منظور خود دید و تهاجم خود را به افغانستان و عراق شروع کرد و تغییر رژیم در کشورهای اوکراین، قرقیزستان و اخیراً رژیم بعث سوریه به بهانه ترور رفیق حریری در دستور کار خود قرار داده است.

واگرایی اقتصادی
از نظر اقتصادی، جهانیسازی به نوعی جهانخواری تفسیر میشود که «بدینوسیله، اقتصادهای مسلّط غربی به راحتی میتوانند همه ما را فرو ببلعند، به اسطوره حاکمیت ملّی بری همیشه پایان دهند و مبارزه همه مردم جهان سوم را ـ مردمی که میخواهند بر مقرّرات خود حاکم باشند ـ به سخره بگیرند. اگر قرار است یک جهان تحقق یابد، باید جهان مردم باشد، نه جهان خدایان و بندگان. »73 جهانیسازی با ابزاری همچون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی و سایر نمایندگیهی سازمان ملل و شرکتهای بزرگ چند ملّیتی در تسخیر کشورهای جنوب و جهان سوم، هرچه بیشتر گام برمیدارد. مجریان طرح جهانیسازی با شعارهی فریبنده «توسعه و پیشرفت»، بری کشورهای در حال توسعه، نسخهی از وابستگی اقتصادی جهانیسازی را به خورد این کشورها میدهند.
محققان دانشگاههای «ساسکس» و «تلآویو» در سال 2000 به این نتیجه رسیدند که کشوری که دروازههی اقتصاد خود را هرچه بیشتر به روی سرمایهگذاریهی خارجی باز کند، سریعتر به کشورهای پیشرفته میرسد. 74
این در حالی است که عکس قضیه در خاورمیانه صادق است؛ پیوستن به اقتصاد جهانی، وابستگی اقتصادی و عدم توسعه آنها را در پی داشته است.
به طور کلی، در شرایط ورود به نظام جهانی، اقتصاد هیچ کنترلی بر هرج و مرج اقتصادی، که هیچکس هم پاسخگوی آن نخواهد بود، به شمار نمیآید؛ چراکه تصمیمات اصلی در جی دیگر گرفته میشوند که خارج از حوزه کشورها هستند. این امر به شدت منجر به شکاف طبقاتی در جوامع میشود که مقدار ثروت 400 نفر از بزرگترین ثروتمندان جهان برابر با کل ثروت بقیه افراد بشر است. 75

واگرایی فرهنگی
پاک کردن هویّت دیگر جوامع بری تحمیل فرهنگ کشورهای محور، به ویژه آمریکا، از جلوههی منفی جهانیشدن فرهنگی است. به گفته محمود اعوده، یکی از روشنفکران عرب، «جامعه عرب تحت تهاجم فرهنگ "همبرگر" قرار دارد و وسایل نوین تهاجم، غذا و تغییر عادتهی غذایی اعراب را در پی دارد. »76 به اعتقاد وی، تحوّل در عادتهی غذایی با دیگر تغییرات در قشربندیاجتماعی و افزایش شکاف اجتماعی پیوند دارد. محمّد عابد الجبری، استاد فلسفه مراکشی، معتقد است:
«جهانیشدن» به معنی نابود شدن دیگری است و بری هویّتها یا ارزشهای متفاوت احترامی قایل نیست. 77
زبان عربی نیز از سوی سلطه فزاینده زبان انگلیسی به عنوان زبان جهانیسازی در خطر نابودی و رنگ باختن است.
شاید بتوان جهانی شدن فرهنگ را از خطرناکترین ابعاد جهانیسازی دانست که به معنی تحمیل فرهنگ یک ملت قوی و غالب بر دولتهی ضعیف و مغلوب و به عبارت روشنتر، تحمیل فرهنگ آمریکایی بر همه جهان به وسیله رسانه های تبلیغاتی صوتی و تصویری و شبکه اطلاعاتی اینترنت است. از جمله مظاهری که جهانیسازی بر فرهنگ خاورمیانه داشته عبارت است از: ترویج فرهنگ مصرف کالاهی تولید غرب، ترویج فرهنگ اباحیگری و کمرنگ شدن ارزشها و غیرت دینی، اشاعه فرهنگ زنا و مجاز دانستن استمتاع زن از مرد و مرد از زن بدون هیچ قید و شرطی، فراگیر کردن فرهنگ صلحی که به معنی تأیید بیچون و چری آمریکا و اسرائیل در منطقه است. 78
دین هم امروز از جمله ابزاری شده است که جهانیسازی بری مشروع و مقبول جلوه دادن خویش بدان متوسّل میشود.
تلاشی سخت در کار است تا عقاید مسیحیت را به عنوان دین جهانی (تنصیر العالم) مطرح کند. به تعبیر دیگر، امپریالیسم دینی مسیحی به دنبال تبدیل جهان به دنیی مسیحیت میباشد. 79
و این دقیقاً به منظور مبارزه با سایر ادیان و عمل به نظریه «برخورد تمدّنها»ی هانتینگتون است.

