موضوع : پژوهش | مقاله

نوسازی اجباری در خاورمیانه(1)

مقاله حاضر برگرفته از فصلنامه راهبرد شماره 39 بهار 1385 می باشد که به قلم دکتر حسن حسینی نگاشته شده است. بخش اول این مقاله تقدیم می گردد.


به اعتقاد نویسنده، قرن بیست و یکم زمان و صحنه‌ی محوریت آسیا تلقی می‌شود و منطقه‌ی خاورمیانه به عنوان مهم‌ترین چالش و معضل از منظر متفکرین و سیاست‌گذاران راهبرد کلان امنیت ملی در حوزه‌ی آتلانتیک بیش از پیش مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. تلاش نویسنده در این مقاله بر آن است تا فعل و فرآیند نوسازی و دگرگونی توسط فاعلی به نام نو محافظه‌کارانه و سیاست‌گذاران راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، در حوزه‌ی مفعولی به نام خاورمیانه مورد بررسی قرار بگیرد. به اعتقاد نویسنده، این فرآیند نوسازی و دگرگونی به منظور حفظ و استمرار امنیت و ثبات از یکسو و دسترسی به منافع نفت و گاز از سوی دیگر در قالبی تحمیلی و اجباری توسط نومحافظه‌کاران مطرح شد و تأکید و تصریح به عمل آمد که چنانچه حوزه‌ی آتلانتیکی خاورمیانه مفعول تغییر و تحول قرار نگیرد لاجرم در قرن 21، خود توسط خاورمیانه و عوامل فروملی، ملی و فراملی آن دستخوش تغییر خواهد شد.

درآمد
با پایان جنگ سرد در اواخر قرن بیستم نظام و سیاست بین‌الملل دستخوش تغییرات بنیادینی گردید. این تغییر و دگرگونی برای قرن 21 در قالبهای ذیل قابل تبیین و تحلیل می‌باشند:
1- انتقال نقطه‌ی کانونی نظام بین‌الملل از حوزه‌ی آتلانتیک به حوزه‌ی آسیا و به ویژه منطقه‌ی خاورمیانه.
2- تغییر ماتریس تقسیم‌بندی دولتها و جوامع براساس محور شرقی- غربی به ماتریس شمالی- جنوبی.
3- تغییر در ماهیت و نقش عوامل هویت انسانی (چیستی، کیستی، چرایی و چگونگی) و تأثیرات آن در حوزه‌ی سیاست و امنیت
4- تغییر در محوریت بازیگران اصلی در صحنه‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی از دولتهای ملی به نهادها و شخصیتهای حقیقی و حقوقی فروملی و فراملی.
قرن 21 زمان و صحنه‌ی محوریت آسیا تلقی گردیده شده است. در حوزه‌ی غربی آن روسیه، جمهوری اسلامی ایران و اسراییل به عنوان کانونهای اصلی سامان‌دهی هویت، سیاست، اقتصاد و امنیت در قرن 21 به رسمیت شناخته شده‌اند. در این میان منطقه‌ی خاورمیانه به عنوان مهم‌ترین چالش و معضل از منظر متفکرین و سیاست‌گذاران راهبرد کلان امنیت ملی در حوزه‌ی آتلانتیک، اینک بیش از پیش مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. آنها موضوع امنیت وعوامل مخل آن یعنی فروپاشی دولتهای ضعیف و ناکارآمد در طول دو دهه‌ی آینده را با عامل تروریستم و جنگهای غیرمتقارن از یکسو و رشد مبانی هویت و خودآگاهی فردی و اجتماعی از سوی دیگر در کنار مقوله‌ی انرژی و منابع تأمین رشد و توسعه قدرت و عنایت قرار داده‌اند. خاورمیانه ضمن اینکه بیشترین ذخایر شناخته شده نفت و گاز را در اختیار دارد به عنوان مهم‌ترین کانون و خاستگاه رابطه هویت و سیاست و امنیت در قرن 21 توجه جهانیان را به خود جلب نموده است. اینک دو حوزه‌ی امنیت و انرژی در خاورمیانه به یکدیگر گره خورده‌اند و این امر با سرنوشت حوزه‌ی آتلانتیک از یکسو و شرق آسیا، و شبه قاره از سوی دیگر در نظام بین‌الملل در ابعاد اقتصاد، سیاست، فرهنگ و امنیت طی رابطه‌ای مستقیم و علت و معلولی پیوند خورده است، از این‌رو، تغییر در انگاره‌ها و باورها، رفتارها و ساختارها و گفتارها و اظهارات در خاورمیانه به هر شکل ممکن با منافع، حیات و بقا دو حوزه‌ی آتلانتیک و شرق آسیا ارتباط ارگانیک و مستقیم یافته است. به عبارت دیگر، خاورمیانه می‌تواند فاعل یا مفعول تغییر و دگرگونی در قرن 21 قرار گیرد که هریک از این دو وجه نتایج و آثار متفاوتی را برای جهان به ارمغان خواهد آورد. روابط و نظم بین‌الملل در قرن 21 با فاعلیت خاورمیانه و یا مفعولیت آن شکل و ماهیت متفاوتی پیدا می‌کند. در این مقاله تلاش به عمل می‌آید تا فعل و فرآیند نوسازی و دگرگونی توسط فاعلی به نام نومحافظه‌کاران و سیاست‌گذاران راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در حوزه‌ی مفعولی به نام خاورمیانه مورد بررسی قرار بگیرد. این فرآیند نوسازی و دگرگونی به منظور حفظ و استمرار امنیت و ثبات از یکسو و دسترسی به منابع نفت و گاز از سوی دیگر در قالبی تحمیلی و اجباری توسط نومحافظه‌کاران مطرح شد و تأکید و تصریح به عمل آمد که چنانچه حوزه‌ی آتلانتیکی خاورمیانه مفعول تغییر و تحول قرار نگیرد لاجرم در قرن21 خود توسط خاورمیانه و عوامل فروملی، ملی و فراملی آن دستخوش تغییر خواهد شد. سخن بر سر فعل تغییر و تحول، فاعل و مفعول آن در یک فرآیند طولی و خطی و قطعی است که براساس آن بازی صفر و یک و همه یا هیچ ترسیم شده است: بدین معنی که اگر تغییر و تحول اجباری در خاورمیانه ایجاد نگردد، این منطقه لاجرم خود مفعول دگرگونی قرار خواهد گرفت.