روند جهانیسازی پس از حادثه 11 سپتامبر 2001
تحوّلات 11 سپتامبر، موجبات پیریزی موفق نظم نوین جهانی را، که تنها بازیگر آن ایالات متحده آمریکاست، فراهم آورد. طرفداران استقرار سلطه آمریکا در عرصه بینالمللی، این تهدید بزرگ را به فرصتی استثنایی تبدیل کردند و در جهت منافع امپریالیستی خویش، گام برداشتند. آمریکا بری توجیه مداخلهگری در مسائل بینالمللی بری افکار عمومی، نیاز به یک «مفهوم وحدتبخش»80 دارد. در طول دوران جنگ سرد، این اقدامات به مفهوم «بازدارندگی»81 در برابر کمونیسم و مقابله با تهدید جدّی شیطان سرخ توجیه میشد. در دهه 90 مفهوم «مداخله بشر دوستانه» جایگزین مفهوم «مقابله با کمونیسم» شد و پس از 11 سپتامبر، مفهوم «مقابله با تروریسم» در آموزه سیاست خارجی آمریکا و آموزه «امنیت ملّی» آن کشور مطرح شد. 82 حمله آمریکا به افغانستان و در نهایت، اشغال عراق در قالب همین شعار به مرحله اجرا درآمد و آمریکا توانست کشورهای زیادی را به اعزام نیرو به این کشورها و کمکرسانی به آمریکا راضی کند.
آمریکا در ادامه روند سلطهگرایی خود، اخیراً طرحی تحت عنوان «طرح خاورمیانه بزرگ» مطرح کرده است که به گفته برخی از صاحبنظران، این طرح را میتوان طرح «هلسینکی خاورمیانه» نامید. همانگونه که معاهدات هلسینکی از مهمترین عوامل فروپاشی شوروی (سابق) به حساب میآیند، این طرح نیز در صورت اجرا، به فروپاشی حاکمیت کشورهای عربی و اسلامی منجر خواهد شد؛ چراکه برخی از مفاد آن عیناً در معاهدات هلسینکی آمده بود.