1- استبداد مدرن و مدرن‌سازی استبدادی
تورج اتابکی، استاد ایران‌شناسی و زبان و فرهنگ شرقی در دانشگاه او ترخت واریک زوچر، استاد فرهنگ وسیاست ترکیه در دانشگاه لیدن، در کتابی که در سال 2003 تحت عنوان «مردان نظم: نوسازی و مدرنیزاسیون در دوران آتاتورک و رضا شاه»]1[ به چاپ رسانیدند، مفهوم مدرن‌سازی اجباری و استبدادی در دوران مصطفی کمال در ترکیه و رضاخان میرپنج در ایران را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادند. در این کتاب تأکید شده که مصطفی کمال به نام پدر ترکیه مدرن می‌نامند و رضاخان قزاق در ایران که او را نیز گاه پدر ایران نوین خوانده‌اند هر دو با:
1- استقرار یک نظام استبدادی و دیکتاتوری؛
2- اصلاحات سکولاریستی و لیبرالیستی و
3- توجه به مدل نظم اجتماعی اروپایی اقدام به نوسازی در کشور خود نمودند.
در ترکیه، مصطفی کمال خلافت عثمانی را برچیده و نظام و الفبای لاتین و فرهنگ سکولار- لیبرالیستی را در عرصه‌های گوناگون از طریق استبداد سیاسی حاکم نمود. در ایران نیز رضاخان میرپنج با رویکردی قزاقی و نظامی ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را لیبرالیزه و حوزه‌ی سیاسی را به دشت استبدادی و اقتدارگرایانه نمود. در این کتاب، به عنوان مثال، موضوع تغییر الگوی لباس به عنوان یکی از شاخصهای نوسازی استبدادی مطرح شده است.
نوسازی اجباری(1) و استبدادی از دیرباز در حوزه‌ی مباحث رشد و توسعه در جوامع مختلف مطرح بود است. ساموئل هانتینگتون و نوام چامسکی در سال 1970 یعنی قریب به 36 سال قبل درخصوص نظریه «نوسازی و شهرنشینی اجباری»- هانتینگتون در طول جنگ ویتنام از آن به عنوان استراتژی آمریکا در قبال ویت‌کنگ در نشریه‌ی «بررسی کتاب نیویورک»‌یاد کرده بود- با یکدیگر به چالش و تقابل نظری پرداخته بودند.] 2[
مهرزاد بروجردی، استاد دانشگاه سیراکیوس نیویورک، این مدل نوسازی اجباری را در ایران در مقاله‌ای در کتابی که در سال 2003 در لندن منتشر شد مطرح و نیلوفر گول استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بوغازچی ترکیه نیز این امر را در قالب «نوسازی داوطلبانه در مقابل مدرنیزاسیون اجباری»(2) ترسیم نمود. براساس این نوشته، فرآیند توسعه همانند غرب که از رنسانس و عصر روشنایی شروع و تا انقلاب صنعتی و انقلاب اطلاعات تداوم یافت و با توجه به ابتکار و نوسازی شکل گرفته است خطی، یکسان و جهانشمول نمی‌باشد. در جوامع مختلف، لاجرم، آموزش، شهرنشینی ، توسعه اقتصادی و دموکراسی به دنبال یکدیگر در فرآیندی مکانیکی و قطعی تکامل نمی‌یابند.]3[
به عبارت دیگر، نوسازی استبدادی و اجباری در مرحله‌ی اول لاجرم به جوامع مدرن و غربی و در مرحله‌ی دوم به نهادهای غیردولتی و ملی می‌انجامند. انقطاع از سنت(3) و پاکسازی سنت در جوامع مختلف می‌تواند نتایج متفاوت و بعضاً متضادی را ایجاد نماید. مسئله‌ی زنان در جوامع اسلامی در همین قالب مفهوم می‌یابد. شهوت‌سازی در فضای عمومی(4) به منظور افزایش تعامل میان زنان و مردان در فرآیند دموکراسی‌سازی ضروری تلقی می‌گردد و درحالی که در غرب موضوع سقط جنین و آزادی تولیدمثل، محل مناقشه می‌گردد در جوامع شرقی سخن از آزادی اغواگری(5) به میان می‌آید.

2- مدرن‌سازی اجباری- دموکراسی‌سازی اجباری
در روز 22 فوریه سال 2006، مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل در جلسه‌ای با شرکت یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه سابق آلمان و عضو مجلس فعلی این کشور از حزب سبز و زبیگینو برژینسکی از اعضای هیئت مدیره و مشاور حوزه‌ی جغرالفیای سیاسی و امنیت ملی این مرکز به بررسی روابط آمریکا و اروپا در قبال برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه پرداخت. فیشر در این دیدار تأکید نمود که ایالات متحده آمریکا باید موضوع و راهبرد اشاعه‌ی دموکراسی در خاورمیانه و جهان اسلام را با ادبیات و رویکرد مدرن و نوسازی جایگزین نماید. فیشر بر این باور است که اتحادیه اروپا و قدرت نرم‌افزاری آن می‌تواند در کنار قدرت سخت‌افزاری و نظامی ایالات متحده آمریکا به امر نوسازی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهان عرب، خاورمیانه و کشورهای اسلامی بپردازد.]4[
لذا اتحادیه اروپا یک ائتلاف آتلانتیکی برای مدرن و نوسازی خاورمیانه را مطرح و پی‌گیری می‌نماید. این نظر در مصوبه‌ی اجلاسیه‌ی سی آیلند در جورجیای آمریکا در 10- 8 ژوئن سال 2004 تحت عنوان «ابتکار خاورمیانه و شمال آفریقای وسیع‌تر»]5[ به خوبی به منصه‌ی ظهور می‌رسد. اما نومحافظه‌کاران و به ویژه گرایشهای همگرا و همسو با حزب لیکود در اسرائیل که در بدنه‌ی تصمیم‌سازی و نرم‌افزاری در مؤسساتی همچون انستیتو آمریکن(6) انیترپرایز و مؤسسه هوور(7)، مرکز سیاست‌گذاری امنیتی(8)، انستیتو یهودی برای مطالعات ملی(9) متمرکز بوده و در حوزه‌ی سیاست‌گذاری در دفتر معاون رئیس جمهور دیک چنی و وزارت دفاع دونالد رامسفلد تجلی و نماد بیشتری دارند، بر امر دموکراسی‌سازی اجباری و غیرداوطلبانه اصرار می‌ورزند.

ادامه دارد ...

منبع:  فصلنامه  راهبرد  1385  شماره 39، بهار ۱۳۸۵/۰۲/۰۰
نویسنده : حسن حسینی
 

نظر شما