طرح خاورمیانه بزرگ
این طرح به زعم طرّاحان، فرصتی بری جامعه جهانی (آمریکا و هشت کشور صنعتی) فراهم میآورد تا دو نقیصه مهم در کشورهای خاورمیانه را رفع کنند:
1. آگاهی در مورد ضرورت نهادینهسازی مفهوم «آزادی»؛
2. ایجاد بستر مناسب بری مشارکت زنان در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. تا زمانی که مردم از فعالیتهی سیاسی دور نگه داشته شوند و قدرت در دایره بسته باقی بماند، فعالیتهی تروریستی، میزان جرایم و مهاجرتهی غیرقانونی به کشورهای غربی روندصعودی خواهد داشت. در این طرح، آمارهایی نشان داده شده که گویی وضع وخیم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای خاورمیانه است:
ـ مجموع درآمد ناخالص ملّی 22 کشور عربی کمتر از کشور اسپانیاست.
ـ از مجموع 162 میلیون نفر بالی 18 سال در کشورهای عربی، 65 میلیون نفر بیسوادند که دو سوم این تعداد را زنان تشکیل میدهند.
ـ تا سال 2001 میلادی، شمار بیکاران در کشورهای عربی به مرز 25 میلیون نفر خواهد رسید.
ـ متوسط درآمد یک سوم کشورهای خاورمیانه از دو دلار در روز تجاوز نمیکند.
ـ تنها 1/6 درصد مردم کشورهای خاورمیانه قادر به استفاده از شبکه اینترنت هستند.
ـ بر اساس نظرسنجی سال 2003، 51 درصد از جوانان عرب خواهان مهاجرت دایم به کشورهای اروپایی هستند. 83
این طرح تأکید میکند که تنها گزینه برونرفت از دایره بسته فقر و عقبماندگی، اجری اصلاحات در همه زمینهها و اجری نتایج تحقیقات کارشناسان و دانشگاهیان به وسیله حکومتهای عرب است. در این بین، مشارکت اقتصادی کشورهای حوزه مدیترانه، طرح مشارکت کشورهای خاورمیانه و آمریکا، هدف اجری اصلاحات بنیادین و کوششهایی که بری بازسازی افغانستان و عراق میشود، همگی بخشی از سیاستهی کلان هشت کشور صنعتی جهان بری خروج از وضعیت نابسامان در کشورهای خاورمیانه هستند.
با سرنگونی طالبان و رژیم بعثی صدّام، کشورهای صنعتی غرب، رهبری اصلاحات را در خاورمیانه به دست گرفتند؛ اصلاحاتی که بخشهایی از آن را میتوان حمایت از نهادینه شدن اصول دموکراسی، روی کارآمدن حکومتهای منتخب مردمی، و گسترش دانش و فناوری در جوامع خاورمیانه دانست. طرح مذکور تنها گزینه پیشروی کشورهای در حال رشد خاورمیانه را فعّال کردن بخشهی خصوصی و الگو قرار دادن سیاستهی اقتصادی کشورهای اروپی شرقی پس از فروپاشی بلوک شرق میداند. 84
چنانکه از این طرح روشن میشود، رهبران نظم نوین جهانی (آمریکا و کشورهای شمال) در تلاشند با مداخله مستقیم در امور داخلی کشورهای خاورمیانه و به دست گرفتن رهبری اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها، سلطه خود را در سایه جهانیشدن بر کشورهای جهان سوم، به ویژه خاورمیانه، اعمال کنند.

چه باید کرد؟
اکنون که جهانیسازی چونان سیل به راه افتاده و هر چه را به عنوانمانع، سد راه آن شود نابود میسازد، چه باید کرد؟
جیهان سلیم در مقاله خود تحت عنوان «جهانیشدن فرهنگ و استراتژیهای تعامل با آن در بستر جهانیشدن»، 85 سه نوع راهکار بری تعامل با پدیده جهانیسازی مطرح میکند و در نهایت، راهکار سوم را به عنوان نظریه مورد قبول برمیگزیند.
1. انعزال: «انعزال» به معنی منفک شدن کامل از نظام سرمایهداری جهانی با تأکید بر رشد داخلی و همکاری با دولتهای منطقه است. طرفداران این راهکار بر سلبی بودن آثار جهانیشدن پافشاری کرده، مقاومت در برابر آن را خواستارند.
2. اندماج: «اندماج» به مثابه همراهی بیچون و چرا با جهانیشدن است. حامیان این راهکار جهانیشدن را مثبت قلمداد کرده، دستاوردهای آن را بری کشورها، بیش از آثار منفی آن میدانند. آنها معتقدند: پدیده «جهانیشدن» امری محتوم بوده و انفکاک از آن ممکن نیست. از اینرو، همکاری هرچه بیشتر با آن، منافع بیشماری را نصیب دولتها میکند.
3. تعامل ایجابی: این راهکار ترکیبی است از دو راهکار سابق، که بر همکاری و تعامل محدود، تأکید دارد و به تعبیر دیگر، خواهان وارد شدن در گفتمانی حقیقی است که ضررها را به حداقل میرساند و منافع را حداکثر کند.
به نظر میرسد کشورهای خاورمیانه بهتر است بری رسیدن به توسعه و اجری راهکار سوم تلاش کنند و به نوعی خودباوری برسند؛ به اینکه اسلام سعادت دنیا و آخرت را به صورت توأمان بری بشریت در تمام ابعاد زندگی به ارمغان آورده است، یقین و باور داشته باشند. به تعبیر ژاک استرون، استاد دانشگاههای فرانسه، اقتصاد جهانی محدود به نظام سرمایهداری و کمونیستی نمیشود، بلکه اقتصاد دیگری به نام «اقتصاد قرآنی» وجود دارد که اگر مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد، به طور حتم جهانی خواهد شد. 86
این نکته را هم نباید از ذهن دور داشت که توسعهیافتگی لزوماً دست شستن از سنّت ملّی و پناه بردن به دامان مدرنیته نیست. کشورهایی را میتوان نام برد که علیرغم پیبندی به سنّت خویش، توسعه یافتهاند. کشوری مثل ژاپن به سنّتهایش محکم چنگ زده است، اگرچه قشر کوچکی از مردم آن تغییراتی کردهاند، ولی توده مردم ژاپن همچنان سنّتها را حفظ کردهاند؛ خانمها لباس «کیمونو» میپوشند و آقایان با همان لباس سنّتی گذران زندگی میکنند. چینیها نیز همانند ژاپنیها هنوز درهی خود را به طور کامل به مدرنیته باز نکردهاند. 87

پی نوشت ها
1. Globalization.
2ـ «Global Village» واژهی بود که اولین بار توسط مارشال مک لوهان در کتاب جنگ و صلح در دهکده جهانی سال 1968 استفاده شد.
3. Post-Modernity.
4. Globalization as a process.
5. Globalization as a project.
6ـ ر. ک. زبور 29: 37، سرودهی داود یا مزامیر «صالحان وارث زمین خواهند بود. »
7ـ محمّدحسین رفیعی، آنسوی جهانیسازی، تهران، صمدیه، 1381، ص 12.
8. Big Brothers Theory.
9ـ بری مطالعه بیشتر، ر. ک. منوچهر محمّدی، نشستهی جهانیسازی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1384، ص 69 و 91.
10. Davos.
11. World Economic Forum.
12ـ ر. ک. محمّدحسین رفیعی، پیشین، ص 47.
13. Westernization.
14. Americanization.
15ـ جرمی فاکس، چامسکی و جهانی شدن، ترجمه ماندانا حضرتی، تهران، تکنواز، 1381، ص 28.
16ـ ر. ک. علیاکبر ولایتی، نشستهی جهانی شدن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1384، ص 51.
17. New Man.
18. New World.
19ـ علیاکبر ولایتی، پیشین، ص 52.
20ـ ر. ک. دیوید هلد و آنتونی مک گرو، جهانیشدن و مخالفان آن، ترجمه مسعود کرباسیان، تهران، علمی و فرهنگی، 1382، ص 18.
21ـ یوسف القرضاوی، المسلون و العولمة، القاهره، دارالتوزیع و النشر الاسلامیه، 1421، ص 10.
22ـ محمّدرضا مالکی، جهانی شدن اقتصاد از رؤیا تا واقعیت، تهران، دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 26.
23ـ همان، ص 27.
24ـ زهرا پیشگاهی فرد، نگرشی ژئوپولیتیکی بر جهانی شدن، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد، دوره عالی جنگ، 1380، ص 16.
25ـ همان، ص 21.
26ـ هری آرتورز، «جهانی شدن و پیامدهی آن»، ترجمه مرکز پژوهشهی اسلامی صدا و سیما، مجله سیاحت غرب، سال اول، ش 4 (مهر 1382)، ص 71.
27ـ احمد گلمحمّدی، جهانی شدن فرهنگ، هویّت، تهران، نشر نی، 1381، ص 20.
28. The global interdependency of nations.
29. The growth of a world system.
30. Accumulation on a world scale.
31. New World Order.
32ـ بری مطالعه بیشتر، ر. ک.
James Pateras & Henry Veltmeyer, Globalization Unmasked, New York, Nova Scotia, FernWood Publishing, Zed Books,2001, p. 26.
33ـ جرمی فاکس، پیشین، ص 40.
34ـ ر. ک. اصغر افتخاری، جهانی شدن: چالشها و ناامنیها، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380، ص 26.
35ـ محمّد قطب، مسلمانان و مسئله جهانی شدن، ترجمه زاهد ویسی، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 17.
36ـ ر. ک. زهرا پیشگاهی فرد، پیشین، ص 74ـ76.
37ـ محمّدرضا مالکی، پیشین، ص 32.
38ـ هری آرتورز، پیشین، ص 73.
39ـ محمّدحسین رفیعی، پیشین، ص 91.
40ـ هری آرتورز، پیشین، ص 73.
41ـ محمّدحسین رفیعی، پیشین، ص 93.
42ـ زهرا پیشگاهی فرد، پیشین، ص 75.
43ـ همان، ص 79.
44ـ فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن: وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آگاه، 1380، ص 56.
45ـ همان، ص 34.
46ـ ر. ک. علیاکبر ولایتی، پیشین، ص 34.
47ـ دیوید هلد و آنتونی مک گرو، پیشین، ص 98.
48ـ زهرا پیشگاهی فرد، پیشین، ص 36.
49ـ محمّدرضا مالکی، پیشین، ص 35.
50ـ محمّد توحیدفام، مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانی شدن: چالشها و فرصتها، تهران، روزنه، 1381، ص 310.
51ـ همان، ص 311.
52ـ ر. ک. هری آرتورز، پیشین، ص 74.
53ـ ر. ک. دیوید هلد و آنتونی مک گرو، پیشین، ص 56.
54ـ از سال 1994 تردّد میان کشورهای اتحاد جماهیر شوری سابق را نیز شامل میشود.
55ـ اندازهگیری دقیق ارقام کاربران اینترنتی دشوار است و روششناسیهی متفاوتی بری این منظور وجود دارد. برخی تخمین میزنند که رقم کاربران دایمی بیش از ارقام کنونی باشد.
56ـ ر. ک. جهانگیر معینی علمداری، «ملاحظاتی درباره طرح نظم امنیتی جدید در خاورمیانه»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 28، سال هفتم (1380)، ص 65.
57ـ نصراللّه سخاوتی، همگرایی در خاورمیانه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1380، ص 113.
58ـ همان، ص 114.
59ـ محمّدحسین رفیعی، پیشین، ص 12.
60ـ کیهان برزگر، «فنآوری: عامل واگرایی در جهان عرب»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هفتم، ش 2 (تابستان 1380)، ص 176.
61ـ نصراللّه سخاوتی، پیشین، ص 116.
62. axis of evil.
63ـ نصراللّه سخاوتی، پیشین.
64ـ همان، ص 117.
65ـ جهانگیر معینی علمداری، پیشین، ص 67.
66ـ همان، ص 68.
67ـ بری بوزان، «خاورمیانه: ساختاری همواره کشمکشزا»، ترجمه احمد صادقی، مجله سیاست خارجی، سال شانزدهم، ش 3 (پاییز 1381)، ص 638.
68ـ بهجت کرانی، «جهانی شدن و تحلیل سیاست خارجی در خاورمیانه: کشتن یا درمان کردن»، ترجمه محمّدحسین حافظیان، مطالعات خاورمیانه، سال نهم، ش 3 (پاییز 1381)، ص 172.
69ـ همان، ص 173.
70. The End of History.
71. Francis Fukuyama, The end of history and the last man, New York,1993. p. xi.
72. The Clash of Civilizations.
73ـ فرهنگ رجایی، پیشین، ص 75.
74ـ جرمی فاکس، پیشین، ص 41.
75ـ ر. ک. فرهنگ رجایی، «نظریه روابط بینالملل در دنیی جهانی شده» ترجمه پیروز ایزدی، مجله سیاست خارجی، سال چهاردهم، ش 2 (تابستان 1379)، ص 373.
76ـ بهجت کرانی، پیشین، ص 174.
77ـ همان.
78ـ ر. ک. یوسف القرضاوی، پیشین، ص 46ـ48.
79ـ همان، ص 79.
80ـ بهادر امینیان، «پیافکندن نظام نوین جهانی: تبیین رفتار آمریکا پس از 11 سپتامبر»، مجله سیاست خارجی، سال شانزدهم، ش 3 (پاییز 1381)، ص 853.
81. Deterrence.
82ـ بهادر امینیان، پیشین.
83ـ بری مطالعه بیشتر ر. ک.
www.whitehouse.gov/news/releases/2004.
نص مشروع (الشرقالاوسط الکبیر)، دارالحیاة، 1322004 قابل دسترسی در سایت: www.daralhayat.com
84ـ بری مطالعه بیشتر، ر. ک. سید جلالالدین دهقانی، «طرح خاورمیانه بزرگ و امنیت ملّی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال هفتم، ش 3 (پاییز 1383).
85ـ بری مطالعه بیشتر، ر. ک. جیهان سلیم، «عولمة الثقافیة و استراتیجیات التعامل معها فی ظلّ العولمة»، المستقبل العربی، السنة 26، العدد 293 (تموز 2003).
86ـ افق حوزه، بخش اخبار کوتاه جهان، سال سوم، ش 13 (22تیر 1383)، ص 8.
87ـ علیاکبر ولایتی، پیشین، ص 64.

 


 

منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 115، ویژه نامه علوم سیاسی

نویسنده : محسن قنبری

 

نظر شما